احزاب سیاسی ایرانی غرق در سیاست سنت گرایانه
ابراهیم جهانگیری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۷ بهمن ۱٣٨٨ -
۶ فوريه ۲۰۱۰
در این ایام که هر لحظه بر حساس بودن و اهمیت درک واقعی آن افزوده میشود آزادیخواهان ایرانی از هر زمان پراکنده ترند، احزاب سیاسی که در مجموع خود نمایندگی طیفهای وسیع روشنفکری جامعه ایرانی را تا حال یدک میکشند هنوز هم واقعیات امروزی را یا درک نکردهاند یا آماده نیستند ان را قبول کنند، هنوز هم به شیوه ٣۰ سال گذشته یک سویه نگری و تک محوری، خود بزرگ بینی و خود را حق مطلق پنداشتن فضای حاکم بر اندیشههای تک تک احزاب سیاسی ایرانی است، این اندیشه غالب حاکم بر همه است ،اعم از احزاب فارس و ترک و کرد و عرب و بلوچ، و این روحیه خطرناک شامل حال همه میشود، سلطنت طلبها با وجود پراکندگی فراوان خود را حاکم آینده ایران میدانند، مجاهدین دیر زمانیست دولت در تبعید برای ما تشکیل دادهاند، تودهایها همچنان بر محورایدئولوژیک دارند چرخ میزنند، اسلامگرایان و نیروهای مذهبی اپوزیسون خارج از کشور را رانده شده و بدون پایگاه قلمداد میکنند ، کردها وترکها، عربها و بلوچها بطور کلی فارسها را شوینیست و تمامیت خواه به حساب میاورند و در مقابل فارسها نیز انان را تجزیه طلب خطاب میکنند، ازین هم که بگذریم دوباره بدون ذکر نام یکایک این احزاب باید بگویم که هیچ یک از احزاب و سازمانهای سراسری و منطقهیی حتی دو به دو همدیگر را قبول ندارند. خلاصه داستان پراکندگی ایرانیها را تا به این لحظه رومانی تراژیک و اندوهناک میماند که به جز خود کسی دیگر را یارای درمان آن نیست.
زمان به سرعت میگذرد، بالای سر یکا یک کسانی که هم در سرنگونی حکومت پادشاهی نقش داشتند و هم آنهایی که از دست دد منشیهای رژیم اسلامی ایران دیار غربت را برگزیدهاند پیری سایه افکندهاست، اما ما نیز همچنان به شیوه گذشته میاندیشیم، زیرا از درون آکندایم از نفرت و حس انتقام جویی! حکومت پادشاهی چنان کرد! تودهیها چه نکردند علیه مردم ایران! مجاهدین که هیچی! فدائیان متحد تودهایها و مدافع خمینی بودند! سران جنبش سبز همه دارو دسته رژیم بودند و طرفدار حاکمان اسلامی! این جملات را که همه ریشه تاریخی دارند وبخش اعظم ان با واقعیت مطبق است هر روز در محاورات و مباحثات سیاسی میشنویم ، دیر بازیست که با این نوع سیاست آشناییم، اما سوال این است در ایران به غیر از اینها و البته سازمانهای دیگری که نامشان در این نوشته نیامده است ما چه داریم؟ کی با کی و با چه گروههایی میخواهیم جبههای، اتحادی، گروهی را برای شکل دادن به مبارزه مردم ایران جهت رهایی از یوغ استبداد تشکیل دهیم؟
ایا وقت آن نرسیده است که واقعیات را آنچنانکه هست قبول کرده و اذعان کنیم که: سلطنت طلبها نیروی خود و طرفدراران خود را دارا هستند، مجاهدین هنوز درمیان لایههای قابل توجهی از مردم ریشه دارند، تودهایها، فدائیان، ملی مذهبی ها، اسلامگرایان، احزاب کرد و بلوچ و ترک و ترکمن و عرب همه جدای از تفکرات یکدیگر وجود دارند و کسی را هم توان محو کردنشان نیست! پس چه باید کرد؟ آیا میتوانیم در میدان سیاست از تاریخ دست کشیده وآن را به تاریخ دانان وا گذاریم و ما در فکر بنیان نهادن آینده باشیم؟ آیا با نگاه گذشته سیاست کردن و اندیشیدن کافی نیست؟ ایا زمان آن فرا نرسیده است که سیاست کردن را فقط بر اساس نگاه به گذشته نپنداریم و برای آیندای روشن طرحی نو در اندازیم.
زمان به سرعت میگذرد و آزادیخواهان بیش از هر زمان دیگری پراکندهاند، در گرما گرم مبارزات مردم در خارج از کشور برای مدتی ما شاهد جنگ پرچمها بودیم. پرچمهای شیرو خورشید نشان و پرچم قرمز داس و چکش دار و سبز محمدی مدتی باهم سرشاخ شدند، دها مقاله در این مورد برروی سایتها رفت، اما هنوز این مشکل تا حدودی باقی است و حل نشده است. چه کسانی باید دنبال چاره جویی باشند و این مهم از دست کی بر خواهد آمد، جواب ساده اما در عین حال بسیار سخت به ای پرسش این است "ما" . اما این "ما" لازم است که خود را به روز کند و تازه شود تا بتواند یاری وفادار و پشتیبانی مستحکم باشد برای نسلی که بنام جنبش سبز آتش در خرمن شیادان و حاکام زور گوی ریژیم اسلامی ایران زده است.
ما میتوانیم حول برنامهوی مشترک گرد هم آییم و بنیان جبهه مردمی و ضد دیکتاتوری را پایه گذاری کنیم البته اگر واقعا به دموکراسی و حقوق بشر باور داشته باشیم. جدالهای فنی را میتوانیم به رای مردم که در انتخاباتی آزاد عیان خواهد شد واگذاریم . نکته بسیار مهم آزادی و دموکراسی و برقراری یک دولت فراگیر مللی و پلورال است که بر اساس خواستههای مردم و نظرات کارشناسان مسایل حقوقی در یک همه پرسی آزاد درا آیند برقرار میشود.
|