سال ۸۸ یک نقطه ی عطف است
گفتگوی مژگان مدرس علوم با احمد سلامتیان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۵ اسفند ۱٣٨٨ -
۱۶ مارس ۲۰۱۰
کشور ایران به جهت موقعیت جغرافیایی و شرایط تاریخی یک کشور مهم و قابل توجه در معادلات جهانی به شمار می آید. این اهمیت را میتوان در خبر ساز بودن این کشور در مقاطع مختلف زمانی مشاهده کرد. از گذشته های دور تاریخی که بگذریم یعنی از روزگارانی که ایران یا امپراطوری بزرگی بوده و یا وارث یک امپراطوری بزرگ در تاریخ معاصر، میتوان این اهمیت ویژه را نیز در مقاطع مختلف و البته به اسباب و علل مختلف مشاهده کرد.
انقلاب اسلامی ایران در سال پنجاه و هفت یکی از عواملی بود که ایران را در آخرین سالهای قرن بیستم به کانون توجهات جهانی تبدیل کرد و آخرین انقلاب بزگ این قرن را به نام این کشور ثبت کرد آن هم انقلابی که به تعبیر میشل فوکو فیلسوف فرانسوی نخستین انقلاب پست مدرنیستی به شمار می آمد. هشت سال جنگ فرسایشی با عراق که طولانی ترین جنگ قرن بیستم بود عامل دیگری بود که ایران را در صدر اخبار رسانه های جهان قرار داد.
پس از درگذشت آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی و انتظار شروع دوره ای جدید در ایران از سوی ناظران جهانی برای مدتی ایران از کانون توجهات خبری جهان خارج شد، تا آنکه در خرداد هفتاد و شش باز هم دنیا غافلگیر شد و ایران با جنبش اصلاح طلبی و رییس جمهور "خوش نامش" به شهرت خبرساز دیگری دست یافت تا جایی که بسیاری از رهبران جهانی علاقه خود را به گرفتن عکس یادگاری با رییس جمهور ایران کتمان نمی کردند.
اما ماجرا به اینجا ختم نشد و با پایان دورهی ریاست جمهوری خاتمی ایران شگفتی دیگری به جهان اخبار عرضه کرد. ریاست جمهوری احمدی نژاد، آغاز دوران جدیدی از تیتر دن ایران از جهاتی دیگر بود. چهره ای که به سادگی میتوانست ستارهی رسانه های نوشتاری یا دیداری شنیداری کشورهای مختلف و به ویژه کشورهای متخاصم باشد.
آقای محمود احمدی نژاد با اظهار نظر های غیر متعارف و بزرگنمایی مبالغه آمیز برخی مسایل عادی صفحات اول بسیاری از معتبرترین نشریات خبری و سیاسی را فتح میکرد و حتی زیر بار دشنام و تحقیر هیچ تریبونی از دست نداد و کوچکترین فرصت ها را آگاهانه شکار میل سیری ناپذیر شهرت سیاسی و خبری خود کرد.
با این همه سالی که پشت سر گذاشتیم در این زمینه یک سال استثنایی بود چرا که در بخش عمدهی ماهها و هفته های این سال شهرت خبری ایران بی و قفه ادامه داشت و مردم ایران ، آغازگر جنبش فراگیر اجتماعی و سیاسی شدند که از تراز های جهانی بالا تر بود.
مردم جهان مشاهده کردند که در ایران یک راهپیمایی شجاعانه چند میلیونی انجام میشود؛ بی هیچ در گیری و بی نظمی
و یک جنبش سبز را مشاهده کردند که ترجمان نشاط و حیات و بلوغ و بالندگی جامعه ایرانی است که تصویری متفاوت از آنچه رسانه ها تاکنون از ایران منعکس می کرده اند بازتاب میدهد.
به همین مناسبت با آقای احمد سلامتیان، ناظر و تحلیلگر مسائل ایران و نماینده دور اول مجلس به بررسی رویدادهای دیروز و امروز ایران و نقش آن در جهان امروز پرداختیم و نظر ایشان را در خصوص چشم انداز سیاسی ایران با توجه به تحولات اخیرایران جویا شدیم.
