حقوق بشر و رسانه ها
رویترز
- مترجم: صفار ساعد
•
اخیرا خبرگزاری رویتر میزگردی را سازمان داد که در آن رابرت فیسک، نوام چامسکی، اِمی گودمن و سرهنگ استیو بویلان شرکت داشتند. «رابرت فیسک» بیش از سی سال به عنوان خبرنگاری پرکار و روشنبین در خاورمیانه به کار مشغول بوده، نوام چامسکی، فعال و روشنفکر ضدجنگ و اِمی گودمن، فعال زنان و مبارز حقوق بشری است. سرهنگ استیو بویلان اخیرا بعد از ۱۶ ماه خدمت در عراق به آمریکا برگشته است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۲ می ۲۰۰۶
اخیرا خبرگزاری رویتر میزگردی را سازمان داد که در آن رابرت فیسک، نوام چامسکی، اِمی گودمن و سرهنگ استیو بویلان شرکت داشتند. «رابرت فیسک» بیش از سی سال به عنوان خبرنگاری پرکار و روشنبین در خاورمیانه به کار مشغول بوده و مطالب فراوانی را در مورد جنگ داخلی در الجزایر، جنایتهای واقع شده در صبرا و شتیلا بر فلسطینیان به وسیلهی نیروهای اسرائیلی و دیگر مسائل مهم جهانی برشته تحریر در آورده است. فیسک در حال حاضر رئیس خبرنگاری روزنامه لندن ایندیپیندینت میباشد و اخیرا نیز کتابی به نام «جنگ بزرگ برای تمدن: غلبه بر خاورمیانه» نوشته است.
نوام چامسکی، فعال و روشنفکر ضدجنگ، تئوریسین مسائل اجتماعی - سیاسی و استاد دانشگاه در زبانشناسی است.
اِمی گودمن، فعال زنان و مبارز حقوق بشری است. وی مقالات فراوان درمورد زیرپا گذاشته شدن حقوق بشر در آمریکا دارد. فعالیت فعلی او گسترش آگاهی ضدجنگ است.
سرهنگ استیو بویلان اخیرا بعد از ۱۶ ماه خدمت در عراق به آمریکا برگشته است. وی به عنوان سخنگوی اصلی ارتش آمریکا در عراق کار میکرده است.
این ترجمه خلاصهای از بحثهای فیمابین افراد فوقالذکر در میزگرد خبرگزاری رویتر میباشد.
«مترجم»
اِمی گودمن: چه تعداد از مردم عادی عراقی به قتل رسیدهاند؟
سرهنگ استیو بویلان: نمیدانم. واقعا نمیدانم. آنقدر اخبار گوناگون وجود دارد که انسان نمیداند کدامیک را باور کند. حتی خود رژیم عراق هم نمیداند.
گودمن: پرزیدنت بوش میگوید سی هزار نفر و تحقیقات دانشگاه کلمبیا نشان از بیش از صدهزار نفر دارد. من دو سئوال دیگر هم دارم. امیدوارم به این سئوالات جواب داده شود.
مسئول جلسه (رویتر): شما فقط میتوانید یک سئوال کنید، دیگران هم سئوال دارند.
گودمن: میدانم، من واقعا سریع سئوال میکنم. یکی در مورد اخبار و داستانهای جعلی و این که گروههای خبرسازی وابسته به پنتاگون، خبرهای جعلی و داستانهای بافته شده و غیرواقعی را با دادن رشوه در اختیار ژورنالیستهای عراقی قرار میدهند تا آنها را به چاپ برسانند. به طور مثال: گروه لینکلن وابسته به پنتاگون. سئوال دیگرم در مورد به قتل رساندن ژورنالیستهائی هست که به وسیله ارتش آمریکا و متحدیناش به زندان انداخته شده و به قتل رسیدهاند. این اخبار را در کجای رسانهها میتوان یافت. زمانی که عکاس رویتر به نام حیدر خادم مجروح و زندانی شد، ولید خالد صدابردار رویتر به قتل رسید، خبرنگاران الجزیره که ماههای طولانی در زندان ابوقریب بسر بردند، زندانی شدن بدون ذکر دلیل احمد محمد حسین و سلام اوریبی، آزاد کردن آنها و دوباره به زندان انداختن آنها. ژوزه کوزه و . . . . دیوید اشلزینگر با شما وارد بحث شد. میخواهم نظر شما را بدانم آقای سرهنگ بویلان.
مسئول جلسه (رویتر): بسیار خوب پیام شما را گرفتیم. حالا استیو جواب میدهد.
بویلان: سئوالات زیاد بود. بسیار خوب. آن چیزی که من در حال حاضر میدانم این است که هیچ ژورنالیستی در زندانهای عراق بسر نمیبرند. اوضاع در عراق شبیه نیویورک، شیکاگو، میامی، لندن و یا جاهای دیگر نیست. آن جا یک منطقه جنگی است. در ضمن آن آدمها بازداشت میشوند، زندانی نمیشوند. آنها بازداشتشدگان امنیتی هستند، چرا که ریسکهای امنیتی هستند چه برای نیروهای عراقی و چه برای دولت عراق و نیروهای مشترک. در آنجا پروسه تحقیق وجود دارد و افراد را تحت بازجوئی قرار میدهند. اما این پروسه شبیه آن چیزی که شما در ایالات متحده میبینید نیست. آخر آن جا آمریکا و یا اروپا نیست که قوانین ما در موردشان صدق کند. غالبا پیش آمده که عدهای بدون عذر موجه برای روشن شدن مسائل در بازداشت نگه داشته میشوند. ولی امروز کسی از آنها در زندان نیست...
گودمن: رابرت فیسک، آیا سرهنگ بویلان را میشناسی؟ نظرت چیست؟
رابرت فیسک: آری او را در برنامهای که به طور زنده پخش شده دیدهام. توجه کنید این آدمها در منطقه سبز بغداد زندگی میکنند. این منطقه کاخهائی دارد که قبلا محل استقرار گارد جمهوری ارتش صدام حسین بود. متأسفم بگویم که اینها در قلعهی جنگهای صلیبی زندگی میکنند. شما از آن جا از لابلای پرچینها فقط میتوانید گوشهای از خیابان خارج از این منطقه را مشاهده کنید. اینها کاملا ایزوله هستند و از واقعیتهای ملموس در عراق بدورند. مثلا سرهنگ بویلان میگوید که عراقیها خودشان هم نمیدانند چه تعدادی از مردم به قتل رسیدهاند. من در ماه آگوست به وزارت بهداشت عراق رفتم. مسئول این اداره با این که اجازه نداشت آمار کشتهشدگان را به من نشان بدهد در صفحه کامپیوترش این آمار را نشانام داد. فقط در ماه جولای ۲۰۰۵ یک هزار و صد نفر در بغداد به قتل رسیدهاند. مردم عراق خوب میدانند. در ضمن بوش نمیگوید سیهزار نفر، بلکه میگوید سیهزار نفر کمتر یا بیشتر. او هیچ وقت در مورد کشتهشدگان آمریکائی نمیگوید دوهزار نفر بیشتر و یا کمتر. آیا میگوید؟ او هیچ زمان جرأت گفتن چنین جملهای را ندارد. اما در مورد عراقیها میگوید، چرا که آنها عراقی هستند.
سرهنگ بویلان: تا آن جائی که میدانم، داستانها و اخبار گفته شده حقیقت دارد، چرا که براساس جنبههای مثبت نظرگاهها تکیه کرده است.
سئوال مسئولین: در مورد پروپاگاند چه میگویند؟
سرهنگ: آیا پروپاگاند حقیقی و یا دروغین است؟
رویتر: پروپاگاند بخشی از جنگ است.
عبدل احد (از طرف رویتر): مسئلهای که بیان میکنم این است که، دولت آمریکا همیشه از یک رسانه عراقی صحبت میکند. این دولت چه انتظاری دارد که مردم عراق گفتهها و داستانسرائیهای آنان را واقعی و خوب بپندارد. من نمیخواهم مقام داستانسرائیهای مناسب و خوب را تنزل دهم، اما یک ژورنالیست عراقی در وضعیت دلخراش کنونی چگونه میتواند به میان مردم رود و دنبال خبرها و داستانهای مثبت بگردد. میدانید، مردم عراق ما را انگشتنما کرده و به ما لقب مواجب بگیران پنتاگون و ارتش آمریکا خواهد داد.
سرهنگ: امیدوار بودم آماری داشتم تا به وسیله آن اثبات کنم داستانهای نوشته شده در مورد عراق با رشوه صورت نگرفته است... من در کشورهائی بودم که تجار آن کشورها به ژورنالیستها پول میدادند که در موردشان دست به تبلیغات بزنند. نمیخواهم بگویم که این عمل خوبی است. میدانم که در مورد فعالیتهای گروه لینکلن وابسته به پنتاگون مسائل زیادی مطرح است. اما رسانههای عراقی بدون کمک مالی ما نمیتوانستند سرپا بایستند. بالاخره برای راهاندازی رسانهها و روزنامهها احتیاج به پول، وسایل نشر و کارکنان است.
گودمن: رابرت فیسک نظر خود را در مورد جعل خبرها و شرح واقعهها از طرف ارتش بگوئید؟
فیسک: از خوشحالی بسیاری از همکارانم در بازتاب داستانهای جعلی ارتش متأسفم. شما به نیویورک تایمز، لسآنجلس تایمز و... نگاه کنید که چگونه تحت لوای «منبع موثق آمریکائی» داستانهای دروغینی را در مورد عراق به چاپ رسانده و میرسانند و چگونه آنها بدین وسیله در تنورهی جنگ دمیده و میدمند. آنها هنوز هم با آن که بوی گند «منابع موثق آمریکائی» همه جا را گرفته است، آن را به عنوان یک مرجع خبر یا داستان مورد استفاده قرار میدهند. ببینید در مورد "زرقاوی" (که میتواند وجود خارجی داشته باشد و یا نداشته باشد) چگونه از طرف همین «منابع موثق آمریکائی» صحبت به عمل میآورند. این «منابع موثق» میتواند یک بار وزارت دادگستری، یک بار ورارت امور خارجه، یک بار ارتش و... باشد. یک «منبع موثق آمریکائی»، «منابع موثق دیگر آمریکائی» را میزاید. تا خواننده باور کند که هر آن چه میخواند و میبیند واقعی!! است. این امر امروزه ژورنالیسم حقیقی را در عراق نشان میدهد.
گودمن: شما، رابرت، چگونه وقایع را شرح میدهید؟
فیسک: هیچ گاه من به مانند رسانههای امروزی آمریکا ادعا نخواهم کرد که اطلاعات زرقاوی از مجموعه دستگاههای نظامی ـ اداری آمریکا بیشتر است. چرا که وی دارای چنین اطلاعاتی نیست... بهرشکل، من واقعا نمیدانم که زرقاوی زنده است یا خیر؟ اما داستانهای پرورده شده در رسانههای آمریکائی وی را هنوز رهبر مقاومت در عراق و هم چنین رهبر القاعده در منطقه میداند.
گودمن: چه چیزی نشان میدهد که وی زنده نیست؟ آخرین اخبار دال بر زنده بودن وی میباشد.
فیسک: اوه، بله بر طبق «منابع موثق آمریکائی». ببینید زرقاوی را بجز مأموران آمریکائی کس دیگری ندیده است... فکر میکنم امکان آن که در یک بمباران در شمال شرق عراق در منطقه کردستان کشته شده باشد، وجود دارد. کسی و یا کسانی شناسنامه او را برداشتهاند و اکنون مورد استفاده قرار میدهند. وی همسری دارد که میگویند مالک الرقابش بود. این زن اکنون چنان فقیر شده که در شهر زرقاو واقع در کشور اردن مجبور به کار کردن شده است. مادر زرقاوی سال پیش فوت میکند. طبق گفته خانوادهاش او یک تسلیت نفرستاد چیزی که غیرمنتظره به نظر میآید.
گودمن: آیا خانوادهاش زنده هستند؟
فیسک: آری آنها در شهر زرقاو هستند. من با بسیاری از مردم عراق در تماس هستم تا به حال کسی را ندیدهام که گفته باشد زرقاوی را با آن کلاه معروفاش دیده باشد.
