"از اعدام ها بگو" و دو سروده ی دیگر
الف ماهان
•
زیباست تناقضِ این قضات
من از این قتلِ قانونی
مثلِ خود قاضی
لذت میبرم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۷ بهمن ۱٣٨٨ -
۶ فوريه ۲۰۱۰
از اعدامها بگو
با توام رادیو!
زلزله را ول
تصادفِ قطار، سیل، سقوطِ هواپیما، نه
از اعدامها بگو
من از این طنز خوشممیآید
وقتی قاضی
قتلمیکند
آنهم با قصد قبلی
همه «ق»ها را همدست کرده.
رادیو حرفبزن
تهران دو نفر را دارزد دیروز
و هنوز . . .
بوی شیر میآید
دو جوانکِ محارب.
از این طنزِ درخشانِ سیاه من
لذتمیبرم
قاضی همیشه زن را با «ظ» نوشته
اما دیشب
با «ذِ» لذت بود زن:
در تمامِ طولِ همخوابگی
بر ترکِ دو محاربِ دلیر
زنِ قاضی
نوبتی اسب میتاخت.
قاضی اما
برعکسِ همیشه
ظن نمیبرد.
رادیو!
بلندشو! حرفبزن!
زیباست تناقضِ این قضات
من از این قتلِ قانونی
مثلِ خود قاضی
لذت میبرم
جنون است میدانم
باکی نیست
آخر همه ما
اعدامی هستیم
کو بازجو فقط؟
نه!
میدانی رادیو!
تهران
پنجتای دیگر را اعدام خواهدکرد
و هنوز . . .
استخاره می کند نُه تا.
و طفلک زنِ قاضی
در این معرکه شیر و خون
تنها اوست که انتقام بگیرد.
ا- ماهان
٣۰/۱/۲۰۱۰
__________________________
طعمِ پیاز میدهد پرتقال!
کارد را که خوب شستم!
گفتم: جانیان
طعمِ خون نمیفهند بر سفره؟
گفت:
بوی خوشِ نفت میگذارد مگر؟
ا- ماهان
۲۰/۴/۲۰۰۹
______________________
ساعتها عقبند. میدانیم
تقویمها عقبند. نمیدانیم
و جنابِ جرأت زندانی عقیدتی.
جلو بردنِ تقویم مرگ است. میبازیم.
تظاهراتِ اعتراضی ژنها، بزرگ
گزارشی گوشه روزنامه، کوچک
خبرنگاران ابزارِ تقویم میمانند
پساتاریخ برگِ آخر است.
مویت سیاه پدر
سی سال به من بدهکاری!
تقویم را عقب میکشیم. فروردین است
ساعتها خوابند. ساعتها ست. در تقویم ثبتنشده
موشکی با ورقِ تقویم درستکرد
تیز میپرد تا کجا . . .
لبِ درگاه افتاد
آیندگان یک روز کم آوردند. بامزه
پساتاریخ تقویم چاپنمیشود و روزنامه
قابلِ عرضی نیست، تمام. بیمزه.
ساعت را صدازدم
عجله داشت. نشنید
باید به تقویم میرسید.
ا- ماهان
۴/۲۰۰۹
|