زنگ ها برای شما به صدا در آمده است
نامه یی خطاب به مهندس "میرحسین موسوی" نماد رهبری جنبش سبز ایران
روزنامه نگار معترض (جان شیفته)
•
این مرحله و فاز ایجابی برای جنبش سبز الزام پذیرش یک واقعیت غیرقابل انکار را گوشزد می کند و آن اینکه اکثریت معترضین (راس و بدنه) هم باید درک نمایند که بعد از پرداخت این همه هزینه و تولد ققنوس جوان از خاکستر یک نسل سوخته، بازگشت به عقب و سر فرو بردن در لاک دفاع و تسلیم دیگر پاسخ مطالبات وضعیت نوین نخواهد بود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۶ بهمن ۱٣٨٨ -
۲۶ ژانويه ۲۰۱۰
آقای موسوی قبلا به دلیل اینکه عادت نکرده ام برای هیچ مخاطبی هر چند صمیمی ترین باشد القاب خاص و تملق آمیز به کار ببرم از اینکه بسیار ساده و بدون پیراهه شما را مخاطب قرار می دهم عذر می خواهم. بهانه نوشتن این نامه یا شاید مطلب چیزی نیست به جزء نگرانی نسبت به سرنوشت جنبش به حق سبز کنونی و امیدواری برای یافتن راهکارهای اعتراضات مدنی و بدون خشونت ملت تا شاید که از گردنه ی خطرناک و مهلکه کنونی که یک طیف تندرو و کودتاچی بر کشور تحمیل کرده اند بتوان به سلامت گذر کرد. از اینکه برخلاف عرف معمول دنیای سیاست بر یافتن راهکار اعتراضات مدنی و تعمیق جنبش سخن گفته ام تنها به دلیل این واقعیت غیرقابل انکار است که نظام مستقر بدون تغییرات بنیادین در تمامی شاکله خود راه هرگونه رفرم قابل پذیرشی برای احقاق حقوق ملت را بسته است و تا زمانی که سنگرهای استبدادی آن در هم نشکند رسیدن به هرگونه مصالحه غیرباور می نماید.
قبل از هر چیز اجازه می خواهم فوت تاثرانگیز فقیه عالیقدر آیت الله "حسینعلی منتظری" پدر معنوی جنبش سبز ملت ایران را به شما و مردم آزادیخواه کشور تسلیت گفته و امیدوار باشیم که راه به حق و تفکر حقوق بشری وی هم چنان پررهرو باشد. بزرگ مردی که اعتبار اخلاقی و دینی او هم توانست احترام تمامی طبقات اجتماعی و گرایشات فکری (حتی غیرمذهبی) را به خود جلب کرده و هم اینکه در فقه شیعه راه را برای تبیین و تفسیرهای نوین، انسانی تر و مدرن هموار کند. تشیع جنازه ی با شکوه این عالم بزرگ در روز دوشنبه ٣۰ آذرماه این نکته را به خوبی اثبات کرد که انسان های بزرگ و مردم گرا جدا از دین، مذهب، قومیت و جنسیت آنان، همواره در قلب توده های مردم قابل احترام و زنده خواهند بود و سپاس ملی را به حق برای خویش به ارمغان می آورند. زندگی و فوت مرحوم آیت الله منتظری خود تصویر روشن از یک واقعیت زندگی سیاسی در نظام جمهوری اسلامی می تواند تلقی شود که از بالاترین جایگاه قدرت (نایب رهبری) تا حصر خانگی به جهت دفاع از حقوق دیگر انسان ها می توان فراز و فرود داشت ولی هم چنان محبوب، مشروع و مقبول ماند. بدون شک رمز ماندگاری و محبوبیت وی این بود که در حساسیت ترین بزنگاه زندگی خود توانست قدرت را در مسلخ ملت قربانی کرده و مفهوم ذاتی قدرت مشروع را اگر چه در حصر خانگی، به رخ دیگران کشانده و قلب های ملتی را مقهور این قدرت انسانی کند.
برادر بزرگوار، اینکه هم اکنون به طور مرتب شاهد تهدید و هجوم بی سابقه ی امامان جمعه ی تعیینی، مقامات دولت تحمیلی، نمایندگان تملیقی، سرداران تکریمی و قضات تقدیری به رهبران اصلاح طلب جنبش سبز، روزنامه نگاران، فعالان سیاسی – مدنی، جنبش دانشجوئی، زنان، سندیکالیست ها و عموم طبقات و طیف های معترض ملت می باشیم، تنها یک دلیل می توان برای آن شمرد و آن اینکه جنبش اعتراضی سبز ایرانیان به مرحله ی ایجابی و بالندگی رسیده است و به زعم آنان به هر قیمتی می بایست سرکوب گردد. این مرحله و فاز ایجابی برای جنبش سبز نیز الزام پذیرش یک واقعیت غیرقابل انکار را گوشزد می کند و آن اینکه اکثریت معترضین (راس و بدنه) هم باید درک نمایند که بعد از پرداخت این همه هزینه و تولد ققنوس جوان از خاکستر یک نسل سوخته، بازگشت به عقب و سر فرو بردن در لاک دفاع و تسلیم دیگر پاسخ مطالبات وضعیت نوین نخواهد بود. هم چنین تجربه بعد از ۲۲ خرداد نشان داده است که حاکمان فعلی تصمیم قاطع خود را برای منازعه و مقابله با خواست ملت و ضرورت تحول بهنجار در ساخت سیاسی – اجتماعی کشور اتخاذ کرده و راه هرگونه مصالحه بر محور حقانیت را به کلی مسدود نموده اند و تنها به حذف یا تسلیم منتقدان و خیل عظیم مردم معترض ارضاء می شوند. به همین دلیل اتخاذ استراتژی و تاکتیک در شرایط ذهنی و عینی مرحله کنونی می بایست با اعتقاد و باور به چنین موقعیتی بوده و همواره نگاه به جلو داشته باشد. پس اجازه بدهید تا در ابتدا یک تحلیل اجمالی برای به تصویر کشیدن وضعیت امروز کشور و جایگاه جنبش سبز کنونی را بیان کرده، هر چند که شما خود به درستی بهتر از من به این واقعیات واقف می باشید، و بعد در راستای همین درک و شناخت، نقاط قوت و آسیب پذیری جنبش را تا حدودی واکاوی و تحلیل کرده تا شاید راهی به سوی موفقیت را هر چند ناچیز بتواند عیان کند.
جناب مهندس موسوی
جنبش سبز مردم ایران تبلور بیان مطالبات پاسخ داده نشده ی این ملت توسط حاکمان امروز و خشم فروخفته یی است که در طی این سال ها چون بختک بر زندگی آنان سایه انداخته بود و رویاهای شیرین روزهای پرشور انقلاب ۵۷ را برای آنان به کابوسی پایان ناپذیر تبدیل کرد. دوم خرداد ۷۶ تلنگری بود به این خواب کابوس وار تا شاید که آرمان های به یغما برده شده این ملت در طی این سال ها بازتابی برای رویش دوباره پیدا کند و کرامت انسانی شهروند ایرانی را این بار حاکمان پاس بدارند. جنبش اصلاح طلبی مردم ایران نه تنها بعد از ٨ سال عمر دولت آقای "سید محمد خاتمی" بنا به هر دلیلی پاسخ مناسب خود را نیافت که حتی نیروهای تندرو و لابی نظامی – امنیتی توانست از درون گسل ها و کاستی های نظام جمهوری اسلامی، ضعف های دولت اصلاحات و دوران جنینی جنبش مدنی ایرانیان، سر برآورده و به عنوان قدرت بلامنازع و تمامیت خواه، خود را بر تمامی ارکان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و فرهنگی کشور تحمیل کند. آن شکست جنبش مطالبه جوی ملت ایران و این پیروزی غیرمشروع و ننگین فرومایه ترین نیروهای درون نظام در طول سال های اخیر بیش از آنچه نتیجه توان و پتانسیل همان نیروهای لجام گسیخته باشد ناشی از تقلبات گسترده ی انتخاباتی از یک سو و ضعف تئوریک و پراتیک اصلاح طلبان (رفرمیست ها) و جنبش مدنی از سوی دیگر باید به حساب آید. شرایط بعد از وقایع اخیر و کودتای ۲۲ خرداد که منجر به سرکوب، هتک حرمت، تحقیر، محرومیت