در ادامه توجه خوانندگان عزیز را به این گفتگو جلب می کنیم:
مژگان مدرس علوم
آقای سلامتیان با توجه به تحولاتی که در ده ماه گذشته در ایران در جریان بوده شما در چند جمله سال گذشته را چگونه سالی برای ایران ارزیابی میکنید و دستاورد این تحولات را برای جامعه ایران چه میدانید؟
سال ۱٣٨٨ یکی از گذر گاه های بسیار مهم و نقاط عطف تاریخی ایران معاصر است . از آن سالهای پر برکتی که دوران سازند .
مثل سال ۱۲۷۵ شمسی و پایان کار سلطان صاحب قران ناصرالدین شاه قاجار, که پیش در آمد جنبش مشروطه خواهی شد , مانند سال ۱٣۲۷ و تشکیل مجلس موسسان در دوران محمد رضا شاه پهلوی که انتخابات آن در شرایط حکومت نظامی در کشور بعمل آمد و تقلب در آن آنقدر به افتضاح کشید که از مجموع شصت هزار رأی دهندهی تهران و حومه، در خود تهران حدود یکصد و هشتاد هزار رأی در صندوقها ریخته شد و بر خلاف رسم انتخابات، وقتی اسامی منتخبین را اعلام کردند، از تعداد آراءِ آنها چیزی نگفتند. و مجلس موسسان این چنینی، اصل چهل و هشتم قانون اساسی را بدین صورت تغییر داد: "اعلیحضرت همایون شاهنشاهی میتواند هریک از مجلس شورای ملی و مجلس سنا را جداگانه و یا هر دو مجلس را در آن واحد منحل نماید" واما این به ظاهر پیروزی همایونی زمینه ساز اعتراض به انتخابات مجلس پانزدهم در چند ماه بعد و تشکیل جبهه ملی به ر هبری دکتر محمد مصدق گردید که دوسال بعد به خلع ید از استعمار انگلیس در ایران و ملی کردن صنایع نفت انجامید.
اغراق نیست که بگویم این سال نیز همانند دوران های مشروطه و ملی کردن نفت از جهت تکوین و تحول سیاست داخلی ایران و جایگاه و تاثیر این تحول در روند سیاسی ژئو پولیتک جهانی و بویژه کشور های منطقه و اسلامی سالی مبنائی خواهد بود . آنچه در این سال رخ داد نوعی طلوع و بروز نشانه ظهور فرآیندی تازه در سپهر سیاست ایران بود . دگرگونی ای که مبانی فرهنگی , اجتماعی , اقتصادی , و فکری آن در بدنه اجتماع , سالها ی سال تدارک و انباشته شده بودند . این فرآیند نوید گر گذار سیاست از دایره تنگ انتزاعات جزمی و ایدوئو لوژیک نخبگان و حریم ها و قید و سلسله های قبیله ای وهویتی فرق سیاسی و ورود آن به پهنه وسیع سیاسی توده های عظیم مردمی میباشد که از این پس نه بعنوان پیروان منفعل این و آن بلکه بعنوان میلیون ها کارورز سیاسی فعال , مبتکر ومختار باخواست هائی مشخص و قابل لمس برای همگان وارد و میدان دار عرصه سیاست میشوند . در سا ل گذشته تقارن بروز سیاسی این تحولات درونی جامعه ایران با فراگیر شدن انقلاب شگرف فن آوری در دهکده جهانی رسانه ای بار دیگر ایران را در نوک پیکان تحولات جهانی قرار داد. علیرغم همه آلام خانواده های داغدیده حوادث سال گذشته که یاد فرزندان آنان بر پیشانی دموکراسی ایرانی همیشه خواهد درخشید به ضرس قاطع میتوان سال ۱٣٨٨ را سال تولدی جدید , رویشی تازه و سخنی نو در تاریخ کشورمان دانست .
اگر ۱٣۵۷ سال جلوس رعیت بر تخت خدایگان های تاجدار بود سال ۱٣٨٨ سال شروع حماسه بزرگ شهروندان بالغ و رشید در جستجوی حق رای و سلامت انتخابات خود برای رهائی از قیمومت های مدعیان ظل اللهی وبه کرسی نشاندن حاکمیت ملی بود.
سال نوید به سحر رسیدن استبداد تاریک کهن ایرانی به یمن پربرکت حقوق و آزادیهای مقدس مدنی , اجتماعی و سیاسی و درراس همه آنها صندوق و برگه رای .
