راه حل سیاسی و حقوقی به بن بست رسیده است
پاسخ به پرسش های خانم شهلا بهاردوست
ضیا عابدی
•
در روزها و هفته های آینده رهبری جنبش سبز و فعالان جامعه باید ارزیابی خود از راه طی شده را به افکار عمومی ارائه دهند این داوری عمومی بهترین معلم و راهنما برای درس آموزی و اتخاذ شیوه های موثرتری برای تداوم جنبش مدنی است،
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۵ اسفند ۱٣٨٨ -
۲۴ فوريه ۲۰۱۰
نظرتان در مورد ۲۲ بهمن ۱٣٨٨ و آنچه که در این روز گذشت چیست؟
به باور من تمامی بحرانهای سیاسی جامعه ایران حداقل درهشتاد سال گذشته فقط ناظر براین بوده که حاکمیت غیرپاسخگو و مستقل از مردم و در بالای سر جامعه را وادار به تبعیت از مردم کند و حضورش را به دولت ها بقبولاند و بگفته ای حق حاکمیت خود را که ناشی از اراده ملت است تثبیت کند. دولتها در ایران بدلیل تکیه به منابع خارج از کنترل مردم نیازی به تبعیت از مردم نمیبینند مخصوصا در سی سال گذشته که با بهره گرفتن از مفاهیم مذهبی خود را مستقل از مردم میدانند نه حکومتشان را ناشی از اراده مردم، صورتبندی قانون اساسی چنین امکانی را به آنها میدهد ولی الزاماتی انها را وادار به رعایت تشریفاتی میکند که آن هم در قانون اساسی موجود با اماهائی مستتر است در حالیکه ساختار حقیقی براساس تبععیت از منابع متافزیکی شکل گرفته. زمانیکه رعایت ظاهری مفادی از ساختار حقوقی با اعتراض بخشی از مردم روبرو میشود رهبری بلوک قدرت براساس ان بینش که حاکمیت از ان خدا و ائمه و جانشینان انهاست و رهبری فعلی هم بر اساس ساختار حقوقی جانشین بلافصل انها است، در خود اجباری اعتقادی برای رعایت خواست مردم نمی بیند مگر مصلحت سیاسی.
حال اگر این مصلحت در تضاد با منافع قدرت باشد چه میشود؟ بحران ۲۲ خرداد پیش میاید و رهبری به هر روش و سیاستی ملتجی میشود که بحران را خاموش کند، تداوم بحران ٨ ماه طول میکشد رهبری این تداوم را بسود بلوک قدرت نمی داند و می خواهد بساط این جنبش را برچیند زیرا ریزش شدید در ساختار بلوک قدرت تعادل ناپایدار در جامعه را به نکته بی بازگشت میرساند، و آدم از خود میپرسد چرا بلوک قدرت برای حل بحران یک قدم عقب نمی نشیند نه بخاطر اینکه اگر یک قدم عقب نشست باید قدمهای بعدی را هم بردارد بلکه بخاطر اینست که هنوز تناسب نیرو برای تغییر توازن قوا فراهم نشده و رهبری بلوک قدرت نمی گذارد جنبش با تمرگز نیرو اثبات وجود کند که مقدمه تغییر توازن است.
۲۲ بهمن ٨٨ حاصل بی برنامه گی و تن به سیاست تحمیل شده از طرف حریف است و رهبری جنبش برای اثبات حضور مسالمت امیز خود، مردم را به مشارکت در راهپیمایی فرا خوانده بود در حالیکه استراتژی بلوک قدرت جلوگیری از تجمع معترضین و سر کوب جنبش سبز بهر قیمت با وسیعترین تدارکات و برنامه ریزی طولانی مدت با استفاده از تمامی امکانات و مقدورات قدرت حاکم بود، هدف جنبش سبز اثبات وجود خود بود که در چند ماه گذشته با استفاده ار فرصت های تقویمی بارها تکرار شده بود، هدف بلوک قدرت تضعیف روحیه مردم با ایجاد فضای رعب و سر کوب و برچیدن نمادهای حضور مردم و مصادره این روز تمام و کمال به نام خود بود.
در پایان روز حاکمیت از حضور و تجمع جنبش سبز جلوگیری بعمل آورد و صورت مسئله را جمع کرد ولی بحران در جامعه که جنبش اعتراضی سبز حاصل وجود آن است هم چنان لاینحل باقی ماند و ابعاد و ریشه های آن هر روز در جامعه عمیقتر و گستر ده تر وجودش را به رخ میکشد.
نقاط ضعف و قدرت جنبش سبز در مرحله کنونی چیست؟
به نظر میرسد جنبش سبز از تاکتیک تجمع خیابانی بیش از ظرفیت خود استفاده کرده و زمان آن فرا رسیده که بفکر شیوه ها و روش های جدید و متنوع تری برای تداوم حضور خود باشد، از طرف دیگر رهبری جنبش سبز هم لازم است با اصلاحاتی در برنامه خود اولا دامنه حضور جنبش را از شهرهای بزرگ و مرکزی به گستره ملی کشانده و تلاش کند با ارائه گفتمانی با دامنه شمول وسیعتر از اقشار و طبقات دیگر جامعه را در جنبش فعال کند که البته لازمه آن شناسائی خواسته های نیروها و اقشار اجتماعی و لحاظ آن نیازها در پلاتفرم سیاسی جنبش سبز است.
باید پذیرفت راه حل سیاسی و حقوقی به بن بست رسیده و نیروی متوسط شهری با رویکرد مطالباتی با سطح فعلی جنبش قادر به پیشروی نخواهد شد زیرا بلوک قدرت با افزایش هزینه به جنبش شهروندان میانی جامعه، آنها را در فشار شدیدی قرار خواهد داد، گستره انفعال زمینه بروز حرکات خشونت امیز و و فضای مناسب در اختیار نیروهای ساختار شکن را فراهم خواهد کرد. اگر بپذیریم که اقشار میانی جامعه بدلیل سطح اگاهی مناسب و اسیب پذیری موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود آگاهانه با پیش گرفتن مشی مبارزه مسالمت آمیز مسئولیت خود در حفظ ثبات و امنیت ملی و جلوگیری از تکانهای شدید اجتماعی را به وضوح به اثبات میرسانند انفعال چنین نیروئی پیش زمینه ظهور نیرو هائی خواهد شد که به چنین مسئولیت هائی بهای لازم نخواهند داد، مانند گفتمانهائی که قبل از ۲۲ بهمن از جانب افراد یا نیروهائی عنوان میشد که جنبش سبز و وضعیت
مبارزه و سطح بر امد نیروها فرسنگ ها از آن دور بود و ۲۲ بهمن هرگز برای تعین تکلیف یا از این نوع شعارها در چشم اندازش نبود، پس رهبری جنبش سبز باید بسمت سازماندهی جنبش اجتماعی موجود حرکت کند، به گمانم مسئولیت رهبری جنبش سبزکه بدرستی با بیانیه ۱۷ جناب موسوی وضعیت تعین پذیرفته شده به خود گرفت اینک در حوزه سازماندهی سیاسی اجتماعی نمود خود را نشان میدهد.
پذیرفته نیست که جنبشی را در مسیر تداوم خود در وسط خیابان رها کرد که مثلا بعلت وزن نیروهای مدنی در سازماندهی سیاسی موقعیت ندیده گرفته شده آنها را در این ٣۰ سال گذشته دگرگون خواهد کرد، ان زمانیکه حاکمیت از چنین نیروهائی کولی میگرفت و خواهان استفاده از توده های بی سر بود قرنها بقول معروف جامعه ایران از تحولات امروزییش فاصله داشت نه نصف جمعیتش که بانوان باشند در صحنه بودند نه بر چهار میلیون جوان تکیه داشت و نه در مرحله توسعه یافته گی نیروی انسانی و نه در مقام توسعه اقتصادی فعلی هر چند با رهبری سرمایه تجاری و نه در ارتباطات بین المللی دهکده جهانی و نه در حد استفاده تکنولژیک امروز ایران. به همین جهت هیچ دلیلی برای کوتاهی در امر سازماندهی سیاسی و اجتماعی وجود ندارد، اینکه رهبری جنبش تا کجا قادر به همراهی با خواسته ها باشد و یا تا کجا مصلحت بداند امری است که باید منتظر ماند و دید.
ادامه و حرکت جنبش سبز در روزها و هفته های آینده را چگونه می بینید و راهکارهای پیشنهادی شما چه می باشد؟
در روزها و هفته های آینده رهبری جنبش سبز و فعالان جامعه باید ارزیابی خود از راه طی شده را به افکار عمومی ارائه دهند این داوری عمومی بهترین معلم و راهنما برای درس آموزی و اتخاذ شیوه های موثرتری برای تداوم جنبش مدنی است، شخصا فکر میکنم که زمان برای تشکیل ارگانهای وسیع و سازماندهی نیروهای مختلف فراهم میشود تا با بکارگیری حداکثر ظرفیت ملی تغییری در تناسب نیرو فراهم شود و جامعه ار حالت آچمز فعلی خارج شود منتهی باید دید که ارزیابی رهبری این جنبش چه راه کارهائی را مناسب میداند.
همکاری اپوزیسیون چه تاثیری در روند پیشبرد جنبش و همبستگی مردم با هم خواهد داشت؟
اینکه آیا بدون همکاری اپوزیسیون البته آن بخش از اپوزیسیون که از شیوه مبارزات قانونی و مدنی مسالمت آمیز جانبداری میکند امکان گشایش در حرکت جنبش اجتماعی متصور است، زیاد روشن نیست. چه در بخش خارج از کشور که رل پشتیبانی و جلب حمایت بین المللی و جلب توجه افکار عمومی جهانی در حوزه فعالیت آن است و چه بخش داخل کشور که تقریبا متشکل ترین بخش جامعه ایران با اهداف کاملا تعیین یافته و تعریف شده می باشد که از آغاز جنبش دوم خرداد تاکنون ستون اصلی فعالیت و سمت دهی نظری و عملی فعالیت های اجتماعی و سیاسی را هم بخش مذهبی و هم بخش عرفیش پوشش میدهد. بدون شناسائی چنین نیروئی آن هم در شرایطی که امکان ادامه مبارزه سیاسی و قانونی با مقاومت بلوک قدرت حاکم با مشکل روبرو شده و ظرفیت نیروهای اجتماعی که رهبری جنبش سبز آشکارا خواهان اتکاء به آن حداقل در افکار عمومی است موقعیت برای تغییر تناسب اجتمائی کافی به نظر نمی اید. آیا زمان آن نرسیده که با تماس مستقیم و
اصرار بر تعیین تاکتیک ها و همکاری ها مابین بخش هائی از اپوزیسیون و رهبری جنبش حداقل به انتقال فکر ضرورت اتخاذ شیوه های متنوع تر و موثرتر کمک کرد؟
ایا چنین نگاهی از حوزه باورها نگذشته و در حیطه مسئولیت های ملی قرار نگرفته؟
من باور دارم که چنین است. ایران ما امروز به همه فرزندانش نیاز دارد. امیدوارم رهبری جنبش سبز در افق نگاهش همه فرزندان میهنمان را ببیند و آنروز روز خجسته ای برای همه خواهد بود.
|