های همه جانبه، زندان، تجاوز و به طورکلی نادیده گرفتن ابتدائی ترین حقوق انسانی شهروند ایرانی گردید دیگر جای هیچ گونه مماشات و تسلیم پذیری در وادی شکاف ایجاد شده بین دولت – ملت را باقی نخواهد گذاشت. اعتراضات مدنی و جنبش سبز مسالمت آمیز مردم وقتی که با بدترین اشکال سرکوب فیزیکی و روانی مواجه می شود یک سوال اساسی را ایجاد می کند و آن اینکه برای احقاق حقوق مشروع و قانونی این ملت، برای عدم غلتیدن در چنبره خشونت و رادیکالیسم کور، برای حفظ کرامت انسانی و گذر از رسوائی یک تسلیم ناحق، برای دفاع از ارزش های دمکراتیک مبتنی بر آزادی و عدالت اجتماعی، برای ماندگاری در راه بدون بازگشت کنونی و برای حفظ شرافت و هویت ملی این کشور در داخل و خارج، چگونه می توان زندگی را با حق خواهی پیوند زد؟ در طی چند ماه بعد از کودتای ۲۲ خرداد از جمله روزهای ۲۵ خرداد، ٣۰ خرداد، ۱٨ تیر، روز قدس، ۱٣ آبان، ۱۶ آذر و روز عاشورا جمعیت های میلیونی مردم معترض با تمام مزاحمت ها و سرکوبی که توسط کودتاچیان بر آنان رفت نشان دادند که در این راه بدون بازگشت سر بازایستادن نداشته و حاضر به پرداخت هزینه های آن نیز می باشند. شعار "دروغگو دروغگو ۶٣ درصدت کو" هر چند که شاید به نظر آید تنها یک فریاد برای اعتراض نسبت به یک تقلب انتخاباتی است ولی در پشت آن دنیائی از تحلیل و تفسیر موقعیت روانشناختی ملت و حاکمیت برای سنجش میزان نیروهای پشت سر هر دو طرف مبارزه فعلی می تواند نهفته باشد. تشکیلات پادگانی حامی کودتای نظامی و دولت غیرقانونی "محمود احمدی نژاد" که ید طولائی در به راه انداختن تجمعات نمایشی و بذل و بخشش مالی برای استقبال های آن چنانی دارد با تمام تلاش این چند ماهه ی اخیر خود، هم چون در روز به اصطلاح پیروزی خود در میدان ولی عصر یا نماز جمعه آیت الله خامنه یی در ۲۹ خرداد که می توانست برایشان نقطه ی عطف نمایش بدنه مردمی آنان باشد، هرگز قادر نگردید تا بیش از ۱۰۰ هزار نفر را به میدان بیاورد. شاید روز چهارشنبه ۹ دی ماه و بعد از ۴ روز که از حماسه ی عاشورای مردم معترض و سبعیت حاکمیت کودتائی در مقابل آن می گذشت و چند صد هزار تن را با گسترده ترین بسیج سال های اخیر به خیابان کشاندند برای کسانی که از نزدیک شاهد ماجرا نبوده اند علامت سوالی را ایجاد کند که تنها با شناخت درست از وضعیت کشور و عرصه ی عینی می توان پاسخ آن را یافت. حکومت ها هموراه در بدترین وضعیت خود نیز با ترفندهای مختلف از جمله بذل امتیازهای آنی قادر می باشند تا در طیفی بین ۱۵ تا ۲۵ درصد از جمعیت میدانی مبادرت به مانور کنند ولی این طیف هرگز برای آنان در روزهای مبارزه قابل اتکا نخواهد بود چون آنان به قول یکی از وبلاگنویسان با حمایت حکومت رو به دوربین شعار می دهند در حالی که معترضان رو به باتوم ها اعتراض خود را بیان می کنند. هر چند که مقایسه ی این ریزش رقت بار اعتبار آنان در افکارعمومی در مقایسه با رویش میلیونی معترضان به نفع جنبش سبز شاید نتواند حامل تمام حقیقت باشد ولی در اینکه کدام یک، دولت – ملت یا این – آن، تبلور واقعی اراده ملت ایران خواهند بود، جای هیچ شکی باقی نخواهد گذاشت. از آن بسیج ۲۰ میلیونی ادعائی هم اکنون به گفته مقامات ارشد سپاه پاسداران برای سرکوب معترضان در فردای ۲۲ خرداد نه تنها از تمام ظرفیت بسیج استان تهران استفاده شده است که حتی بسیجیان استان های هم جوار نیز به کمک گرفته شده اند. حاکمیتی که تا به امروز براساس تبلیغات دروغین در زمینه ی پایگاه مردمی خود و توان نیروهای اکتیو و قابل اتکایش این چنین افشا شده است و حباب قدرت وی در خیابان های تهران در جلوی چشم میلیون ها زن و مرد، پیر و جوان، دانشجو و دانش آموز، روزنامه نگار و معلم، کارگر و کاسب برای همیشه ترکیده است به یقین فاقد پتانسیل یک هماوردی برنامه ریزی شده با توده های مردم خواهد بود. سخنان تهدیدآمیز روزهای اخیر ارشدترین مقامات کشور، امامان جمعه، فرماندهان نظامی – امنیتی، دادستان کل کشور و وزیر اطلاعات برای تهدید مقامات مسئول ولی منتقد دولت و جنبش سبز (رهبری و بدنه) و هم چنین سناریوسازی عکس دانشجوی معترض، عکس پاره ی امام خمینی و به اصطلاح حرمت شکنی روز عاشورا توسط معترضان که از سنخ همان برنامه های تلویزیونی چراغ و کارناوال عاشورا در گذشته می باشد، اثبات می کند که کودتاچیان از مرزها ی اخلاق و آخرین سنگرهای تعقل و اعتبار گذشته اند. آنان که استراتژی خود را تقابل با خواست و مطالبات ملت قرار داده اند در تاکتیک نیز بر اساس شناختی که از نقطه ی قوت جنبش سبز اعتراضی مردم، به خصوص بعد از تجربه ی تلخ و تحقیرآمیزی که در روز قدس کسب کرده اند، تمام توان خویش را برای مقابله با هجوم میلیونی مردم به خیابان متمرکز کرده و تلاش می کنند که از همان ابتدا مانع از شکل گیری تجمعات بزرگ شوند. این تاکتیک که در روز ۱٣ آبان، ۱۶ آذر و روز عاشورا به روشن ترین شکل ممکن اجرا گردید هر چند که رژیم را در تقابل سبعانه تری با مردم قرار داد اما در تحلیل کنونی آنان این بی اعتباری، برای حفظ وضعیت موجود به هر بهائی، همان گونه که فرمانده سپاه پاسداران گفته است "حفظ نظام حتی از نماز نیز واجب تر است" به یک اولویت و الزام اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. به همین دلیل آنان هم اکنون به نیروئی تبدیل شده اند که به قول "کلمانسو" از رهبران فرانسه که گفت می توان بر سرنیزه تکیه زد ولی نمی توان بر آن نشست، دقیقا نشستگان بر سرنیزه را در ذهن تداعی می کنند.
جناب مهندس موسوی
آنچه در روز تشیع جنازه آیت الله منتظری پدر معنوی جنبش سبز ایران گذشت و متعاقب آن هجوم قداره بندان لباس شخصی به بیت ایشان و آیت الله صانعی، حمله به شما در راه بازگشت از قم که قبلا نیز در روز ۱٣ آبان با شلیک مستقیم گاز اشک آور و بعدا در قزوین با حمله مسلحانه به ماشین جناب "مهدی کروبی" و ۱۶ آذر در حمله عناصر شناخته شده به خانم "زهرا رهنورد" یا در همان روز و فردای آن در مقابل فرهنگستان هنر برای تهدید رهبران مخالف انجام گرفته بود و مهم تر از همه ترور ناجوانمردانه ی شهید "موسوی" خواهر زاده عزیز جنابعالی در روز عاشورا در کنار نوع برخورد رهبران معترض که ناشی از ایمان به راه سبز و عدم هراس برای پرداخت هزینه های شخصی بود، به خوبی نشان داد که این تهدیدات پاسخ لازم را نمی دهد. شما به حتم بهتر از یک روزنامه نگار همیشه معترض، ساخت قدرت حاکم را می شناسید و با تجربه ی ٣۰ ساله ی خویش می دانید که عقب نشینی رهبران یک جنبش اعتراضی، یاس و سرخوردگی بدنه ی جنبش، عدم تعمیق کیفی و کمی نیروی مقاومت کننده در مقابل چماق سرکوب و هم چنین به دست گرفتن ابتکارعمل از سوی قدرت حاکم حتی به بهای سرکوب ملت می تواند جنبش سبز مردم ایران را چون حرکت دوم خرداد به محاق برده و فعالین آن را زیر چرخ دنده های نهاد قدرت له کند. با مشخص شدن هر چه بیشتر مرزبندی های بین نهاد قدرت غیرمشروع و مطالبات مشروع و قانونی ملت گزینه ها و مهره های در دست بازیگران دو طرف در یک مسیر قابل پیش بینی و شفاف قرار گرفته است که عدم استفاده به موقع از این گزینه ها می تواند در آینده موجب تاسف شخصی و عمومی را فراهم آورد. با توجه به اینکه حکومت از پشتوانه قوی قدرت مالی – نظامی برخوردار است و به عکس معترضان درگیر و گرفتار معیشت یا مشکلات عدیده ی زندگی می باشند فرسایشی شدن جنبش اعتراضی بدون گام برداشتن به جلو و نمود دستاوردهای ملموس در پروسه یک مبارزه ی هر چند زمانبر می تواند بسیاری از نیروهای توده یی را دچار یاس کند. به همین دلیل موضوع زمان یک نقش دوگانه مثبت و منفی را ایفا می کند که از یک طرف هر چه زمان تغییر و تحول یا کسب نتایج گام به گام برای جنبش اعتراضی طولانی تر شود قدرت حاکم دست برتری را در عرصه منازعه ی میدانی کسب کرده و از طرف دیگر تله ی زمان و گسست های زمانی می تواند نیروهای اکتیو را به سمپات و نیروی سمپات را به بی تفاوت تبدیل کند. البته هر کسی که در انتظار پیروزی برق آسای جنبش سبز باشد در یک ذهن گرائی گمراه کننده گرفتار آمده است چرا که این جنبش شاید حتی سال ها هم طول بکشد ولی مهم این است که هموراه حرکت رو به جلو داشته باشد حتی زمانی که بر طبق عرف سیاسی با رقیب در وضعیت مذاکره یا مصالحه ی ضروری قرار می گیرد. با توجه به همین واقعیت، عرصه ی مبارزه در ساخت سیاسی – اجتماعی ایران از وضعیت شطرنج سریع بهره می برد و آن کس که بتواند در کمترین زمان ممکن بهترین تصمیم لازم را بگیرد در پایان پیروز واقعی این نبرد خواهد بود. جنبش سبز اعتراضی زمانی می تواند ماندگاری خود را تضمین کرده و با عبور از مرحله احساسی قبلی در مرحله ی عقلانی مبارزه به سرانجام مطلوب برسد که همواره در شناخت وضعیت موجود یک گام از رقیب خود جلوتر باشد و بتواند موقعیت خویش را بر آنان تحمیل کند. کودتاچیان عدم مشروعیت مردمی خود را با سرکوب و استفاده از نیروهای نظامی – امنیتی در مقابل اعتراضات مسالمت آمیز مردم جبران کرده و استراتژی و تاکتیک خود را بر اساس شناخت عینی از همین واقعیت میزان کرده اند. هم چنین آنان می دانند که طولانی شدن زمان و عدم نتایج قانع کننده و توجیه پذیر برای بدنه ی جنبش می تواند هم اینکه یاس و نومیدی معترضان را تشدید کرده که همین می تواند موجب خنثی شدن و عدم اکتیو بودن آنان گردد و هم اینکه جنبش را به یک روزمرگی و چرخش در سیکل معیوب دچار کند. جنبش سبز اعتراضی مردم ایران نیز می بایست واقعیت عینی و ذهنی این دوران تاریخی را شناخته و بنا به پتانسیل خود به بهترین شکل ممکن از آن استفاده کند. به همان نسبت که در نهاد قدرت توازن قوا هر چه بیشتر به نفع کودتاچیان در حال تغییر است به عکس در نهاد مدنی، جامعه و خیابان، توازن قدرت به شدت به سود جنبش سبز بوده و خواهد بود. حاکمیت کودتا از این نقطه ی قوت در نهاد قدرت به بهترین شکل ممکن (البته به لحاظ مشروع و اعتباری بودن عمل باید گفت به بدترین شکل ممکن) برای حذف رقبا و سرکوب بدنه ی اجتماعی معترض استفاده می کنند. با توجه به همین شناخت از اردوگاه رقیب می توان پذیرفت که جنبش سبز که به قول خود شما در دیدار با خانواده ی شهید "سهراب اعرابی" قدم در راه بدون بازگشت گذاشته است، گزینه یی به غیر از تعمیق جنبش و گام برداشتن به جلو در مقابل خود نمی بیند. عمق بخشیدن به یک جنبش مدنی و سیاسی در جهان در حال توسعه و غیردمکراتیک هم چون ایران امروز ما، به جهت نبود نهادهای تثبیت یافته ی مدنی و قالب قانونی جهت مبارزات حقوقی برای احقاق حق، الزاما به مسیر جنبش های عمومی و خیابانی ختم می شود. این مسیر خواه ناخواه در بطن خود یک رادیکالیسم اجتناب ناپذیر را به همراه خواهد داشت ولی مهم این است که رادیکالیسم مشروع در تبیین شعارها و مطالبات بدون خشونت با رادیکالیسم کور ناشی از زیاده طلبی و خشونت گرا تفکیک شده و با پذیرش اولی و نفی دومی پاسخ قانع کننده یی را به اکتیوترین نیروهای جنبش اعتراضی داد. قدرت جنبش اعتراضی سبز در عرصه عمومی و حوزه ی خیابانی به آن اندازه قوی و قابل اتکا می باشد که می تواند تمام ضعف ها به واسطه یکدستی و عدم توازن در قدرت را به خوبی پوشش داده و برای هر بار و هر مناسبت ملی یا مذهبی قدرت توده های مردم را به حاکمان نشان دهد. تعبیر زیبای فلسفی و فرهنگی شما که خطاب به کودتاچیان در آستانه ۱۶ آذر می گویید "شما در خیابان با سایه ها می جنگید و خاکریزهای شما در وجدان ملت فروریخته است" تبلور قسمت ذهنی جنبش سبز است و این مهم را به درستی بیان می کند. این جنبش برای ماندگاری خود و شکست کودتاچیان با کمترین هزینه ی ممکن، احتیاج به توجه بیشتر به حوزه عینی نیز خواهد داشت که این مهم ضرورت اتخاذ تاکتیک های مناسب برای تعمیق کیفی و کمی آن را ایجاب می کند حتی در آنجا که به مرز مذاکره و مصالحه نیز برسد از بطن همین تعمیق یافتگی جنبش است که می توان بیشترین بهره و مسیر هدف را دنبال کرد. برای دستیابی به این مولفه ی تاثیرگذار و عبور از ضعف های کنونی جنبش سبز می بایست ابتکارعمل را در اتخاذ تاکتیک و نشان دادن اراده اعتراضی اکثریت ملت ایران در دست گرفت. فراگیری جنبش سبز و رسیدن این کشتی به ساحل شهرهای متوسط و کوچک ایران همان کابوس دهشتناکی است که کودتاچیان تا به امروز از وحشت آن خواب نداشته اند و تمام ترفندها و سناریوسازی های کنونی چون جریان ساختگی هتک حرمت به عکس امام خمینی و سناریوی حرمت شکنی دروغین روز عاشورا در همین راستا انجام شده است. به جهت محیط نسبتا سنتی و روحیه تقریبا محتاطانه ی مردم شهرهای کوچک و حتی طیف های محتاط شهروندان تهرانی لازم است که تاکتیک های بسیار تلطیف شده ی مدنی که کمترین هزینه را برای اعتراض ایجاد کند در کنار اعتراضی معمول کنونی در دستور کار جنبش قرار گرفته تا ضمن تعمیق جنبش سبز اعتراضی و نشان دادن اراده ی تغییر در ذهن و عمل اکثریت ملت ایران، به جای برخوردهای عکس العملی از این پس نوع زندگی و ابتکارات سبز را بر فضای میهن حاکم گرداند. هر چند که شاید به درستی گمان برید که این تعمیق اعتراضات می تواند حاصل جمع هزینه ها را تا حدود بیشتری به جنبش سبز تحمیل کند ولی این واقعیتی است اجتناب ناپذیر که در مقایسه با هزینه های نهائی پیروزی کودتاچیان و به محاق رفتن این جنبش می تواند قطره یی در مقابل دریا باشد. اصولا هم اینک با توجه به وضعیت پیش آمده و درک درست از شرایط کشور دو راه بیشتر در مقابل جنبش قرار ندارد یا تعمیق آن و یا تسلیم و یاس که در اولی امید به پیروزی و در دومی تمکین به شکست و پشت کردن به تمام هزینه های داده شده نهفته است. بیانیه شماره ۱۷ شما و تعیین مطالبات حداقلی جنبش سبز در قالب پیشنهادات ۵ گانه که در بزنگاه پروژه هجوم کودتاچیان بیان شد جواب به موقع نسبت به وضعیت موجود بود که مردم از شما انتظار دارند که ضمن وفاداری نسبت به مفاد آن بیانیه از موضع قدرت و رعایت مطالبات مردمی در این چارچوب عمل کنید. متاسفانه در طی روزهای اخیر از زبان بعضی از رهبران اصلاح طلب بدون در نظر گرفتن مسیرهای یک مصالحه ی از موضع قدرت و مبتنی بر هدف موفقیت جنبش اظهاراتی ایراد شده است که در ذهن اکثریت توده ها نشانه هائی از زد و بندهای پشت پرده در قالب یک نوع تسلیم و بازگشت به نقطه ی صفر بوده است. بعضی از این دوستان ظاهرا از رخدادهای روز عاشورا و مصاف غیرعادلانه دولت – مردم تا حدودی دچار وحشت شده اند که باید به عنوان یک ناظر عینی این نکته را یادآوری کنم که در این روز به عکس گفته های حکومتی و توهم دیگران هرچه که بود با تمام هزینه های آن که متاسفانه دامن خانواده خود شما را نیز در بر گرفت، موفقیت و حقانیت برای جنبش و بی اعتباری برای کودتاچیان مفهوم می یابد. جنبش سبز در این روز یک گام بزرگ را به جلو برداشت و حقانیت مطالبات و اهداف خود را به مظلومیت و حریت امام حسین پیوند زد بدون اینکه هیچ حرمتی را از این روز عزیز هتک کند. همین که جمعیت میلیونی معترض با هر عقیده و تفکر در چارچوب عزاداری و مطالبات اعتراضات مدنی در کمال بزرگ منشی خود برخلاف تمام تهدیدات انجام گرفته در صحنه حاضر شد نشان داد که جنبش سبز در مقابل رقیب خود در موقعیت برتر قرار دارد.
جناب مهندس موسوی
آقای مهندس در تاریخ شرقی ما ایرانیان یک سنت بسیار بد ولی خیرخواهانه وجود دارد که جایگاه رهبران را به نقطه یی سوق می دهد که ارائه پیشنهاد یا که ابراز ایراداتی که می تواند به جنبش ملی ضربه بزند را از پائین به سمت بالا تا حدود زیادی برنمی تابد. همین مشکل در طول تاریخ تحولات یکصد ساله ی اخیر موجب شکست ها و ناکامی های سیکلی شده است که با درس نگرفتن از آن هر بار نیز هم چنان تکرار می شود. متاسفانه مشکلی که سخن، تحلیل و تصمیم را از حالت عقلی به حالت احساسی می کشاند در نهایت به حاصل جمع مرثیه های پایان ناپذیری می رسد و تا به امروز به طور مرتب بر رنج ها و ماتم های این ملت خوانده شده است در همین نگاه قدسی پنهان می باشد. شاید بزرگترین پیروزی برای جنبش سبز در شرایط کنونی نه جابجائی قدرت که در واقع تحول بنیادین در تفکر، فرهنگ، سیاست و زیست اجتماعی ایرانیان باشد که این خود می تواند قدرت را برای همیشه مقهور ملت کرده و چارچوب رشد، توسعه، عدالت و دمکراسی پایدار را تضمین کند. به خاطر نهادینه کردن و تضمین این موقعیت ممتاز الزامات اجتناب ناپذیر ایجاب می کند که براساس استراتژی تعمیق جنبش، از تاکتیک های کارآمد استفاده شود که یکی از آن ها سرعت عمل در تصمیم گیری و دیگری اتخاذ تصمیم های مناسب می باشد که در نهایت بتواند ابتکارعمل را در این مبارزه ی حق و ناحق به دست جنبش حق خواهی ملت بسپارد. متاسفانه تا به امروز بزرگترین ایراد جنبش سبز تردید و عدم سرعت در تصمیم گیری بوده است که با قبول تمام کمبودها و محدودیت های عینی، به نظر می رسد که بتوان از گردنه ی آن عبور کرد. به یقین اگر بیانیه شما برای روز ۱۶ آذر به جای عصر ۱۵ آذر چند روز زودتر منتشر می شد یا اعلام عزای ملی به مناسبت درگذشت و تشیع جنازه ی فقیه بزرگوار آیت الله منتظری (که نقطه مثبت و قابل تامل آن جدا از محتوا و درستی تصمیم، امضای مشترک شما و جناب آقای مهدی کروبی بوده است) به جای شب یکشنبه، همان صبح به جهت فرصت