یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

هفت دوران زندگی


ویلیام شکسپیر - مترجم: فریبا عادل خواه


• دنیا، صحنه نمایشی است
و مردان و زنانش همه بازیگران آن
هریک زمانی به گود وارد شده
و زمانی دیگر با آن وداع می گوید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۱ اسفند ۱٣٨٨ -  ۲ مارس ۲۰۱۰


  
علت انتخاب مطلب نه تمایلی است به حرکت بر علیه جریان آب، نه نشان از برگزیدن کنج عزلت و نه هرگز فرار از واقعیات روز
ساده تر از اینهمه، این شعر را آبشخور آرامشی یافتم حیاتی دم و بازدمم در وادی پر تنش ایام!

ترجمه گونه ای است از یکی از اشعار ویلیام شکسپیر
همانگونه که دوستش دارید
فریبا عادل خواه


● هفت دوران زندگی

دنیا، صحنه نمایشی است
و مردان و زنانش همه بازیگران آن
هریک زمانی به گود وارد شده
و زمانی دیگر با آن وداع می گوید
و هرکس را نقشی و هر نقش
ترکیب و ترتیبی است
از هفت دوران

پرده اول شیرخواره گی است
همراه با گریه های بی وقفه
و عاروق های بیشمارش
در آغوش مستاصل و نیز امیدوار مادران

انگاه کودکی است
با سگرمه های یو میه اش
و نیز چهره هائی بشاش
که صبح هنگام
لخ لخ کشان و غر غر زنان،
کوله پشتی بر دوش،
ره به سوی مدرسه می برند
روان

وبعد نوبت عاشقی است،
سوز و گداز دلباخته در کوره هجران عشق،
و دلی دلی کنان اندوهبار
و زمزمه های نومیدانه ای
که در انتظار وصال یارو کمان ابرویش
آرامش از زمین و زمان برگرفته می خواهد

سپس دوران خدمت است به وطن
و وفاداری اعجاب انگیزش
با سرو صورتی ژولیده،
دوران از خود گذشتگی های بی امان
در اثبات پایداری اش،
دوران چالاکی و بی باکی های آن
در مقابل دهانه توپ و آتش
به جستجوی ایثار جان
و پیوستن به وادی شیفتگان شهره شهادت

و انگاه در مقام عدالت است
که به ایفای نقش می پردازد
با شکمی مورب،
به جلو آمده از پر خوریهای شبانه ،
با نگاههای سنگین
و ظاهری آراسته،
با موعظه های اندرز گونه
همراه با چاشنی ضرب المثل های روز ...

دوران ششم اما،
دوران خمیده گی و تکیده گی است،
لغ لغ زدن جامه
بر بلندای آدمی
دوران کفشهای راحتی است،
جاری شدن آب بینی
دوران غربت است و
وفاداری به صندوقچه خاطره ها و دلبستگی
دوران لکنت زبان است
و سستی کلام،
بازگشت به مشکلات کودکی

و آخرین پرده اما...
همان که به این تاریخ پر حادثه و اعجاب انگیز پایان میدهد
طفولیتی دوباره را ماند
همراه با فراموش کاریهایش،
فارغ از چشم و دندان،
فارغ از طعم و بوی حیات،
فارغ از هرچه هست و نیست در آن

زندگی را
هفت دوران است...


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست