نقدی بر مقاله "موفقیت افتخارآمیزعلمی؟!"
حمید محمدی ماکرانی
•
تولید علم ایران در سال ۱۹۹۲ از عراق، در سال ۱۹۹۷ از پاکستان، در سال ۲۰۰۱ از عربستان سعودی و در سال ۲۰۰۳ از مصر پیشی گرفته است. اگر روند پنج سال گذشته ادامه یابد با پیش بینی تنها ۲۰ درصد نرخ رشد تولیدات علمی میتوانیم جزو ده کشور اول تولید کننده علم دنیا باشیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۲ می ۲۰۰۶
جناب آقای دکتر کامران بهنیا فیزیکدان و مدیر پژوهش در مرکز ملی پژوهشهای پاریس و نویسنده مقاله موفقیت افتخارآمیز علمی درباره " موفقیت علمی مورد ادعای جمهوری اسلامی " اظهار نظر فرمودند. (۱). ایشان با " یادآوری سنگدلانه چهار نکته پیش پا افتاده به گردانند گان کشوری که به افتخار غنی کردن اورانیم نایل شد " موارد زیر را مطرح میکنند :
در نکته اول ایشان یادآور می شود که " میزان توسعه علمی یک کشور ارتباطی با غنی شدن یا نشدن اورانیم در آن کشور ندارد " . اینجانب با اعلام موافقت با دکتر بهنیا اضافه می کند که نه تنها ارتباطی بین این دو نیست بلکه باید گفت که هیچ ارتباطی بین غنی سازی اورانیم و توسعه علمی یک کشور وجود ندارد. ایشان در ادامه به نقل از یک منبع معتبر می افزاید: " در طول سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱ سهم ایران از تولید علمی جهان ۰.۱٣ درصد بوده است ." این نکته هم کاملا درست است اما ایشان در ادامه می افزاید که: " به یاد داشته باشید که جمعیت ایران یک درصد از جمعیت کره زمین است. به عبارت دیگر از هر یکصد نفر سکنه این سیاره یکی ایرانی است اما از هر هفتصد مقاله و از هر هزار و ششصد نقل قول علمی یکی متعلق به ایرانیان است. این ارقام جای زیادی برای خودفریبی باقی نمی گذارند " .
ایشان در ادامه می افزایند: " این را هم در همین جدول ببینید که اسراییل بیست برابر ایران نقل قول علمی دارد در حالی که جمعیتش ده برابر کمتر است. به عبارت دیگر تولید علمی سرانه اسراییل دویست برابر ایران است و این در حالی است که درآمد سرانه اش فقط سه برابر ایران است " . در همین قسمت اول ایشان اظهار می دارد که: " اسفناک برازنده ترین صفت برای توصیف موقعیت پژوهش علمی در ایران به نظر می رسد. کسانی که گمان می برند که داده های پنج ساله پیش کهنه شده و این موقعیت در حال عوض شدن است بهتر است به جدول ضمیمه نگاه کنند. این رده بندی کنونی کشورهاست در رشته فیزیک بر اساس تولید مقاله علمی شان. می بینید که ایران پایین تر از مصر و ارمنستان ا یستاده است ."
و اما :
همانطور که جناب آقای دکتر بهنیا اظهار داشتند این ارقام جای زیادی برای خود فریبی باقی نمیگذارند اما بهتر است ایشان با احتیاط بیشتری تحلیل خود را ارایه دهند تا انشاء الله موجب گمراهی دیگران نیز نگردد. در این خصوص باید یادآور شد که سهم ایران در تولید علم در سال ۲۰۰۴ به ۰.٣۱ درصد و در سال ۲۰۰۵ به ۰.۴۱ درصد افزایش یافته است .[۲,٣] چگونه است که ایشان به ارقام سالهای ۱۹۹۷ الی ۲۰۰۱ استناد می کنند؟
در ادامه ایشان به ارتباط میان جمعیت ایران و تولید علم ایران اشاره و باز هم در ادامه ایران را با اسراییل مقایسه کرده اند. سئوال این است که ایا جمعیت ملاک درست و مناسبی برای سنجش رشد و توسعه علمی در یک کشور است؟ ایا کشورهای پیشرو در تولید علم لزوما پرجمعیت ترین کشورها هستند؟ یا اصلاً ایا ارتباط مستقیمی میان جمعیت یک کشور و تولید علم آن وجود دارد؟ و یا اینکه باید وجود داشته باشد؟ همان جدولی که آقای دکتر بهنیا در مقاله خود آوردند نشان می دهد که چنین نیست. جهت اطلاع آقای دکتر بهنیا سهم تولید علم اسراییل در سال ۲۰۰۵ حدود ۱.٣ درصد و سهم ایران ۰.۴۱ درصد است بنابر این کشور اسراییل ٣ برابر ایران تولیدات علمی دارد و نه ۲۰۰ برابر ایران. ضمن این که تولید علم اسراییل طی دو دهه اخیر از روند رشد نسبتا ثابتی برخوردار بوده در حالی که این وضعیت برای ایران به هیچ وجه این طور نبوده است. چنانچه این امر در جدول ضمیمه یک ایشان آمده است سهم تولید علم ایران طی یک دوره چهار ساله بیش از دو برابر افزایش را نشان می دهد ) از ۰.۰۶ به ۰.۱٣ ( اما همین رقم برای اسراییل ۱.۲۵ درصد در دوره اول -۹۷ ) ۱۹۹٣ ( و ۱.۲۷ درصد در دوره دوم -۲۰۰۱) ۱۹۹۷ ( بوده است که تقریباً ثابت می باشد.
در خاورمیانه کشورهایی چون ترکیه، مصر، عربستان سعودی، عراق و پاکستان از نقطه نظرات مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سیاسی، مذهبی و ... شباهتهای زیادی با ایران داشته و برای مقایسه مبنای مناسب تری میباشند، اما از میان همه این کشورها اسراییل که شرایط آن شباهت کمی با ایران داشته و مردم آن عمدتا از امریکا و اروپا به این کشور آمده اند مبنای مقایسه با ایران قرار گرفته است!!! چرا؟ ایشان پیش بینی می کند که ممکن است این نقد به ایشان وارد باشد که چرا از داده های قدیمی استفاده کردند لذا در جدولی دیگر رتبه ایران را در وضعیت جدید بررسی می کنند لیکن این جدول وضعیت ایران را تنها در رشته فیزیک نشان می دهد. ایشان به چه دلیل تولید مقاله در یک رشته ) فیزیک ( را مبنای سنجش تولید علم ایران قرار میدهند؟ آیا فیزیک تنها رشته ای است که ایران در این زمینه تولید مقاله دارد؟!!! آیا نگارنده نباید به خود حق دهد که به عنوان خواننده مقاله ایشان به حق مداری و دیدگاه منصفانه ایشان در بیان واقعیت تردید کند؟
چگونه است که در دوره سالهای ۱۹۹۷ الی ۲۰۰۱ تولید علم ایران در تمام رشته ها مبنای تحلیل قرار می گیرد اما در دوره جدید وضعیت ایران تنها در رشته فیزیک بررسی میشود؟!
اگر جناب آقای دکتر بهنیا به اطلاعات جدیدتر دسترسی ندارند خدمت ایشان یادآوری میشود که :
۱ - طی سالهای ۱۹۹۰ الی ۲۰۰۵ تولید علم ایران از ۱۷٣ مقاله به بیش از ۵۴۰۰ مقاله افزایش یافته است که رشدی بیش از ٣۰ برابر را نشان می دهد [۲,٣] .
۲ - سهم ایران از تولید علم جهان طی تنها ۱۵ سال از ۰.۰۲ درصد در سال ۱۹۹۰ به ۰.۴ درصد در سال ۲۰۰۵ افزایش یافته است که این هم افزایشی معادل ۲۰ برابر و ۲۰۰۰ درصد را نشان می دهد [۲,٣] .
٣ - تولید علم ایران در سال ۱۹۹۲ از عراق، در سال ۱۹۹۷ از پاکستان، در سال ۲۰۰۱ از عربستان سعودی و در سال ۲۰۰٣ از مصر پیشی گرفته است. اگر روند پنج سال گذشته ادامه یابد با پیش بینی تنها ۲۰ درصد نرخ رشد تولیدات علمی میتوانیم جزو ده کشور اول تولید کننده علم دنیا باشیم، این در حالی است که نرخ رشد پنج سال گذشته ٣۶ درصد به ازای هر سال بوده است [۲] .
۴ - ایران تنها نماینده کشورهای اسلامی ) از میان ۵۷ کشور اسلامی ( است که در میان کشورهای دارای بالاترین ارجاع به مقالات ) در رتبه سی ام ( قرار گرفته [۴] و در حال حاضر از نظر تولید علم در خاورمیانه بعد از ترکیه در رتبه دوم قرار دارد.
۵ - طی سالهای ۲۰۰۰ الی ۲۰۰۴ ایران با نرخ رشد سالانه ٣۶ درصد بالاترین نرخ رشد تولید علم را در جهان داراست و پس از آن ترکیه، چین، کره جنوبی و ... قرار گرفتند. به همین دلیل است که برخی از تحلیلگران غربی روند رشد تولیدات علمی ایران را با عنوان " حرکت و رشد موشکی " [۵] توصیف کرده اند.
حال سئوال این است که آیا این وضعیت واقعاً تنها و تنها برازنده صفت " اسفناک " است؟!!
بار دیگر یادآوری می گردد گرچه با ایشان موافقم که " میزان توسعه علمی یک کشور ارتباطی به غنی شدن یا نشدن اورانیم در آن کشور ندارد اما واقعاً تحلیل نادرست و سیاه نمایی ایشان چه کمکی به ایران و ایرانی می کند؟ از جناب آقای دکتر بهنیا با توجه به سمت ایشان انتظار می رود که حداقل استانداردهای پژوهشی را در ارایه هرگونه پژوهشی رعایت کنند. اگر ایشان می خواهند به این نتیجه گیری سیاسی برسند که " لزومی ندارد ایران تحقیقات هسته ای خود را ادامه دهد و ... " دلیلی ندارد که اطلاعات و تحلیل نادرستی ارایه دهند.
در ادامه مقاله، ایشان به نکات دوم، سوم و چهارم اشاره می کند. نکاتی که ایشان عنوان " یادآوری سنگدلانه چهار نکته پیش پا افتاده به گردانندگان کشوری که به افتخار غنی کردن اورانیم نایل شد " را برای آنها انتخاب می کند. لازم به ذکر است که این یادآوری قبل از این که سنگدلانه باشد نادرست و به دور از واقعیت است وگرنه کیست که نداند انتقادات بی رحمانه و یادآوری نکات سنگدلانه اگر مبنای درستی داشته باشد قطعا راهنما، هدایت کننده و خیرخواهانه است.
ایشان اضافه می کند که " ایران از نظر شاخص توسعه انسانی در مکان نود و نهم قرار می گیرد و اگر ملاک تنها درآمد سرانه باشد ایران هفتادم است. مفید است دانستن اینکه قطر، بحرین و کویت بیش از پنجاه رده بالاتر از ایران ایستادند و پاکستان که هم صاحب پرافتخار بمب هسته ای است و هم ۵۱ درصد اهالیش بی سوادند بر عکس چهل رده پایین تر و در مکان صدو سی و پنجم قرار دارد " . باز هم با ایشان موافقم که " صاحب افتخار " بمب هسته ای بودن معادل باسوادی جامعه، پیشرفته بودن کشور، بالا بودن شاخص توسعه انسانی و از همه مهمتر معادل توسعه علمی نیست. اما نکته جالب مجددا به نوع مقایسه ایشان برمی گردد. آنجایی که مبنا قرار دادن جمعیت منطق قابل قبولی ندارد ایشان از این مبنا استفاده می کند اما در زمینه شاخص توسعه انسانی که تعداد جمعیت و حتی سکونتگاههای شهری و روستایی نقش مهمی را ایفا می - کند نگارنده آن مقاله هیچ توجهی به آنها نمی کند. لازم به یادآوری است کشورهایی که در مقاله ایشان با ایران مقایسه شدند ) بحرین، کویت و قطر ( دارای درآمد سرشار نفتی و در مقابل جمعیت بسیار پایینی هستند که طبیعتا درآمد سرانه آنها را در سطح بالایی قرار می دهد و به تبع نسبت شاخص توسعه انسانی را نیز در این کشورها در سطح بالایی نگه می دارد. نکته دوم این که هر یک از سه کشور مذکور دارای تعداد کمی جمعیت روستانشین است در حالی که در ایران بیش از ۲۵ میلیون نفر از جمییت در روستاها زندگی می کنند و بی تردید این امر در شاخص توسعه انسانی تاثیر به سزایی دارد، لذا این سئوال مطرح می گردد که آیا مقایسه کشورهای فوق الذکر در زمینه شاخص توسعه انسانی با توجه به شرایط بسیار متفاوت آنها با ایران درست است؟
علاوه بر این شاید توجه به جایگاه چند کشور دیگر در همین جدول خالی از فایده نباشد. در این شاخص رتبه ایرلند ٨، امریکا ۱۰، ژاپن ۱۱، انگلیس ۱۵، فرانسه ۱۶، آلمان ۲۰، چین ٨۵، ترکیه ۹۴، ایران ۹۹، مصر ۱۱۹، آفریقای جنوبی ۱۲۰ و هند ۱۲۷ می باشد. این رتبه ها نشان می دهد علیرغم این که کشورهایی چون چین، هند و ترکیه از رشد اقتصادی و علمی بسیار بالا و خوبی برخوردارند اما رتبه آنها در این جدول پایین، به ایران نزدیک و یاپین تر از ایران ) هند ( است. در مقابل ایرلند که سهم پایین و غیر قابل قیاسی با کشورهایی چون آمریکا، ژاپن، انگلیس، آلمان و فرانسه در تولید علم دارد رتبه آن در این جدول بالاتر از کشورهای مذکور قرار گرفته است، بنابراین استفاده از این شاخص برای اثبات این که " ما کشوری عقب افتاده هستیم پس چرا باید به سمت فناوری هسته ای برویم و یا این که موفقیت هسته ای برای کشوری که رتبه پایینی در شاخص توسعه انسانی دارد، ارزشی ندارد و یا اینکه کشوری با چنین رتبه ای در شاخص توسعه انسانی نمی تواند دارای موفقیت علمی باشد و ... " ) نقل به مضمون ( مناسب و معقول به نظر نمی رسد.
یکی از مواردی که آقای دکتر بهنیا به درستی اشاره می کند رقم پایین سهم بودجه پژوهش و تحقیق از تولید ناخالص داخلی است. در این زمینه هم یادآوری چند نکته ضروری است :
نخست این که به طور کل این انتقاد به کشور وارد است که رقم مذکور در سطح پایینی قرار دارد.
دوم این که باید توجه داشت که همین رقم نیز در سالهای گذشته بسیار پایین تر بوده و طی سالهای اخیر رشد قابل توجهی داشته و به حدود ۰.۶ درصد افزایش یافت، لذا مد نظر قرار دادن روند تخصیص بودجه تحلیل ایشان را تکمیل می کند. همچنین باید گفت که افزایش بودجه تحقیقاتی نیز در وهله نخست به افزایش ظرفیت نیاز دارد که در کوتاه مدت نمیتوان این ظرفیت را ایجاد کرد و مستلزم زمان است.