به عنوان سوال دوم و با قبول این نکته که اساسا تحولات هیچ کشوری را نمیتوان پیش بینی کرد بخصوص کشوری مثل ایران با پیچیدگی هایش، بفرمایید با توجه به اتفاقات هفته های گذشته ،شما سمت و سوی روند تحولات سیاسی ایران را در سال آینده خورشیدی در یک ارزیابی کلی چگونه می بینید یا حدس میزنید؟
مهمترین مشخصه تحول سیاسی در ایران در طی سال گذشته تغییر تناسب قوای سیاسی در پهنه تعاملات اجتماعی است. انتخابات ریاست جمهوری دهم و حرکت های اجتماعی و اعتراضی بعد از آن آرایش قوای سیاسی را در بدنه اجتماعی کشور دگرگون کرده است . این دگرگونی آنقدر پرتوان و پایدار بنظر میرسد که علیرغم همه تحاشی و تندی حاکمیت , آنرا بیش از هر زمان منزوی , مستاصل و تک پایه ای و فردی نموده است . ضمیر « ما » ی قدرت مطلقه علیرغم همه تفرعن و تفاخر ظاهری خود ردا های مشروعیت های مذهبی و انقلابی و توده ای خود را یکی پس از دیگری از دست داده است و عریان تر از همیشه بیشتر وامدار ارگانهای نظامی و امنیتی خود گردیده است . دیوار های حریم حرم سرای قدرت در ایران امروز چنان تنگ و محدود شده اند که به استعاره شاهکار ادبی و سیاسی تاریخ ما , سر پنجه شیر غران قدرت دیگر هیچ فضای هنر نمائی نه برای کلیله و نه دمنه سرای ملوکانه باقی نگذارده است. اما خوشبختانه فضای اجتماعی قدرت در ایران معاصر دیگر نمیتواندهمانند جنگل و تابع قواعد آن باشد .
حرف آخر را در این میدان حتی در درون سرای قدر ت تناسب قوای اجتماعی محیط پیرامونی آن میزند .
مشخصه تلا لوء کرسی قدرت مطلقه این است که در منطق متملقا نه و چاپلوسانه خود حواریون ونزدیکا نش را نزدیک بین و حتی نابینا نسبت به عواقب اعما ل خود میکند. به همین علت است که در تاریخ سرسخترین مستبدین پیگیر ترین گور کنان قدرت و هیبت خود میشوند .کسانی از این سرا که به علل و ملاحظات گوناگون از کانون های محوری قدرت به دور میافتند متناسب با فاصله خود دید روشنتری نسبت به سرا شیبی که قدرت مطلقه در آن افتاده است میشوند . اقایان هاشمی رفسنجانی و خامنه ای علیرغم همه دوستی و مشارکت پنجاه ساله خود از این قاعده مستثنی نیستند. اختلاف اساسی این دو در مرحله کنونی تنها ناشی از اختلاف در منافع و تقسیم قدرت نیست. اختلاف در برداشت و ارزیابی و تحلیل نسبت به آینده نظامی که با کمک یکدیگر ساخته اند نیز در تنظیم روابط آینده آنان تاثیر تعیین کننده خواهد داشت . آقای رفسنجانی با فاصله ای که اجبارا بین وی و کانون اصلی قدرت افتاده است دیدی روشنتر نسبت به دامی که کلیت نظام جمهوری اسلامی را بااسم رمز« جنگ نرم» و ضرورت مقابله سخت با آن در آن گرفتار کرده اند پیدا کرده است. در موضع گیری های وی نشانه هائی به چشم میخورد که متوجه شده است که عده ای دارند با امنیتی و نظامی کردن همه امور و منحصر کردن همه ابواب مدیریت اقتصادی , اجتماعی , فرهنگی , سیاسی و تبلیغاتی به تحکم امنیتی کل سرای قدرت را متصرف میشوند.پس میتوانم خلاصه کنم نگرانی و تردید نسبت به کاربرد سیاست های اعمال شده نظام در چند ماه گذشته بر موضعگیری های آقای رفسنجانی سایه افکنده است حال آنکه ولی مطلقه , فرمانده کل قوا محصور در کیش و کرنش سربازان با نام وبی نام ولایت لااقل در گفتار و رفتار خود را بیش از هر زمان در سمت فرماندهی در این « جنگ نرم» میداند. و مسلما در این وظیفه به گزارش های راپورت نویسان و تحلیلگران امنیتی ای بیشتر اهمیت میدهد که « آنچه آن خسرو کند نیکو بود » راآویزه گوش کرده اند تا صلاح اندیشی های سیاسی یاران سابق که از نظر ایشان در معرض خطر «عدم درک لحظه» و «مردودی در امتحان» قرار دارند .
