سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تو می دانی آقای احمدی نژاد؟!



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۶ می ۲۰۰۶


تو هم نمی دانی! اگر می دانستی هیچ گاه نباید خنده بر لبانت می دیدم! اگر می دانستی هیچ گاه نباید می دیدم که دستانت را بر هوا بکوبی و غریو شادی سر کنی و از افتخار و عزت ملتت بانگ برکشی! آنسوی تریبونهایت بایستی و از سربلندی و شوکت مردمان و کشورت هیاهوی نشاط برافکنی! از رشد و اقتدار بگویی و فخر دستیابی به اندک شکوفایی در علم و صنعت که سهم دولتتان از آن تنها مهر ((آماده شد)) است سخن برانی.
آقای احمدی نژاد تو هم ندانستی. انگار که در این مملکت هیچ کس نمی داند. هیچ کس ندانست و هیچ کس نمی خواهد بداند. هیچ کس! نیمی از مردمان این سرزمین تو را با نام ساده زیستی شناختند. نامت اینگونه بر لبانشان افتاد. زمزمه ای به گوششان رسید که کسی آمده تا چهره کریه و سوزاننده فقر را از ریشه و شاخه بسوزاند و شمشیر از نیام بر کشد بر قامت استبداد مطلقه سرمایه داری بکوباند. گمان کردند که آمده ای تا نان را بر روی سفره هاشان گذاری و آنان را از جان کندن برای تهیه اولیه ترین نیازهای انسانی برهانی. آمده ای تا نبینند کودکی را کنار خیابان های سرد و بی رحم. نبینند افلیجی را درمانده تکه ای نان. نبینند دخترکی را که جان و غرور و همه چیزش را در یک بسته چسب زخم کند و بفروشد. نبینند کودکی را که کنار پیاده رو گریان و لرزان عاجزانه التماس کند و فال بفروشد, فال بدفام و تیره و تار زندگی شومش رابگیرد و پنجاه تومان بفروشد. نبینند مادری را که طفلی بر او آویخته باشد و در میان همهمه انسانی نامردمان دستهای رنجورش را نشان بی حرمتی و نیاز کند. نبینند کسی که تن و روان و شرافتش را بفروشد تا نفسهایش از شماره نیافتد، تا مکان محقری برای خوابیدن داشته باشد، تا ذره ای طعام برای زنده ماندن داشته باشد.تا...!
نه! تو هم ندانستی آقای احمدی نژاد. در کشوری زندگی می کنیم که بیش از صد گونه از عناصر جدول تناوبی را دارد. بیشمار ذخایر نفت و گاز طبیعی دارد و اکنون نیز که نفت به بالاترین شاخص قیمت خود رسیده است، از شمال به خزر و از جنوب به خلیج فارس و آبهای آزاد راه دارد. از نظر جغرافیای اقتصادی بهترین وضعیت ممکن را دارد. به قول خود شما دولتمردان, در صنعت هم که به شکوفایی رسیده است، خودروی ملی دارد که بیش از چندین برابر قیمت واقعیش به مردم درون ایران می فروشد. صدور فرش دارد. میوه, گل, نساجی و هزاران هزار مورد دیگر. ادعای استقلال و ایستادن بر پاهای خویش را نیز دارد. به تکنولوژی هسته ای دست یافته است. چشمه ی سرشار و وسیعی از انرژی و منابع طبیعی است. آیا این زندگی سزاوار این ملت است؟
راستی آقای احمدی نژاد, این ها همه کجا می رود؟؟؟ در کیسه زر کدام نامردمانی جای می گیرد, که سهم یک انسان عادی از سرزمین و وطنش می شود چیزی نزدیک به صفر. مگر شما نمی خواستید بگویید اینها کجا می رود؟ چه کسانی آن ها را به یغما می برد؟ در کشوری که بیش از هفتاد درصد مردمش زیر خط فقر زندگی می کنند صحبت از عدالت اجتماعی و اقتصادی بیشتر شبیه به یک مزاح می ماند تا حتی یک شعار. در کشوری که حقوق دریافتی زحمتکش ترین قشرهای آن در قیاس با دیگران یک ده ام و یا حتی در بعضی مواقع یک بیست ام است چگونه صحبت از عدالت می کنید. در سرزمینی که مافیای اقتصادی و فاسدان براحتی و بدون جلوگیری نیروی انتظامی و قوه قضاییه بدون هیچ مزاحمتی با فریب مردم پولشان را, مزدورانه می دزدند و معلوم هم نیست آخر چه می شود و به کجا می رود و پس از پایان نمایش باید شاهد دخالت کم اثر و دهان پر کن نیروهای امنیتی و قضایی باشیم چگونه و با چه جسارتی صحبت از امنیت و پویایی اقتصادی به میان می آورید؟!
