روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۶ اسفند ۱٣٨٨ -
۲۵ فوريه ۲۰۱۰
خبر دستگیری عبدالمالک ریگی انعکاس وسیعی در رسانههای دیروز تهران داشت و اغلب روزنامههای صبح دیروز سرمقاله خود را به بررسی و تحلیل این واقعه اختصاص داده بودند.
روزنامه «کیهان» در سرمقالهاش با عنوان: «ابعاد کارزار اطلاعاتی ایران» نوشته بود: «خبر شناسایی، تعقیب و در نهایت بازداشت روز گذشته «عبدالمالک ریگی» و جانشین او از سوی نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی بازتاب بسیار گستردهای در داخل ایران و نیز در سطح محافل رسانهای و سیاسی منطقهای و بینالمللی داشت. اهمیت خبر بازداشت ریگی از آن رو بود که پیش از این همه مردم منطقه خاورمیانه و شبه قاره میدانستند و اسناد و شواهد فراوان آن را دیده بودند که گروهک تروریستی ریگی از سوی سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه، پاکستان و عربستان راهاندازی، تغذیه و عملیاتی شده است.
دقیقاً به همین دلیل بود که دولت انگلیس ساعاتی پس از دستگیری ریگی، ارتباط این گروه را با دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی خود تکذیب کرد چرا که میدانست چنین تصویری در ذهن مردم شبه قاره و خاورمیانه وجود دارد. جالب این است که انگلیس در یک هفته دو ضربه سنگین اطلاعاتی را دریافت کرده است یک ضربه افشای غیرمنتظره نقش MI۶ در ترور شهید محمود المبحوح- عضو حماس- در امارات بود و ضربه دوم با دستگیری عامل تروریست آنان علیه شهروندان ایرانی بر پیکر رنجور انگلیس وارد شد. اعلامیه دولت لندن نشان داد که انگلیس از اعتراف احتمالی ریگی نگرانی دارد چرا که این اعتراف دلیل جداگانهای بر نقش انگلیس در عملیاتهای ترور نیز خواهد بود با این وصف بیانیه دولت لندن اعتراف این کشور به نقش گسترده لندن در راه اندازی، تجهیز و عملیات گروه ریگی به حساب میآید.
رسانههای آمریکایی نیز با عبارت پردازیهای خاص بر واقعی بودن نقش افشا شده واشنگتن در راه اندازی و عملیات گروه تروریستی ریگی تاکید کرده اند. روزنامه لس آنجلس تایمز که به مدیران کاخ سفید نزدیک است، دیروز نوشت: «جندالله به نمایندگی از «بلوچهای سنی ایران» میجنگد. آنها از اینکه شهروندان درجه ۲ محسوب میشوند و از آزادی مذهبی برخوردار نیستند ناله میکنند. محدودیتها علیه آزادی بلوچهای سنی ایران در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد افزایش یافته است».
... در این ماجرا نقش کشور امارات نیز حایز اهمیت است. امارات در ماجرای ترور شهید المبحوح وانمود میکند که نقشی نداشته است و میبینیم که این روزها در هیات مدعی ظاهر گردیده است. نقش امارات در حمایت از گروههای ضدایرانی البته آشکار است و این دولت هم تلاش چندانی برای مخفیکردن آن ننموده است. دستگیری ریگی باید یک هشدار جدی برای امارات هم باشد. اگر امارات در کنار جاسوسان و تروریستها قرار دارد پس باید در انتظار چشمهای اطلاعاتی کشورهای هدف هم باشد و این حق را برای کشوری نظیر ایران قبول کند که اگر قبول هم نکند با چنین واقعیتی مواجه میباشد پس بهتر است دولت امارات در پی منافع ملی مردم خود باشد و از تکمیل زنجیره تروریسم خودداری نماید.
هر چند گروه ریگی تلاش فراوانی کرد که خود را مذهبی نشان دهد و رسانههای آمریکایی، اروپایی و عربی هم تلاش کردند تا آنان را بخشی از جامعه مذهبی سنی بلوچستان جا بزنند و حتی اعلام کردند که گروه ریگی قبل از هر عملی، اجازه لازم را از رهبران مذهبی خود دریافت میکنند ولی واقعیت این است که چنین رابطهای وجود ندارد و این گروه هم به هیچ وجه مذهبی نیستند. اقدامات آنان نیز کمترین سنخیتی با مذهب اسمی و دین رسمی آنان نداشته است، از اقدامات این گروه بیش از شیعیان- سنیها و بیش از سیستانیها بلوچها ضربه خوردهاند و اصولا اقدامات تروریستی در ذیل نام دین نمیگنجد. سرویسهای جاسوسی غرب برای آنکه نقش خود را در راهاندازی و تجهیز و عملیات این و آن گروه تروریستی از دیدهها دور نگه دارند به اقدامات گروه مالکی و... رنگی از مذهب و قومیت میزنند و صدالبته مردم این منطقه نشان دادهاند که در مقابله با تروریسم بین المللی، تروریسم منطقهای و تروریسم داخلی پیشتازند.»
مهره اول سیا
روزنامه «آفتاب یزد» از تفسیر خبرگزاری مهر به عنوان سرمقاله استفاده کرده و با عنوان: «ریگی، بازیچه غرب» نوشته است: «خـبـر بـازداشـت سـرکـرده گروهک تروریستی «جندالله» در شرق ایران در حالی از صبح دیروز در رسانهها منتشر شد که وی و گروهش در سالهای اخیر تبدیل به یکی از مهمترین مهرههای آمریکا برضد ملت ایران شده بود. «عبدالمالک ریگی» در مصاحبههای متعدد خود با شبکههای العربیه و رادیو فردا اعلام کرد که از سن ۱۹ سالگی اسلحه به دست گرفته است.
این خبرگزاری پس از اشاره به سوابق ریگی و تشکیل گروه «جندالله» نوشته است:
... برخی مقامات اسبق سازمان سیا نیز با اشاره به چگونگی ارتباط آمریکا با گروههای تروریستی مانند گروهک ریگی میگویند: «چنین آرایشهایی یادآور چگونگی استفاده دولت آمریکا از ارتشهای واسط است که توسط کشورهای دیگری از جمله عربستان سعودی و با هدف بی ثبات سازی دولت نیکاراگوئه در دهه ٨۰، حمایت مالی میشدند.» به گفته برخی کارشناسان، حلقه وصل سیا درباره ایران، سازمانی جز سازمان اطلاعات و امنیت عربستان سعودی نیست و این امر ٣ دلیل دارد؛ نخست این که این سازمان نقشی انکارناپذیر در ظهور القاعده و طالبان در پاکستان و افغانستان داشته است. دوم آن که این سازمان برای نابودی القاعده با سیا همکاری میکند. سوم، این سازمان همچنان ارتباط خود را با برخی از لایههای القاعده و طالبان نگه داشته تا امکان عملیات نظامی علیه مصالح سعودی در درون و بیرون را به حداقل برساند. از همه مهمتر، روابط بسیار عمیق و بی نظیر بین سازمان اطلاعاتی عربستان با سازمان اطلاعاتی پاکستان وجود دارد. از همین رو بود که ریگی،این جوان شرور، تبدیل به مهره اول سیا و عربستان شد. وقایع ۲۵ اسفند ۱٣٨۴ در جاده زابل به زاهدان در منطقه تاسوکی. واقعه ۲٣ اردیبهشت ۱٣٨۵ در محور بم به کرمان در منطقه دارزین - که با بستن راه خودروهای عبوری ٣۴ نفر از نیروهای ایرانی را کشته و تعدادی را زخمی کرده یا به اسارت بردند، وقایع روز ۱٣بهمن ٨۵ که چند فرد مسلح چهار مامور گشت نیروی انتظامی را که در خیابان بزرگمهر مشغول گشتزنی بودند به رگبار بستند و به قتل رساندند، انفجار اتوبوس حامل پاسداران در بامداد ۲۵ بهمن ماه ٨۵ در زاهدان که باعث به شهادت رسیدن ۱۱ نفر و زخمی شدن ۱٨ پاسدار نیروی زمینی سپاه شد و در نهایت در جدیدترین اقدام این گروهک تروریستی عملیات تروریستی در سیستان و بلوچستان و به شهادت رساندن سردار «نورعلی شوشتری» فرمانده قرارگاه شرق و معاون فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.»
