سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تهران، مرکز ِ "جنبش سبز"


مارال سعید



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۰ بهمن ۱٣٨٨ -  ۹ فوريه ۲۰۱۰


قدیم به برزیگران دانائی


تهران آئینه ی تمام نمائی از کتاب "در تکاپوی معنا" نوشته ی ترینا پالاس
شهری که هم شهروندانش بیمارند و هم شهردارانش.
شهری که در آن ایستادن ِ پیاده ها در پشت ِ چراغ قرمز، برای مَردمش امری مُضحک، و برای پلیسش تنظیم زمانی ی چراغ ِ راهنمائی، بازی ایست بدون مسئولیت.
شهری که در آن نمی توان یکصد متر پیاده روی هموار یافت. ولی فریاد ِ شهردارانش در حمایت از معلولین، پیران و ناتوانان، گوش ِ فلک را کر کرده است.
شهری که شهروندانش ۲۰% مزدوران حکومتتند، ۵۰% جاهل و الباقی "به منجنیق عذاب اندرند چو ابراهیم".
شهری که زبان محاوره ای اکثریت قریب به اتفاق مردم، زبان ِ لومپنی است.
شهری که برای شهردارانش حقوق شهروندی، مزموم و برای شهروندانش، خواب و خیال.
شهری که شهردارانش از طلوع آفتاب تا پاسی از شب، از کانال رسانه های همگانی که جملگی حکومتیند و یا در زیر یوغ حکومتیان، چنان مردم را به رگبار ِ دروغ و خزعبلات بسته اند، که گر اینترنت و آنتن های ماهواره ای نمی بود، شهروندانش می بایست رویای موشکهای بالستیک و علائم ِ حضور حضرت را در سفره هایشان می چیدند.
در این شهر، آن ۳۰% که به منجنیق عذاب اندراند جای تعمّق دارد. اینان همانهایی هستند که در هفت ماه گذشته عرصه را بر شهرداران تنگ نموده اند، و هزینه ای نیز بس سنگین بابت دادخواهی ی "رای من کو" پرداخته اند.
به تحقیق و تعمق میتوانم بگویم که اکثریت شرکت کنندگان ِ "جنبش سبز" فاقد هرگونه برنامه ی مطالباتی هستند. و از این منظر "جنبش سبز" جنبش نفی است و پتانسیل ِ آنرا دارد که همچون سال ۱۳۵۷ به فرجامی خوفناک دچار آید. بخش اعظم ِ شرکت کنندگان "جنبش سبز" را جوانان تشکیل می دهند که به دلیل ِ جوانی، رادیکال و بدون هرگونه درخواست ِ مشخص و مدوّن هستند. بخش ِ دیگری از شرکت کنندگان باقیمانده گانی از نسل ِ شرکت کننده در انقلاب ۱۳۵۷ هستند،
که متأسفانه خود کامگی و ددمنشی ی حاکمان برای آنها فرصتی باقی نگذاشته تا بتوانند نگاهی دیگرگون به مسئله ی "تغییر و اصلاح" داشته باشند، لذا چاره ی آلام اجتماعی را همچنان در کانال ِ انقلاب، بَر می رسند.
در میانه ی این جنبش، آنچه نمود ِ چشمگیرتر نسبت به حضور دیگر اقشار جامعه دارد، حضور زنان است. که به ظن من حضور گسترده ی آنان دلیل عمده ایست بر پرهیز جنبش از خشونت.
اما نباید بیش دور رفت! چرا که همین بخش ِ جلو دار ۱- فاقد ارتباط ارگانیک با آحاد زنان جامعه است. ۲- فاقد آگاهی های لازم در زمینه ی حقوق ِ زنان است.
در اینجا روی سخنم با ایرانیانیست که بهر دلیل امکان سفر به داخل ایران را ندارند: دوستان، شما ناخواسته درگیر ذهنیتهای خویش گشته و یا می شوید. و با تنگ حوصلگی، آمال و آرزوهای نیک خویش را در سرعت بخشیدن به "جنبش سبز" می بینید. در حالیکه نیک میدانید؛ آنچه ایرانیان را در یکصد ساله ی اخیر از رسیدن به دمکراسی و عدالت اجتماعی دور نگاه داشته، همانا فقدان ِ دانائیست. و دره ی بس عریض و طویل و عمیق ِ مابین ِ جهل و دانائی پُر نخواهد گشت مگر به ایام و با درایت ِ عاشقان ِ دانا.
بزرگی می گفت؛ "توده را با جنگ ِ صنفی آشنا باید نمود". این گفته را نباید صرفا ً مارکسیستی دید. و تا این مهم اتفاق نیفتد و مَردم، فقط آنچه که هست را نفی کنند و چیزی را مطالبه ننمایند، در، باز هم بَر همان پاشنه ی بهمن ۱۳۵۷ خواهد گردید. پس بکوشیم تا آنجا که امکان دارد فرمان ِ آتش ِ فرمانده ی جوخه ی آتش (آقای خامنه ای) را به تعویق اندازیم. تا هم مردم و هم برزیگران ِ دانایی، فرصت یابند تا خود وجنبش را از حالت ِ صرفا ً نفی به مرتبه ی مطالبتی ارتقاع دهند. و در این میان آنچه را که بدست می آورند به بوته ی آزمایش ِ اجتماعی بسپارند.
تنها از این طریق میتوان آنچه مفید فایده است را در خویش ته نشین نمود و دمکراسی و عدالت اجتماعی را تبدیل به فرهنگ ِ بی بدیل ِ خویش ساخت.

مارال سعید ۰٨.۰۲.۲۰۱۰


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست