"خوشه های محمود" و "خوشه های خشم ملت"
روزنامه نگار معترض (جان شیفته)
•
شک نکنید که "خوشه های محمود" ارتباط مستقیم و غیرقابل انکاری با "خوشه های خشم ملت" دارد و آنان این بار انباشت ثروت و دست یازی به تتمه سفره های مردم را بیش از آنچه که جهت تثبیت و ماندگاری به حساب آورده باشند برای استفاده از آخرین فرصت ها جهت بستن بار خویش مدنظر قرار داده اند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۴ بهمن ۱٣٨٨ -
٣ فوريه ۲۰۱۰
یک توضیح ضروری: زمانی که این مطلب نوشته شد هنوز اظهارات مشعشعانه ی "محمود احمدی نژاد" رئیس جمهوری غیرقانونی و منتصب ولایت مطلقه فقیه و هم چنین مصاحبه ی تقریبا با اهمیت مهندس "میرحسین موسوی" از رهبران اصلی جنبش سبز اعتراضی در روز سه شنبه ۱٣ بهمن ماه انجام نشده بود. عدم ارسال این مطلب برای چاپ نیز با توجه به قطع ارتباط اینترنتی در اکثر نقاط ایران که به یقین در راستای انسداد راه های ارتباطی ملت در روزهای تعیین کننده ی منتهی به ۲۲ بهمن ایران رقم خورده است، میسر نگردید تا بنده این شانس را داشته باشم که با تذکری که در این مقدمه بیان می شود تحلیل فوق را به روز کرده و بر نکاتی جدید اشاره یی داشته باشم. اینکه احمدی نژاد در مصاحبه تازه ی خود می گوید که مردم خوشه بندی ها را فراموش کنند چرا که همه از موهبت پرداخت های نقدی کم یا زیاد برخوردار می شوند هر چند که خوشه های محمود را قبل از زایش تبدیل به یک جنین سقط شده کرده است ولی در اساس موضوع به جهت عدم نقض اصل هدفمند کردن یارانه ها هیچ تغییر اساسی نخواهد داد. اینکه هر ٣ خوشه فوق یعنی تمام جمعیت ایرانی نیز از پرداخت نقدی برخوردار شوند از یک طرف مقدار پرداختی را به میزان زیادی کاهش می دهد و دیگر چندان قابل توجه نخواهد بود و از طرف دیگر این نکته را اثبات می کند که طرح های احمدی نژاد تا به این اندازه از مدیریت اقتصادی فاصله دارد که اساسا ارزیابی کارشناسانه و علمی از آن ها چندان مورد لزوم نخواهد بود. دولتی که بزرگترین طرح اقتصادی خود که به قول احمدی نژاد بیش از ۵۰ درصد حجم کار دولت در طی این مدت را به خود اختصاص داده است یک شبه از اساس دگرگون کرده و تغییر می دهد، خود نشان می دهد که بی ثباتی در کشور حاکم بوده و مدیریتی هم برای ثبات سازی انجام نمی گیرد. در چنین شرایطی طرح هدفمند کردن یارانه ها بیش از پیش با اما و اگرهای ناخوشایندی روبرو می گردد که جدا از بدسرشتی این طرح، افتضاح مدیریتی آن می تواند بهترین گواه در این نتیجه گیری باشد که دولت احمدی فقط به ثروت بادآورده یی که بدون حساب و کتاب در دسترش وی در شرایط فعلی قرار می گیرد، دلخوش کرده است. مهم ترین اهداف پشت پرده ی طرح هدفمندسازی یارانه ها از منظر دولت احمدی نژاد قبل از هر چیز بر اساس تصاحب ۲۰ میلیارد دلار و چنانچه بتواند خواست خویش را فراتر از مصوبه ی مجلس تحمیل کند، حدود ۴۰ میلیارد دلار پول نقد، البته آن هم در قالب ارزهای معتبر بین المللی، دور می زند که همان گونه که در متن تحلیل ذیل آمده است در راستای قبول دوران فروپاشی است. این تغییر شکلی طرح از طرف دولت در شرایطی که در مصاحبه ی موسوی با سایت کلمه بر روی نقش تعیین کننده ی طبقه کارگر و لایه های نابرخوردار اجتماعی برای موفقیت جنبش سبز تاکید شده است موقعیت ماتریال تحولات اعتراضی و سقوط نزدیک تر باند کودتایی حاکم را سرعت می بخشد. در حالی