برای منصور که شاید از زندگی پُر شده بود
سیاووش میرزاده
•
دیری ست که آذرخش
رغبت ازحضورِ چشم و
اُنس از وفورِ گفت و شنود دود می کند
نابود می کند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۵ فروردين ۱٣٨۹ -
۲۵ مارس ۲۰۱۰
مرگ می آیدِ خود را بی گمان خواهد آمد
نامِ ما را شاید روی پیشانی سنگی بر بالامان
سنگ تراشی از اهلِ نمی دانم
با خط نسخ یا کوفی یا نستعلیق نقرکند
یا نکند
دیری ست که داس
مرگ از سهمِ تیزی ش
در وجه سبزِ یاد می دوانَد
با جانِ خسته ی ما جنگ می کند
عبور مکث می دهد بر جاریِ زمان
و کرانِ نام از نشانه ها کم می کند
کم رنگ می کند
دیری ست که آذرخش
رغبت ازحضورِ چشم و
اُنس از وفورِ گفت و شنود دود می کند
نابود می کند
دیری ست که خاک
زیر از ایستاده ی ما پس می کشد
و بالای خود بر ما می ریزد
دیری ست که زیرِ خاک
بازِ دست های باز رابطه را از ما خط می زند
و آشنا
از اّلفتِ نام و یاد در ما تنگ می کند
نَقرِ برسنگ می کند
وما همپای خاک مرگ را با دسته گلی در خود به تماشا می آییم
|