برده داران امروز در بورس ها مستقرند
گفتگو با ژن سیگلر عضو انجمن مشاوران حقوق بشر
مترجم: آیدین مرندی
•
ژان سیگلر جامعه شناس و سیاستمدار سویسی یکی از منتقدین سرشناس جهانی سازی است. او دهها سال است علیه گرسنگی و فقر که مسئول آن شرایط سرمایه داری است مبارزه میکند. وی سالهای درازی نماینده حزب سوسیالیست ها در شورای ملی بود. بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۸ گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای حق غذا بود. سال ۲۰۰۸ به عضویت انجمن مشاوران حقوق بشر انتخاب شد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۶ اسفند ۱٣٨٨ -
۷ مارس ۲۰۱۰
آقای سیگلر، عنوان کتاب جدید شما "نفرت از غرب" است. منظورتان کدام نفرت است؟
ژان سیگلر: باید اعتراف کنم، عنوان کتابم "نفرت از غرب" میتواند شوک آور باشد. موضوع کتابم دربارهی دو نوع نفرت است. در نیمکره جنوبی که دست کم ۴،۵ میلیارد از ۶،۷ میلیارد انسان زندگی میکنند، نفرت دو چهره کاملأ متفاوت دارد. یک نوع نفرت بیمارگونه وجود دارد. این همان القاعده و تروریسم است، همان جنایت سازماندهی شده است. و یک نوع نفرت عقلانی وجود دارد، این همان اراده معطوف به عصیان علیه نظم جهانی درنده خوی مستقر شده در سیاره توسط غربیهاست. مثلأ در بولیوی سه سالی است که برای اولین بار بعد از ۵۰۰ سال یک نفر سرخپوست بعنوان رییس جمهور منتخب شده است. یک جنبش هویتی باور نکردنی براه افتاده است، جنبش مقاومت دموکراتیک، که از طرف پنج خلق بزرگ سرخپوست فلات آندن انجام می گیرد. اوه مورالس(Evo Morales) توانسته است در نتیجهی این جنبش مقاومت بر ۲۰۰ کنسرن خارجی اعمال قدرت کند، شرایط کاملأ جدیدی را دیکته کند. و ناگهان این دولت بسیار فقیر بولیوی صاحب پول میشود تا ملت اش را از بدبختی و گرسنگی برهاند. این نفرت عقلانی است.
منشاء این نفرت از کجاست؟ عصر استعمار به گذشتهی دور تعلق دارد ...
ژان سیگلر: از سه منبع سرچشمه میگیرد. اولین منبع آن آگاهی تحقیر شده است. این مورد مانند هولوکاست است، معلوم نیست چرا آگاهی تحقیر شده، چنین جنایت وحشتناکی، دو، سه نسل نیاز دارد، تا به آگاهی مبدل شود. مشابه این را اکنون ملتهای جنوب تجربه میکنند. دو جراحت وحشتناکی که در حافظه حضور دارند مربوط به زمان برده داری و قتل عام های استعمار است، و تازه الان، نسلها بعد از این قتل عام ها، حافظه تحقیر شده، مبدل به آگاهی سیاسی میشود. میخواهم برایتان حکایت جالبی را تعریف کنم تا این را بهتر تجسم کنید. در دسامبر ۲۰۰۷ رییس جمهور فرانسه سرکوزی (Sarkozi) برای اولین بار به شهر الجزایر می آید تا دربارهی قراردادهای نفتی مذاکره کند. هیئت فرانسوی نیز کنار میز مذاکره در قصر رییس جمهور الجزایر می نشیند. پیش از شروع مذاکرات، رییس جمهور الجزایر بلند میشود و می گوید: "ابتدا میخواهم به خاطر سَتیف(Sétif) عذرخواهی کنید." ستیف قتل عام وحشتناکی است که لژیون خارجی در حق افراد غیر نظامی الجزایری در هشتم ماه می سال ۱۹۴۵ مرتکب شد و بیش از ۴۲۰۰۰ نفر کشته و زخمی به جای گذاشت. سرکوزی کاملأ آشفته و پریشان خاطر پاسخ میدهد: "من بخاطر حسرت روزگاران گذشته (نوستالژی) به اینجا نیامده ام." بوتفلیکا (Bouteflika) پاسخ میدهد: "حافظه بر معامله مقدمتر است" بعد از آن مذاکره قطع شد. آخرین دیدار رسمی که قرار بود بوتفلیکا در پاریس انجام دهد، در ماه ژوئیه گذشته بود. این دیدار نیز صورت نگرفت، زیرا معذرت خواهی برای سَتیف هنوز عملی نشده است.
