جنبش سبز پس از هشت ماه
م. چشمه
•
متجاوز از هشت ماه از عمر جنبش سبز میگذرد. جنبش سبز در این مدت دستآوردهای عظیمی داشته است. بزرگترین دستآورد آن از دست رفتن مشروعیت رژیم در اذهان اکثریت مردم ایران و قرار گرفتن تحول طلبان و اصلاح طلبان در درون یک اردوگاه مشترک ضد استبدادی و ضد حاکمیت جائرانه است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٨ اسفند ۱٣٨٨ -
۲۷ فوريه ۲۰۱۰
با گذشت هشت ماه از آغاز جنبش سبز و پس از سالگرد ۲۲ بهمن بنظر میرسد که این جنبش وارد مرحله جدیدی شده است. گزارشها و تحلیلهای متنوع و نسبتاً متعدد در مورد رخدادهای ۲۲ بهمن رویهمرفته حکایت از یک ناکامی تاکتیکی برای جنبش سبز دارد. در عین حال اتفاق نظر کلیه تحلیلگران سیاسی بر آنست که چالش جنبش سبز به مفهوم دقیق کلمه خواب از چشم دست اندرکاران رژیم گرفته و مقابله با آن به مسأله مرگ و زندگی آنان تبدیل شده است. بسیج و لشگر کشی نظامی- امنیتی رژیم در فاصله زمانی یک ماه تا ۲۲ بهمن با لشگرکشی تمام عیار یک دشمن خارجی برای تسخیر تهران تفاوت چندانی نداشت.
عواملی که در ناکامی جنبش سبز در رویداد ۲۲ بهمن موثر بوده اند و احتمالاً میتوانند موجب رکود مقطعی آن گردند را میتوان بچند دسته تقسیم نمود:
۱. سیاست ارعاب، سرکوب و تفرقه افکنی رژیم در میان صفوف جنبش سبز.
۲. ناروشنی و اشتباه در استراتژی و تاکتیک، سردرگمی و عملکرد نسبتاً انفعالی و عدم صراحت و شفافیت در طرح خواستهای مرحله ای جنبش سبز توسط رهبران نمادین این جنبش.
٣. ارزیابی نادرست رهبران و سخنگویان نمادین جنبش سبز در مورد نقاط ضعف و قدرت جنبش و قابلیتهای رژیم برای مقابله با آن.
۴. نبود یک ساختار رهبری منسجم و تشکیلات مناسب برای جنبش سبز.
۵. برخورد انحصارطلبانه از جانب نیروهائی در درون جنبش سبز.
۶. عدم حمایت کافی بخشهائی از جامعه (اقلیتهای قومی، پاره ای از چپها و حامیان جنبش صرفاً مدنی) از جنبش سبز و عدم پیوند مبارزات صنفی- مدنی اقشار مختلف مردم با این جنبش.
تردید نباید داشت که سیاست سرکوب و اختناق رژیم شامل ارعاب، اعدام، حبس (دستگیری هزاران تن از فعالین جنبش سبز)، تجاوز جنسی، شکنجه و قطع کانالهای ارتباطی (ماهواره، اینترنت، تلفن همراه) و اصولاً ایجاد یک فضای امنیتی- نظامی در جامعه و کوشش بدون وقفه در ایجاد شکاف میان صفوف جنبش سبز توسط شخصیتهای دو دوزه باز رژیم، بمثابه یکی از عوامل اصلی نقصان نسبی شرکت سبزها در سالگرد ۲۲ بهمن موثر بوده است. اما به باور نگارنده عامل مهم دیگر را میبایست در عدم ارزیابی صحیح رهبران نمادین و فعالان موثر جنبش سبز در داخل و خارج از نقاط ضعف و قوت جنبش و حاکمیت اسلامی، و عدم پیروی از یک استراتژی مبتنی بر مبارزه فرسایشی زمان بر با رژیم و همچنین عدم رعایت تاکتیکهای مناسب در مبارزه با رژیمی چنین خودکامه و تبهکار دانست. مبلغین موثر جنبش سبز در خارج از کشور با نادیده گرفتن قدرت و ابعاد گسترده بسیج رژیم البته با نیت پاک سعی در "تازاندن جنبش" نموده و با تبلیغ "نبرد سرنوشت ساز" در روز ۲۲ بهمن بخیال خود کار رژیم را تمام شده دانسته و در نتیجه سطح انتظارات مردم را از کارآمدی جنبش سبز بسیار بالا بردند. در عین حال اتخاذ تاکتیکهای نامناسب مانند "اسب تروا" بمعنی وارد شدن در کام اژدها که ناقض اصول بدیهی "غافلگیر کردن رژیم" و "عدم درگیری در نبردهای نابرابر" بود، به ناکامی جنبش سبز کمک کرد. ضربه وارد شده به جنبش سبز در روز ۲۲ بهمن در واقع اساساً نه فیزیکی، بلکه بیشتر ضربه به روحیه مردم بود.
نگارنده در مقاله ای بتاریخ ۱۵ آذر ٨٨ (۱) یعنی حدود دو ماه قبل از ۲۲ بهمن به نکاتی عام در مورد استراتژی و تاکتیک و انتظارات نامعقول از تظاهرات خیابانی اشاره کرده بودم. خالی از لطف نیست چند سطری از این مقاله را در اینجا مجدداً نقل کنم:
"درآمد نفت و گاز، تکیه بر ابزار و ریسمان مذهب، حامی پروری و داشتن انحصار کامل رسانه های داخلی از نقاط قوت رژیم بشمار می آیند. تصمیم رژیم به عدم عقب نشینی در مقابل جنبش سبز با درک از عواقب آن، و واقعیت کنونی ضعفهای جنبش سبز (از جمله عدم ارائه رهبری متمرکز قابل قبول برای همه جناحها، عدم ارائه دورنمای مشخص به توده ها و عدم ارائه برنامه های مشخص برای اقشار مختلف اجتماعی بویژه زنان، قومیت ها و زحمتکشان، عدم ارائه راه حل برای بحرانهای عمیق اجتماعی، و عدم ارائه یک خط مشی صلح طلبانه در سیاست خارجی که دست دوستی بطرف غرب دراز کرده و بتواند اعتماد جامعه جهانی را بخود جلب کند)، همانگونه که بسیاری از تحلیلگران سیاسی اشاره کرده اند، به احتمال زیاد یک استراتژی مقاومت و نبرد فرسایشی را به جنبش سبز تحمیل میکند. هیچکس فرایند دقیق فروپاشی رژیم و زمان آنرا نمیتواند تعیین کند. اما در صورت حفظ وحدت صفوف جنبش سبز و حفظ روحیه مبارزاتی با هدف عبور از استبداد ولایت فقیه، میتوان بجرأت گفت که آغاز پایان رژیم فرا رسیده است. در این مبارزه افت و خیزها البته زیاد خواهند بود. جنبش سبز برای کسب پیروزی مجبور است در استفاده از تاکتیک ابتکار عمل را در دست گرفته، کاملاً انعطاف پذیر عمل کند. محک اصلی پیروزی جنبش سبز در این خواهد بود که آیا در پایان هر هفته و یا هر ماه افرادی که جذب این جنبش میشوند از آنان که ریزش میکنند بیشتر اند یا نه؟ آیا اراده مبارزه در آنها افزون شده است یا نه؟ آیا در این مدت بر آگاهی سیاسی آنها افزوده شده است یا نه؟ آیا در امر افشاگری و ترویج اندیشه آزادی و دمکراسی گامی برداشته اند یا نه؟ آیا در این مدت گامی هم در جهت تفاهم، هم گامی، همکاری و یا سازمانیابی برداشته اند یا نه؟ و بالاخره آیا گامی در جهت تقویت روحیه خود و اطرافیان خود بر داشته اند یا نه!؟ در عین حال نمیتوان از کلیه افراد و حامیان جنبش سبز انتظار از خود گذشتگی یکسان داشت و یا انتظار داشت که کلیه افراد در همه آکسیونها و تظاهراتها شرکت داشته باشند. کافیست افراد هر کدام بر مبنای شرایط زندگی و توان خود رشته ای هر چند کوچک را در دست گیرند. پر واضح است که انتظار اینکه تعداد افراد جنبش سبز در تظاهراتها همانند روزهای اول در سطح میلیونی باشد، در شرایط سرکوب فاشیستی رژیم واقع بینانه نیست، و نباید موجب دلسردی گردد. بهر حال جنبش سبز میباید سطح انتظارات از هر آکسیون و یا تظاهرات را واقع بینانه تعیین کند تا توده ها دچار دلسردی نگردند. مهمتر از همه جنبش سبز میبایست همواره از اصل غافلگیری و انعطاف در تاکتیکها در برگزاری آکسیونها استفاده کند. غافلگیری در زمینه مکانی اغلب بمفهوم گسترش جغرافیائی، و از نقطه نظر زمانی بمفهوم انتخاب زمان و مدت مبارزه در مکانهای مختلف بمنظور محروم کردن رژیم در تمرکز قوا در نبردهای نابرابر است."