که موسوی بر "بود" دیکتاتوری و استبداد دینی مهر تایید می زند از آن سو هم زمان احمدی نژاد در یک عقب نشینی آشکار دیگر در خصوص مسائل هسته یی می گوید که ارسال اورانیوم ۵/٣ درصد به خارج از کشور و چند ماه بعد تحویل گرفتن اورانیوم ۲۰ درصد، که تا به امروز از طرف آنان نوعی شکست تلقی می شد، هیچ اشکالی نخواهد داشت. این درهم ریختگی کیفی و کمی در ساخت قدرت و مدیریت کلان کشور به وضوع نشان می دهد که آنان در وضعیت کیش و مات از سوی ملت و جامعه بین المللی قرار گرفته اند. بنابراین تایید برهم خوردن خوشه بندی مورد نظر دولت دقیقا در همان راستای شکست "خوشه های محمود" و پرپر شدن آن در زیر پای "خوشه های خشم ملت" معنی و مفهوم واقعی خود را می یابد. این مقدمه را قبل از مطلب ذیل برای آگاهی مخاطبین را لازم دانستم که توضیح دهم.
دولت غیرقانونی محمود احمدی نژاد در حالی که به شدت زیر فشار جنبش سبز اعتراضی قرار دارد و در طی ٨ ماه گذشته در مناسبت های مختلف در معرض انتقادات شدید و مطالبات نفی گرایانه ی اکثریت مردم ناراضی قرار داشته است، طرح هدفمند کردن یارانه ها را با اعمال فشار، خیانت، ریزه خواری ذاتی و بی عرضگی نمایندگان به تصویب مجلس رساند. اساس این طرح به عکس تصور عمومی که آن را تنها زاییده توهمات دولت صاحب زمانی فعلی می دانند (هر چند این دلیل در جای خود مصداق واقعی دارد) در واقع تمکین خیانت بار به دستور العمل های شکست خورده ی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول می باشد که در عرصه ی عمل در ایران به بدترین شکل ممکن نیز قرار است به اجرا گذاشته شود. طنز قضیه در اینجا رقم می خورد که در شرایط کنونی که بحران اقتصادی موجب شده است تا نهادهای نولیبرال نیز در خصوص طرح های این چنینی تجدیدنظر کرده و به صراحت آن را شکست خورده می دانند، فیل دولت احمدی یاد هندوستان کرده است. از طرف دیگر چینش های جدید طبقاتی در کشور و تولد یک طبقه ی جدید سرمایه داری نظامی که در فاز میلیتاریستی شدن ایران کلید خورده است یک سری تبعات و ملزومات نوین را ایجاب کرده است که حذف سوبسیدها یکی از این تبعات علیه اکثریت مردم و به خصوص زحمتکشان خواهد بود. این طرح در کنار طرح خصوصی سازی که موجب گردیده است بزرگترین کارخانجات و ثروت های ملی در پای مافیای سپاه پاسداران، بسیج، ارگان های شبه نظامی، بورژوازی متحد با دولت، هیات های مذهبی، گروهبندی های تروریستی خارج از کشور و هم چنین سرداران سپاه و روحانیت وابسته به قدرت، قربانی شده و به کمترین بهائی بذل گردد، به یقین دو بال از جغد حاکمیت کنونی در حوزه ی اقتصادی خواهند بود. اینکه اصولا طرح های اقتصادی دولت کودتایی تا چه اندازه بر طبق متدهای علمی و ضروریات اجتماعی کشور می باشد یک طرف بحث می تواند باشد و در طرف دیگر بحث اهداف نهائی نهفته در بطن موضوع دارای اهمیت خواهد بود. جالب تر اینجاست که موقعیت زمانی و اصرار باند کودتائی احمدی نژاد برای تسریع و اجرائی کردن این طرح که بنا به اذعان تمامی کارشناسان و حتی اصولگرایان حاکم، می تواند پیامدهای منفی و ناراضی کننده به همراه داشته باشد، جلب نظر می کند. از ابتدای کلید خوردن بحث هدفمند کردن یارانه ها اکثریت مطلق اقتصاددانان و کارشناسان در این نکته متفق القول بوده اند که این طرح از پیش شکست خورده، نه تنها گره یی از مشکلات کشور نخواهد گشود که خود نیز می تواند باری