در گرگ و میش حادثه و دام
منصور خاکسار
•
گاهی پدر به تلخی می گفت: "منصور"
از باد- خانه تمکین مکن
که تقدیر تا گور
چونان طنابی محتوم، حلق آویز ماست!
و من به جِدّ می گفتم:
"خواهی دید ما، خود، حقیقت تقدیریم
که خوابِ جهان را برمی آشوبیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٣ فروردين ۱٣٨۹ -
۲٣ مارس ۲۰۱۰
سالِ ِ کدام کیفر
سالِ ِ کدام؟
گویی هزار سایه کمین کرده ست
در برگ و باد
و مرگ، پنجره ها را بسته ست
ای باژگونه ماه!
شب، از کدام سوی به من می وزد
کان سوی خاک
گوئی در انتهای جهانم
آوارِ گور و نمک و شب
از مغزِ استخوان و کفن می وزد!
آه...
من سر خطِ چیستم
که مرگم طلیعهی آزادی ست
و جهان در نام من تولد می یابد
با کدام صراحی مستم
که در صدفِ عشق، پنهانم
و با نفسم، آفتاب، پَر می گشاید
گاهی پدر به تلخی می گفت: "منصور"
از باد- خانه تمکین مکن
که تقدیر تا گور
چونان طنابی محتوم، حلق آویز ماست!
و من به جِدّ می گفتم:
"خواهی دید ما، خود، حقیقت تقدیریم
که خوابِ جهان را برمی آشوبیم
و تقدیر،
راز هویّت ِ شبخیز ِ ماست!"
|