محسن برزگر فعال دانشجویی دانشگاه بابل:
نامه ی سرگشاده پیش از معرفی به زندان
•
من تا زنده ام بر این امیدم که روزگار یاس و درد ما , روزگار سیاهی , روزهای دروغ برای زیستن , روزهای تاریکی نیز روزی به پایان می رسد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۲ اسفند ۱٣٨٨ -
۱٣ مارس ۲۰۱۰
اخبار روز: محسن برزگر دانشجوی دانشگاه بابل که به زندان محکوم شده است، پیش از معرفی خود به زندان، نامه ی سرگشاده ای را خطاب به دانشجویان منتشر کرده است:
وی دبیر فرهنگی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل بوده است که پس از تقلب انتخاباتی بازداشت و به ۱۰ ماه حبس تعزیری و ۱ سال محرومیت از تحصیل در دانشگاه صنعتی بابل محکوم شد. یکی از فعالان دانشجویی به کمپین بین المللی حقوق بشر درایران گفت که دانشجویان دانشگاه صنعتی بابل در روز دوشنبه ۱۷ اسفند مراسم اعتراضی با تعدادزیادی از دانشجویان برای بدرقه ی او و ایمان صدیقی دیگر دانشجوی زندانی این دانشگاه برگزار کردند.
محسن برزگر پیش از معرفی به زندان نامه ی سرگشاده ای به دانشجویان دانشگاه صنعتی بابل نوشته است که در زیر آن را می خوانید :
نامه ای سرگشاده به دوست عزیز
در کوچه ها، در خیابانها، در هر خانه و در هر مغازه، انسانها را می یابی که در گذرند، یکی با عصایی در دست و دیگری با کوله باری از رنج بر پشت و در میان تمامی این انسانها، انسانی است که چون ققنوس هر بار از مرگ خود زاده می شود، انسانی که در تمامی عکسها و هر آنچه باقی مانده از تجربه ایست، چهره اش ناپیداست و لیکن روح وجودش در تمامی تاریخ سایه می افکند و هر کجا که نیست اثری از خود بر جای گذاشته است، این انسان می تواند هنرمندی فقیر باشد یا فیلسوفی تنها یا داستان نویسی مغموم و یا شاعری اسیر دست احساسات و یا مبارزی که هرگز بر جای نمی شیند و… ؛ تمامی اینان را یک چیز و تنها یک چیز به هم پیوند می زند: آزاد زیستن که تنها آزاد زیستن را سزای انسانیست، آنکه آزاد زندگی می کند، همواری تغییر می کند و می آفریند و آزادی هم اختیار اوست در برگزیدن راهش برای تغییر و آفرینشی ژرف که آفرینش سرنوشت خویش، زیباترین این آفرینش است, هرگز از یاد مبر، هر آنچه از آن توست همه از اختیار توست و انسان و تنها یک انسان اگر بخواهد, جهانی را تواند به کام خود سازد؛ آنان که می پندارند انسان را حتی با مرگ می توانند به بند کشید, سیزفان محقورند که از حقارت خویش, جاودانه پرومته ی آزاد را در بند پنداشته اند.
وامروز درد من از آنانیست که نمی بینند مرگ انسانیت را، آنانی که خفت اینگونه زیستن را پذیرفته اند، آنان که مرگ انسانیت خویش را پذیرفته اند، تو آنچنان باش که سزاوار توست، مغرور باش و سربلند که آنان که فلک از تواضعشان گوشش کر است، همان ریاکاران به دروغ حامی مظلومان، حقیران قاتلانند که مردم را در هر کوی و برزن به دار می کشند تا ز انبوه اجساد کاخ قدرتشان را بر افرازند.
همواره بدان زندگی زیباست، جهان زیباست و انسان خود آفریننده ی تمامی دنیاهاست، همه را دوست بدار و همه را ببخش، همه آنان که دوستت می دارند را ببخش، حتی آنان که قربانیان راه آزادی را معدوم نه مرحوم می دانند را ببخش، حتی آنان که از برای قدرت خویش مردمان را به دار می کشند را ببخش، آنگونه زندگی کن که گویی هر لحظه ی این زندگی تا ابد تکرار می شود، از آن لذت ببر و آزادمنشانه آن را بساز، علیه دشمنان آزادی بجنگ و لیکن حتی دشمنان آزادی را نیز ببخش.
من, سالهاست که رنجی در ژرفنای وجودم ریشه دوانده است, رنجی ابدی, رنجی که هستی با تمام وجود خویش آنرا بر دوش من افکنده است, نمی دانم اگر انسانها نبودند, تا انسان را دوست بدارم, چگونه مرا توان تحمل این رنج بود, رنجی که هر انسان در لحظاتی از تنهایی خویش بدان پی می برد, عده ای آنرا فراموش می کنند, عده ای ایمان می آورند, عده ای خود را نابود می کنند و عده ای نیز همچو من درمان درد را در رقم زدن چندین باره ی سرنوشت هستی خود می یابند و دوست داشتن انسانها, که داستان عجیبیست این عشق به انسان, و این داستان تا جهان زیباست, تا زندگی زیباست, تا ابد, تکرار می شود.
من تا زنده ام بر این امیدم که روزگار یاس و درد ما, روزگار سیاهی, روزهای دروغ برای زیستن, روزهای تاریکی نیز روزی به پایان می رسد.
محسن برزگر ۱۸ اسفند ۱۳۸۸ خورشیدی
|