آقای احمدی نژاد یا چشمهایتان را باز کنید یا اگر می بینید و نمی خواهید ببینید به مردم بگویید. این مردم به این نیاز ندارند که شما را بر سر سفره با نان و پنیر ببینند. این مردم می خواهند آن نان را داشته باشند. نمی خواهند کسی خود را حتی در ظاهر هم ردیف آنان کند. می خواهند که آنان نیز به مرتبه ای از رفاه که لیاقت آن را دارند برسند. می خواهند این انباشتگی ثروت در انحصار جمعیت دو درصدی و اقتدار طلب نباشد که اسب سرکش خود را بی هیچ ترس و ابایی می تازند و ضعیفان را زیر لگدهای خود نابود و عبور می کنند. می خواهند شب سر گرسنه به بالین نگذارند. در سرمای جان و استخوان سوز به دنبال لقمه ای, هزاران بار نمیرند و زنده نشوند. توانایی داشتن حداقل امکانت بهداشتی و درمانی را داشته باشند. امروزه در بیمارستانهای این سرزمین حتی افراد فقیر را راه نمی دهند چه برسد که معالجه هم کنند. افراد معلول اگر از شرایط مخصوصی برخوردار نباشند از کمکی قابل توجه بی بهره می مانند. در همین دانشگاه ها دانشجویانی هستند که با مشقت خرج تحصیل خود را در می آورند با این هزینه های غیر قابل تصوری که شاهد هستیم و اکثرا هم بعد از چندی با توجه به هزینه بالا و عدم وجود بازار اشتغال از ادامه تحصیل انصراف می دهند. چه درون دانشگاه و چه بیرون فقر جوانان را به سوی مواد مخدر کشانده است و خود بهتر می دانید که برای رفع این نیاز چه مفاسد و جنایتهایی که مرتکب نمیشوند. آری، ریشه بیشترین فساد در این کشور همین است که دلیل مستقیم آن وجود مافیای اقتصادی و عدم مدیریت سالم و دقیقا وجود مدیریت ناسالم و خرابکار است. اگر کمی چشمهایتان را باز کنید, هیچ مکانی در این کشور (که وضعیتی به مراتب بدتر و سوزاننده تر از آنچه قلم توان بیانش را داشته باشد) از این قائده مستثنی نیست و هیچ کس نمی تواند منکر این ناعدالتی و ناجوانمردی در سرزمینی باشد که تعداد بیشماری از مواهب الهی را در خود جای داده است. مبادا که شما بتوانید شب سر راحت به بالین بگذارید با وجود این نابرابری ها, که اگر اینگونه باشد از دین و سنت پیامبر اسلام روی برگردانده اید.
آقای احمدی نژاد فراموش نکنید که ریشه کفر, فقر است. بهتر است هزینه سفرهای استانی تان را صرف نیازمندان کنید و اگر به مامورینی که خود برگزیده اید, اعتماد دارید, بگذارید خود وظیفه شان را انجام دهند. کمک های میلیاردی که به کشورهای دیگر می شود حق مسلم این مردم است که هیچ گاه به دستشان نرسیده است و همان مصداق روایتی است که آیا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. هزینه هایی که نیروی انتظامی می کند برای آنچه مبارزه با مفاسد اجتماعی نامیده می شود بهتر نیست صرف مبارزه با ناامنیتی و پخش کنندگان مواد مخدری شود (که معلوم نیست چگونه در این اندازه و حجم وارد کشور می شود)؟ بدانید که حکومت با کفر می ماند اما با ظلم نه! ما مردمان شعارهای تبلیغاتی نمی خواهیم.
تنها سخنان جسورانه نمی خواهیم. اول نان می خواهیم. کار امروزه ما شده فریادهای بی صدا و اشک های در درون ریخته مان از این ظلم و ناعدالتی ها. افسوس از این دستهای ناتوانمان و پاهای سیمانی...!
 
رضا محسنی عضو اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاههای اصفهان و علوم پزشکی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست