بریده ای از مجموعه تاریخ من
شهلا بهاردوست
•
به تماشا که می نشینم
آوازم دهان باز می کند، سبز تر
ناگهان جغدی روی شاخه می پرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۹ اسفند ۱٣٨٨ -
۱۰ مارس ۲۰۱۰
تاریخ من از کجا بود؟
که بود؟
که خواهد بود؟
تا کجا؟
امروز به تاریخِ روزی پوچ
به سلامتی شما می نوشم
سرمست می شوم
ردّ پرسه هایی دور میدان
ردّ انگشتانی روی شیشه ها
امشب همه نمناک، نمناک
سر که روی گردن می چرخد
چشم اندازِ دیگری می جوید
امّا در برهوتِ این تاریخ تا ورق می زنم
لبخند، پوزخندی تلخ می شود
در راهِ شب، قاطع و برنده، شاخساری می بینم، سبز
به تماشا که می نشینم
آوازم دهان باز می کند، سبز تر
ناگهان جغدی روی شاخه می پرد
هو هو می کند.
نگاهش می کنم، دور می شوم
به تاریخ امروز، دیروز روزیست
که به فردای کودکان می اندیشم
به سایه های بیشمار من
مدام بر پیشانی تاریخ خط نوشته
خطها، آهنگِ رنگین کمان
دست در دست در رقص
دخترانی، پسرانی، چشم در چشم
دنبال ِهم، تا ستاره ها دووو دووو
تاریخ با ما مدام بند بازی می کند
از جغدِ ورشکسته، تا خط جابجا
از صدارت فتوا، تا صادرات خان
مصادره پشت مصادره
گاه روز روشن کودتا می کند
امشب آغوش گشوده، می لرزم
هفت بار هفت، روی ِ هفت سینه، سبز می نشانم
به پنجاه می رسم
نشان به نشانه ها ی ندا می زنند
برای سهراب که به مرگ لبخند می زند
به سایه ام که سوخته فریاد می زند!
چه بی تاب می شوم!
هنوز چموشم، از دیوارها می پرم
از گلهای وحشی چیده
بر پیشانی عکسها می زنم
ننگت باد! ننگت باد
تاریخ من از کجا بود؟
که بود؟
که خواهد بود؟
تا کجا؟
امشب برای خوابهای پریده ام
به لکنتِ تاریخ چشمک می زنم
تاریخم با من حرف نمی زند
کنارِ بادبادکها برای باد سوت می زند
امشب برای دستی که بشگن می زند
لب بسته تا گمانهای دور
شاید ریشخند می زند
هی پَر می زنم
تاریخ من از کجا بود؟
که بود؟
که خواهد بود؟
تا کجا؟
|