کم صادر می گردید، فعالین جنبش سبز در سراسر ایران توان و فرصت انتقال این پیام به ملت و تاثیرگذاری بیشتر را پیدا می کردند. این مهم به خصوص از آنجا که شبکه های اطلاع رسانی جنبش اعتراضی مردم ایران بسیار محدود و در مواقعی نیز مسدود می باشد از الزام بیشتری برخوردار است تا با ایجاد فرصت بیشتر، بتوان از مرز محدودیت های ناخواسته تا حدود زیادی عبور کرد. در ضمن برادر عزیز با عرض پوزش به نظرم یک رهبر سیاسی در شرایط کنونی بیش از اینکه لازم باشد در بیانیه های خود مسائل را تحلیل کرده و ملت را در چم و خم مفاهیم فلسفی و تمثیل های نخبه گرایانه به وادی تشریح رهنمون کند، شاید ضروری باشد که بیانیه را با کمترین حجم، ساده ترین ادبیات و بیشترین بار معنائی صادر کند تا بتواند بهترین تاثیر را بر توده های مردم بگذارد. تاکید شما بر ایجاد شبکه های اجتماعی بسیار درست و امیدوارکننده بوده است ولی این موقعیت در مراحل تکوینی خود الزاما می بایست موضوع رهبری هر چند اجماعی جنبش را نیز پاسخ گوید و از حالت تشتت کنونی که منجر به تصمیم های دقیقه ی نودی می شود، خارج گردد. جنبش سبز به عنوان یک جنبش باز و فراگیر که تکثر طبقات و لایه های اجتماعی با تفکرات متفاوت را در برگرفته است، می طلبد که از نگرش تک بعدی به آن پرهیز شود و هم چنین کف مطالبات ملی در خصوص مسائل زنان، دانشجویان، کارگران، فرهنگیان، هنرمندان، نویسندگان، قومیت ها و مذاهب و به طورکلی عموم ملت ایران را پوشش داده و نقش رهبری جنبش در پاسخ به این خواست های به حق را به حساب آورد. فعالین جنبش سبز با توجه به اهمیت حوزه ی اقتصادی و آشفتگی ناشی از بی تدبیری دولت غیرمشروع که منجر به رکود تورمی و هم چنین بیکاری فزاینده شده است، قادر می باشند که با تمرکز بر مراکز جمعیتی کارگری جنبش اعتراضی یقه آبی ها را به جنبش سبز پیوند بزنند. تا زمانی که اعتراضات طبقه ی متوسط مدنی که هم اینک موتور محرکه ی جنبش سبز تلقی می شوند با جنبش های اعتراضی و مطالبه محور اقتصادی و مولد، ارتباط ارگانیکی پیدا نکنند توان تغییر بنیادین در ساخت قدرت را فاقد خواهند بود. هدایت یک جنبش اعتراض ملی با توجه به ابعاد کلان آن و هزینه های متعاقب بدون شک الزام یک راهبرد تئوریک و شفافیت تصمیمات پراگماتیسمی را می طلبد و شما چه اینکه خود بخواهید یا نخواهید توسط مردم در این موضع قرار گرفته اید. این مسئولیت بزرگ را مردم همان وقت که به شما رای دادند و کودتاچیان آن رای را نادیده گرفتند بر دوشتان گذاشته اند و امروز نیز انتظار دارند که حداقل شما رای آنان را همان گونه که تا به امروز پاس داشته اید هم چنان با قاطعیت و شفافیت بیشتری پذیرا باشید. میرحسین عزیز شما بهتر از همه می دانید که دستپاچگی حاکمیت کودتائی در شرایط کنونی برای وحشت سبز در روز اربعین و ۲۲ بهمن خواهد بود و همین موضوع نشان می دهد که جنبش در وضعیت بالندگی خود قرار دارد. در شرایط کنونی که به واسطه بعضی موضع گیری های غیرشفاف و توهم آلود توسط بعضی از دوستان، بسیاری از بدنه جنبش در وضعیت تردید و سوال قرار دارند جنبش از شما انتظار دارد که تمام قد در صحنه حاضر شده و با صدور یک بیانیه به مناسبت ۲۲ بهمن بار دیگر بر مطالبات به حق مردم معترض تاکید دوباره یی داشته و پیراهه های کنونی را از دامان جنبش سبز بزدایید.
از توجه شما بسیار ممنون و متشکر می باشم
۵.۱۱.٨٨
روزنامه نگار معترض (جان شیفته)
|