"پیشواز بهمن" و "خامنه ای! حیا کن! کشورمو رها کن!"
دو سروده
اسماعیل خویی
•
بخیزیم، بخیزیم، که هنگامِ قیام است.
خروشیم به شهشیخ که کارِ تو تمام است.
امان از تو نجوییم که زی پیر و جوان مان
تو را زور پیام آور و تزویر پیام است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۷ بهمن ۱٣٨٨ -
۶ فوريه ۲۰۱۰
● پیشوازِبهمن
پیروزی در ترساندن است؟!
از رُعب نزاد نصر و خود می دانید.
می ترسید، ای ددان! که می ترسانید.
خود راست و جمهوری ی دینی تان را،
نه خیزشِ مردمان، که می میرانید.
دهم بهمن ماه ۱٣٨٨
بیدرکجای لندن
● خامنه ای! حیا کن! کشورمو رها کن!
بخیزیم، بخیزیم، که هنگامِ قیام است.
خروشیم به شهشیخ که کارِ تو تمام است.
امان از تو نجوییم که زی پیر و جوان مان
تو را زور پیام آور و تزویر پیام است.
نمودی ت شناسیم ز ابلیس به معنا:
نماد ار ز خدایی تو، به یزدان که به نام است.
نگهدارت اگر هست، به یزدان که خدا نیست؛
هوادارت اگر هست، گروهی ز عوام است.
خدا را ز تو ننگ است، که با خلق به جنگی:
سپهدارِ تو شیطان و سپاه ات دد و دام است.
به زیرِ پی ات – ای دیو!- یکی اژدر ِ شرزه ست،
که ش از مرگ رکاب است و زکشتار لگام است.
همین از تو نه ایران،که جهان جمله به رنج است:
چه راه،این چه روال است؟! چه دین، این چه مرام است؟!
جهان می کندت طرد؛ خلیفه اش نشوی، مرد!
نزاید به جز از درد طمع، ویژه که خام است.
به جنگِ خِرَد و قهر، شکست ار بُوَدت زهر
به فردات یکی بحر از این زهر به جام است.
مزن دم ز خدا، زان که، به گفتار و به کردار،
همانات که انگیزه همان حفظِ مقام است.
ولی، وای تو! کاوازه ی رسوایی ات – ای شیخ!-
به پژواک، چو افتادنِ صد تشت ز بام است.
رها کن ، که تورا دور به فرجام رسیده ست :
جهان بر تو خروشد که تو را کار تمام است.
سراپا همه کین ایم، همه رزم گزین ایم:
که فرداست که بینیم که ایام به کام است.
نهم بهمن ماه ۱٣٨٨
بیدر کجای لندن
|