در اینجا اشاره به این نکته لازم است که اگر کوچکترین شانسی برای وارد کردن یک ضربه جانانه و حتی هلاکتبار به رژیم وجود داشت، در واقع همان روز ۲۵ خرداد بود که میلیونها تن از مردم در تهران میتوانستند در صورت وجود یک رهبری انقلابی و قاطع رژیم را که کاملاً غافلگیر شده بود در زمینه های مهمی از جمله در تحقق استعفای احمدی نژاد بعقب نشانند.
سخنان دیروز آقای خامنه ای رهبر حکومت اسلامی ایران در مورد اینکه پذیرش نتایج انتخابات از جانب ایشان ملاک "خودی و غیر خودی" است، اکنون ثابت میکند که عقب نشینی تاکتیکی آقای موسوی (بیانیه هفدهم) و متعاقب آن آقای کروبی در مورد برسمیت شناختن دولت احمدی نژاد بعنوان دولت عملاً موجود یک اشتباه جدی سیاسی بود. خوشبختانه این دو رهبر نمادین متعاقباً با اتخاذ مواضع جدید این اشتباه را جبران کردند. اما کماکان در درون جنبش سبز انحصار طلبی (بخصوص از جانب گردانندگان سایت جرس) در مورد ترویج شعار "جمهوری اسلامی" و قبول چارچوب "قانون اساسی جمهوری اسلامی" که طبیعتاً شعارهای مورد قبول همه نیروهای شرکت کننده در جنبش سبز نیستند، این جنبش را تهدید میکند. نیروهای آزادیخواه چه مذهبی و چه غیر مذهبی در تجربه ٣۱ ساله خود باین حقیقت دست یافته اند که جنبش سبز بمثابه یک جنبش ملی و ضد فاشیستی تنها زمانی خواهد توانست پابرجا بماند که پیکان حمله خود را بسمت حاکمیت ولائی- نظامی علی خامنه ای بمثابه دشمن اصلی این آب و خاک (همانگونه که آیت الله منتظری قبل از فوت حاکمیت ایشان را حاکمیت جائر نامید) جهت دهد. رنگین کمان جنبش سبز تنها بشرطی پابرجا خواهد ماند که کماکان بر روی شعارهای مشترک آزادی خواهانه (آزادی زندانیان سیاسی، رسانه ها، احزاب، انتخابات) و ضدیت با استبداد و دیکتاتوری ولی فقیه (شعار "مرگ بر دیکتاتور" و برکناری احمدی نژاد) اصرار کند. نیروهای شرکت کننده البته هر کدام میتوانند از دریچه ها و زوایای مختلف به این شعارها رسیده باشند. مثلاً نیروهای سکولار-دمکرات از دریچه باور به منشور جهانی حقوق بشر میتوانند بدین شعارها رسیده و نیروهای اصلاح طلب مذهبی از دریچه باور به "بند های عمل نشده" قانون اساسی جمهوری اسلامی. اما "رهبران" و مدافعین جنبش سبز میبایست در اعلان شعارهای حداقلی از هرگونه ابهام خودداری کرده و کاملاً صراحت لهجه داشته باشند. در این رابطه نقش و عملکرد اخیر آقای هاشمی رفسنجانی در بزرگداشت تهوع آور از "رهبر" و سعی در ایجاد تفرقه در درون جنبش سبز که حاکی از چرخشی در رفتار ایشان از بازی کردن نقش دلال به حمایت آشکار از ولی فقیه است، بدون شک از چشم مردم پنهان نخواهد ماند.
دو کمبود دیگر جنبش سبز کماکان یکی مسأله شکل گیری رهبری مورد قبول همه گرایشها و دیگری وحدت نیروها و چگونگی شکل گیری تشکیلات مناسب برای جنبش سبز است. در اوایل این نظریه بسیار رایج شده بود که هر طرفدار جنبش سبز در عین حال خود یک رهبر است و اینکه لزومی به یک رهبر واحد و یا شورای رهبری وجود ندارد. اینروزها اما درکی در درون جنبش سبز در حال غالب شدن است که معتقد است از آنجا که مثلاً برای اداره یک کشور، یک شرکت و اصولاً هر مجموعه ای احتیاج به رهبر یا هیئت مدیره، سخنگویان و کادرهای گرداننده است، جنبش سبز نیز نمیتواند بدون سیستم رهبری منسجم و ساختاری کارآمد که البته از شبکه اینترنت و ماهواره نیز استفاده خواهد کرد، بی بهره باشد. عملی ترین راهکار آنستکه کلیه نحله های سیاسی معتقد به اصول دمکراسی شرکت کننده در جنبش سبز (از چپ و راست)شامل نیرهای سکولار تحول طلب، نیروهای سکولار اصلاح طلب، نیروهای طرفدار سلطنت مشروطه، نیروهای مذهبی تحول طلب، نیروهای مذهبی اصلاح طلب شامل آقایان موسوی و کروبی هر کدام رهبران خود را تعیین کرده، تشکیلات خود را چه در داخل و چه خارج بوجود آورده تا بتوانند در طی فرایندی بر مبنای مطالبات مشترک در یک ساختار جبهه واحدی رسمی و علنی با هدف مبارزه با فاشیزم حاکم ائتلاف کنند. در این رابطه نظر آقای ف. تابان سردبیر سایت اخبار روز در مورد اینکه سازمان مجاهدین خلق را نیز نمیتوان نادیده گرفت درست بنظر میرسد. عقل و منطق حکم میکند که در مقابله با نیروها و منابع رژیمی چنین ارتجاعی و بهیمی، وحدت کلیه اقشار مردم، علیرغم اشتباهات مهلک گذشته آنها، و یا کمبودهای فعلی آنان لازم است. در این رابطه، مسأله عدم حمایت کافی اقلیتهای قومی، پاره ای از نیروهای چپ و برخی از فعالین جامعه مدنی از جنبش سبز خوشبختانه بیکی از مسائل داغ مورد بحث روز در آمده است. امید است با شرکت فعال کلیه صاحب نظران باین کمبود جنبش سبز پاسخ مناسب داده شود.
متجاوز از هشت ماه از عمر جنبش سبز میگذرد. جنبش سبز در این مدت دستآوردهای عظیمی داشته است. بزرگترین دستآورد آن از دست رفتن مشروعیت رژیم در اذهان اکثریت مردم ایران و قرار گرفتن تحول طلبان و اصلاح طلبان در درون یک اردوگاه مشترک ضد استبدادی و ضد حاکمیت جائرانه است. در زمینه بین المللی، جنبش سبز و خونهای بیگناه ریخته شده آن توانست اذهان جهانیان را به فاجعه نقض حقوق بشر در ایران توسط یک رژیم قرون وسطائی جلب کرده، و احترام جهانیان را به مردم ایران بر انگیزد. بدون شک جنبش سبز ایران مهمترین عامل در محاسبات تحلیلگران جهانی است که اکنون بسیاری بدین باور رسیده اند که بنیادگرائی اسلامی در جهان دوران زوال خود را آغاز کرده است. جنبش سبز را میبایست همچنین بمثابه عامل بسیار مهمی در تغییر سیاست بسیاری از دولتمردان آمریکا از جمله ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا و دولت اوباما از تعامل و رسیدن به سازش بزرگ با رژیم ایران بسمت سیاست تحریم و تقابل بحساب آورد. در عین حال جنبش سبز بعنوان یک جنبش جوان دارای نواقص و کمبودهائیست که نگارنده در این نوشته در حد توان خود به پاره ای از آنان اشاره کرده است. امید است که با درس گرفتن از نواقص و اشتباهات، جنبش سبز بتواند بر مشگلات خود غلبه کرده و با صبر و حوصله مسیر آزادی ایران را هموار کند.
م. چشمه، ۷ اسفند ٨٨
زیرنویس:
۱. "جنبش سبز: زمینه ها و چالش ها"، م. چشمه، اخبار روز، ۱۵ آذر ٨٨.
|