به یاد رفیق و خواهر مبارزم گلریز قبادی
گلرخ قبادی
•
گلریز همراه با دو نفر دیگر از رفقای شورا به نام های فریده زکریایی و فایزه قطبی تصمیم گرفتند به کمک مردم جنگ زده ترکمن صحرا بشتابند. بدین ترتیب آنها به گروه بزرگتری از مبارزین که در میان آنها چند نفر دکتر و پرستار حضور داشتند، پیوستند. عصرروز نهم فروردین ۱۳۵۸ این گروه امدادگر به طرف ترکمن صحرا حرکت کرده و در مسیر راه قبل از رسیدن به مقصد در اثر تصادف ماشین او همراه با هشت نفر دیگر از رفقای این گروه جان باختند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۹ فروردين ۱٣٨۹ -
۲۹ مارس ۲۰۱۰
گلریز سال ۱٣٣۰ در یک خانواده متوسط شهر سنندج چشم به جهان گشود. از همان اوایل نوجوانی علاقمندی خود را به مطالعه نشان داد. کم کم توجهاش بهمسائل اجتماعی و سیاسی جلب شد و نسبت به نابرابری های جامعه حساسیت نشان می داد. این امر در نوشته هایی بصورت قطعات ادبی بخوبی نمایان می شد.
در سالهای ۱٣۴٨ - ۱٣۴۷همراه با خانواده به کرمانشاه منتقل شده و بهادامه تحصیل پرداخت. در آنجا با گروهی از مبارزین که در میان آنها افرادی نویسنده و شاعر هم دیده میشدآشنا شد. در جلساتی مخفی با هم فقط به بحث و مطالعه می پرداختند. اما بزودی متوجه شد که این نظرات و شیوه کار با روحیه مبارزاتی او هم خوانی ندارد زیرا او به فعالیت عملی و ارتباط با توده های مردم عقیده داشت.
بعد از اتمام دوره دانشسرای راهنمایی تربیت دبیری به سنندج باز گشت و در مدارس راهنمایی این شهر به تدریس پرداخت. با بر قراری رابطه نزدیک با دانش آموزان و خانوادههایشان به محرومیت ها و نابرابری های اجتماعی بیشتر پی برد. به منظور ارتباط نزدیک با دانش آموزان محروم و تهیدست و کمک به آنها در یکی از محلات فقیرنشین اتاقی اجاره کرده و در میان مردم زندگی می کرد. این تصمیم انقلابی در دورانی که گلریز زندگی می کرد و با وجود فرهنگ مردسالارانه در جامعه کردستان کاری بس دشوار و سنت شکنانه بود، ولی او با مقاومت و مبارزه شجاعانه خود، چه در خانواده و چه در عرصه جامعه این سدها را شکست.
خانه ساده و بی آلایش او محلی برای گرد آمدن خانوادهها و فرزندانشان شد. از این طریق نیازهای آنها را درک می کرد و به شیوه های گوناگون مادی و معنوی به آنها کمک می کرد. دلسوزی واحساس مسئولیت نسبت به مردم و بچه ها و تلاش شبانه روزی برای کمک به دانش آموزان فقیر و محروم سبب شد او به چهرهای محبوب و قابل اعتماد در میان مردم تبدیل شود. هر چه بیشتر با زندگی مردم آشنا می شد و نابرابری های جامعه را از نزدیک لمس می کرد با عزمی راسخ برای دست یافتن به جامعهای بدور از ظلم و بی عدالتی مبارزه می کرد.
گلریز زنی مستقل و آزاده بود و با اعتماد به نفس عمل می کرد. او با ارادهای مصمم موانع رسیدن به اهداف و آرزوهایش که چیزی جز آزادی و سعادت انسانها نبود را از سر راه بر می داشت.
