۲۲ بهمن شکست یا پیروزی؟
سلمان گرگانی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۴ اسفند ۱٣٨٨ -
۲٣ فوريه ۲۰۱۰
بعد از اتفاقاتِ روز ٢٢ بهمن، این سئوال که آیندهی جنبشِ مردم ایران و جنبش سبز چه خواهد شد؟، در تمام جناحهای سیاسی و هوادارانِ آنان به شکل جدی تری مطرح گردید.
افراد و جناحهای مختلف با توجه به موقعیتهای خود در جامعه و در عین حال توانِ سیاسی ِ خود، جوابهای گوناگونی می دهند. از قبیل:
- جمهوری اسلامی در مدتِ موجودیتِ٣١ سالهی خود توانسته است مخالفانِ خود را از صحنهی سیاسی ِ ایران بیرون کند، لذا این بار نیز می تواند.
- تا زمانی که نیروی قهریه توانِ عمل جدی و برنامه ریزی شده داشته باشد، اجازهی رشد و تحرک به مخالفان جمهوری اسلامی داده نمی شود.
- اگر مخالفان در صحنه های دیگر ظاهر نشوند، جنبش سبز را می توان از صحنهی سیاسی خارج کرد.
- اکنون باید با سرانِ مخالفِ احمدی نژاد مدارا کرد، تا شاید به خط ولایت هدایت گردند.
- اگر رهبران اصلاح طلب به نوعی نرمتر گردند و به علت خطرات خارجی و حفظ نظام ،دستِ دوستی وهمکاری دراز کنند، می توانند در اداره کشور همکاری کنند.
- مردم تحت تاَثیرِ تبلیغات و مانورهای نظامی و امنیتی، در روز ٢٢ بهمن عقب نشینی کردند.
- حکومت در مانورِ ٢٢ بهمن آماده تر از مخالفانِ خود به صحنه آمد.
- مردم در حال تجربه و آموزش هستند.
- در رهبری فعلی ِ جنبش، ضعفهای اساسی ِ تاکتیکی وجود دارد.
- جنبش باید آغاز به سازماندهی و کادر سازی خود کند.
- جنبش را باید از رهبران فعلی نجات داد.
-در مقابل رژیمِ تا بنِ دندان مسلح و بی رحم، باید مقاومتِ مسلحانه کرد.
تمامی این جوابها می تواند به عنوانِ تاکتیک، در شرایطِ خاص و زمانی محدود، عملکردی داشته باشد.
اما اگر بخواهیم این جوابها را خلاصه کنیم، به دو سئوال اساسی و مهم که استراتژیک هستند، می رسیم:
١- چگونه قدرتِ سیاسی را حفظ کنیم؟
٢- چگونه قدرتِ سیاسی را بدست آوریم؟
هر کدام از این سئوالات به عنوانِ هدف، بخشی از افراد جامعه را ( هرچند نه بطور برابر) به دور خود جمع کرده است.
قدرت سیاسی، در صورتی حفظ می گردد که اکثریتِ جامعه موافق با عملکردهای اقتصادی و اجتماعی ِ حکومت کنندگان باشند.
آیا رژیم جمهوری اسلامی به صورتِ عینی توانایی ِ برآورد کردنِ خواستهای اکثریتِ جامعه را ( حتی در دراز مدت ) دارا می باشد؟
جواب بدونِ شک منفی می باشد، زیرا رژیم اسلامی و خصوصاً دولت احمدی نژاد نه تنها زیر ساختهای اقتصادی و اجتماعی ِ محکمی بوجود نیاورده اند که بتوانند با آنها حرکات سیاسی ِخود را توجیح کنند، بلکه آن زیر سا ختهای نیم بندِ قبلی را نیز از بین برده اند.
با توجه به اینکه حرکتهای سیاسی، متکی به ساختهای اقتصادی و اجتماعی و در عین حال عملکردِ آنان می باشند، عدم توانانی ِ حرکتهای سیاسی ِ رژیم، هر روز بیشتر عیان می شود.
به همین دلیل نیز رژیم اسلامی برای حفظِ قدرتِ سیاسی ِ خود اجباراً و اِلزاماً متکی به نیروهای نظامی و امنیتی می شود.
