آشتی و چند ترانه ی دیگر
اسماعیل خویی
•
این برگی از آن باغ که میداشتی است:
یک خرمن از آن بذر که میکاشتی است.
از ژرفهی درّههای شادیکُشِ قهر
پرواز به سوی قلّهی آشتی است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۵ اسفند ۱٣٨٨ -
۶ مارس ۲۰۱۰
●آشتی
این برگی از آن باغ که میداشتی است:
یک خرمن از آن بذر که میکاشتی است.
از ژرفهی درّههای شادیکُشِ قهر
پرواز به سوی قلّهی آشتی است.
۲۴ نوامبر ۲۰۰٨، بیدرکجای واشینگتن دی.سی.
●از شورِ تو
ای دوست، که دریاست به شور از شورت؛
حق است که یابند به خود مغرورت.
در بهمن سرد نیست ات خانه، از آنک
تابستان تراود از سنتورت.
۲۵ نوامبر ۲۰۰٨، بیدرکجای واشینگتن دی.سی.
خانهی افسانهخانم و شهریارجان صالح
● صاعقه
چندین که به شورش آورد سنتورت،
می بایدمان که داشتن معذورت:
وقتی که زنی آتش در بودنِ ما
با صاعقهی شراره افشانشورت
۲۶ نوامبر ۲۰۰٨، بیدرکجای واشینگتن دی.سی.
خانهی افسانهخانم و شهریارجان صالح
● موج از پسِ موج
موج است که آید پس موج از پسِ موج،
و آن نیز به فوج از پسِ فوج از پسِ فوج،
وقتی که به بال ساز پرواز کنید
از ژرفهی ژرفهها سوی برتر از اوج
۲۶ نوامبر ۲۰۰٨، بیدرکجای واشینگتن دی.سی.
خانهی افسانهخانم و شهریارجان صالح
|