سوم این که در برنامه چهارم قرار است این سهم به دو درصد تولید ناخالص داخلی برسد بنابراین اینکه کشورهای دیگر تلاش می کنند این رقم را به سه درصد برسانند باید اضافه کرد که در ایران هم تلاش می - گردد این رقم به دو درصد برسد. البته موانعی وجود دارد که پرداختن به این موانع و کمک به حل آنها مطمئنا از ارزش بالایی برخوردار است.
چهارم این که ایشان اظهار می دارد: " پافشاری کنونی بر پژوهشهای هسته ای تنها می تواند به کاسته شدن منابع مالی و انسانی شاخه های دیگر علمی بینجامد " . تا آنجا که نگارنده مطلع است سهم بودجه پژوهشهای هسته ای جداگانه تامین می شود و در واقع افزایش تحقیقات در این بخش ) هسته ای ( منجر به کاهش بودجه تحقیقات در رشته ها و بخشهای دیگر نمی شود.
ایشان در نکته چهارم به تشریح کشورهای دارای فناوری هسته ای پرداخت و در استدلال خود به صلح آمیز بودن فعالیتهای هسته ای ایران " به دلیل اصرار بر غنی سازی اورانیم در خاک خود " تردید می کند. قضاوت در این مورد در حوزه تخصص اینجانب نبوده و آن را به متخصصین امر واگذار می کنم. با این حال جای تعجبی نیست اگر نگارنده این مقاله و یا هرکس دیگر با توجه به تحلیل نادرست ایشان و به تبع نتیجه گیری نادرست در خصوص وضعیت توسعه علمی ایران، شاخص توسعه انسانی، بودجه پژوهش و ... ادعایشان را در خصوص " تردید در صلح آمیز بودن فعالیتهای هسته ای ایران " باور نکند.
در پایان یادوآری چند نکته ضروری است :
الف ( در تایید بخشی از نوشته آقای دکتر بهنیا باید گفت میزان توسعه علمی یک کشور ارتباطی به غنی شدن یا نشدن اورانیم ندارد.
ب ( توسعه علمی یک کشور تنها در تولید مقاله خلاصه نمی شود بلکه تولید مقاله تنها یکی از شاخصهای توسعه علمی یک کشور است.
ج ( شاخص توسعه انسانی مبنای مناسبی برای سنجش میزان توسعه علمی یک کشور محسوب نمی گردد چرا که در این صورت حداقل سه کشور مورد توجه جناب دکتر بهنیا ) کویت، بحرین، قطر ( که در رتبه ۴۰ الی ۴۴ شاخص توسعه انسانی قرار گرفتند، حدود ۵۰ برابر از هند ) در رتبه ۱۲۷ توسعه انسانی ( و بیش از ۱۵۰ برابر از چین ) در رتبه ٨۵ توسعه انسانی ( تولید علم کمتری نمی داشتند.
حمید محمدی ماکرانی
دانشجوی دکتری شهرسازی
E.Mail: armanjoon2002@yahoo.com
فهرست منابع
1. سایت "اخبار روز www.iran-chabar.de", دوشنبه, 28 فروردین 1385, 17 اوریل 2006, نوشته دکتر کامران بهنیا
2. Arfaei,H. (2005),"Status of Scientific Research in Iran", 30th AAAS Anual Meeting, Washington, April 2005.
3. مقاله در دست چاپ نگارنده با عنوان "بررسی و تحلیل روند توسعه علمی در ایران" .
4. King, David A. (2004),"The Scientific Impact of Nations ; What Different Countries Get for Their Research Spending", Nature, Vol.430, www.nature.com/nature
5. Science Watch(2003),"Middle Eastern Nations Making Their Mark", Vol. 14, No.6.
|