مضاعف بر دوش مردم و موجب افزایش شکاف های طبقاتی در کشور باشد. در طی چند روز گذشته مباحث مطرح شده بین دوستان عزیزم و استادان گرامی دکتر "فریبرز رئیس دانا" و دکتر "مالجو" تا حدود زیادی زوایای کارشناسی این طرح و چارچوب های دولتی حاکم که بستر تصویب و اجرائی کردن طرح هدفمند کردن یارانه ها را مهیا کرده است به طور منطقی و علمی شکافته شده است. هر چند که بنده نیز با مسائل مطرح شده توسط این دوستان عزیز به صورت اصولی توافق دارم ولی احساس می کنم یک زاویه که شاید در وضعیت کنونی حاشیه ی برتر از متن موضوع می باشد تا حدودی نادیده گرفته یا حداقل کم بها داده شده است. این زاویه که چه ضرورتی به طور اورژانسی وجود دارد که در وضعیت التهابات وسیع سیاسی کنونی که صدر تا ذیل نظام جمهوری اسلامی را با بحران روبرو کرده است دولت احمدی نژاد اصرار وافری دارد که این طرح مختل کننده را به اجرا بگذارد. تازه اینکه خوشه بندی های مفتضحانه یی که انجام گرفته و بسیاری از طبقات کم درآمد و زحمتکش را در خوشه سوم که بنا به قاعده ی اعلام شده در وضعیت عالی قرار می گیرند و هیچ پرداختی شامل آنان نخواهد شد، طبقه بندی گردیده اند که همین مساله بیش از پیش بر ابهامات موضوع می افزاید. بحث کارشناسی طرح هدفمند کردن یارانه ها را بهتر است به دست کارشناسان فن سپرد که حداقل شامل بنده نخواهد شد، اما آنچه که در شرایط کنونی بیشتر از اصل موضوع جلب توجه می کند این است که در وضعیت سیاسی – اجتماعی موجود که دولت مشروعیت خویش را از دست داده و به شدت درگیر اعتراضات مدنی و سیاسی قرار گرفته است چه اصراری به ورود به یک مهلکه ی شکست خورده ی دیگری دارد که می تواند بر خیل طبقات ناراضی بیافزاید. یک پاسخ بیشتر نمی توان برای این سوال یافت و آن اینکه نظام و رژیم جمهوری اسلامی و حداقل حاکمیت کنونی در مرز فروپاشی قرار گرفته است و این واقعیت را به طور اصولی خود آنان نیز پذیرفته اند. در چنین شرایطی مدیریت بحران برای تثبیت و ماندگاری یک سیستم در اجتماع درونی و جامعه بین المللی جای خود را به انتقام گیری از لایه های اجتماعی ناراضی و استفاده ی حداکثری از ته مانده سفره ی درحال جمع شدن حکومتی داده است. همیشه به لحاظ تاریخی رژیم های در حال فروپاشی در پایان راه خود، بیش از آنچه که به سمت یافتن راه حل برون رفت از بحران حرکت کنند به سمت یک رویکرد کوته نگرانه و عبور شخصی یا گروهی حاکمان برای نجات خویش که در اصطلاح عامیانه گفته می شود "بار خود را ببند و برو" جهت گیری می کنند که این تجربه تقریبا در تمامی نظام های در هم فروپاشیده اتفاق افتاده است. طرح هدفمند کردن یارانه ها از منظر نگاه و اهداف دولت احمدی نژاد هر چند که همه موارد گفته شده در موضع دوران گذار و حرکت در جهت میلیتاریستی شدن اقتصاد و سیاست در مورد آن صدق می کند، بدون شک در شرایط کنونی باید در چارچوب فروپاشی سیستم نگریسته شود و هرگونه تلقی دیگر در چارچوب یک مدیریت تثبیت یافته ره به گمراهی برده و یا اینکه موجب تعجب و سوال های بدون پاسخ خواهد شد. این داستان در آنجا موقعیت افشاگرانه ی خود را بیشتر نمایان می کند که طرح هدفمند کردن یارانه ها یا به تعبیر بهتر حذف سوبسیدهای دولتی با موضوع جدیدی به نام "خوشه بندی" سه گانه یی همراه می شود که به عکس ادعای مقامات دولتی اکثریت مردم کشور را از پرداخت های اعانه یی گفته شده به کنار می گذارد.
با توجه به عدم انطباق اطلاعات آماری ادعائی دولت و اطلاعات میدانی عینی در اینجا هم متوجه می شویم که با یک دروغ بزرگ روبرو بوده و هر دو ادعای موجود مبنی بر اینکه پرداخت نقدی پول به اقشار چیدمان در خوشه ۱ و ۲ می تواند جبران حذف سوبسیدها را بکند و هم چنین حدود ۷۰ درصد جمعیت کشور در دو خوشه ۱ و ۲ از این پرداخت ها بهره مند می شوند، با واقعیات موجود همخوانی ندارد. در حالی که دولت در متن بودجه ی ارائه شده به مجلس حجم درآمد ناشی از اجرای طرح هدفمند شدن را ۴۰ میلیارد دلار برآورد کرده است نمایندگان مجلس به صراحت می گویند حداکثر درآمد حاصله بر طبق قانون مصوب نمی تواند بیش از ۲۰ میلیارد دلار باشد. این اختلاف آمار نشان می دهد که دولت فراتر از اهداف برنامه مصوب می خواهد به صورت جهشی راهی که قرار است ظرف ٣ تا ۵ سال پیموده شود را به صورت اورژانسی و فوری بپیماید. اینکه کارشناسان مستقل قبلا هشدار داده اند که حتی ۵ ساله بودن این طرح نیز می تواند پیامدهای ساختارشکنانه داشته و موجب بروز ناآرامی های اجتماعی باشد، خوب بسیار مشخص است که برای اجرائی شدن در ظرفیت یک ساله در هیچ عقل سلیمی قابل گنجایش نخواهد بود. از طرف دیگر ادعای دوم دولت مبنی بر اینکه پرداخت های پیش بینی شده به خوشه های ۱ و ۲ که گفته می شود برای هر نفر چیزی بین ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان می باشد می تواند به سود طبقات کم درآمد باشد، یک دروغ بزرگ است که با توجه به آمارها و اظهارات وزیر نیرو حتی نمی تواند جبران حذف سوبسید آب و برق مصرفی یک خانوار ایرانی را بکند. تازه اینکه اقشار ضعیف چندان از بنزین مصرف نمی کنند و ٣ دهک بالای جامعه بیشترین مصرف کنندگان بنزین هستند هر چند که به صورت مجرد و انتزاعی درست است ولی درواقع به عکس تصور عمومی افزایش ۴ برابری قیمت این فراورده با توجه به تاثیر مستقیم و غیرمستقیمی که بر حمل و نقل عمومی و مجموعه ی سبد مصرفی اقشار کم درآمد می گذارد بیشترین زیان را برای همین طبقات به همراه خواهد داشت. هم چنین، من هر چند که به طور اصولی با این ادعا که حذف سوبسیدها توسط دولت پوپولیست و نظامی احمدی نژاد ارسال یک پالس مثبت برای اعلام نوکر صفتی به نظام سرمایه داری و مراکز قدرت در راس جامعه جهانی می باشد، موافق می باشم، اما این دولت در وضعیت نابسامان فعلی که جامعه جهانی به ناچار تحت تاثیر مبارزات مردم ایران علیه استبداد دینی و نقض حقوق بشر قرار گرفته است، نمی تواند چندان تاثیر تعیین کننده ی برای به تصویر کشیدن چهره یک دولت دلبخواه آنان یا حتی قابل تحمل را ترسیم کند. نباید فراموش کرد که موضوع امنیت در وضعیت فعلی برای نظام هژمونیک جهانی بیشترین و برترین اولویت است و ایران به واسطه موضوع هسته یی، صلح خاورمیانه و تروریسم که موجب انزوای آن شده است دقیقا در نقطه ی تقابل با رویکردهای بین المللی قرار گرفته است و بندبازی اقتصادی آن نمی تواند این اخلالگری را پوشش داده و بپوشاند. هم چنین آنچه در شرایط کنونی تعیین کننده است رقم خوردن وضعیت کشور در داخل می باشد و سیاست خارجی در وضعیت شبه انقلابی فعلی از تاثیر به مراتب کمتری برخوردار است که به همین جهت در مدیریت سیاسی منطق حکم می کند که نگاه به درون و تایید مشروعیت در بین ملت مورد توجه قرار گیرد. به همین دلیل تحلیل طرح هدفمند کردن یارانه ها را تنها نبایست در فاز اقتصادی موضوع پی گرفت چرا که از یک طرف تمام ادعاها و آمارها توسط دولت به دروغ اعلام می شود و از طرف دیگر اجرائی شدن این طرح هرگز قادر نخواهد بود تصویر مثبتی از این دولت در جامعه بین المللی را منتقل کند. ما قبلا با طرح شکست خورده ی سهام عدالت در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری مواجه بوده ایم که اکنون اعلام می شود که برای سال آینده هیچ سودی پرداخت نمی شود که همین نشان می دهد طرح های دولت احمدی نژاد بیش از آنچه مبتنی بر یک مدیریت برای ماندگاری باشد تنها مانوری برای قبضه قدرت سیاسی و حیف و میل ثروت های ملی در خدمت دولت و سیستم در حال فروپاشی مفهوم می یابد. من بار دیگر به دوستانی که در خصوص طرح هدفمند کردن یارانه ها اظهارنظر کرده و تحلیل می کنند این نکته بسیار مهم و هشدارگونه را گوشزد می کنم که به شرایط زمانی اجرای این طرح به خوبی توجه کنند چرا که شاید پاسخ بسیاری از سوالات ابهام برانگیز در همین نکته نهفته باشد. شاید که هنوز عده یی متوهم در درون نظام حاکم باشند که فکر کنند چنین طرح هائی می تواند حلال بعضی از مشکلات باشد ولی اگر ٣۱ سال به عقب برگردیم و طرح افزایش حقوق کارمندان توسط دولت "شریف امامی" نخست وزیر نظام شاهنشاهی برای برون رفت از بحران در حالی که دیگر مقامات ارشد و خود شاه ایران در حال بستن چمدان های خود بودند را مرور کنیم، بیشتر به ماهیت بازی جدید دولت مستعجل احمدی نژاد پی خواهیم برد.
