•
بانوی بارانی
با گیسوانی خیس
پیراهنی از جنس آب و نور
و چشمانی مهربان خواهد آمد به سمت انارستان
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۷ دی ۱٣٨٨ -
۱۷ ژانويه ۲۰۱۰
امشب دل ـ پریشی های داغدارم را
بر سینه ی این شب دلگیر خواهم گذاشت
وسحرگاه که شد
سلامم را به باران خواهم بخشید
تا جهان پراز لبخند شود وآشتی
سحر که شد به رسم عشق
با زلیخای دل
دسته گلی از غنچه های سرخ خواهم چید
وبا پیراهنی به رنگ صبح در برابر آینه ی فردا خواهم نشست
و روشن ترین روز جهان را به خود تبریک خواهم گفت
در آن عصر نغمه خوان شعرها خواهم بود
و با شور وشراره های عشق خواهم رقصید
و هر نیمه ی روز گل های یاس را خواهم بویید
و هر چه سیب ست میان دست ها تقسیم خواهم کرد
وجهان را دعوت خواهم نمود تا در مسیر آرزوهاشان قدم بردارند
آن گاه در بلندای عشق
پرواز آدمی را تجربه خواهم کرد
می دانم فردا از آن من و ماست
باران خواهد بارید و شعرهای من
بوی تنهایی زلیخا را خواهد داشت.
بانوی بارانی
در خلوت خاموش اندیشه، شعله ی کشیده ی آه
در قلب ورم کرده ی شب، ستون های افراشته ی مهتاب
در ساحت نور، ذرات نامحدود عشق
در پسین فرداها، دست آبی سرنوشت
شکوفه پوش خواهد کرد گلستان ذهنم را
بانوی بارانی
با گیسوانی خیس
پیراهنی از جنس آب ونور
وچشمانی مهربان خواهد آمد به سمت انارستان
و راز سر بسته ی گل صوفی را خواهد گشود
بانوی بارانی
آن سوی انارستان به انتظارست
|