تاریخ فراز و فرود قدرتهای مطلقه نشان داده است که متاسفانه همواره راس قدرت دیر تر از فرمانبردارانش متوجه وخامت او ضاع وریزش و فرونشستن شن وماسه ای که پی قدرت مطلقه را بر آن بنا کرده اند میگردد. و از همین رو در قدرت های مطلقه تاریخ کشور هائی مثل ماچشم وزیر خیر اندیش رابه این جرم که از ولینعمت خود دور تر را دیده است میل داغ می کشیدند البته استثناهائی هم در تاریخ وجود دارند که باز صحت این قاعده را تائید میکنند . یاران خیر اندیش آقای خامنه ای باید دعا کنند که انشاااله ایشان از این استثنائات باشد و الا فرسایش روانپریشانه ناشی از هماوردی با اشباح ناشی از« جنگ نرم» در سال و سالهای آینده جمهوری اسلامی را از مکر و خدعه هر دشمن بیرونی و درونی دیگر بی نیاز خواهد کرد .
با توجه به تضاد های جدی میان برخی چهره های متنفذ سیاسی و آقای احمدی نژاد و غبار کینه ای که میان اینها بخصوص از زمان تبلیغات انتخاباتی برخاسته است ، حال این پرسش مطرح میشود که آیا به نظر شما زمان مهار آقای احمدی نژاد یا حتی شمارش معکوس برای کنار گذاشتن یاحداقل کم خاصیت کردن ایشان فرا رسیده است آنگونه که برخی صاحب ظران پیش بینی میکردند که آقای احمدی نژاد دوره دوم ریاست خود را به پایان نخواهد برد؟
اصولابر افراشتن و تداوم بخشیدن تجربه آقای احمدی نژاد و دمیدن در رویای باز گرداندن جمهوری اسلامی پس از بیست و پنج سال به حال و هوای افراطی دوران خردسالیش بمنظورنقطه پایان گذاردن به دوران تقسیم قدرت در راس حاکمیت در بین متقدمین و مقربون اولیه آن تمهید شده بود . اما حمایت بی حد و مرز آقای خامنه ای از آقای احمدی نژاد و همکاران ایشان و بویژه هزینه عظیمی که در انتخابات ریاست جمهوری دهم از کیسه رهبری برای انتخاب مجدد ایشان صرف شد به سختی سرنوشت این دو را بیکدیگر گره زده است . امروز دیگر در ایران و جهان حسن و قبح این دو بپای یکدیگر نوشته میشوند . در چنین شرایطی هر روز که به جلو تر آمده ایم ادامه حیات دولت اقای احمدی نژاد بیشتر به حمایت بی قید و شرط رهبری منوط شده است . امروز حتی میتوان گفت این آقای احمدی نژاد و همکارانشان هستند که رهبری را بدنبال خود میکشا نند و یا کاری میکنند که ایشان در برابر عمل انجام شده راهی جز دنباله روی از اقدامات دولت نداشته باشد . « مهار » آقای احمدی نژاد و یا « شماره معکوس » علیه ایشان دیگر اموری نیستند که بتوان پشت درهای بسته سرای قدرت و بدون امواج سنگین سیاسی و اجتماعی آنرامدیریت نمود و باید اذعان نمود که امکانات حاکمیت جمهوری اسلامی در مدیریت این امواج و تلاطم های اجتناب ناپذیر سیاسی و اجتماعی هر روز کمتر میشود .
فکر میکنید تثبیت مو قعیت آقای هاشمی با چه آثاری می تواند همراه باشد؟
امروز دیگر در درون سرای قدرت شرائط و تناسب قوائی ایجاد شده است که تثبیت موقعیت هر کسی و حتی آقای رفسنجانی در این دائره تنگ بستگی به نظر و مصلحت اندیشی شخص رهبری و تن دادن مقامات امنیتی و نظامی نزدیک به ایشان به چنین مساله ای دارد . به این ترتیب تصور هر اتفاقی در درون سرای قدرت بدون میل و توافق شخص ایشان متصور نیست . اما همانطور که در قبل گفتم تغییر تناسب قوای سیاسی در پهنه اجتماعی راههای جدیدی را برای تحول و تغییر و اصلاح جدید باز کرده است . کار برد نقش آقای رفسنجانی در این زمینه در گروی تعادلی است که ایشان بتواند بین این دو ملاحظه ایجاد کند . حفظ جای پائی در سرای قدرت با عنایت و تحمل آقای خامنه ای و حفظ اعتبار و اعتماد کافی در افکار و اذهان عمومی که بتواند در وقت لازم به کار مدیریت امواج و تلاطم های اجتناب ناپذیر بر آید . آقای رفسنجانی در سه دهه گذشته جمهوری اسلامی توانائی های فراوانی در مدیریت حمایت های درون سرای قدرت داشته است اما در ارزیابی توانائی های وی در پهنه اجتماعی تباید تجربه های نا کام انتخابات مجلس ششم و ریاست جمهوری نهم را نادیده گرفت
پرونده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی دوباره به گردنه نفس گیری رسیده است و رهبران جمهوری اسلامی نیز خوب این نکته را در یافته اند تا جایی که آقای خامنه ای پیش از شروع به کار شورای حکام در روز های آغازین ماه مارس موضع تندی علیه این نهاد بین المللی اتخاذ کرد و تصمیمات آنرا تحت تاثیر و سلطهی امریکا دانست بنابر این با توجه به همراهی های اخیر روسیه با غرب در زمینه مهار فعالیت های اتمی ایران که در کنار تاخیر در راه اندازی نیروگاه بوشهر و خلف وعده در تحویل موشکهای اس سیصد خریداری شده توسط ایران، موجب سرخوردگی دولتمردان ایرانی در روابط فیمابین با همسایه شمالی شده شما سرنوشت پرونده هسته ای ایران را در شورای امنیت سازمان ملل چگونه ارزیابی میکنید؟
بیش از یک دهه است که پرونده هسته ای ایران بدل به یک داستان دنباله دار در روابط بین المللی شده است . علت این جان سختی را باید در تفاوت بین اهمیت واقعییت این پرونده و بهانه های سیاسی و دیپلوماتیک ناشی از آن جستجو نمود. در این سریال گرچه هزینه اصلی را ملت ایران با تحمل محاصره ها و محرومیت ها و تهدید های امنیت ملی اش میدهد , چه دولت ایران و چه قدرتهای دارای حق وتو در شورای امنیت ملل متحد و چه بسیاری قدرتهای دیگر دل به جذابیت های دیگر بهانه های ناشی از این پروند ه سپرده اند . به همین علت متاسفانه احتمال فراوان هست که بازار مکاره ای که با این پرونده باز شده است برای سالهای بسیار دیگری همچنان پررونق باقی بماند . تا وقتی که بازار های اقتصاد رانت خوار ی نفتی و قاچاق های گوناگون ناشی از محاصره اقتصادی و باج خواهی و امتیاز طلبی و فرا فکنی ها همه دولت ها که قاعده اصلی روابط بین المللی شده اند پر رونق باشد و تا زمانیکه سیاست دشمن تراشی و دیو انگار ی دیگران و دمیدن در تنور ترس و اضطراب سرمایه سیاسی اصلی دولتها در ایران و در منطقه باشد این پرونده ادامه خواهد یافت . پرونده ای که هر آن متاسفانه در جنگل بیرحم روابط بین المللی میتواند امنیت ما و منطقه را بخطر اندازد . این پرونده و عواقب مترتب بر آن جز تهدیدی برای جنبش آزادیخواهی و استقلال طلبی در ایران نیست .
بنظر من به غلط برای عده ای , جنگ ایران و عراق« نعمت» ی قلمداد شده است که اجازه تثبیت به نظام بر خواسته از انقلاب داد. حال آنکه برنده واقعی جنگ خونین برادر کشی هشت ساله بین ایران وعراق, اسرائیل بود که بشکرانه این جنگ بدل به تنها قدرت نظامی استراتژیک منطقه و متحد نظامی اجتناب ناپذیر ایلات متحده در آن شد. ادامه پرونده هسته ای و نقطه پایان ننهادن بر آن نیز در درجه اول به نفع اسرائیل و زراد خانه اتمی آن است که بدل بوسیله شانتاژ منطقه این کشور شده است .