شک نکنید که "خوشه های محمود" ارتباط مستقیم و غیرقابل انکاری با "خوشه های خشم ملت" دارد و آنان این بار انباشت ثروت و دست یازی به تتمه سفره های مردم را بیش از آنچه که جهت تثبیت و ماندگاری به حساب آورده باشند برای استفاده از آخرین فرصت ها جهت بستن بار خویش مدنظر قرار داده اند. وقتی این موضوع با واقعیات ورشکستکی اقتصادی کشور، تعطیلی کارخانجات، حقوق های معوقه ی کارگران، بیکاری فزاینده در بین نیروی کار و جوانان، برهم خوردن موازنه ی نسبی بین واردات و صادرات، خروج حجم عظیم سرمایه ملی توسط وابستگان به قدرت به خارج از کشور در کنار تعمیق جنبش اعتراضی و نارضایتی ملی از وضع موجود نگاه شود، آنگاه تصویر بهتری از شرایط کنونی به دست خواهد آمد. اینکه همه متفق القولند که دولت های "اکبر هاشمی رفسنجانی" و " محمد خاتمی" نیز میل داشتند که با حذف سوبسیدها و گسترش خصوص سازی در اقتصاد و زیرساخت های دولتی کشور یک دگرگونی اساسی ایجاد کنند ولی به جهت ترس از تبعات منفی و بروز نارضایتی گسترده ی مردمی، آن هم در شرایطی که کشور در یک موقعیت ثبات نسبی قرار داشت، از این مهلکه خود را کنار کشیدند اما هم اکنون دولت احمدی نژاد در شرایطی که کشور در آستانه یک انفجار سیاسی – اجتماعی و حتی شبه انقلاب قرار گرفته است، این چنین بی محابا در چنین مسیری می تازد خود بهترین گواه برای ادعای بنده مبنی بر پذیرش فروپاشی و بستن بار توسط دولتمردان حاکم است. البته در یک حالت خوشبینانه که آن هم تقریبا می تواند معادل همین موضوع باشد می توان ادعا کرد که دولت کودتا به جهت افزایش هزینه های مادی و معنوی سرکوب، جهت جبران این هزینه ها و هم چنین راضی نگاهداشتن یک اقلیت همراه خویش احتیاج به ثروت های بدون حساب و کتابی دارد که در پای عوامل این سرکوب بریزد، که به حتم ما به ازای برداشتی که از این طرح می شود تا حدودی در این جهت هم مصرف می شود. در مقابل جنبش اعتراضی سبز کنونی با توجه به اینکه نقطه ی قوت خود را از طبقه متوسط مدنی و شهرنشین می گیرد و دقیقا همین طبقات و طیف های اجتماعی می باشند که در خوشه ی سوم قرار گرفته اند به نظر می رسد که یک حس انتقام گیری نیز در تدوین و اجرائی کردن این طرح مدنظر قرار داشته است. به یقین اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها و حذف سوبسیدهای کنونی دهک های میانی جامعه شهری را به طور مستقیم به سمت سقوط به زیر خط فقر سوق می دهد و حتی اقشار و طبقات نابرخوردار دسته بندی شده در خوشه های ۱ و ۲ را نیز به جهت عایدی ناچیزی که از پرداخت های دولتی نصیب می برند و در عوض افزایش جهشی هزینه های مصرفی آنان، موجب تثبیت این طبقات برای همیشه در زیر خط فقر خواهد شد. دولت غیرقانونی حاکم معمولا آن چنان در چنبره دروغ و دغکلکاری های خویش گرفتار شده است که بعضا دچار توهمات خودساخته هم می شود به همین دلیل طرح های اقتصادی آن نیز می تواند هم چون طرح های سیاسی و اجتماعی ویرانگری که در طی ۵ سال گذشته به اجرا گذاشته است در کنار همه مسائل گفته شده، ناشی از ذهنیات بیمار آنان نیز تلقی شود. اما به نظر می رسد که اصرار احمدی نژاد برای تسریع در اجرائی کردن طرح هدفمند کردن یارانه ها آن هم با خوشه بندی های کنونی بیشتر از هر چیز ارتباط با خوشه های خشم ملتی دارد که چشم انداز ماندگاری را برای وی و حلقه ی اطرافیانش نقش بر آب کرده است و سیاست تعجیل دولت وی در این خصوص در جهت قانون تاریخی "بردار و برو" توسط شکست خوردگان یک میدان نبرد بوده است که حتی اگر "حاشیه" هم تلقی شود ولی بر "متن" چربش دارد. در آینده ی بسیار نزدیک تمام خوشه های احمدی در تداوم فلاکت اقتصادی کشور و فاجعه زیستی خویش به جنبش خوشه های خشم ملت خواهند پیوست و تنها خوشه یی که برای محمود می ماند سرداران میلیاردری است که با سپاه سرکوبگر خود و گروهی لمپن پرولتاریا، در خزان یک نظام در هم فروپاشیده ولایت فقیه و شبه نظامی چون حباب های کف آب خواهند ترکید.
روزنامه نگار معترض "جان شیفته"
۱۲/۱۱/٨٨
|