گودمن: رابرت فیسک، آخرین خبر از بغداد این است که یک حملهکنندهی انتحاری با انفجار بمب در یک مسجد شیعه ۴۰ نفر را به قتل و ۴۵ نفر را مجروح کرده است. این مسجد که در بخش شمالی عراق واقع شده وابسته به قویترین حزب اسلامی شیعیان عراق است.
فیسک: کسانی در عراق طالب جنگ داخلی هستند. فکر نمیکنم که عراقیها دست به این کارها بزنند.
میدانید ما دوباره با این داستانهای شیعیان علیه سنیها و یا برعکس داریم بمباران میشویم. اما این شیعیان و سنیها آنهائی نیستند که من در عراق میشناسم. ما به طور مداوم میشنویم که انسانها به وسیلهی آدمربایانی که لباس پلیس به تن دارند، ربوده میشوند و یا مراکز بازرسی به وسیله آدمهائی که لباس نظامی به تن دارند اشغال میشوند. خوب میخواهید به من بگوئید که در فلوجه انباری از لباس ویژه پلیس و یا ارتش هست که برای ٨۰۰۰ نفر از گروه مقاومت لباسهای قالب تنشان وجود دارد؟ باور نمیکنم. فکر میکنم که اینها پلیس واقعی هستند. من فکر میکنم کسانی که لباس ارتشی به تن دارند، سربازان واقعی هستند. فکر میکنم که ارتش عراق عمیقا به وسیله جنبش مقاومت سوراخ شده است... ما میدانیم که وزارت کشور عراق دارای گروههای مرگ است. آن اجسادی که من در مردهشورخانههای عراق دیدهام و از آن جمله زنانی که دستبند به دستهایش زده شده و تیر خلاص در سرهاشان شلیک شده است، به وسیله جنبش مقاومت در جادهها به رگبار بسته نشدهاند.
گودمن: میخواهم از شما در مورد اسرائیل و فلسطین و انتخاب حماس و انجماد کمکهای مستقیم کشورهای متحده اروپائی به دولت فلسطین سئوالاتی بنمایم.
فیسک: فلسطینیها به آدمهای خوبی رأی ندادند. این همان مسئلهای است که در الجزیره در سال ۱۹۹۰ اتفاق افتاد. این طور نیست؟ به مردم الجزیره دموکراسی داده شد. آنها به اسلامیها FIS رأی دادند. ارتش دور دوم انتخابات را ملغی کرد. ما نمیخواهیم که دموکراسی در عراق با اینها آغاز شود. دموکراسی در عراق یک حکومت اسلامی را به قدرت رساند. این حکومت یک حکومت ایرانی است چرا که حزب دعوه و گروه همبستگی اسلامی دو گروه اصلی این حکومت میباشند. اکنون در لبنان در سایه دموکراسی یک وزیر از حزبالله در کابینه داریم که آمریکائیها مایل به گفتگو با آنان نیستند. ما همین مسئله را در بخش کرانهی غربی داریم. میدانید که اخوانالمسلمین ٨٨ کرسی پارلمان در مصر را به خود اختصاص داد. حماس به قدرت رسید. حکومت اسلامی در ایران سرکار است... اگر سوریه از نقشه محو شود و یا حکومت سوریه از قدرت ساقط شود چه خواهد شد؟ ما باید با این واقعیت روبرو شویم که اگر انتخابات دموکراتیکی انجام گرفته است به تصمیمات مردم احترام بگذاریم، حتی اگر این آدمها موردپسند ما نباشند و این آن مسئله بزرگ ما در خاورمیانه در حال حاضر میباشد.
