جنبش کردستان و جنبش سبز در ایران
کاوه آهنگری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٣۰ دی ۱٣٨٨ -
۲۰ ژانويه ۲۰۱۰
یکی از مسایلی که چندی است مشغلهی فکری بعضی از فعالین سیاسی کرد و دیگر فعالین جنبش سبز و غیر کرد گشته چگونگی و امکان همکاری وتقویت دو جنبش سبز و جنبش دیرین کردستان است آنهم در راستای آیندهای روشن برای کشور ایران که بتواند دمکراسی و حقوق ملتهای تشکیل دهندهی آنرا تضمین کند. همکاریی جنبش دیرینه و دمکراتیک کرد در ایران و جنبشی که به نام '' سبز'' بهتازگی شهره جهانی یافتهاست الزامی و دینامیزم و موتور این حرکت را همهگیرو سریعتر خواهد کرد. ناروشنی و ابهامات کنونی، مسائل و سوالات بسیاری را در پی دارد. اکنون چه در روزنامههای اینترنتی و چه در مصاحبه و گفتگوهای رادیو و تلویزیونی گاه گداری به سوالی برمیخوریم و آن اینکه چرا کردستان در این حال و هوا ساکت ماندهاست ؟ و این پرسشی است که از طرف چند نفر از دوستانم نیز مطرح گشته و با توجه به توان و شناخت خود در پی پاسخی برای آن بودهام.
محور بحث چگونگی پیوند و یا ایجاد پلی ارتباطی فیمابین جنبش دیرینهی کردها و جنبش کنونی سبز در ایران است. به گمان من کردستان به دلیل برخورداری از ساختار فرهنگی و اجتماعی متفاوت از دیگر مناطق ملی ایران معالعهی خاص خود را میطلبد. دکتر جین شارپ که یکی از تئوریسینها مبارزه بدون خشونت است در یکی از مصاحبههایش میگوید* '' اگر از من بپرسید که با دیکتاتوری و دولت بدی که که در کشورمان داریم، چه باید بکنیم؟ پاسخ من اینست که من کشور شما را نمیشناسم پس نمیتوانم برایتان نسخه بپیچم.'' بنظر من اگر چه کردستان بلحاظ جغرافیای سیاسی کشور دیگری نیست ولی بدون تردید بلحاظ هویتی و فرهنگی تفاوتهای محرزی با دیگر نقاط فرهنگی ایران دارد و هر ساختار فرهنگی، عناصر، مفاهیم و الگوهای سیاسی و اجتماعی هر گروه و جامعهای را شکل میدهد یا به تعبیری معکوس میتوان گفت که مفاهیم و الگوهای سیاسی نتیجه و برگرفته از بستری فرهنگی است که در درازمدت شکل گرفتهاست. بر همین اساس و مبنا وضعیت سیاسی کردستان مطالعهی خاص خود را میطلبد و اگر جنبش سبز یا رهبران جنبش سبز در فکر بسط و توسعهی دامنهی مبارزات خود به اقساء نقاط ایران باشند، نکته مذکور حایز اهمیت است. به گمان من نقطهی شروع برای بسط جنبش سبز و سراسریکردن آن، آغاز دیالوگ و راهانداختن گفتمانی سیاسی در بین این دو جنبش و سایر جنبشهای اتنیکی، زنان، دمکرات، سکولار و آزادیخواه است و این مطلب خواه ناخواه یکی از معضلات آتی جنبش سبز و مدل سیاسی ادارهکشور خواهد بود. حوزه اشتغال فکری من کردستان است و در همین راستا و همچون پیشنهاد، در رابطه با جنبش سبز و جنبش کردستان میتوان به مباحث زیر اشاره نمود:
• بررسی و تحلیل جنبش کرد و جنبش سبز، ویژگیها
• تفاوتها و شباهتهای دو جنبش در سطح و عمق
• راهکارها و مکانیزم/ های پیوست یا همبستگی سراسری
• شرایط و ویژگیهای پیوند دو جنبش
• بررسی و مقایسه تاکتیکها و ستراتیژی دو جنبش
• ....
همچنانکه قبلا عنوان شد، کردستان و جنبش آن دارای ویژگیهای خاص خود است و لازم است مبارزات مردم کرد را در بستر مربوط به خودش مطالعه نمود، به همین دلیل جادارد که جنبش سبز با نگاهی پلورالیستی به مبارزه آنهم به دلیل واقعیت متکثر ایران در ابعاد گوناگون، طرحهای خود را به مردم ارائه دهد. بهمین خاطر شاید بهتر باشد که جنبش سبز را بصورت میدانی و در سطح سراسری آن وارد حالت رنگین کمانی نمود.
در رابطه با کردستان و سکوت نامبردهشدهی آن در پی جنبش سبز دلایل و فاکتورهای عدیدهای دخیل هستند که بطور اجمالی در زیر به آنان اشاره خواهم کرد:
o نگاه بسیار امنیتی و نظامی حاکمیت به کردستان و بالا تر بودن هزینه مبارزه در کردستان، که در طول سی سال گذشته بر کسی پوشیده نیست.
o عدم ارائه تعریف مشخص جنبش سبز نسبت به مسالهی اتنیکهای ایرانی از بعداز از انتخابات
o نبود نگاه پلورالیستی جنبش سبز در رابطه با سرنوشت سیاسی کشور و عدم ارائه مدل سیاسی اداره کشور در آیندهی دور و نزدیک در پی تغییرات.
o مسکوت گذاشتن خواستههای مردم کرد از سوی فعالین موسوم به اصلاحطلبان کرد از بعداز انتخابات.
o عدم بازیابی و و بازتاب خواستههای مردم کرد در آینه و تریبون جنبش سبز.
o نبود فضای گفتگو و پدید نیامدن گفتمان سیاسی فی مابین دو جنبش کرد و سبز که این خود سبب بوجودآمدن فاصله و عدم شناخت کافی نسبت به همدیگر گشتهاست.
o مسالهی عدم اعتماد کردها به مرکزیان و سران جنبش سبز که این هم ریشه در عدم شفافیت سازی نسبت به گذشته و پرسشهای پیرامون آن دارد.
o مسکوت گذاشتن شعارها و وعدههای دوران تبلیغ کاندیداهای ریاست جمهوری بویژه آقایان موسوی و کروبی و عدم بازتاب آن وعده و وعیدها در بیانیههای منتشرشده در چند ماه اخیر.
o نبود تفاهم و گفتگو میان سران جنبش سبز و رهبران اپوزیسیون کرد مخالف نظام که دارای پایگاه مردمی قابل توجهی هستند.
o عدم توجه و تمرکز جنبش سبز به سنخیت دو ساختار سیاسی و گفتمانهای برآمده از این دو بستر برای پیریزی تکنیکهای مبارزهی متناسب با این منطقه.
o تفاوت اندک در نگاه حاکمیت و رهبران جنبش سبز - که خود زمانی زمامدار و عضو حاکمیت بودهاند- به جنبش کرد و عدم شفافیتسازی در مواردی همچون خطوط قرمز که میتوان از دو مورد تمامیت ارضی و تجزیه طلبی یاد کرد.
سخن آخر اینکه حتی با این اوصاف، به گمان من همکاریی این دو جنبش ناممکن نیست و میتوان با آغاز و شروع دیالوگ و درک اهمیت همکاری، گامهای بزرگی را در جهت زدودن غبار و نقاط ابهام برداشت. امکان همکاری واتحاد و همبستگی یک جنبش سراسری که بتواند جوابگوی نیازهای سیاسی، ملی و دمکراتیک برای ساکنان این کشور باشد وجوددارد. در همین راستا به باور من نقطه آغازین این پروژه گفتگو و تلاش در جهت ایجاد تفاهم است. به عبارتی دیگر شروع گفتمان سیاسی فیمابین، جنبش سبز را دچار تغییر و تحول در گستره و عمق آن خواهدنمود.
کاوه آهنگری
بلژیک ژانویه ۲۰۱۰
|