زیباترین زنِ جهان
سیاووش میرزاده
•
کجایی نفیرِ نفسبُر جماکایِ آبستنِ رعد و رعشه
کنارِ خیابان به شطحِ نگاهِ که سُرخورده بودی
کجایِ تنات را به کژبارِ بوس و
به غشخندههایِ ظریفِ تمنّا سپردی
که قهقایِ قند از سمرقندِ لبهات سرزد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۴ اسفند ۱٣٨٨ -
۵ مارس ۲۰۱۰
به دنیای متمدن پا نخواهیم نهاد مگر آنگاه که زن در میان ما از یک لایهی گوشتِ چرب و نرم به صورتِ یک دستهگل درآید
نزار قبانی
● درآمد
درحاشیهی خیابانِ اورانیینبورگِ برلین
زیباترین زنِ جهان را دیدم
خونِ گوش کوچکِ وینسنت دوید به پردههای صدام
خدارا
کجای من زیباست
ارمغانِ تکمهها و گِردیِ پستانهاش
سرخِ لبها و
گُلیِ تکیدهی گونههاش
دستانِ نیازمندِ نوازشاش
یا چه میدانم هر جاش که عشق و عشوه میفروشد
● گوشهی سَیَـخی
نگارِ من
جهانِ نگاهش به عبورِ صدایی جرقه میزند
و شعله ورِ عمقِ تمنّاش
به مچالهی اسکناسی
روشن میسوزد
● گوشهی یتیمک
جهانِ من در من
به پایان رسیده
از غوغا و دغدغهی درهمِ شبانگاهی
صدا از رسولِ نجاتی به گوش نمیرسد
غَش اوفتاده
به رفتارِ موزونِ کهکشان و زمین
وقتی جلوه نمیکند عشق
● گوشهی رامکَلی یک
وقتی جلوه نمیکند عشق
تنِ تماشا
خیابان را و
عبورِسرخورده را به وسواسِ نگاه نمیبَـرَد
● تِکّه
وقتی جلوه نمیکند عشق و
حضورت نمیدهد
نازکاغمزهی پلک و اشارت ابرو
به مراسمِ عشوه و رعشهی زانو
دیگرکسیات به نام
نمیخواند
گوشهی تنهاییات
بیجارو
میمانَد
میلِ خلوتِ چشمیات به میهمانیِ رنگ و
رغبتِ مغازله دعوت نمیکند
ویلِ بیحضور
می بَـرَدت
به ژرفای گندچالِ تعفّنِ عقل و
تغافلِ از هوشِ روشنِ جهان
● گوشهی رامـکَلی دو
نه دانای دانهی گندمی
نه سیبِ وسوسهی هوسی
نه
ما باز آغاز نمیشویم
● تِکّه و اشاره به خسرو و شیرین
درآمد
ها ها هاها هاها هاهاها هاها ها
آی….. آی….. ای
شَ شَ شَت شَت
شَتین شَتینا *
کجاست آن نشیدِ وسوسه و
آن قُرنبیدنِ بهمنِ میل و تَلواسههای تمیزِ تمنّا
کجایی شتینای اهلِ یمن
یا شتینایِ لب غنچهی اهلِ شیراز
یا شتینایِ اهلِ بخارا
یا شتینایِ گیسوبلندِ کنار ِسَرکهای پاریس تهران و لندن
و یا هر کجای جهان
یا شتینایِ شب سوزِ بادامِ چشمات ترانه
یا شتینایِ اهلِ چَرا
نگه دزدِ هرجاییِ خوشگِلِ من
کجایی نفیرِ نفسبُر جماکایِ آبستنِ رعد و رعشه
کنارِ خیابان به شطحِ نگاهِ که سُرخورده بودی
کجایِ تنات را به کژبارِ بوس و
به غشخندههایِ ظریفِ تمنّا سپردی
که قهقایِ قند از سمرقندِ لبهات سرزد
لطیفِ همآوایِ اوجِ نفسهایِ نرمات به گوشِ که لغزید
همآهنگیِ عاقلِ واژگانِ که را لَخشه دادی
که موزونِ رفتارش از سمتِ بُردارِ عادت خطا رفت و
لَخشید
● گوشهی گبری
شتینایِ این جا و آن جا و
هرجاییِ لحظههای رَمیدن
شَ شَ شَت شتینای خندانِ آنجات باغِ بهشت
نه نخند بر این پریشانی و این دیجور
ما باز آغاز نمیشویم
ها هاها هاهاها هاهاها هاها ها
نه
ما باز آغاز نمیشویم
ما در پایانِ خود ایم و
جهانِ بی رونقِ ما
گویی در ما
به فردا نمیرود
● گوشهی حجاز
وقتِ نه هستِ عشق است و
فشردنِ دستها برای جدایی
و بُردارِ یک سویه ی خیابان
به دِنجِ خانهی آشناییت راه نمیبَـَرد
جهانِ بیدرد است و پُر از بُریدهبُریدهی پیوندها
زمان به خوشباشی با ما به خانه نمیآید
و نبض
وقتهای مُرده را مینوازد
اگر دیروز
در راهِ آمدنا بودیم
شاید دَمدَمهای ظهرِ ابریِ فردا
درصفرِ سایهی چوبِ یک ساعتِ آفتابی
میتوانستیم لحظهای از مماشاتِ زروانِ عبور برباییم و
وقفِ چرخِ چشمانِ زیباترین زنِ جهان کنیم
وآمرزشِ رفتگانِ بیپیکرِ خاک را
سجدهای بر خَمِ اشارتهایِ ابروش بریم
● فرود به شور درآمدِِ خارا
خَم اَم خَم
خَم اَم در سراشیبِ ویل از جهتهایِ بیساحل و
بازیِ بحرِ لغزندهخیزاب
که رقصنده میموجدَم
در گریبانِ فریاد و آهاش
تب و رعشهی اختیاری که از اوست
● گوشهی شهناز
دو رکعت نمازِ نشسته
به سجده فدایِ شتینایِ سُکرِ خمارِ دو چشماش
● گوشهی نغمه
صدای نبرخاستن
از شّکِ وجهِ شکیل و شکیبایِ زیباش برخاست
شمالِ صداش از یَمِ چشمِ من قطره میرُفت
‹‹ واگرد واگرد ››
شکافِ میان بازِ باغِ بهشتِ میاناش
به آغازِ تاریک و گُمدرگُمِ جستوجو میکشیدم
خَم اَم خَم
به پاهای خود سجده رفتم
وانگشتِ شَستام
صدای مکیدن شنید
من آبستن از مینویِ خود شدم
● فرود
درحاشیهی خیابانِ اورانیینبورگ
زیرِ نور کمرنگِ چراغهایِ خیابان
ایستادهاند اثیرِ زنانی
با پستانهایی بزرگ و برآمده
دهانِشان بوی الکل میدهد
و آنجاشان
یادِ هزاران لرزهی زانو و رعشهی ناسیرابِ تن را
بارِ شتینایِ خاطرِ خود دارد
انگار عبور
مجال از حریصِ نگاه دزدیده
و درنگ لَختی از عبور نثارِ خالیِ خیابان نمیکند
*- شتینا بر وزن امینا به لغت زند و پازند به معنی خنده باشد« برهان قاطع»
*-شاتی نا : نای شادی
|