جنبش سبز: پس از ۲۲ بهمن، به کجا؟
پاسخ به پرسش های خانم شهلا بهاردوست
جمشید اسدی
•
این درست که شمار هواداران چنبش سبز بسیار بیشتر از شمار آمران و عاملان ارتجاع حاکم است، اما این برای برد در توازن قوا کافی نیست. جنبش سبز پراکنده و خودجوش است و ارتجاع سازمان یافته و مسلح. جنبش سبز می بایستی سیاسی شود، رهبری پیدا کند و سازمان یابد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱ اسفند ۱٣٨٨ -
۲۰ فوريه ۲۰۱۰
اخبار روز: در ادامه ی پاسخ های فعالین سیاسی کشور به پرسش های خانم شهلا بهاردوست پیرامون وقایع ۲۲ بهمن و وضعیت بعد از آن، در زیر نظرات آقای جمشید اسدی از اعضای اتحاد جمهوری خواهان ایران را می خوانید:
نظرتان در مورد ۲۲ بهمن ۱٣٨٨ و آنچه که در این روز گذشت چیست؟
حقیقت این است که شرکت مردم در مراسم ۲۲ بهمن امسال، به مناسبت سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، به نسبت دیگر بپاخیزی های جنبش سبز، به ویژه تظاهرات روز عاشورا، ناموفق بود. به این معنی که تظاهرکنندگان نتوانستند در هدف از پیش گفته خود موفق شوند و مراسم دولتی را تحتالشعاع قرار دهند. دو دلیل عمده می توان برای این ناکامی برشمرد:
• تدابیر شدید امنیتی حکومت برای کنترل حوادث
• ناکارآمدی طرح «اسب تروا».
۲۲ بهمن نشان داد که حاکمیت تا چه حد برای کنترل و سرکوب نیروهای خود را بسیج کرده بود. یادآوری می کنم که بر مبنای این طرح قرار بود که پشتیبانان جنبش سبز به درون راهپیمایی هواداران دولت وارد شوند و در زمان و مکان مناسبی با نشان دادن نمادهای سبز شروع به اعتراض کنند.
البته این شکست جنبش سبز نیست، چرا که جنبشهای آزادی خواهانه مردمی را نمی توان به رویدادهای روزانه فرو کاست. روند فراداست را باید دید. اما به یک اصل کلی می توان اشاره کرد و آن این است که هر چقدر حاکمیت مستبد خشنتر برخورد کند، جنبش هم در پندار و کردار تندروتر و سازشناپذیرتر می شود. به این معنی که در ذهن از امید به بهبودی در چارچوب نظام می برد و در عمل هر گاه که بتواند واکنش سخت نشان میدهد.
نگاه کنید به شعارهای جنبش از روز بعد از تقلب در انتخابات ۲۲ خرداد تا به امروز مقایسه کنید شعار "رای من کو؟" که خواستار رسیدگی به شمارش آرا در چارچوب نظام جمهوری اسلامی است را با شعار "جمهوری ایرانی" که گزینه ای ملی است در برابر نظام جمهوری اسلامی.
کوتاه سخن این که موفقیت نسبی رژیم در کنترل اوضاع در روز ۲۲ بهمن موفقیتی است موضعی و موردی و رژیم نمی تواند هیچ امیدی به تداوم آن داشته باشد. حتی ممکن است جنبش در فکر و باطن بیشتر از رژیم بگسلد و در عمل با خشونت و تندروی به رژیم واکنش نشان دهد.
از این همه گذشته جنبش سبز می تواند از تجربه ۲۲ بهمن درس گیرد و مبارزه را هشیارتر و کارآمدتر ادامه دهد. درس جنبش سبز از تجربه پر اشتباه ۲۲ بهمن، برای تداوم مبارزه بسیار پر ارزش خواهد بود.
نقاط ضعف و قدرت جنبش سبز در مرحله کنونی چیست؟
مهم ترین قوت جنبش سبز مردمی بودن آن است. یعنی جنبشی است ریشه دار در اجتماع و به همین اعتبار جزیی از خواست های واقعی جامعه است. از همین رو سرکوب و زندان و تجاوز آن را از میان نخواهد برد. هر چند که ممکن است آن را وادار به خاموشی کند. اما چنین خاموشی اصل خواست مردم را به زیر سئوال نخواهد برد.
اما در مورد نقطه ضعف. من از همان آغاز برآمدن نسبت به نبود رهبری در جنبش سبز نگران بودم و آن را مهم ترین نقطه ضعف جنبش علت ضربه پذیری آن می دانستم و می دانم. در گفتگویی با سعید قاسمی نژاد و یاسر بهرامی (جنبش سبز: بیم ها و امیدها!، دوشنبه ۱۴ دی ۱٣٨٨، ۴ ژانویه ۲۰۱۰، سایت گویا)، در اوایل ژانویه ۲۰۱۰، ضمن بزرگداشت مقاومت موسوی و کروبی در مورد نبود رهبری انتقاد کرده و هشدار داده بودم. این گفتگو هنوز در سایت گویا و سایت خودم ( http://assadioniran.blogspot.com) موجود است. شوربختانه بسیاری و حتی خود آقای موسوی هم نبود رهبری متمرکز را به عنوان نقطهی قوت جنبش سبز بیان کردند.
