سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

طنز – حکایت


اسد مذنبی


• حکایت کنند از جعفربن تبتی در روضهالدروغ که وی نیز روایت کند از قمی الهندی در خلاصه البلوف ، که در ام القراء اسلام شفاخانه محارم و رجال را جدا نمودندی و در این میان خنثی یا به لفظ فرنگی " گی " بیمار گشتی ، وی را به شفاخانه محارم بردندی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۲ می ۲۰۰۶


حکایت کنند از جعفربن تبتی در روضهالدروغ که وی نیز روایت کند از قمی الهندی در خلاصه البلوف ، که در ام القراء اسلام شفاخانه محارم و رجال را جدا نمودندی و در این میان خنثی یا به لفظ فرنگی " گی "  بیمار گشتی ، وی را به شفاخانه محارم بردندی . دربان بر دو گنبید سینه بیمار نگریست و از کسان جنسیت وی را سوال بکردی. گفتند از محارم است. پرسیدی چگونه است که ملابس رجال برتن دارد ؟! گفتند آثار رجولیت هنوز بر وی باقی است چون به دلیل نقصان فلوس عملیات در باب وی کامل نگردیدی و از بیخ بریدن نتوانستی!
این خبر بر حراست شفاخانه رسیدی . سراسیمه هواتف ( تلفن ها) و جراید را به کار انداختی ، و فکاسی (فکس) همی نمودندی و جماعت حزب الله چون شمربن ذی الجوشن ملبس به لباس رزم بدان موضع هحوم بیاوردی . فریاد وامصیبتا و واشریعتا در شهر بلند گشتی و حزب الله نالان و عطشان جهت دفن کفار سوی دانشگاه تهران روان شدی . شیوخ فی المحلس به شور بیامدندی و ملک در انتظار امر شیوخ . کساب دکاکین ببستی و انس و جن از حرکت بایستادی و مخبرین خارجی را رخصت لاپرت ندادندی .جمعی از شیوخ بر قتالت مریض فتوا بدادندی و دلالت همی کردند که او در شرع ئولوژی که مختص ربنا بوده دخالت نموده و تغییر جنسیت همی بداده !
شیخ المصلح محمد الخاتم گفتی که با قتالت وی، آب روی نظام پاک برفتی ! ناگهان مجلس شیوخ متشنج شدی و شیوخ همچون سامورایی عمامه و نعلین  های بسیاربسوی همدیگر پرتاب بنمودندی و ریش ها بکندی و عباهای بسیار دریدندی .
رییس شیوخ ،شیخ المکرب که که محاسن را به حنا بیالودی و مال بسیار بیندوختی ، وساطت بکردی که از ولی امر مسلمین جهان اذن و فتوای قتال گرفتن لازم آید. پس مجلسان جمله برجای ماران شدندی و  ولی امر مسلمین با محلسیان بحث و جدل نمودندی و بشور ریدی . اما از عهده برآمده نیامدندی. فی الحال شورای نگهبانان و تشخیص مصلت را بدان شورا گرد بیاوردندی ولی همگی چون حمار در بتون آرمه فرو بماندندی!
ناگهان شیخکی که بر امور قتال و متال تبحر داشتی کسی را بنزد استاد خویش ابوالجاهل الگیلانی ، صاحب رساله معروف شکیات فی سکسیات فرستادی و وی را بخواندی . استاد بیامدی . دستی بر محاسن خویش بکشیدی به ریش الباقی بخندیدی و فتوی صادر بکردی تا مرض ذوجنسیت را به دو نیمه کنند، نیمه زنانه را در شفاخانه محارم و نیمه مردانه را در شفاخانه رجال مداومت نمایند! و بدین طریق عمل کردند تا مریض بمردی!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست