برخیز ای وطنِ سبز، برخیز!
صدرا عمادی
•
جنبشِ آزادیخواهی و دموکراسی طلبی ایران، روزِ سرخِ ۲۲ بهمنِ امسال را به رغمِ خواسته اکیداً زورسالارانه و خشونت باورانه شما به روزِ سبزِ تاریخِ ایران بدل خواهد کرد و انقلابِ مردم را به مردم بازپس خواهد داد...
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۱ بهمن ۱٣٨٨ -
٣۱ ژانويه ۲۰۱۰
یاران ناشناخته ام
چون اختران سوخته
چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.
(احمد شاملو، باغِ آینه، «بر سنگفرش»)
موضعگیری مشترکِ موسوی و کروبی در برابرِ اعدامِ دو تن بیگناه در بیدادگاهِ نظامِ اسلامی، نویدِ امیدی است که ظاهراً و اگرچند هنوز در این مملکت یارانِ ناشناخته ما چون اخترانِ سوخته بر خاکِ تیره فرومیریزند همچنان، زمین دیگر برای همیشه شبی بی ستاره نمیماند. در جواب به عَرّ و تیزهای حضرات که از تریبونِ نمازِ جمعه به جای دعوتِ مردم به تقوا ندای هل من مبارز سرمیدهند که اگر در ۱٨ تیر اعدام میکردیم، چنین نمیشد، باید گفت که اگر در ماجرای اعدامهای ۶۷ ما مردم زبان در کام نمیگرفتیم و میشندیم صدای پیرِ سبز را، حالا اکنون رجاله هایی چون شما برجا نمیبودید که سرِ سبزِ سُرخزبانانِ این دیار را منصورانه بر دار کنید. «دریغا! بزرگامردا که این پسرم بودی!»؛ گذشت آن زمان که مادری چنین مویه کند و راویان خفته باشند. روایت میکنند و مردمان میشنوند و نیک میدانند که عربده زنگیانِ افسار پاره کرده از چیست و مویه مادران از چه. چه کرده اید برای این مردم که نه روی آزادی دیدند که شعارتان بود و نه شکمِ سیر که نفتِ بر سرِ سفره تان، و حال چه توقع دارید که بکُشید و دَم نزنند؟ سی سال فرصت دادند به شما که ایکاش نمیدادند تا این روزها را نمیدیدند، حال از ترسِ خروشِ خلق، که اگر بخروشد تماشا دارد، مثلِ جاهلها سینه تیغ میزنید که «نفس کش: من آنم که رستم بود پهلوان»!؟ این مردم فقط رأیی را که دزدیده اید طلب کرده اند و میکنند؛ شما خود میخواهید همان خواهند که در کوس کرده اید: تغییرِ ساختاری نظام، که یعنی رفتنِ بی قید و شرطِ شما. و یقین بدانید اگر روزی این مردم نخواهند شما را، اگر اراده کنند فقط، لازم نخواهد بود حتا که تیغ به دست گیرند: کُن فَیکون! خیالتان بازمیگردید به دورانِ وحشتِ دهه ۶۰ با این شمشیر به پنبه زدنها؟ و گمان دارید دستتان رو نشده است که میخواهید سلاح به دست گیرند تا منبر روید و حکمِ قتلِ بیگناهان را به بیداد صادر کنید؟ با خنده میکشند این مردم! جانِ سنگینِ شماست که خشم میگیرد؛ مصداقِ این سخن است جنبشِ سبز: «با خنده میکشند نه با خشم؛ خیز تا جانِ سنگینی را بکشیم». و خنده مکالمه آزادی با آزادی است؛ آن است که از لبهای مردم با روضه دروغ را ندید و حال به لبها بازگشته است تا بر جایتان نشاند. یادتان رفته ۵۷ را که گل به دستِ مردم دادید و بر لوله های تفنگِ سربازان کردند و اسلحه ها بر زمین آمد؟ این مردم همان مردمند و سربازانِ شما فرزندانِ همان سربازانند، گیرم شعبان بی مخهای شما هم همان شعبان بی مخها باشند. چه توانستند بکنند مزدبگیرهای شاهنشاه که گمان دارید مزدبگیرهای امامِ شما توانند کرد؟ وطن سرِ برخاستن دارد و اگر برخیزد، که برمیخیزد، همت ها و باکری هاش هم با ابومسلم ها و حسنک هاش برمیخیزند. چنین اراده کرده اند این مردم که اُلجایتوها نام دگر کنند به سلطان محمد خدابنده و راهِ صواب در پیش گیرند؛ که اگر نکنند، صدر و بدرشان را به طوماری در خواهند پیچید...