لشکرکِشیها به خیابانها در سالگردهای گوناگون، تنها به علتِ خون ریزی نمی باشد، بلکه رژیم با پوست و گوشت خود لمس میکند که در مبارزهی سیاسی کاملاً شکست خورده است و سیاستمدارانش در زمینِ بازی سیاسی آنقدر کودکانه و ناموفّق بازی می کنند که در صورت نبودِ نیروی نظامی و مسلح و ایجاد وحشت، حتی یک روز هم تاب تحمل و مقاومت را نخواهند داشت.
به عبارت دیگر رژیم جمهوری اسلامی برای حفظ قدرت سیاسی خود نه تنها از قواعد سیاسی نمی تواند استفاده کند، بلکه طرف مقابلِ خود را نیز که همان جنبش مردم است ، ترغیب و تحریک به انحراف از مبارزهی سیاسی می کند.
خواست بزرگِ رژیمِ اسلامی، جبرانِ شکستهای سیاسی از طریقِ به دست آوردنِ موفقَیت های نظامی و تبدیلِ آن موفقیتها به پیروزیهای سیاسی است.
نمونهی بارز این خواستهی رژیم در روزِ ٢٢ بهمن بود.
رژیم با فراهم کردنِ یک نیروی بزرگِ چند ده هزار نفری ِ نظامی امنیتی و تبلیغاتِ بسیار گسترده و جعلی، سعی در نشان دادنِ پیروزی سیاسی برای خود داشت.
درروز ٢٢ بهمن رژیم از نظر نظامی بر مردم غیر مسلح و مسالمت جو پیروز شد، زیرا مردم نه تنها قصد جنگ نظامی با رژیم را نداشتند، بلکه اعتقادی به جنگ نظامی ندارند.
اما این پیروزی نظامی در صورتی که پیروزی سیاسی تلقی گردد، نادرست است
ترفند های رژیم از قبیل تعطیلاتِ دراز مدت قبل و بعد از روز ٢٢ بهمن ، آوردنِ نیروهای خودی از شهرستانهای اطرافِ تهران، تبلیغاتِ گسترده و ایجادِ رعب و وحشت و دستگیریهای وسیع بدونِ شک در شرکت کم رنگتر مخالفان رژیم موثر بوده است.
اما فقط ساده اندیشان در هر دو جناح موافق و مخالفِ رژیم جمهوری اسلامی باور به شکستِ جنبش مردم دارند.
علت این باورِ غلط، ریشه در عدم تجربیات سیاسی وعدم تشخیصِ مبارزهی سیاسی از مبارزهی نظامی می باشد.
رژیم با استفاده از افراد نظامی در جایگاههای سیاسی هرچه بیشتر غرق در سیاست گریزی و نظامیگری می شود.
اگر جنبش، اصلی ترین هدف خود که همانا تصاحب قدرت سیاسی از طریق مبارزهی سیاسی است را فراموش کند، دقیقاً به خواستهی رژیم تن در داده است و مبارزهی سیاسی را که مُهره های رژیم در آن ناتوان هستند واگذار کرده است.
این گفته، اتخاذ تاکتیکهای مختلف را در شرایط خاص در مقابل رژیم نفی نمی کند.
اما باید توجه داشت که مقدار تنفر از رژیم به مقدار و توانِ سیاسی بودنِ افراد نمی افزاید.
رژیمِ اسلامی سیاست را دنبالهی نظامی گری می داند همانند همهی رژیمهای دیکتاتور و تمامیت خواه در صورتی که حرکتهای نظامی همیشه باید با صلاح دید و دنبالهی حرکتهای سیاسی باشند.
سیاست واقعی، با عملکردهایی که آغشته به نفرت و تعصب است بیگانه است.
سیاست به معنی ِ توانائی ِ تلفیقِ حقیقت و مصلحت است و سیاستمدارانی که که از این خصوّصیت بی بهره باشند خیلی سریع در نزد مردم مقبولیت خود را از دست می دهند.
سلمان گرگانی
٣اِسفند ١٣٨٨
|