دستگیری بنلادن ایرانی
روزنامه «جمهوری اسلامی» باعنوان: «درس عبرتی برای مزدوران» نوشته است: «عبدالمالک ریگی سرکرده گروهک تروریستی موسوم به «جندالله» که تحت اشراف و حمایت سازمانهای جاسوسی آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه به یکی از مهمترین مهرههای بیگانه بر ضدملت ایران تبدیل و جنایات بیشماری در شرق ایران مرتکب شده بود، سرانجام به دام افتاد و در یک عملیات کمنظیر و پیچیده گرفتار تور اطلاعاتی امنیتی ایران شد...
ارائه کمکهای اطلاعاتی تبلیغاتی و نظامی آمریکا و برخی کشورهای منطقه به گروهک تروریستی ریگی از آنچنان وضوح و بی پروایی برخوردار بود که جمهوری اسلامی ایران طی نامهای به شورای امنیت سازمان ملل نسبت به حمایت علنی واشنگتن و لندن از تروریسم در شرق کشور رسماً اعتراض کرد. طبعاً ضربه به چنین شبکهای که در راستای ایجاد ناامنی در ایران از حمایتهای گسترده آمریکا و عربستان برخوردار بود، میتواند یک ضربه اساسی و غافلگیرکننده به دستگاههای جاسوسی محسوب شود. بیگمان این اقدام موفقیتآمیز تلاشگران اطلاعاتی کشورمان نه تنها ضربهای مهلک و ریشهای به تروریسم در شرق ایران است بلکه یک قدرت نمایی سیاسی و امنیتی در برابر سازمانهای جاسوسی سیا و موساد، اینتلیجنت سرویس و شبکههای اطلاعاتی عربستان و پاکستان میباشد که مدتها با مهرهای به نام ریگی در فکر رویارویی با ایران بودند.
نکته مهم در این باره اینست که همان طور که «بنلادن» به مردی نامریی در دنیای تروریستها تبدیل شد که سازمانهای اطلاعاتی قادر به دستگیری او نیستند، از عبدالمالک ریگی نیز در رسانههای غربی و منطقهای چهرهای ارائه گردیده بود که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ایران قادر نیستند به دلیل حمایت همهجانبه و پوشش چند لایهای که سازمانهای جاسوسی غرب و منطقه از او انجام میدهند، این مدل ایرانی بنلادن را دستگیر کند، اما سربازان گمنام امام زمان (عج) با عملیات اخیر توانستند توانمندیهای خود را به رخ کشیده و سازمانهای امنیتی بیگانه را متهور و مبهوت سازند. این اقدام نه تنها دستاوردی برای دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ایران محسوب میشود که توانستند با نفوذ در لایههای سازمانهای جاسوسی بیگانه و تهیه گزارش و تصویر از مقر مشترک نیروهای سیا و ریگی در خارج از مرزها چنان ضربهای را به آنها وارد کنند که نفهمند از چه ناحیهای ضربه خوردهاند، بلکه نشاندهنده اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصههای مختلف است...»
پیروزی بر تروریستها
الیاس حضرتی مدیر روزنامه «اعتماد» با عنوان: «پیروزی بر تروریستها» نوشته است: «... مسلماً عملیات موفق دستگیری ریگی یکی از بهترین، پیچیدهترین و سریعترین عملیات امنیتی و اطلاعاتی است که خوشبختانه از سوی دستگاههای مربوطه به ظهور رسید و قطعاً در تاریخ چنین اقداماتی در سطح دنیا ثبت و ضبط خواهد شد. آن گونه که مسئولان اطلاعاتی عنوان داشتهاند این عملیات بدون کمک دیگر کشورها به انجام رسیده است و همین معنای اقتدار کشور را در برخورد با عوامل ناامنی بیش از پیش به اثبات میرساند. در عملیات مشابهی که چند سال پیش کشور ترکیه علیه رهبر یک گروه مخالف انجام داد، شرکت و همکاری دو یا سه کشور را با خود به همراه داشت و روشن هم بود که چنین اقدامهای پیچیدهای بدون کمک کشورهای ثالث تقریباً غیرممکن است، اما در شرایطی که بعضی از بیگانگان نه تنها کمکی به ما نمیکنند بلکه اگر بتوانند، در فراری دادن تروریستها وارد عمل هم میشوند، موفقیت عملیات دستگیری سرکرده گروهک ریگی را باید به الطاف الهی و دقت، هوش، تلاش و پیشرفتگی دستگاههای امنیتی کشور خصوصاً وزارت اطلاعات نسبت داد و به آن افتخار کرد. حقیقتاً باید از گام بلندی که در ریشه کنی یک غده سرطانی در شرق کشور برداشته شده است مسرور و شاکر بود. این گروه جنایتکار تاکنون بدترین جنایتها را علیه مردم محروم منطقه به انجام رسانیده است و هیچ جزایی جز رفع کامل این خطر و خشکاندن همه شریانهای مربوطه نمیتوانست با رذالتهای انجام گرفته مقابله شود. در حال حاضر باید موقعیت به وجودآمده را غنیمت دانست و با پیگیری موضوع و دقت و هوشیاری و زدن آخرین ضربه به این گروه پرونده آن را برای همیشه بست و امنیت استان عزیز سیستان و بلوچستان را دائمی کرد. این فتح که بسان تصرف سنگرهای محوری دشمن است، باید با تسلط همه جانبه بر آخرین پایگاههایشان تکمیل شود و به یک پیروزی همه جانبه و کامل مبدل شود...»
آنها که ریگی به کفش دارند!
روزنامه «ایران» با عنوان: «آنها که ریگی به کفش دارند» با اشاره به فعالیتهای گروه ریگی نوشته است: «... وسعت حمایتها و ارتباطات این گروهک با سران سازمانهای جاسوسی و تروریستی بیانگر این موضوع است که رفته رفته این گروهک درصدد بود از طریق ناامن کردن منطقه جنوبشرق کشورمان و گسترش آن به مناطق دیگر، فضایی را فراهم آورد که به عنوان نقطه فشار بر مردم ایران تلقی شود. گروهک ریگی که در ابتدا ظاهراً به نام «دفاع از قوم بلوچ» عملیات تروریستی خود را شروع کرد، اما با افزایش میزان ارتباطات سیاسی خود، نام «جنبش مقاومت ملی ایران» را برگزید و با حمایت رسانههای طرفدار آشوب و ناامنی در ایران همچون العربیه، BBC انگلیس و VOA آمریکا شیوههای تروریستی القاعده را به همراه قاچاق مواد مخدر و گروگانگیری پیشه خود ساخت. پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری نیز این گروهک با صدور چند بیانیه، حمایت خود را از آشوبطلبان تهران در قالب اعلام آمادگی برای آموزشهای چریکی، بمبسازی و عملیاتهای انفجاری نشان داد و با اینکه مسئولان کشورمان بارها اسناد ارتباط این گروهک با پایگاههای نظامی آمریکا مستقر در منطقه و گروههای تروریستی دیگر را در اختیار مقامات پاکستان قرار داده بودند، اما هیچگونه اقدامی در جهت دستگیری و انهدام گروهک ریگی صورت نگرفت. از اینرو با تلاشهای شبانهروزی دستگاههای امنیتی این موقعیت فراهم شد که عبدالمالک ریگی سرکرده این گروهک جنایتکار در یک عملیات مقتدرانه دستگیر و روانه زندان شود. آنچه مهم است اینکه این عملیات به صورت مستقل و صرفاً توسط سربازان گمنام این مرز و بوم انجام شده و این موضوع نشان میدهد که کشورمان به میزانی از اقتدار اطلاعاتی دست یافته که برای تأمین و استقرار امنیت خود نیازمند هیچکس نیست؛ چنانچه در فروکش کردن آتش فتنههای پس از انتخابات نیز نهادهای مربوطه با کمک مردم ایران اسلامی توانستند توطئهها و برنامههای همهجانبه بیگانگان برای ناامن کردن کشورمان را خنثی کنند و ضمن شناسایی سران بحرانساز، ملت قهرمان را در جریان طرحهای پشت پرده خواص دو پهلو و آنها که ریگی به کفش دارند، قرار دهند.
نکته دیگر اینکه سرنوشت ریگی نشان داد که بیگانگان از طریق تأمین و حمایت گروههای تروریستی نمیتوانند مسیر پیشرفت ملت ایران را مسدود کنند. چنانچه قبلاً نیز با تجهیز گروهک تروریستی منافقین نتوانستند راه به جایی ببرند و غیر از اینکه ماهیت پنهان آنها برای همگان آشکار شد، نتیجهای جز رسوایی و بیآبرویی برای بیگانگان در برنداشت. مضافاً اینکه مخالفان و دشمنان داخلی میبایست آگاه شوند در شرایطی که دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی کشور تا به این حد مقتدرانه میتوانند چنین عملیات مهمی را انجام دهند، اگر تاکنون برخی سران فتنه را بازداشت نکردهاند نشانه سیاست هدایتگرانهای است که جمهوری اسلامی در دستور کار خود دارد، اگرنه اراده مردم و نظام در عملیات دیگری جلوهگر خواهد شد.
بر این نکات میتوان افزود که با وجود اقتدار و توانمندی نظام جمهوری اسلامی برای تدارک اینگونه عملیاتها، مخالفان خارجنشین نیز بایستی زودتر توبه کرده و به دامان ملت بزرگ ایران باز گردند؛ چراکه خارجنشینی و مصاحبه با رسانههایی که برنامههایی برای برپا کردن فتنههای جدید دارند، نشانه مصونیت نیست.»
حذف تروریستها و محبت به مردم
روزنامه «آرمان» با عنوان: «حذف تروریستها با توسعه شرق» نوشته است: «دستگیری عبدالمالک ریگی که عامل اصلی بسیاری از ناامنیها، ترورها وشرارتها در منطقه سیستان و بلوچستان بود موفقیتی بزرگ برای نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران وهمچنین برای امنیت منطقه تلقی میشود. قدرتهای بزرگ از جمله آمریکا وناتو که در منطقه درگیر مسائل تروریستی هستند بطوریکه حضور این گروهکهای تروریستی در منطقه نیز وابسته به آنان است. ایران در منطقهای نا امن که هم مرز با افغانستان وپاکستان است، توانسته سرکرده گروهک تروریستی ریگی را دستگیرنماید که این یک موفقیت بزرگ است اما باید توجه داشت که برای حل مشکل ریشههای نا امنیها در بلوچستان نباید تنها به دستگیری عواملی که برای ایجاد نا امنی و ترورها برنامه ریزی میکنند اکتفا کرد بلکه باید بستری که این گروهکهای تروریستی از آن استفاده میکنند را از بین برد. وجود بیکاری در استانهای مرزی از جمله عوامل موثر در روی آوردن افراد به سوی گروهکهای تروریسم به شمار آورد. خیلی از افراد در این استانها بدلیل نداشتن شغل به کارهای تروریستی روی آوردهاند. همچنین توسعه اقتصادی به کاهش نا امنیها در این استانها میتواند کمک بسیار زیادی کند، ضمن اینکه در زمان ریاست جمهوری آیتاللههاشمی رفسنجانی طرحی بنام طرح «توسعه شرق» در دست اقدام بود که هم اکنون نمیدانیم این طرح در کجای راه قرار گرفته است. در این طرح ذکر شده بود که شرق کشور که شامل بندر شهید بهشتی و چابهار است به یک منطقه اقتصادی بزرگ در منطقه تبدیل شود بطوریکه خط ترانزیت کالا از دریای عمان به آسیای میانه وافغانستان باز شود که اگر این فعالیتهای اقتصادی در این استان انجام شود بسیاری از نا امنیها ریشه کن خواهد شد. درصورتیکه خط ترانزیت کالا از دریای عمان به کشورهای محاط در خشکی از جمله افغانستان، پاکستان، تاجیکستان وقرقیزستان در دستورکار دولت قرار گیرد، بگونهای که سرمایه گذاری دهها میلیاردی حتی با جذب سرمایههای خارجی در این رابطه انجام شود، امنیت پایدار در منطقه بوجود خواهد آمد وگرنه گروهکهای ریگی دیگری در این منطقه بوجود خواهد آمدهمچنان که قبل از آن هم وجود داشت. تعامل ایران با کشورهای افغانستان وپاکستان از جمله دیگر عوامل کاهشدهنده فعالیت تروریسم در منطقه به شمار آید، البته محبت مسئولان نظام به مردم نیز میتواند یکی از موضوعات مهم و تاثیرگذار در این زمینه باشد، زیرا افرادی که در حاشیه نوار مرزی زندگی میکنند، میتوانند نگهبانان خوبی برای مرزهای کشور باشند اما این درصورتی است که این مردم از مسئولان محبت ببینند. اگر مردم از سوی مسئولان محبت ببینند خیلی از مشکلات حل خواهد شد، خیلی از افراد هستند که بدلیل بیمحبتی دست به اعمالی میزنند که برای کشور مشکل ایجاد میکند.»
زمان افتادن پردهها
روزنامه «تهران امروز» در سرمقالهاش: شیطان باید اعتراف کند» نوشته است: «...باید مشخص شود که آمریکاییها در چه سطحی و به چه میزان و تاکجا او را حمایت کردهاند؟ باید نقش نیروهای جاسوسی انگلیس، آی-اس-آی ارتش پاکستان و منافقین در همکاری با جندالشیطان روشن شود. ریگی اکنون منبع دست اولی از دخالتها و خباثتهای دشمنان انقلاب و ایران اسلامی است. او باید در پیشگاه مردم ترفندهای دشمنان و نقش خودش را و برنامهای که برای ناامنی کشور داشتهاند را توضیح دهد و مشخص کند چه افرادی در ایران و خارج از ایران با او همکاری داشتهاند. از همین اکنون لرزهای که بر تن مدیران امنیتی کشورهای حامی ریگی افتاده قابل تشخیص است. انعکاس وسیع و گسترده خبر دستگیری ریگی درسطح منطقه و جهان بیدلیل نیست زیرا بسیاری از این جماعت اکنون نگران و دلواپس آن چیزی هستند که احیانا ریگی بر زبان خواهد آورد. شکی نیست که این دستگیری همانقدر که ملت ما را خوشحال کرده دشمنان ما را نیز به وحشت انداخته است، اول وحشت از اقتدار و قدرت اطلاعاتی و امنیتی ایران و دیگری اعترافهایی که ریگی خواهد کرد.
اکنون زمان افتادن پردههاست تا بطور دقیق و روشن و دست اول معین گردد که نقش نیروهای خارجی اعم از کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در ترورهای شرق کشور چیست. باید تروریستهای واقعی و حامیان آنها معرفی گردند تا مشخص شود چه کشورهایی واقعاً حامی تروریستها هستند. در عین حال این دستگیری باید غافلان و فریبخوردگان داخلی را نیز به خود آورد که چگونه دشمنان انقلاب از عوامل داخلی سوءاستفاده کرده و آنها را بسان اهرمی برای فشار بر نظام، مورد سوءاستفاده قرار میدهند. تاریخ انقلاب اسلامی گواه این مدعاست که دشمن خارجی فینفسه و خودبهخود نتوانسته خللی بر کشور وارد سازد مگر آنکه عواملی در داخل با آنها هماهنگ باشند. در حوادث پس از انتخابات نیز چه بسیار افرادی که بهرغم دعوت رهبر معظم انقلاب به آرامش و وحدت به تفرقه دامن زدند و حتی جاهایی رسماً همآوا با دشمنان خارجی موضع گرفتند و به جای آنکه در زمین خودی بازی کنند روبه غرب کردند و از همان تریبونی سخن گفتند (VOA- BBC) که روزی ریگی از طریق آنها به تهدید مردم ایران میپرداخت یا از جایی به تحلیل انتخابات نشستند (العربیه) که سر بریدن سربازان پاکآیین ایرانی به دست اشرار ریگی را جلوه میداد. غافلان باید به خود آیند پیش از آنکه بیش از این ابزار دست دشمنان قرار گیرند و وحدتشکنی کنند...»