درحدود سالهای ۱٣۵۰ با محفلی از رفقای کومله آشنا و در همین رابطه و در ارتباط منظم با این محفل با ایدئولوژی مارکسیسم لنینیسم آشنایی بیشتری پیدا کرد. از آن پس فعالیت خود را بر اساس مشی تودهای برای رشد آگاهی کارگران و زحمتکشان در ارتباط نزدیک با آنها ادامه داد. در همین رابطه با خانواده های کارگری بیشتری آشنا شده و برای بوجود آوردن رابطهای نزدیکتر با آنها و مخصوصا" زنان، تصمیم گرفت عرصه فعالیت خود را به روستاها منتقل کند. در این رابطه در روستاهای آسمان دره وکریان (از توابع سنندج) و کانی میران (مریوان) و چندین روستای دیگر به شغل معلمی ادامه داد. در جریان کار و زندگی برای رشد آگاهی خود و مردم تلاش می کرد. او روزها را در مدرسه با بچه ها برای امر یادگیری آنها نهایت تلاش را به خرج می داد و شب ها را با خانوادههای آن ها میگذراند. در کارها و مشکلات مردم مخصوصا" زنان شرکت می کرد. در شادی و غمشان شریک بود. مردم این مناطق خاطرات و دلسوزی ها و احساس مسئولیت های گلریز را نسبت بخود از یاد نبردهاند.
در حدود سالهای ۱٣۵۵_۵۶ بود که عدهای از رفقای این محفل (کومهله) تصمیم گرفتند شیوه مبارزه را تغییر داده و در رابطه مستقیم با کارگران و زحمتکشان قرار گیرند. در پی این تصمیم گلریز به تهران سفر کرد و در کارخانه قرقره زیبا به کارگری پرداخت. زندگی با کارگران و مبارزه در عرصهای دیگر برای او پراز تجربیات گرانبها بود.
با شروع تظاهرات ها و اعتراضات مردم، گلریز به کردستان برگشت و در این عرصه شروع به فعالیت کرد. در پخش اعلامیه ها و شبنامهها در شرایط پلیسی و حکومت نظامی این دوران فعالانه شرکت کرد. علاوه بر شرکت در تظاهراتها، تحصن ها، تبلیغ و ترویج، در خواندن و پخش اعلامیه های کومله در تحصن ها و تظاهرات ها کوشش می کرد. در جریان نوروز خونین سنندج بطور خستگی ناپذیر در عرصه های گوناگون مانند بیمارستان ها و کمک رسانی به مردم فعالانه تلاش کرد. همزمان سعی کرد با دوستان و رفقای بیشتری از مبارزین شهر آشنا شود و با تشکل های گوناگون ارتباط برقرار کند. در این رابطه با تعدادی دیگر از زنان مبارز تصمیم به تشکیل شورای زنان گرفتند. با تلاش و کوشش فراوان این فعالین، نخستین گام های این شورا برداشته شد، که گلریز همراه با دو نفر دیگر از رفقای شورا به نام های فریده زکریایی و فایزه قطبی تصمیم گرفتند به کمک مردم جنگ زده ترکمن صحرا بشتابند. بدین ترتیب آنها به گروه بزرگتری از مبارزین که در میان آنها چند نفر دکتر و پرستار حضور داشتند، پیوستند. عصرروز نهم فروردین ۱٣۵٨ این گروه امدادگر به طرف ترکمن صحرا حرکت کرده و در مسیر راه قبل از رسیدن به مقصد دراثر تصادف ماشین او همراه با هشت نفر دیگر از رفقای این گروه جان باختند.
مرگ نا به هنگام این عزیزان شهر سنندج را در یک ماتم عمومی فرو برد و خانوادهها ومادران و پدرانشان را برای همیشه داغدار کرد.
این عزیزان عبارت بودند ازفریده زکریائی، جمیل زکریائی، فایزه قطبی، گلریز قبادی، اسماعیل علی پناه، رئوف کمانگر، دکتر اسعد ورزیری، جمیل سجادی، دکتر فتح الله لطف اللهنژادیان.
یادشان گرامی با د و نامشان جاودان.
gole@home.se
|