در همان اوان در یکی از جلسات پالتاکی شورای اتحاد جمهوری خواهان هم دو باره به این مسئله اشاره کردم که رفقا به اتفاق آرا یا با آن سخن مخالفت کردند و یا آن را قابل بحث ندانستند. شیفتگی بیشتر از آن بود که جای بحث گذارد. البته باعث نهایت خوشوقتی است که وقتی پس از دو ماه، عباس عبدی که بی شک یکی از روشنفکران برجسته کشور است، طی مصاحبه ای با بخش فارسی رادیوی آلمان (دویچه وله) به همین مسئله رهبری اشاره کرد، رفقای اتحاد جمهوری خواهان هم به یمن آن مصاحبه به یاد مسئله رهبری افتادند.
هر چند که چند تن از رفقا در این مورد واکنش مسئولانه تری از خود نشان دادند، اما نه انتظار داشتم و دارم که نوشته ها یا گفته های این کمترین مورد توجه و یا دست کم انتقاد رفقا قرار گیرد. مگر از این که آن و چند نوشته دیگرم در سایت اجا منتشر نشد، جز تذکری، گله هم کردم؟ می دانم رفقا کار مهم تری دارند تا این که نوشته ها و تحلیل های کسی را بخوانند که هوادار اقتصاد بازار بنیاد است.
به گمانم دیگر نقاط ضعف جنبش نشاندن چهره های مقاومت به جای رهبری، مطرح کردن گزینه تله انداز راه حل در درون یا برون نظام، بحث نادرست، میانه روی و رادیکالیسم و فروکاهیدن جنبش سبز به جنبشی جوان است. به شرح این نکات باز نمی گردم چون در همان گفتگوی بلند با سعید قاسمی نژاد و یاسر بهرامی شرح آن ها رفته است.
ادامه و حرکت جنبش سبز در روزها و هفته های آینده را چگونه می بینید؟
جنبش سبز مردمی و اجتماعی است و از همین رو به مبارزات خود ادامه خواهد داد. از زمان برآمدن تا به امروز جنبش سبز به هیچ یک از خواسته های خود دست نیافته است، پس چه دلیل و انگیزه ای دارد که از بپاخیزی و چالش گری دست بدارد؟
البته هر چه جنبش ادامه و گسترش یابد، حاکمیت مستبد بر تنها راهکاری که می شناسد، یعنی سرکوب و خشونت، خواهد افزود. اما افزایش سرکوب دو پیآمد ناگوار برای حاکمیت در پی خواهد داشت: یکی رادیکال شدن جنبش همچنان که شرحش رفت و دیگر ریزش در میان خودیهایی که نمی خواهند شریک حاکمیت مستبد در به بند کشیدن، شکنجه، تجاوز، فشار ویا کشته هم میهنان خویش باشند. رادیکال شدن مردم می تواند تا به دست گرفتن اسلحه پیش رود. این دورنمای دلگرم کننده ای برای کشور نیست، اما در این جا سخن نه بر سر خواسته های من، که بر سر تحلیل عینی از اوضاع و شرایط است.
با افزایش سرکوب، مردم و حاکمیت هر دو قربانی خواهند داد. قربانی مردم شوربختانه به صورت کشته و زندانی و زخمی است و قربانی حاکمیـت خوشبختانه به صورت شکاف در دستگاه و پیوستن بسیاری از خودی ها به صفوف مردم.
مستبد از همه می ترسد. قدرت او ظاهری است و بستگی به ترس شهروندان دارد. با تجربه پیش از این، آیت الله خامنه ای می ترسد که مبادا بازهم کسانی از میان پیرامونیان و همراهان نزدیک او، کسانی همچون رفسنجانی، خاتمی، کروبی و موسوی به اردوی مخالف و مقابل بپیوندند.
راهکارهای پیشنهادی شما چه می باشد؟
این درست که شمار هواداران چنبش سبز بسیار بیشتر از شمار آمران و عاملان ارتجاع حاکم است، اما این برای برد در توازن قوا کافی نیست. جنبش سبز پراکنده و خودجوش است و ارتجاع سازمان یافته و مسلح. جنبش سبز می بایستی سیاسی شود، رهبری پیدا کند و سازمان یابد.
جنبش سبز می بایستی هر چه زودتر از جنبش خود جوش و اعتراضی و مزاحمت ساز برای حاکمیت به جنبش سازمان یافته، با رهبری متمرکز و باخواست روشن سیاسی تبدیل شود.
البته این کار آسانی نیست؛ چرا که به دلیل فروپاشی و شکست ایده ئولوژی های سیاسی در ایران، سازمان های سنتی موفق به سازمان دهی و بسیج مردم نمی شوند. حتی ارزش ها و گفتمان های تازه ای که مورد اقبال مردم اند هنوز سامان و سازمانی نیافته اند. از همین روست که جنبش اعتراضی مردم به شکل گسترده ای خودبخودی و خودجوش باقی مانده است. فنآوری های اطلاعاتی و مخابراتی نو هم در این مورد، مورد استفاده قرار گرفتند.
اما بدیهی است که بدون رهبری و بدون سازمان و سازمان دهی هیچ جنبش و بپاخیزی مردمی موفق نتواند بود. در این مورد در عین حال می بایستی به شدت از کسانی که فقدان رهبری آرایش کردند و آن را ستودند انتقاد کرد.
نیروهای اپوزیسیون در برون مرز برای پیشبرد جنبش سبز در ایران چه می توانند کرد؟
روشن کردن اذهان عمومی و رسانه ها. افشاگری رژیم به زبان فارسی به جای خود نیکوست، اما امروز گفتن و نوشتن به زبان فرنگی شایان کمال اهمیت است.
|