گودمن: فکر میکنید با حکومت حماس چه اتفاقی خواهد افتاد؟
فیسک: حکومت حماس با اسرائیلیها وارد مذاکره خواهد شد. شاید هم تا به حال این را انجام دادهاند. به خاطر میآورم آن زمانی که گروه حماس به عنوان «تروریست» از اسرائیل به جنوب لبنان رانده شدند و در دامنه کوه با آنها مصاحبه میکردم. در حال حاضر بیشتر آنها به وسیله بمبهای اسرائیلی به قتل رسیدهاند. به خاطر میآورم که به این افراد گفته بودم که من روز بعد از طریق قبرس و یا اردن به اسرائیل خواهم رفت... یکی از افراد حماس از بالای تپه به پائین آمد و گفت: آهای آقای رابرت، ممکن است که شما تلفن خانه شیمون پرز را دوست داشته باشید و تلفن خانه او را به من داد. همه اینها البته با همدیگر صحبت میکردند. بعد از قرارداد صلح اسلو در اورشلیم بودم و برای فهم اوضاع چشم میچرخاندم. روز بعد در سرتیتر "اورشلیم پُست" خواندم که ارتش اسرائیل با مسئولین حماس در چمن کاخ سفید مشغول مذاکره هستند... این تماسهای اسرائیل با حماس بعد از آن هم ادامه داشته است. یاوههائی چون «اوه با تروریستها صحبت نمیکنیم» فقط برای کودکان و ژورنالیستها جالب است.
گودمن: میخواهم نظریات شما را با چامسکی درمیان بگذارم.
نوام چامسکی: ما باید یک اصل را بپذیریم که ارتش اشغالگر هیچ گونه حقی ندارد. آنها بالاخره مسئولیتهائی دارند و آن این است که به خواستههای قربانیشدگان جنایتهای جنگی ارتش اشغالگر، رسیدگی شود و خسارتهای ناشی از آن را بپردازند. در این حالت باید خسارتهای محاصره ۱۱ ساله عراق را هم بپردازند. آنها میبایستی خسارتهای ناشی از جنگ اشغالگری در عراق را در حال حاضر بپردازند... اکثریت مردم بر این نظر هستند که آمریکا و انگلیس مهلتی را برای خروج از عراق تعیین کنند. آمریکا و انگلیس، اما، از آن سرباز میزنند. حرف زدن در مورد پرداخت خسارات با آنها بیهوده است. در این سیستم وجدان آنان تا همین اندازه است. مهم آن نیست که من چه فکر میکنم. مهم آن است که مردم عراق چه فکر میکنند. دلیل آن که آمریکا و انگلیس قصد خروج از عراق را ندارند، این است که خواهان استقلال عراق نیستند. استقلال عراق برای آنها یک کابوس است و آنان با تمام قوا کوشش میکنند تا از دموکراسی در عراق جلوگیرند. چنان که همین اعمال را در گذشته هم انجام دادهاند.
گودمن: نظر شما در مورد جنگ داخلی و جنگ مذهبی در عراق چیست؟ نظر شما در مورد این استدلال که با وجود این نابسامانی اوضاع نمیتوانند آن جا را ترک کنند چیست؟
چامسکی: در اروپای اشغالشده (بعد از جنگ - مترجم) با آلمانیها هم میشد چنین استدلال کرد، به روسها در مناطق اشغالی آنها و یا به ژاپنیها در آسیا و قسعلیهذا هم میشود چنین استدلال کرد. ما به آن جا رفتیم و اکنون مسئولیت داریم که این فجایع رخ ندهد. این استدلال وزن ویژه خودش را دارد. زمانی که آلمانها از فرانسه بیرون رانده شدند، شاید هزاران و یا دهها هزار انسان را تحت لوای همکاران نازیها به قتل رساندند. و در آسیا بسیار بسیار بیشتر از این تعداد... در این مورد قربانیشدگان،تصمیمگیرندگان اصلی هستند. ارتشهای اشغالگر هیچ حقی برای تصمیمگیری ندارند. ما شاید بتوانیم سمیناری علمی دربارهی این مسائل بگذاریم و با هم مباحثه کنیم، اما نمیتوانیم در مورد مردم عراق تصمیم بگیریم.
گودمن: آیا با عقاید نوام چامسکی موافق هستی؟
فیسک: من همیشه دوست دارم که با عمو نوام موافق باشم. من این را در حضورش میگویم. جای تأسف است که ما این بحثها را قبل از اشغال عراق ننمودیم و مسئولیتهایمان را تعیین ننمودیم. به خاطر میآورم در اوایل کنفرانس مطبوعاتی که دوستمان آقای بویلان زیادی حرف میزد، به ما گفته میشد که آنها از تعداد کشتهشدگان بیگناه عراقی خبر دارند و در مورد تعداد و طریقه به قتل رسیدن آنها هم گروه تحقیق درست خواهند کرد. به خاطر میآورم به آنها گفتم که آنها نیروهای اشغالگر هستند و حفظ جان مردم عراق بر دوش آنها گذاشته شده است، اما چه کسی گوشش بدهکار این حرفها بود؟ این درست همان مطلبی است که چامسکی میگوید... اما این حس حفاظت از مردم در نیروهای اشغالگر وجود نداشت و ندارد.
