یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

فمینیسم با واژه ها حرکت می کند
«حذف تبعیض میان شهروندان»


سهیلا وحدتی


• شعار "حذف تبعیض میان شهروندان" بخش عمده ای از خواسته های زنان را در بر می گیرد، مساله ی زنان را بصورت یک مساله ی شهروندی مطرح می سازد که خاص زنان نیست بلکه حقوق شهروندی است که در مورد بخشی از شهروندان انکار شده است، و خط باطل روی تبعیض های جنسیتی می کشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۱ بهمن ۱٣٨٨ -  ٣۱ ژانويه ۲۰۱۰


 مشکلات زنان مطلب جدیدی نیست، اما صحبت از آنها در فرهنگ ما جدید است و هنوز در عرصه های گوناگون برای ما جا نیافتاده است. حقوق بشر در فرهنگ اجتماعی و سیاسی ما یک پدیده ی نوین است، چه رسد به حقوق زنان.

اگرچه تقریبا تمامی زنان کشور ما به گونه ای با یکی از مشکلات تبعیض یا خشونت یا محدودیت روبرو هستند، اما هنوز همه ی این مشکلات شناخته نشده است، درباره ی همه ی آنها بحث و گفتگو نشده، و مهمتر از همه اینکه به جز تعدادی محدود از فعالان حقوق زنان کسی به صدای بلند از مشکلات زنان صحبت نکرده است.

بنابراین وقتی که صحبت از مطرح کردن خواسته های زنان پیش می آید، هنوز زبان صیقل یافته و روانی برای گفتگوی ساده از ضروری ترین خواسته های زنان نداریم. و این مشکل عمومی ناشی از جوان بودن این جنبش و کمبود تجربه در بیان ویژگی ها و خواسته های آن است. جنبش زنان در کشور ما همچون کودکی نوپاست که به سرعت رشد می کند و توانایی های اجتماعی آن بس سریعتر از فراگیری زبان و توانایی گفتگو رشد می یابد.

شاید از همین رو است که خواسته های زنان مورد توجه نامزدهای دوره ی دهم انتخابات ریاست جمهوری، بویژه آقایان موسوی و کروبی، قرار گرفت، اما در تظاهرات پس از انتخابات و در بیانیه های نمایندگان اصلی جنبش سبز صحبتی از خواسته های زنان نبود. بویژه جای خواسته های زنان در بیانیه ی هفدهم آقای میرحسین موسوی خالی بود.

بیانیه هفدهم آقای موسوی* به بیان یک سری خواسته های اجتماعی می پردازد که در چارچوب نظام قابل تحقق است. خواسته های زنان، به عنوان نیمی از شهروندان کشور، در سطح ملی قابل مطرح شدن است. و خواسته های زنان همردیف خواسته های عمده ی اجتماعی که در بیانیه هفدهم آمده قرار می تواند قرار گیرد. خواسته های زنان در چارچوب نظام قابل تحقق هست و می تواند در چنین بیانیه ای توسط آقای موسوی مطرح شود. اما اصلا مطرح نشده است.

پرسش این است که خواسته های زنان به چه صورتی می تواند فرموله شود که در کنار اساسی ترین خواسته های اجتماعی مردم ایران قرار بگیرد؟

اکنون این ضرورت بشدت احساس می شود که بحث و گفتگو را در اینباره شروع کنیم و بویژه کنشگران حقوق زنان به صورت فعال در راه یافتن شیوه های بیان خواسته های زنان و فرموله کردن آن، با هدف مطرح کردن موضوع در سطح ملی، اقدام کنند. زنان که می شود گفت بخش جدایی ناپذیر هر جنبش مترقی در کشور ما هستند، بایستی بتوانند زبان بیان ساده و قابل فهم عمومی برای حقوق خویش را بیابند چرا که هرجنبشی متناسب با میزان رشد و پیشرفت خود در صحنه ی اجتماعی، واژه ها و زبان مربوط به خود را در فرهنگ عمومی می آفریند و جا می اندازد. واقعیت اینست که فمینیسم با واژه ها و عبارت های گاه به ظاهر بسیار ساده رشد می کند و پیش می رود و در فرهنگ عمومی جا می افتد. عبارت "حقوق زنان حقوق بشر است" یک نمونه ی عالی از زبان ساده ای است که عمق و اهمیت مسائل زنان را برای هر شنونده ای و در هر فرهنگی باز می کند.