۲۲ بهمن سالروزِ انقلابی است که این مردم علمش را برداشتند، نه سالروزِ حکومتِ زر و زوری که شما از صندوقهای رأی دزدیده اید. و «ترس» از برکاتِ ظلمِ شماست که میپندارید مردم از بیدادِ ستمگرانه شما سر در خانه گرم میکنند و گلباران نمیکنند یادِ جوانانِ به خون غلتیده شان را بر سنگفرشها و بیدادگاهها. دانسته اند و میدانند که این خونها که امروز بر زمین میریزد، از همان خطِ سرخی می آید که در جنگ بر زمین ریخت و در ۶۷ بر زمین ریختید و ادامه همان خونهاست که پهلوی حتا کمتر از شما بر زمین ریخت و ادامه خونهای بسیارِ این تاریخِ کهنسال که هرکه بر زمین ریخت لعنتِ تاریخ را خرید. و اگر سرخِ پرچمِ این سلسله رنگِ دیگر نمیپذیرد، سبزِ صلحِ آن نیز بی جایگزین است، که این مردم هزار نهیبِ دغل دیده اند و به اشارتی رانده اند ستمگران را. ۲۲ بهمن روزِ اینچنین مردمی است، آتششان را با کشتار و عربده تیزتر نکنید که تیز نمیشود آتشِ درون و آنچه تیز میشود و میسوزاند آتشِ سردِ ترسِ شماست، گرنه این مردم را چه نیاز است به قداره کشی و برادرکشی؟ و آن برادر اگر گوشتِ برادر خورد، استخوانش را با احترام دفن میکند و پیشِ شگان نمی اندازد؛ حتا آن برادر که زهی خیالِ باطل میپندارید مزدِ ترسِ از شما را میخورد و جانِ برادر میگیرد. تاریخِ کهنسالِ ما هزار دریوزه به خود دیده بود و این ندیده بود که حاکمی اجنبی اجیر کند به کشتنِ خلقِ خود. خیالتان خون خونِ سربازانِ ما را نمیخورد که این کابوسِ تلخ میبینند و خروشی میطلبند از خلق تا برخیزند و به صفِ مردم بپیوندند؟ اما این مردم ازبابِ خروش و خشم و خشونت داخل نشده اند و فریبِ خروش و خشم و خشونتِ شما را نمیخورند و نیک میدانند که این شعبده کارِ ابلیسیان است.
جنبشِ آزادیخواهی و دموکراسی طلبی مردمِ ایران ۲۲ بهمن را روزِ خود میداند نه روزِ جارچیانِ جور. و گوشی که فریادِ این جنبش را نشنود، صدای مرگِ خود را هم نخواهد شنید. این مردم خدای خود را بزرگتر از آن میدانند که کسی حتا بتواند با ذاتِ قادرش محاربه کند، و میخندند به حکمِ «محاربه با خدا»یی که شما از روایاتِ دروغ برافراشته اید و دریافته اند که زر و زور شمایان را چندان فریفته است که نعوذاً بالله خود را خدا فرض کرده اید که حکمِ محاربه با خدا میدهید و بر دار میکیند و چماق کُش میکنید خلقِ خدا را.
جنبشِ آزادیخواهی و دموکراسی طلبی مردمِ ایران برای بازپس گرفتنِ انقلابی که یک تاریخ پای آن خون ریخته است و گریسته است، ۲۲ بهمن را روزی میداند از برای نفی شعارِ «خون بر شمشیر پیروز است»، چراکه دیده است و نیک آگاهی یافته است که خون هرگز بر شمشیر پیروز نبوده و نیست، و اگر نشکند شمشیری را که خون میریزد، تا ابد خون خواهد ریخت.
جنبشِ آزادیخواهی و دموکراسی طلبی ایران، روزِ سرخِ ۲۲ بهمنِ امسال را به رغمِ خواسته اکیداً زورسالارانه و خشونت باورانه شما به روزِ سبزِ تاریخِ ایران بدل خواهد کرد و انقلابِ مردم را به مردم بازپس خواهد داد...
|