دومین منبع نفرت عقلانی ـ دورویی و تزویر دائمی غربی، زمانی است که موضوع بر سر دموکراسی، حقوق بشر و حکومت قانون باشد. من معاون انجمن مشاورهی شورای حقوق بشر در سازمان ملل متحد میباشم. من در هر جلسه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد این کذب و ریاکاری غربی را شخصأ تجربه میکنم. پرزیدنت اوباما نیز به شکنجه ادامه میدهد. در باقرام شکنجه هم چنان ادامه دارد. درحالیکه دو جنگ را پیش میبرد، جایزهی صلح میگیرد. ملتهای جنوب دیگر حاضر به تحمل این تزویر و دورویی غربی نیستند. برای این مورد هم مایلم برای شما مثالی بزنم. در کتابم نیجریه نقش بزرگی را بازی میکند، نیجریه پر جمعیت ترین کشور آفریقا و یکی از صادرکننده گان بزرگ نفتی است. از سال ۱۹۶۶ نیچریه توسط دیکتاتورهای متعددی تحت عنوان دموکراسی اداره میشود، و کشور از جانب کنسرن های نفتی غارت میشود. معذالک مردم از گرسنگی، آلودگی آب و بی سوادی رنج میبرند. در آوریل ۲۰۰۷ بار دیگر به اصطلاح انتخابات برگزار شد. اتحادیه اروپا تحت ریاست خانم مِرکِل (Merkel) بود. خانم مِرکِل دستور نظارت بر انتخابات را صادر کرد. اتحادیه اروپا قادر است این کار را بنحو احسن انجام دهد. پروسه انتخابات نظارت شد و نتیجه آن مطلقأ نابود کننده بود. انتخابات کاملأ تقلبی بود. حتی سیاستمداران اپوزیسیون تیرباران شدند. رییس جمهور جدید نیجریه آمارو (Amaru) هیچگونه مشروعیت سیاسی ندارد. دو ماه بعد در شهر هایلیگن دام (Heiligendamm) سران کشورهای G٨ دور هم جمع شدند. خانم مِرکل، آمارو را بعنوان میهمان عالیقدر از آفریقا دعوت میکند، همان متقلب انتخابات را. خانم مِرکِل اسیر قوم گرایی اروپایی (Ethnozentrismus) است. او مردی را که دو ماه قبل بعنوان متقلب انتخابات رسوا کرده، بعنوان میهمان عالیقدر به سران کشورهای G٨ به هایلیگن دام دعوت میکند و عمق زخم و اهانتی را که به ملت نیجریه روا می دارد نمی بیند. این نابینایی غربی ها برای جنوب غیر قال تحمل است .
دلایل این رفتار شیزوفرن غربی ها چیست؟
ژان سیگلر: غرب که با ۱۲,٨ درصد جمعیت جهان یک اقلیت است بیش از ۵۰۰ سال است که بر سیاره ما اعمال قدرت میکند. اواخر قرن ۱۵، زمانی که زمین گرد شد، بعد از چهارمین سفر کریستوف کلمب، قتل عام آمریکای لاتین ، سپس ٣۵۰ سال برده فروشی، بعد از آن به مدت ۱۵۰ سال قتل عام دورهی استعمار و اشغال اراضی و امروز استبداد از طرف سرمایه مالی جهانی. سال گذشته پانصد تا از بزرگترین کنسرن های خصوصی جهان بنا به آمار بانک جهانی رویهم رفته به بیش از ۵۲ درصد تولید ملی جهان تسلط داشتند. این سرمایه مالی در دست چندین نفر الیگارش غربی چنان قدرتی دارد، که نظیرش را پیش از این در تاریخ بشریت هرگز هیچ شاهی، قیصری یا پاپی دراختیار نداشت. ملتهای جنوب به این دیکتاتوری مالی بعنوان آخرین مرحله استثمار و استراتژی سرکوب توسط غربی ها نگاه می کنند. برده داران امروز در بورس ها مستقر شده اند، قیمت مواد اولیه را توسط سفته بازی (Spekulation) تعیین میکنند و امروز ـ گر چه از دید عموم پنهان است ـ مسئول گرسنگی صدها هزار نفر هستند. هر پنج ثانیه یک کودک زیر ۱۰ سال از گرسنگی تلف میشود. امسال در آوریل برای اولین بار تعداد انسانهایی که دائمأ از سوء تغذیه رنج می برند از مرز یک میلیارد هم گذشت. آن هم در سیاره ایی که ثروت سرشاری دارد. امروز مسئله جبر و سرنوشت دیگر معنا ندارد ، همین الان که ما صحبت می کنیم، بچه ای که از گرسنگی می میرد، به قتل می رسد.
این نظم جهانی که غرب به این سیاره تحمیل میکند، تئوری مخصوص خودش را ایجاب میکند. غرب به جامع بودن ارزشهای قومی خود باور دارد. من الان از جلسه عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک میآیم. هر سفیر غربی هر قدر هم که باهوش، زیرک و متمدن باشد، وقتی سخنرانی میکند، به نام بشریت، به نام ارزشهای جهانی سخن می گوید و تعلیماتش را به ملتهای آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا عرضه میکند. این تقریبأ دارای ماهیت یکسان (konsubstanziell) با گفتمان غربی دارد، و این ناشی از کوری مطلق است، زیرا ستم مادی که توسط غرب اعمال میشود، گفتمان مشروع خودش را تولید میکند. و امروز این دیگر اصلا تحمل نمی شود.