طبیعی است که انتظار داشته باشیم که موجودیت جنبش زنان و زبان مربوط به آن پابپای هم حرکت کنند. و باور من هم این است که در تصویر بزرگتر این انتظار واقع بینانه است. اما حرکت آگاهانه ی فعالان و آفرینش واژه های لازم و یا جا انداختن زبان ساده و عامه فهم در باره ی خواسته های زنان نه تنها زبان را می تواند همپای جنبش پیش ببرد، بلکه گاه قادر است زبان را یک گام از جنبش پیشتر برده و به رشد و حرکت سریع تر جنبش زنان کمک نماید.

اگر آقای موسوی در بیانیه ی هفدهم خود نامی از خواسته های زنان نبرده است، شاید به این دلیل است که ایشان هنوز بر این اعتقاد نیست که خواسته های زنان اهمیت ملی دارد و در کنار اساسی ترین خواسته های جنبش سبز قرار می گیرد، و یا شاید حتی اگر چنین اعتقادی داشته، برای ایشان روشن نبوده که کدام یک از خواسته های زنان بنیادی تر است که باید مطرح شود: حق طلاق، حق حضانت کودکان، حق برابری اموال در هنگام طلاق، حذف خشونت، و یا ... آیا برای خود ما زنان روشن هست که اگر یکی از خواسته های ما قرار است مطرح شود، کدام خواسته ضروری تر است؟ و افزون بر آن، این خواسته به چه زبانی و چگونه بیان شود که که هم سنگ و هموزن خواسته های جنبش دمکراتیک مردمی مانند آزادی مطبوعات و اجتماعات باشد؟

واقعیت این است که این مشکلات خیلی ساده ی بیان و ایجاد رابطه با مردم، سد راهی برای حرکت زنان در جامعه هست. بهرحال این مشکلات اگر برای آقای میرحسین موسوی وجود دارد، بخش عمده ی آن به جنبش زنان و ما فعالان حقوق زنان برمی گردد که هنوز در این زمینه بدانجا نرسیده ایم که خواسته های خود را بصورتی فرموله و ارائه کنیم که بسادگی در کنار خواسته های بنیادین جنبش دمکراتیک و هموزن با دیگر خواسته های بنیادین مردمی بیان گردد.

چه کسی واقعا باور می کند که اهمیت حقوق برابر زنان کمتر از اهمیت آزادی مطبوعات است؟ مگر نه اینکه آزادی مطبوعات یکی از ابزار بیان نارضایتی و تلاش و مبارزه برای رسیدن به حقوق برابر ماست؟ همینطور در باره ی آزادی اجتماعات و احزاب و انتخابات و دیگر خواسته های اجتماعی می بینیم که همه و همه ابزاری در دست شهروندان برای تضمین حقوق شهروندی آنهاست، و زنان – با مطبوعات و بی مطبوعات - از بسیاری از این حقوق شهروندی محروم هستند.

ضرورت طرح خواسته های زنان در سطح حرکت دمکراتیک ملی وجود دارد و یک نیاز انکارناپذیر در جامعه ی ماست. شاید اگر زنان ما در زندگی اجتماعی نقش جدی نداشتند، مانند زنان در عربستان سعودی و یا افغانستان، ضرورت صحبت از مشکلات زنان در سطح جامعه جز به دلایل انساندوستی و حقوق بشری و یا آینده نگری پیش نمی آمد. اما زنان ایرانی از حاشیه ی جامعه به متن آمده و نقش بسیار جدی در زمینه های آموزش، بهداشت، هنر و ادبیات و دیگر عرصه های زندگی اجتماعی ایفا می کنند و به تدریج جای خود را در میدان سیاست نیز می یابند.

گروهی از زنان خارج از کشور بدرستی تشخیص دادند که جای خواسته های زنان در بیانیه هفدهم آقای میرحسین موسوی بشدت خالی است. در واکنش به این کمبود، بیانیه ای پنج ماده ای توسط گروهی از زنان منتشر شد** که برخی از خواسته های زنان در کنار دیگر خواسته های جنبش دمکراتیک مطرح شده است. گرچه این تلاش قابل تقدیر است، اما تلاشی شتابزده و نیمه کاره است چرا که این بیانیه لحنی سیاسی داشته و توجهی به یافتن زبان مناسب برای بیان خواسته های زنان ندارد.

طرح خواسته های رادیکال سیاسی در کنار خواسته های عمومی و اساسی زنان مشکل ایجاد می کند، و این مشکل دو سویه است.
یک اینکه طرح خواسته های رادیکال سیاسی در این بیانیه باعث می گردد که این بیانیه نتواند نقش بلندگوی اعتراضی همه ی زنان را ایفا نماید و در نتیجه در دایره ی محدود گروهی زنان با اندیشه ی رادیکال سیاسی باقی می ماند و بازتاب گسترده تری نمی یابد.
دو اینکه طرح ضروری ترین و بنیادی ترین خواسته های زنان که نبود آنها زنان را به خودکشی و خودسوزی و قتل شوهرانشان وا می دارد در کنار خواسته های یک گروه اپوزیسیون سیاسی نمی تواند حق مطلب را بطور درخور و شایسته در مورد خشونت و تبعیضی که بر زنان می رود، ادا کند.

