•
روزگاری که رقیبان در این خانه زدند
بر بساط دل آشفته ی ما لانه زدند
پرتو شمع بکشتند و چراغ شب شهر
شعله ی خشم جنون بر پر پروانه زدند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۱ بهمن ۱٣٨٨ -
٣۱ ژانويه ۲۰۱۰
روزگاری که رقیبان در این خانه زدند
بر بساط دل آشفته ی ما لانه زدند
پرتو شمع بکشتند و چراغ شب شهر
شعله ی خشم جنون بر پر پروانه زدند
شهر عشق و سفر پیچک آن کلبه ی سبز
نگرفنتد به طرفی و به ویرانه زدند
بر در و پیکر هر کوی به سوگی غمگین
زندگی را تن تصویر شهیدانه زدند
زهدبازان سراسیمه نگشتند خموش
بس که با دشنه ی خون بر رگ فرزانه زدند
آسمان آتش و خون بر سر این دشت گرفت
بامدادی که مغیلان به گلستانه زدند
روزها شد سپری و خبری نیست زدوست
اهل الفت به جفا بر ره بیگانه زدند
در خزان سفر باغ تماشایی نیست
بلبلا بر سر گل چتر زمستانه زدند.
ن.م. شوپه
واشنگتن- زمستان ۱۹٨۵
|