خون های سبز و امکان چانه زنی رهبران!
علی صدیقی
•
واقعیت این است که روند جنبش به تعدادی از نیروهای پیشین نظام، قدرت چانه زنی با راس حکومت را داده و آنان با تمام توان در تلاشند تا عمق جنبش اعتراضی مردم را به سطح خواسته های خود کاهش دهند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۹ دی ۱٣٨٨ -
۱۹ ژانويه ۲۰۱۰
به شکلی آشکار روند ساختارشکنانه جنبش سبز، بسیاری را در دو طیف رهبری رژیم و مدعیان دارای نفوذ در جنبش، به فکر انسداد آن وا داشته است. پس از حضور استوار مردم در روز عاشورا حالا هر دو طرف بخش رهبری، بیم آن دارند که ۲۲ بهمن و یا هر روزی دیگر، بتواند راه ساختارشکنی حکومت اسلامی را هموارتر سازد و آن وقت نه بتوان مردم توفنده را سرکوب کرد و نه به کف مطالبات بازگشت. در همین دو هفته گذشته بسیاری از رویداد ها نشان از آن دارد که در پس پرده، رهبری رژیم با همراهی چهره های دارای نفوذ بر رهبران کنونی جنبش سبز، در حال اجرای پروژه ای با هدف توقف جنبش و لگام زدن به خواسته های مردم هستند. آن یکی می خواهد قدرت خود را با سپردن کم ترین امتیاز حفظ کند و این دیگری، می خواهد در قدرت شریک شود. بگذارید به یاد آوریم که بعد رخدادهای روز عاشورا چه برنامه هایی در این راستا گذشته است: پس از هفدهمین بیانیه میرحسین موسوی که برای خروج از بحران حکومت تنظیم شده بود، در یک برنامه زنده تلویزیونی، توسط یک مدیر ورزشی سابق؛ دولت خاتمی، مدیران آن و نشان لیاقت گرفتن از او به امری مقدس تبدیل می شود . یکی دو روز بعد، پسر مطهری نیز در یک برنامه تلویزیونی ساختگی زنده، با یکی به میخ و یکی به نعل زدن، از اوضاع انتقاد می کند و برای آبروی نظام - بی آن که برای مردم جایگاهی در جنبش قایل شود - خواستار آشتی دو طرف دعوا که به عقیده او تنها لج و لج بازی است، می شود. مجلس در تحقیق و تفحس اجازه می یابد، سعید مرتضوی را در ماجرای کهریزک به عنوان متهم ردیف اول معرفی می کند. در حرکتی مشکوک چهره منفور دیگری که نماد تندروی دانسته می شود از نمایندگی مجلس استعفا می دهد. حسینیان از آن جهت هیاهو به پا می کند که قدرت و رهبری نظام دیگر تمایلی برای سرکوب افسارگسیخته ندارد چرا که طرح اعدام او در مجلس نتوانسته بیش از ۳۵ رای کسب کند. او به مجلس باز می گردد برای این که پیشنهاد رهبری آن است: فعلا صبر پیشه کن تا فرصت تخلیه خشونت تو فراهم شود پسر مطهری این بار در یک برنامه زنده رادیویی احمدی نژاد را عامل "فتنه" می خواند. خامنه ای پس از چند هفته سکوت، از نیروهای تحت اختیارش می خواهد در سرکوب و خشونت شتاب نورزند، چرا که فضا پیچیده تر و غبارآلودتر از آن است که بدون تدبیر بتوان "خودسرانه و خود جوش" ماجرا را خاتمه داد. پیام دلگرم کننده او به هوادارانش این است که صبر کنید تا خودم زمان سرکوب و قتل عام را به شما اعلام کنم. پس از آن، کروبی در راه حل پنج ماده ای خود خبر از اعتقاد جنبش به اصل ولایت فقیه می دهد و با اعلام کشاده دستی ملت ایران در بخشش خطاکاران، خود را آماده مذاکره با هر فردی از طرف حکومت می داند. ساعاتی بعد خبر می رسد که خاتمی - او هم خود را رهبر جنبش می داند - هرگونه شعاری که از آن بوی حکومت ایرانی به مشام برسد را محکوم کرده و تنها شعار "اسقلال - آزادی - جمهوری اسلامی را "قابل" جنبش مردم ایران می داند. خاتمی افراط گرایی در هر دو سوی مردم و حکومت را محکوم می کند و مقاومت مردم در برابر سرکوب در عاشورا را حالا "بعضی یک غلط هایی کرده اند" تلقی می نماید. در همین روز، از رفسنجانی خبر می رسد که بی کار ننشسته و بی هیاهوی رسانه ای مشغول کارهایی به سبک خودش است. رفسنجانی به خبرگزاری "مهر" می گوید او سکوت نکرده است، بلکه در پشت پرده و بدون جنجال در حال سرهم آوردن وضعیت کشور برای "عبور از بحران" است. در نماز جمعه ها نیز سخن ها تغییر می یابد. برپا کنندگان این مراسم سراسری به یک باره ماموریت تازه ای دریافت می کنند تا سخنان خود را از شمشیر کشیدن و خون ریختن پای انقلاب و رهبر به سیاست صبر و بردباری و تحمل تغییر دهند. و سرانجام تلویزیون حکومت هم دستور می گیرد تا با کشاندن اشخاص تکنوکراتی مثل "اطاعت" به برنامه های زنده خود، بخت حکومت را در راه کاهش التهاب عمومی بیازماید. با این همه، اطاعت با سرپیچی از مرزهای قرمز نظام، با صراحتی کم مانند در نقد حکومت و مخالفت با دولت فعلی، اعلام می کند کسی حاضر نیست به تلویزیون بیاید و خود او هم به اکراه آمده است. و همین نکته، که کسی حاضر به آمدن در تلویزیون دولتی نیست، ضمن تایید دیدگاه متفاوت درون اصلاح طلبان، بیانگر این است که میزان خواسته ها در میان آنان هم از عمق بیشتری برخوردار گردیده و حکومت می بایست هزینه های بیشتری را متحمل شود . در کنار این همه رویداد اما، از نظر برنامه ریزان در راس قدرت، ملت یک چیز را باید بداند و آن این است که فرصت های تازه در عین اقتدار نظام (با دستگیری ها و صدور احکام اعدام) تنها به عنوان "رافت اسلامی و دلسوزی رهبر" به آنان هدیه می شود نه از سر ترس و ناگزیری!
حال، این همه اتفاق بدون حضور و خواست مردم مبارزی که خیابان های ایران از خون فرزندانشان رنگین است و یا خود در زندان ها زیر شکنجه اند، چه معنایی دارد؟ آیا غیر از این است که حادثه ای علیه مردم و جنبش آنان، برای حفظ نظام در حال رقم خوردن است؟ واقعیت این است که جنبش به تعدادی از نیروهای پیشین نظام قدرت چانه زنی با راس حکومت را داده و آنان با تمام توان در تلاشند تا عمق جنبش اعتراضی مردم را به سطح خواسته های خود کاهش دهند. با این همه، پیداست که رژیم در هر هیچ عرصه ای از حیات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی دارای بخت حکومت گری نیست. از این رو در سراشیب تند سقوط برای کمترین شانس، تن به هر معامله ای خواهد داد. تا این جای ماجرا، هنوز سوداگران هر دو طرف بر این باورند که بدون دادن سهمی به معترضان غیرحکومتی، می توان اوضاع را جمع کرد. اما کیست که نداند ماه بهمن در پیش است. در فهم استعاری این ماه شاید که "بهمن گرفت سلطان را ".
|