... چرا عراق اشغال شد؟ خوب اگر صادرات ملی عراق مارچوبه بود به یقین بدانید که هوا برد ٨۲ ما در موصل مستقر نمیشد.
گودمن: چه اتفاقی بایستی در حال حاضر رخ بدهد؟
فیسک: نیروهای اشغالگر بایستی از عراق خارج شوند. ما بایستی هرچه سریعتر آن جا را ترک کنیم. شما بایستی در عراق بوده باشید یا درک کنید که من چه میگویم. بودن ما در آن جا روغن بر آتش است و خشونت را بیشتر میکند... ما نباید صبر کنیم تا آقای بوش و بلر با فرمولهای سیاسی درهم و برهم در مورد عراق ما را مشغول و سرگرم کنند. ما بایستی آن جا را ترک کنیم چون که آنها ما را نمیخواهند، حتی کردها هم طالب ما نیستند.
گودمن: سئوال دوم من از چامسکی در مورد جنگ داخلی در عراق بود.
فیسک: قبلا گفتم که کسی قصد ایجاد جنگ داخلی در عراق را دارد. من این داستان را قبلا گفتهام. برای مراسم تدفین یک دکتر سنی مذهب رفته بودم. پس از مراسم تدفین نزد برادر دکتر نشستم و از او پرسیدم آیا جنگ داخلی در میگیرد؟ او گفت: «ما جامعه مذهبی نیستیم. ما ایلاتی هستیم. من با یک نفر شیعه ازدواج کردهام آیا میخواهی که من همسرم را بکشم؟» بسیاری از مردم عراق ازدواجهای مختلط کردهاند و من فکر نمیکنم که آنها قصد کشتن همدیگر را داشته باشند. من عقیده دارم اتفاقاتی که اکنون رخ میدهد به وسیله یک نیروی ویژه پیاده میشود که شیعیان را علیه سنیها بشورانند و به انتقامجوئی از همدیگر تشویق نمایند. در صورت اتفاق چنین امری، عراق به آخر خط رسیده است، این طور نیست؟
گودمن: چه کسی خواهان آن است؟
فیسک: شما میدانید اگر میتوانستم جواب سئوال شما را بدهم به طور حتم در سرلوحهی روزنامهی فردای خودم به چاپ میرسید. نمیدانم... من باور ندارم که افراد ملبس به پلیس و یا ارتش از نیروهای مقاومت باشند. آنها واقعا پلیس و ارتشی هستند. دقیقا همان اتفاقی که در الجزیره افتاد. در آن جا به پاسگاهها حمله میشد و حلقوم مردم را میدریدند و ما فکر میکردیم که نیروهای مخالف بعد از ساعت ۶ بعدازظهر دولت هستند دست به چنین کارهائی میزنند. در صورتی که بعدترها عکس آن به اثبات رسید.
گودمن: آیا برنامههای ما را میبینید؟
فیسک: بلی سعی میکنم... شما مسئله بزرگی در آمریکا دارید و آن این است که ژورنالیستهای شما مقامات را به چالش فرا نمیخوانند تا زمانی که ببینند آنها در حال زمین خوردن هستند.
گودمن: به حادثه کاترینا هم چنین برخورد شد.
فیسک: بله چنین است... شما به کنفرانسهای مطبوعاتی پرزیدنت نگاه کنید. شما جملاتی را از طرف ژورنالیستها میشنوید که در آن وابستگی، ترس و حس انگل بودن به چشم میخورد. ترس از این که اگر قدرت را مورد سئوال قرار بدهید، به شما انگ وطنپرست نبودن و خرابکار بالقوهبودن زده شود.
saffaars@hotmail.com
|