بزرگنمایی اقدامات ریگی
روزنامه «همشهری» نیز در سرمقاله دیروزش «ریگی در کفش غرب» نوشته است: «گروهک تروریستی ریگی که در وابستگی آن به سرویسهای امنیتی بیگانگان تردیدی نیست، بیشترین تلاش خود را در ضربه زدن به مردم سیستان و بلوچستان به کار بست و چه بسیاری از افراد سنی و شیعه و فارس و بلوچ را به شهادت رساند تا بهزعم خود ضریب امنیتی منطقه را پایین آورد تا اقدامات عمرانی و فرهنگی در استان سیستان و بلوچستان متوقف شود. همچنین بوقهای تبلیغی برخی کشورهای عربی منطقه ازجمله العربیه و شبکه خبری انگلیس و آمریکا بهصورت مکرر در ویژهبرنامههایی به انعکاس اقدامات تروریستی ریگی و بزرگنمایی آن پرداختند و حتی با تهیه برنامههای اختصاصی ازوی بهعنوان تریبون ریگی عمل کردند.
همچنین یک شبکه عربی که در اقدامات ضدایرانی آن تردیدی نیست در راستای خط تبلیغی بیگانگان برای ایجاد احساس ناامنی و بزرگنمایی گروهک ریگی اقدام به پخش سر بریدن و کشتن نیروهای مرزبانی ایران کرد. بنابراین بهخوبی اقدامات ریگی از جانب یک فضای رسانهای غربی و عربی پوشش داده میشد، انگار که نوعی تقسیم کار صورت گرفته بود. همه این اقدامات همانطور که گفته شد برای جلوگیری از اقدامات عمرانی نظام اسلامی در جهت آبادانی منطقه است تا بتوانند بر محملی از دروغ و فریب سوار شوند. به همین خاطر است که بزرگان طوایف، ریش سفیدان و مردم منطقه بارها و بارها از اینگونه اقدامات اعلام انزجار کرده و چنین رفتاری را یک عمل ضدانقلابی و علیه مردم منطقه تلقی میکردند. اقدامات قاطع امنیتی جمهوری اسلامی در برخورد با ناامنیها نشان از آن دارد که سیاست عمران و آبادی سیستان و بلوچستان باید به هر طریقی گسترش پیدا کند و ارتقای سطح فرهنگ و رفاه منطقه مهمترین عامل توسعه امنیت پایدار این خطه از میهن اسلامی است.»
حماسه یا انقلاب مخملی؟
احمد پورنجاتی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم با عنوان: «دوم خرداد، حماسه یا انقلاب مخملی؟» در روزنامه اعتماد» نوشته است: «چرا وقتی با تحلیلهایی از این دست روبه رو میشویم که ادعا میکند «امریکاییها در سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی نقش موثری داشتند و اگر آنها چراغ سبز نشان نمیدادند و پشت شاه را خالی نمیکردند و ارتش را به بیطرفی فرانمی خواندند، چه بسا اوضاع و احوال به این سادگیها به سود انقلاب رقم نمیخورد»، رگهای گردن ما باید از خشم و غیرت بیرون بزند و اگر نزاکت و متانت جلوی سیل خروشان عواطف ما را نگیرد چه بسا با مدعی دست به یقه هم بشویم؟ چرا؟ وقتی به این سادگی و صراحت کسی در مقام مشاور رسانها ی رئیسجمهوری در گفت وگو با مهر میگوید «به عقیده من اولین انقلاب مخملی در خاورمیانه در سال ۱٣۷۶ صورت گرفت. یعنی دوم خرداد اولین انقلاب مخملی است. این انقلاب کاملاً شکست نخورد و بر اساس پیروزیهایی که امریکاییها در این انقلاب داشتند برای انقلابهای شمال مثل گرجستان و اوکراین و... برنامهریزی کردند. من دوم خرداد را یک نوع تست نسبتاً موفقی از انقلاب مخملی در کشورهای منطقه میدانم»، یا در جایی که همین جناب کلهر چندی پیش گفتهاند «جوانان رزمنده در جبهههای جنگ تحمیلی، نه محصول تربیت و فرهنگ انقلاب بلکه پرورنده فیلمهای وسترن امریکایی پیش از انقلاباند» (قریب به مضمون)، جای چه شگفتی و خشم و واکنشی است که بعضیها پیروزی انقلاب اسلامی را نیز وامدار گوشه چشم دولتمردان امریکایی و سیاستهای حقوق بشری رژیم کارتر بدانند؟در حیرتم که چرا هیچ کس- از آنان که گاه برای پریدن سار از درخت، غوغای وامصیبتا و واانقلابا، سر میدهند- کمترین واکنشی شایسته به این کیمیاگریهای «قلب واقعیت» نشان نمیدهد.البته غمگنانه باید اعتراف کنیم این «متد تحریفگونه» در برخورد با واقعیتهای گذشته چندی است که به مثابه یک روش دفاعی برای شانه خالی کردن از پذیرش «حقیقتهای کنونی» رایج و مد شده است.برخی چون در تحلیل واقعیتهای امروز احساس ناتوانی میکنند یا از آن مهم تر، چون رغبتی به مشاهده و پذیرش حقیقت جاری ندارند، ترجیح میدهند با واژ گونه سازی واقعیتهای گذشته، پنبه «حافظه تاریخی» مردم را بزنند تا بلکه اندکی به خود آرامش بدهند. متاسفانه نمونههای بسیاری از این «متد واژگونه» در تفسیر واقعیت را به ویژه در ایام اخیر شاهد بوده ایم. آن کسانی که میگویند میرحسین موسوی از اول هم چندان اعتقادی به انقلاب و امام و ارزشهای اسلامی نداشته یا نخست وزیر تحمیلی بود و هاشمی رفسنجانی به امام خط میداد و فلان شخصیت روحانی خط امامی دچار اعوجاج فکری بود و اصلاً ولایت فقیه را قبول نداشت، نقش خیالات خویش بر همین سیاق میزنند. سخن این قلم رک و پوست کنده این است که تکلیف مردم را مشخص کنید. نمیشود روزی روزگاری به هر انگیزه یا اعتقاد یا مصلحت اندیشی «دوم خرداد» را «حماسه» بنامند و حتی در بالاترین ردههای مدیریت نظام به خاطر آن در پیشگاه پروردگار سپاسگزار باشند و امروز کسی به عنوان مشاور رسانهای رئیسجمهور بی تعارف و رودربایستی آن را نخستین انقلاب مخملی خاورمیانه بداند که امریکاییها پس از پیروزی در آن برای کشورهای گرجستان و اوکراین و... برنامهریزی کردند. اگر تحلیل و نظر جناب مشاور رئیسجمهور را بپذیریم مفهوم واقعی اش این است که بیش از دوسوم رایدهندگان یعنی اکثریت قاطع مردم ایران در دوم خرداد ۷۶ به انقلاب مخملی رای دادند و هشت سال تمام، کشور با انقلاب مخملی اداره شد. پس زنده باد چنین انقلاب مخملی مشروع و موجه و با پشتوانهای که نه تنها اکثریت مردم بلکه بالاترین نهادهای نظام نیز آن را تایید و تنفیذ و به آن افتخار کردند. نمیدانم آیا آقای مهدی کلهر به مهمترین پیامد منطقی ادعای خویش توجه کرده است که اگر دوم خرداد ۲۰ میلیونی مصداق انقلاب مخملی باشد مفهوم دیگری جز این ندارد که دست کم ۲۰ میلیون نفر از رایدهندگان ایرانی خواستار تغییر ساختار سیاسی نظام بودهاند.
پس قضیه حماسه دوم خرداد چه میشود؟ آیا این نوعی بیحرمتی و جفای آشکار نسبت به مردم نیست؟ به باور این قلم متاسفانه به نظر میرسد وسوسههای قدرت و آسانطلبی برای دستیابی و نگهداری آن از یک سو و ناتوانی از پاسخگویی به پرسشهای بیشمار افکار عمومی از سوی دیگر برخی را به بیراهه کشانده است. مهمترین حقیقتی که در این گونه تحلیلها نادیده انگاشته میشود «واقعیتهای درونی جامعه» و انتظارات انباشته شده اجتماعی است. احاله همه چیز به عوامل بیرونی و طرح و توطئه بیگانه بیش از آنکه به کار تحلیل واقعیتها بیاید به درد قصهپردازی میخورد. البته باید اعتراف کرد جناب مهدی کلهر همواره برای اصحاب رسانه پدیدهای «بامزه و جذاب و خبرساز» بوده اند. اما حتی در دوران «معجزه هزاره سوم» نیز نباید همه چیز را به شوخی برگزار کرد.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|