متاسفانه بسیاری از مسئولین ایرانی و نه تنها اقای احمدی نژاد, در گذشته و حال با رجز خوانی های خود در این زمینه آب به آسیاب سر دمداران اسرائیل ریخته اند که به ادعای تهدید چندین گرم اورانیوم غنی شده زراد خانه اتمی خود را با صد ها کلاهک هسته ای و داشتن توان فنی استفاده از آن از نظر ها مغفول نگاه دارند.
تا زمانی که سرمداران حکومتی در ایران و حتی بعضی از معارضان آنان در داخل و خارج کشور به این آگاهی نرسند که از این پرونده جز مصیبت و خسارت و خطر و تهدید برای کشور ما متصور نیست و این آگاهی بدل به چنان وجدان عمومی نشود که کلیه کسانی را که به هر شکلی و در هر سوئی امیدی به این پرونده و عواقب خطرناک ان بسته اند در پهنه افکار عمومی ایرانیان رسوا نسازد سایه سنگین این پروند با همه بار تهدید و خطراتش بر کشور ما سنگینی خواهد کرد
هر چند حکومت ایران در سال گذشته بحران های داخلی شدیدی را پشت سر گذاشته که به طور طبیعی بر قدرت و نفوذ منطقه ای و موقعیت جهانی اش تاثیر جدی داشته اما با این همه به واسطه مولفه های چندی هنوز هم جمهوری اسلامی قادر به نقش آفرینی در منطقه هستند که از جمله می توان به عراق افغانستان و لبنان و فلسطین اشاره کرد. به نظر شما آیا حکومت ایران قادر به بازسازی موقعیت برتر منطقه ای خود خواهد بود یا نه؟
آنچه « موقعیت برتر» جمهوری اسلامی ایران در منطقه نامیده میشود ناشی از واقعیت های تاریخی , پیوند های دینی وقومی , موقعیت جغرافیائی و ژئو پولیتیک استثنائی کشور ما در سر چهار راه حوادث خاورمیانه و جنوب غربی آسیا است . فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی , اشتباهات نو محافظه کاران آمریکائی در دوران جرج بوش و سرنگونی حکومتها طالبان و صدام حسین در شرق و غرب ایران وضعیت و یژه ای برای کشور ما ایجاد کرده بودند که با کمترین هزینه ای بتواند موقعیت استثنائی و تاریخی از دست رفته خود رادر این متطقه گیتی بین ماوراالنهر و بین النهرین وخلیج فارس و شرق مدیترانه و فقفاز دو باره بدست آورد .
تنگ نظری ها حکومت و فقدان دور اندیشی های لازم مانع پی ریزی یک سیاست خارجی پایدار مبتنی بر مصالح و منافع دراز مدت ایران در این منطقه شده است . با این همه و علیرغم فرصت های فراوانی که به هدر داده شده اند موقعییت کنونی منطقه در چنان وضعیت از هر ج و مرج و نا هنجاری است که بدون همکاری و همگامی ایران تصور ایجاد ثبات و حد اقل امنیت در کشور های همسایه ما نظیر عراق و افغانستان و حتی پاکستان و جنوب خلیج فارس تا لبنان وجود ندارد.
چالش اساسی کشور ما در چنین وضعییتی میزان توانائی و احساس مسئولیت نسبت به امنیت و صلح و ارامش منطقه و روابط با همسایگان است .
بسیاری تنگ نظری ها و افراطی گریها که در داخل فاجعه آفریده اند در صحنه بین المللی و منطقه ای نیز فرصت های ایران را به هدر میدهند و حتی در بسیار مواقع فرصت هارا به تهدید تبدیل میکنند . و امروز بیش از هر زمان وضعیت تحول داخلی ایران با موقعیت منطقه ای و خارجی اش بطورجدی به یکد یگر پیوند خورده اند. ایرانی درگیر با بحران داخلی در چنگال گروههای افراطی , ماجراجو و مداخله گر میتواند ثبات منطقه را بخطر اندازد ومالا به نفع سیاست هائی باشد که بدنبال حضور قدرت های بزرگ و تداوم بخشیدن به جنگ های بی پیایان در منطقه هستند.
در پایان از فرصتی که در اختیارمان گذاشتید سپاسگزاریم
|