آیا تاریخ دنیا رفته رفته از طرف جنوب دیکته خواهد شد؟ آیا این حرف بسیار تخیلی و رویایی نیست؟
ژان سیگلر: البته امروز دنیای اروپایی ـ آتلانتیک، از زمانیکه چندین الیگارشهای فاسد حواشی چین و هندوستان را در معاملات استثماری اش ادغام کرده، قیمت مواد اولیه را دیکته و جنوب را هنوز هم شدیدأ غارت و چپاول میکند. جمهوری دموکراتیک کنگو که در آن روزانه هزاران نفر از گرسنگی می میرند از نظر جغرافیایی سرزمین شگفت آوری است. ثروتهای باورنکردنی در آنجا ریخته. غارت اما همچنان ادامه دارد، برای اینکه کنسرن ها موفق شده اند، در بسیاری از کشورها حاکمان فاسدی را بر مسند قدرت بنشانند که قراردادهای جعلی را، این قراردادهای استثماری را، امضاء کنند. تاریخ واقعی، تاریخ بسیج نیرو و مقاومت، آنجا که زندگی بوجود می آید و همبستگی به نیروی سیاسی مبدل میشود، همه اینها امروز در جنوب اتفاق می افتد. آنچه که امروز در فلات آندن بسیج می شود، آنچه که در ونزولا یا اکوادور بوجود می آید، اساسأ چیز جدیدی است. حتی در آفریقا هم این نیروها در حال شکل گیری هستند. مارکس میگفت، انقلابی باید قادر باشد، رشد گیاه را بشنود. و این گیاه همه جا در پیرامون جهان دیکتاتوری مالی غربی رشد میکند.
شما در کتابتان در مورد بولیوی و تغییراتی که از زمان روی کار آمدن اوه مورالس بوجود آمده، می گویید. آیا این تحولات در آمریکای جنوبی واقعأ بدیلی در مقابل ـ همانطور که شما از آن یاد میکنید ـ " سرمایه داری وحشی" است؟ خیلی ها تحولاتی را که بطور مثال در بولیوی صورت میگیرد استبدادی می نامند ...
ژان سیگلر: آدم میتواند همه نوع پیشداوری های سیاسی را داشته باشد. میتواند چپ باشد، راست باشد. ما در جوامعی آزاد در اروپای غربی زندگی می کنیم. ولی نادیده گرفتن و محکومیت متکبرانه جنبشهای انقلابی در کشورهای پیرامونی ناشایست و ننگ است. تاریخ خلاق، تاریخی که همبستگی و همیاری اجتماعی می آفریند، در آندن، در میان ۱۲۰۰۰ قبایل سرخپوست که بولیوی را تشکیل میدهند، به وقوع می پیوندد. در بخشهای زیادی از آمریکای جنوبی تاریخ آفریده میشود، و ما بایستی از آنها یاد بگیریم. اما دراروپا نیز چیزهایی دارد اتفاق می افتد. من دیگر به دولت ملی اروپایی اعتقاد ندارم که تعیین حق حاکمیت اش را از تولید کالای سرمایه داری میگیرد. اتحادیه اروپا چیزی جز یک هئیت اداری برای کنسرن ها نیست. در آن دیگر هیچگونه ارزش و بلندپروازی وجود ندارد. ولی جامعه مدنی، این برادری شگفت آور وجود دارد. مایلم به هایلیگن دام در تابستان ۲۰۰۷ برگردم. من در طرف دیگر سیم خاردار بودم. در آنجا ۱۴۰۰۰۰ هزار نفر از ۴۱ ملت و از تمام جهان بینی های سیاسی حضور داشتند. کشیشان، تروتسکی ها، پیر و جوان. تمام اینها آنجا بودند و بحث می کردند. همه اینها را یک امر اخلاقی بدانجا کشانده بود، نه امری سیاسی یا ایدئولوژی حزبی. ایمانول کانت میگفت: "هر عمل غیر انسانی که در حق کسی صورت می گیرد، انسانیت را در من از بین می برد." این امر اخلاقی موتور حرکت جامعه مدنی نوین است که دیگر نمی خواهد دنیایی را، که در آن هر پنج ثانیه یک کودک از گرسنگی می میرد، تحمل کند. این جامعه مدنی در آلمان بسیار قوی است، از کمک به گرسنگان جهان (Welthungerhilfe) گرفته تا گرین پیس (Geenpeace) و آتاک (Attac). قیام وجدان خواهد آمد. آلمان زنده ترین دموکراسی در اروپا است. در یک نظام دموکراسی ضعف و ناتوانایی وجود ندارد. حقوق اساسی وجود دارند، و اینها را احتیاج داریم تا حکومتها یمان را وادار کنیم، از عرضه قیمت پایین محصولات کشاورزی اتحادیه اروپا در آفریقا چشم پوشی کند، بندگی بدهی کشورهای جهان سوم را بشکنند، به جای اینکه مرتبأ خواستار منافع طلبکاران بانک آلمان و بانکهای بزرگ دیگر باشد. من کاملأ مطمئن هستم که این قیام وجدان در بین ما بزودی به وقوع می پیوندد.
marandiaidin@googlemail.com
|