در همین حال، تلاش این دوستان در صدور بیانیه ی پنج ماده ای زنان از دو جهت قابل تقدیر است.
یک، در برجسته کردن جای خالی خواسته های زنان در یک سند مهم سیاسی که بنیادی ترین خواسته های جنبش اعتراضی مردم را ردیف می کند. طرح اعتراض و شکستن سکوت در هر موقعیت و هنگامی که خواسته های آنان در جامعه نادیده گرفته می شود، وظیفه ای فعالان و مدافعان حقوق زنان است.
دو، صدور این بیانیه تلنگری به مجموعه ی فعالان زنان است در این راستا که نباید در طرح خواسته های زنان و پیوند دادن این خواسته ها به خواسته های جنبش اعتراضی ملی در کشور غفلت کرد. همین بیانیه است که این بحث کنونی را پیش آورده است که راه مناسب طرح خواسته های زنان چیست، و چگونه می توان جایگاه این خواسته ها را در میان مطالبات عمومی مشخص کرد.

اما واقعا جایگاه خواسته های زنان در میان مطالبات عمومی جنبش دمکراسی خواهی در ایران کجاست؟

همانطور که به درستی در سندهای سازمان ملل متحد درباره ی زنان آمده است، مساله ی زنان تنها مساله ی زنان نیست، بلکه مساله ی زنان در هر کشوری یک مساله ی ملی است، و در سطح جهان یک مساله ی جهانی است. از این رو شاید بهتر باشد طرح خواسته های زنان به صورتی مطرح شود که واژه های انتخابی ما تکیه بر ملی بودن مساله و عمومی بودن آن را برسانند. به تجربه می بینیم که طرح مسائل زنان اگر صورت مساله ی خاص زنان را پیدا کند، معمولا از آن چنین استنتاج می شود که حل مساله هم به عهده ی خود زنان است!

افزون بر آن، به جای طرح ریز خواسته ها در مورد حق طلاق، حق سرپرستی فرزندان، حق انتخاب همسر، حق اشتغال برابر، و غیره، می توان همه ی این خواسته ها را در یک ظرف گنجاند، و آن خواست حذف تبعیض است.

با توجه به دو نکته ی بالا، خواسته های زنان در یک جنبش عمومی می تواند بصورت شعار "حذف تبعیض میان شهروندان" مطرح گردد. یک شهروند خود حق ازدواج و انتخاب همسر خود را دارد، حق جدایی و طلاق دارد، و هر شهروندی به اندازه ی شهروند دیگر حق سرپرستی فرزند خود را دارد و دادگاه باید ویژگی های سرپرستی مشترک را تعیین کند، و اشتغال نباید بر اساس تبعیض بر اساس جنس شهروند باشد، و به همین ترتیب در موارد دیگر باید تبعیض شهروندی میان زن و مرد حذف گردد.

شعار "حذف تبعیض میان شهروندان" بخش عمده ای از خواسته های زنان را در بر می گیرد، مساله ی زنان را بصورت یک مساله ی شهروندی مطرح می سازد که خاص زنان نیست بلکه حقوق شهروندی است که در مورد بخشی از شهروندان انکار شده است، و خط باطل روی تبعیض های جنسیتی می کشد.

افزون بر آن، این شعار حذف هرگونه تبعیض شهروندی دیگر، از جمله حذف تبعیض بر اساس عقیده، مذهب، و زبان را نیز دربر می گیرد و چتری خواهد بود برای بخش بزرگتری از مردم که زیر این شعار گرد آمده و خواسته های شهروندی خود را مطرح سازند.

نکته ی مهم دیگر اینکه چنین شعاری می تواند در ردیف بنیادی ترین خواسته های دمکراتیک و ملی قرار بگیرد.

مطرح ساختن و شناساندن شعاری مناسب که عمده ترین خواسته های زنان را در کمترین واژه ها بصورتی مطرح سازد که بسادگی در ذهن هرکسی جا افتاده و با هر منطقی پذیرفته شود، نه تنها به روشن شدن و مطرح ساختن بیشتر مسائل زنان در سطح جامعه کمک می کند، بلکه گامی در جهت تعریف تعریف خواسته های عمده ی این جنبش مدنی به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از مطالبات جنبش دمکراسی خواهی است.

*
www.akhbar-rooz.com

**
www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست