سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

وای اگر صبح دولتش بدمد
درباره بیانیه این ۵ نفر


شهرزاد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٨ دی ۱٣٨٨ -  ۱٨ ژانويه ۲۰۱۰


بیانیه ۵ روشنفکرمسلمان شیعه "خودی"، عکس العمل های زیادی را برانگیخت.اگرچه این ۵ نواندیش دینی الزاما نظرات یکسانی ندارند ولی مهم ترین نکته این بیانیه آن بود که گویا نویسندگان آن در نامیدن خود به اطاق فکرجنبش سبز اشتراک نظردارند(مصاحبه آقای مهاجرانی با جرس) این چنین نگرشی با افسوس این نگرانی را بوجود آورده که چرخیدیم و چرخیدیم و به نقطه اول رسیدیم که دوباره ما مارگزیده ها شاهد آن باشیم که "خودی" ها با اعتماد به نفس کامل برای خودشان جایگاه رهبری و مغز متفکر جنبش سبز قائل شوند و با وجود اینکه ٣۰ سال است که اسلام سیاسی به شکل بی رحمانه مردم ایران را سرکوب کرده است بازهم سخن از این باشد که چون مردم ایران دین باورند، بخوان مسلمان شیعه هستند ما را با سکولارها کاری نیست و آنها سخنگوی خود را دارند. این سخنان آقای مهاجرانی نه تنها نشان دهنده افق فکری او و امثال اوست. بلکه ایجاد این اغتشاش فکری دربین مردم است که گویا سکولارها نیروهائی هستند ضد مذهب و دین ستیز، اینها سعی می کنند با عمده کردن ۲۰ سال جنایات جمهوری اسلامی اززمان روی کارآمدن آقای خامنه ای و با عمده کردن شخص او، ۱۰ سال اولیه انقلاب اسلامی را قیچی کنند انگار نه اینکه از اولین روزهای به روی کار آمدن این رژیم سرکوبها و اعدامها آغاز شد. وگرنه بیایند امثال آقای گنجی که می گویند نفس انقلاب دمکراسی به بار نمی آورد جواب بدهند آیا صرف انقلاب بود که در ایران چنان خفقان و سرکوبی را جایگزین رژیم مستبد شاه کرد یا ماهیت ایدئولوژیک رژیم قرون وسطائی جمهوری اسلامی که در میزان جنایت روی رژیم شاه را سفید کرد تا بجائی که مبارزینی که زندانی هر دو نظام بوده اند حسرت زندانهای آنزمان را در مقایسه با زندانهای این رژیم می خوردند.
من هم مثل خیلی از ایرانی های خارج کشور از زمان شکل گیری جنبش سبز درداخل خودم را همراه این جنبش می دیدم چرا که اعتقاد دارم در خارج کشور نهایت خدمتی که می شود به مبارزات داخل کرد همراهی و تقویت آن است به اشکال مختلف. قلب مبارزه داخل است و رهبری این مبارزه هم منطقا باید درداخل شکل گیرد، درآغاز شکل گیری جنبش سبز از آنجائی که شعار مردم رای من کو؟ و خواستها بسیار نرم بود. چون همواره نقطه حرکتم سطح مبارزه مردم و خواست آنها بوده چه سازشکارانه چه انقلابی، آنزمان فکر می کردم دادن هر شعار و هرحرکتی که تفرقه در روند خواست مردم که زیر چتر حمایت موسوی و کروبی هستند ایجاد کند نادرست است، و از این زاویه از همان فضای غالب که در ایران بود پیروی می کردم، امروز اگرچه انصافا موسوی و کروبی بعنوان رهبران این جنبش مرد و مردانه در کنار مردم ایستاده اند و تابحال نه تنها عقب نشینی از مواضع خود نکرده اند بلکه بالاخص بی پیروائی و شجاعت کروبی در طی این دوره در دفاع از حقوق مردم ستمدیده وافشای تجاوزات در زندانها، به قیمت مایه گذاشتن از جان ومال و پشت کردن به قدرت که قطعا کار هر کسی نیست تحسین برانگیز بود. ولی بعد از هفت ماه مبارزه مردم درداخل و سرکوب های شدید هر حرکت مسالمت آمیز، مبارزه رادیکال ترشده و اینجاوآنجا شعار جمهوری ایرانی، ومرگ بر... و یا منتظری بهانه س ، کل نظام نشانه س بگوش می رسد. و خواست سرنگونی رژیم به یک خواست مطرح درجنبش تبدیل شده، از آنجائی که اصلاح طلبان حکومتی نه می خواهند ونه می توانند خواستهای دمکراتیک مردم را در نهایت برآورده کنند چرا که دلبستگی شان قانون اساسی و دوران طلائی آیت اله خمینی است. در این مرحله کاملا فضا آماده است که روشنفکران سکولار اعم از مذهبی و غیرمذهبی، تمام آنهائی که خواهان حق برابر برای همه ایرانیان هستند با قلم و با قدم خود خواست جدائی نهاد دین از دولت را دربین مردم جا بیاندازند، دفاع از این حق بدون مبارزه برای کنار زدن حکومتی که در بنیاد تفکرش نابرابری و تبعیض لانه کرده است محال است. کنار زدن استبداد حاکم نیز بدون اتحاد وسیعی از همه کسانی که استقرار دموکراسی را هدف مبارزه خود می دانند به ثمر نمی نشیند. این اتحاد یا جبهه باید برکناری رژیم جمهوری اسلامی و انتخابات آزاد را در دستور مبارزه خود قرار دهد. بعد از ٣۰ سال استبداد مذهبی جامعه ایران ظرفیت و توان آن را دارد که پذیرای این ایده باشد که فقط با نبود این رژیم و انتخابات آزاد است که می توان به دمکراسی وآزادی دست یافت. ما دیگر در ۵۷ زندگی نمی کنیم که مردم ندانند رژیم ایدئولوژیک خصوصا اسلامی یعنی چه، مردم سی سال تلفیق دین و دولت را زندگی کرده اند و چه تبعیض ها، چه جنایت ها،چه حق کشی ها که تحت نام دفاع از اسلام که ندیده اند. این مسئله کار روشنفکران را بسیار آسان می کند و این ایده ای است که از الان باید تبلیغ وترویج شود.
در ۵۷ مردم که سهل است حتی اکثریت روشنفکرها هم نمی دانستند رژیم اسلامی یعنی چه ،(چرا که اگر یک صدم چیزی را که زندگی کردند می دانستند خیلی از اشتباهات را مرتکب نمی شدند.) امروزه همه می دانند که در پس جمله دمکرات مابانه امام خمینی که "در جمهوری اسلامی کمونیست‌ها نیز در بیان عقاید خود آزادند." چه دریای خونی از تمام کسانی که به نوعی مخالف این رژیم بودند براه افتاد. امروزه پس از سی سال تجربه خونین آنان که ماندند تبدیل به پیرهای دنیا دیده ائی شده اند که می توانند حداقل این تجارب را در اختیار نسل جوان انقلاب قرار بدهند.امروز سیاست روی دو صندلی نشستن از نظر من سیاست فریبکاری است، می شود ضمن حمایت از اصلاح طلبان حکومتی در این مرحله روی این مسئله پافشاری کرد که در عین حال گذار به دموکراسی با این رژیم و پشت میزهای مذاکره غیرممکن است.برماست که زمینه را دوباره برای عده ای خودی که بخواهند حاصل مبارزات مردم را به جایگاه قدرت خود تبدیل کنند فراهم نکنیم. زمان بیشتر از هر موقع مستعد نظرات مترقی و آزادی خواهانه است، مردم ایران دین باور هستند ولی ٣۰ سال سرکوب و بویژه ۷ ماه سرکوب گسترده اکثر اقشار مردم، جامعه را برای پذیرفتن نظرات مترقیانه کاملا آماده کرده است.نواندیشان دینی مثل آقای کدیور و یا مهاجرانی حرفشان و مرزشان روشن و مشخص است ولی آقای گنجی که من او را نواندیش دینی مبارز و مترقی با افکار متناقض می دانم، شخصیت مطرحی بود که بخاطر شجاعت و مبارزه اش در برابر رژیم زمانی که به خارج آمد محبوبیت زیادی بین نیروهای خارج کشور داشت که متاسفانه با برخوردهای آمرانه و عتاب و خطاب دائمش به این نیروها که عمدتا مبارزینی بوده اند که از زیر تیغ جمهوری اسلامی جان بدربرده اند در حال حاضر حساسیت برانگیز شده است. شاید اگر برخوردی تا این حد خودمحورانه نمی داشت می توانست جایگاه توده ای تری دربین روشنفکران خارج بگیرد. ایشان گاها یک گام به پیش و یک گام به پس می روند. مثلا مصاحبه اشان با بی بی سی بعد از دادن بیانیه ۵ نفره شان، می گویند این رژیم هم ظرفیت تغییرات را دارد هم ندارد!! می گویند به جدائی نهاد دین از دولت اعتقاد دارند یعنی ایشان سکولار هستند ولی در عین حال می خواهند با این رژیم دینی و در چارچوب همین نظام مردم را به شکل مسالمت آمیز به خواستهای آزادی خواهانه شان برسانند!! می گویند خارج کشوری ها خواستار حمله نظامی هستند و می خواهند بی مسئولانه مردم را گوشت دم توپ کنند صحبت من با ایشان این است که:
آقای گنجی، شما که با نیروهای خارج کشور زیاد نشست و برخاست کرده اید باید بدانید آنها نه از روی بی مسئولیتی و بدون پرداخت هزینه می خواهند مردم را گوشت دم توپ بکنند، و نه خواهان حمله نظامی به ایران هستند البته بجز عده قلیلی که عمده کردن آنها یعنی عمومیت دادنشان به دیگران. بیائید این جمله "نیروهای خارج کشور" و لحن آمرانه به آنها را کنار بگذارید چرا که خود شما هم خارج کشوری هستید منتها دیرتر، با این تفاوت که حقیقتا آن خارج کشوری را که سالها خیلی از ما زندگی کرد با گدائی لباس هایمان از کلیساها بود و با این خارجی که شما زندگی می کنید خیلی متفاوت بوده است.راستی چرا انقدر این را بزرگ می کنید که گویا شما دلسوخته مردم هستید و نه روشنفکران مرفه نشین خارج کشور.خواست اکثریت ما خواست مردم ایران یعنی جامعه ای آزاد ودمکراتیک ، ازراه مسالمت آمیز و بدون خشونت است. ولی وقتی یک رژیم هر حرکت مسالمت آمیز را به شدت سرکوب می کند نباید دفاع مشروع را با خشونت طلبی یکی دانست چرا که این دفاع حق مشروع هر کسی است که در خطر می باشد، وقتی با یک جانی سرگردنه بگیر مواجه هستی باید از خود دفاع کنی، به همین منوال این مردم هستند که چه ما بخواهیم یا نخواهیم درمیدان این مبارزه راهکارهای خود را پیدا می کنند. در زندگی خیلی وقتها برای حل مسئله ای راههای می اندیشیم و وقتی درعمل با آن مسئله برخورد می کنیم اساسا شرایط راههای دیگری درمقابلمان قرار می دهد. بنابراین چه شما با شرکت در کنگره ها دائم نسخه مسالمت برای مردم در ایران تجویز کنید و چه نگران از این باشید که دیگران مبادا مردم را در ایران تحریک کنند، در میدان مبارزه در ایران آنچه که شرایط ایجاب کند به شکل خودبخودی چه خوشمان بیاید چه نیاید جاری می شود.دائم مثال از مردمانی در کشورهائی که توانسته اند با دعا و شمع بدست رژیم هایشان را وادار به عقب نشینی کنند می آورید. وقتی مردم در ایران درخیابان معترض و غیرمعترض مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. وقتی میزان بی قانونی و بی اخلاقی این رژیم در این ابعاد است. قطعا راهکارهای مبارزه با آن هم مثل حکومت های مورد نظر شما که شمع بدست وادار به عقب نشینی می شدند نمی باشد. هدف من از نوشتن این مسئله این نیست که بگویم پس خشونت خوب است ای کاش بدون اینکه کوچکترین تلفاتی داده می شد مردم به آرزویشان می رسیدند. بحث من برسر تئوریهای تئوریسین های پشت میز نشین است که اگر با شرایط عینی نخواند به هیچ کاری نمی آید. آنزمان در ایران ما می گفتیم اگر در شوروی باران ببرد حزب توده در ایران چتر بدست می گیرد. صحبت های شما و مثال هایتان از جنبش های موفق پشت میز مذاکره با شرایط کشور ما شاید مثال همان باران آمدن در مسکو باشد. شما خواست مشروع بسیاری ازمردم را که برکناری رژیم اسلامی است را چون یک خواست رادیکال است خشونت طلبانه می دانید. و هرآنچه مثال دارید گذارهای نرم ومخملی موفق و انقلابات خونین و ضرربار بوده است.اصلا آقای گنجی نمی دانم چرا در فرهنگ لغت شما رادیکال و خشونت به یک شکل معنی شده اند.من هم آنزمان که مردم خواستهایشان نرم بود مثل شما می گفتم ما حق نداریم بخواهیم مردم هزینه بدهند، ولی امروزه شما آنچنان هرگونه حرکت دفاعی را خشونت طلبانه نام می گذارید مثل اینکه مردم همگی مسلحانه در مقابل این رژیم ایستاده اند و می خواهند با قهر آنرا سرنگون کنند. شما می خواهید مردم به شما اجازه بدهند با چک و چونه نیمچه حقی برایشان پشت میز مذاکره بگیرید. حالا بماند که پای کدام میز مذاکره و با چه کسانی که آیا حاضرند کوچکترین حق وحقوق مردم را پاسخ دهند؟ بقول ما لرها شما می خواهید زور مردم را به التماس بفروشید، امیدوارم مفهوم باشد. نکته دیگر این که شما گاها از آشتی ملی صحبت کرده اید آیا حرکت ۵ نفره تان در این مرحله حساس جزئی از همان پروژه آشتی ملی بین تمام نیروها بود؟ من فکر می کنم آشتی ملی بین نیروها در کشورهای استبداد زده مثل کشورمان که بابت فقط داشتن یک عقیده مخالف چه انسانهائی که بی گناه بالای دار نرفته اند و زمانی که افراد به جرم فکرشان کشته شده اند چیزی نیست که به این آسانی فراهم شود زخمی است کهنه که با هر حرکت نابخردانه از این دست تازه می شود.
برای سکولارها وقت آن رسیده که ایده های روشن، صاف وزلال بدون حساب و کتاب های سیاسی را به میان مردم ببرند، اگرتکیه و جایگاهمان مردم باشند و آنچه که آنها میخواهند. می توانیم به نوبه خود نهال جنبش سبز را آبیاری کنیم. امروزه بیش از هرزمانی این زمین آماده پاشیدن بذر آزادی است.

شهرزاد
۱۷ ژانویه ۲۰۱۰


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست