تهدیدها و فرصتهای جنبش سبز
وضعیت ایران و تمدن بیمار
داریوش نیکومرام
•
طی سه دهه اخیر، دو غفلت هزینه و آسیب فعالیت و مبارزات روشنفکران، دانشجویان، نیروهای چپ و جنبشهای اجتماعی ایران را افزایش داده است. اول علنیگرایی افراطی و فقدان پنهانکاری و دوم عدم ورود به عرصه مبارزات، مطالبات و آرمانهای جهانی مانند خلعسلاح هستهای و غیرهستهای، مبارزه با سرمایهداری جهانی و پیامدهای آن
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۲ فروردين ۱٣٨۹ -
۱ آوريل ۲۰۱۰
این یادداشت، برش و درآمدی بر طرح و نوشتار وسیعتری است که در حال تهیه است.
اغلب این پرسشها مطرح میشود که چه خواهد شد؟ به کجا میرویم؟ و کشمکش نیروها و قدرتهای داخلی و خارجی و اعتراضات مردمی، سرانجام ما را به کدام جهنمدرّهای پرت خواهد کرد؟ یا آنکه در مسیر وحدت مردم و رهایی از ظلم و جور حاکمان و مافیای مالی- نظامی و رسیدن به روزهای بهتر و روشنتر قرار میگیریم. طبیعی است که باید تصویر واقعبینانهای از وضع موجود، توازن قوا، تغییرات و روندها، عوامل و نیروهای درونی و بیرونی موثر، امکانات حاکمیت و ... به دست آوریم تا بتوانیم تهدیدها و فرصتها و ضعفها و قوتهای جنبش سبز یا اعتراضی را درک و شناسایی کنیم.
تا پیش از جنبش اعتراضی اخیر مردم، مبارزات، افشاگریها و نوشتهها عمدتاً در حلقه محدودی از جامعه، روشنفکران و نیروهای مردمی و چپ جریان داشت و همگانی نبود. با شکلگیری و فعالیت جنبش سبز دایره این حلقه وسیعتر شد و طیف وسیعتری از جامعه به این حلقه اعتراضی پیوست و پیگیر اخبار و رویدادهای جنبش و اعتراضها شد. در هر حال نیروهای درگیر در این میان هر کدام نقش خود را ایفا میکنند و لازم است که اهداف و سیاستهایشان را بشناسیم:
غرب و آمریکا حیلهگرانی کهنهکارند که از این آب گلآلود به دنبال صیدهای خودند. کدام صیدها و به کدام روش؟
رسانههای خارجی بهخصوص دو شبکه VOA و BBC نقش موثری در اطلاعرسانی و پخش اخبار سرکوبها و بازداشتها داشتهاند، اما در کنار آن از اهداف و القائات خود نیز غافل نبودهاند و سود بردهاند. امپریالیستها همواره خود را آزادیخواه و طرفدار جنبشهای آزادیخواهانه مردم نشان میدهند و تا آنجا که بتوانند رودرروی مردم قرار نمیگیرند. زیرکانه خود را همسو و همرأی جنبش نشان میدهند تا در وقت مقتضی و با ظرافت گاهی مانع و ترمزی برای برخی جهتگیریهای حرکتهای اعتراضی باشند و ماهرانه سمت و سوی حرکت این جنبشها را دستکاری میکنند و میکوشند آخرسر بهاصطلاح، انقلاب مخملی راه بیاندازند و بگویند که چون حکومت گرایش چپ داشت و مردم میخواهند مثل مردم «جهان آزاد» زندگی کنند و آزاد باشند و... انقلاب شد. آنها بهدنبال اهداف سلطهجویانه و امپریالیستی خودند و برای رسیدن به آن اهداف، ژستهای انساندوستانه و آزادیخواهانه میگیرند، اما معلوم نیست که بتوانند به آنها دست یابند. چون این نظامها ماهیتاً سودمحور، ضدمحیطزیست و استثمارگرند، نه جامعهگرا و محیطزیستمحور و ضداستثمار. هر اصلاح و تدبیری هم که در سرزمینهای خود به کار بستهاند ناشی از چهار عامل بوده است که عبارتاند از: ۱) انباشت سرمایه و افزایش ثروت و درآمد عمومی بر اثر غارت جهان سوم و مناسبات ناعادلانه اقتصادی طی سدههای گذشته، ۲) رشد تاریخی، اجتماعی و صنعتی جامعه، ٣) تأثیر احزاب چپ و مردمی و سازمانهای اجتماعی و روشنفکران و ۴) الزامات حفظ نظام و وضعیت موجود، والاّ اگر منافعشان به خطر بیافتد آنچنان فاشیست و بیرحم میشوند که جنگهای خانمانسوز و کشتار همگانی راه میاندازند. گاهی هم برای آنکه ثابت کنند آزادیخواهند با دشمنتراشی و ایجاد فضای جنگی و لشکرکشی به جنگ نیروهای ارتجاعی خودپرورده میروند و در کشورهای خودشان نیز به بهانه تروریسم آزادیها را محدود میکنند و از حمایتهای اجتماعی میکاهند.
بهطورکلی یکی از اهداف اصلی نیروهای غیرمردمی و باطل در هر جنبش اجتماعی، مخدوش و مغشوشکردن ذهن مردم و بههمریختن مرزهای اجتماعی است تا حق و باطل قابل تشخیص و شناسایی نباشد و به این روش مردم گیج و سرگردان شوند وبرای پیوستن به جنبش، دچار شک و تردید گردند.
غرب و امپریالیسم بر اوضاع مسلط و واقفند. طبیعی است که با این همه امکانات مالی و سابقه تاریخی و نهادهای ریشهدار مطالعاتی و تحقیقاتی و اطلاعات وسیع، همه امور را زیر نظر دارند. میدانند که حرکت مردمی سالم و مثبت بر ضد حکومت دینی و استبدادی و نابرابری و فساد اقتصادی چه مخاطراتی برای آنها دارد. در این کشمکشها آنها نه بازنده بودهاند و نه برنده. توانستهاند مخاطبان انبوهی برای رسانههای خود جذب کنند و به این وسیله به مرور، نگاه مردم را نسبت به خود تغییر دهند و نگرش و تحلیلهای خود را تزریق و القاء کنند، اما این نگرشها متناقض و فاقد انسجامند. دم از آزادی میزنند در صورتی که خود حامی دیکتاتورها و عامل کودتاها و سرکوبگر آزادی و آزادیخواهی در تمام کشورها بوده و هستند، از آفریقا تا آمریکای لاتین و آسیا و .... مگر آنکه نیروهای مردمی بتوانند با وحدت و اتحاد وسیع و فراگیر آنها را به عقبنشینی وادارند؛ مثلاً این نگرش که گاهی از زبان جوانها شنیده میشود و میگویند شما انقلاب کردید و سبب این وضعیت و این بدبختیها و محدودیتها و غیره شمائید، نتیجه القائات مستقیم و غیرمستقیم رسانههای لوسآنجلسی و خارجی و نیروهای راستگراست. انقلاب به خواست کسی صورت نمیگیرد. به زبان ساده، ظلم و ستم حاکمان و همگرایی و همداستانی نارضایتیهاست که تبدیل به سیل خروشانی شده و بساط حاکمیتی را برمیچیند. اگر هم به نتایج مورد نظر دست نمییابد نتیجه ضعف انقلاب، عقبماندگی ناشی از استبداد و زیرکی ضدّانقلاب و فرادستان است نه کوتاهی مبارزان. امروزه، بهدرستی بسیاری از نیروهای تحولخواه و ضداستبدادی، مبارزات کنونی را ادامه انقلاب مشروطیت میدانند و اغلب بر این باورند که این جنبش، ادامه مبارزات و ظلمستیزی و دمکراسیخواهی و عدالتطلبی انقلاب مشروطیت است.
اقدامات غرب
نشستها و مذاکرات سازمانهای بینالمللی برای حل مسئله انرژی اتمی و حقوق بشر و تحریم اقتصادی و ... دیگر شکل خندهداری پیدا کردهاند، در مورد بازیهای انرژی اتمی قبلاً نوشتهام و حال از آن میگذرم و فقط اشاره میکنم که با این نشست و برخاستهای دیپلماتیک و مضحک، چند سال است مردم را سرگرم کردهاند. چون هردو طرف به این بحرانسازیها نیاز دارند.
نقض حقوقبشر در ایران و سرکوب مردم و شکنجه و انواع محدودیتهای سیاسی و اجتماعی که مثل روز روشن است و رسانههای غربی نیز هر روز درباره آنها ساعتها برنامه پخش میکنند، با این وجود کنفراس و نشست و غیره ترتیب میدهند تا وضعیت حقوقبشر را در ایران بررسی کنند! نمایندگان ایران را برای پاسخگویی! فرامیخوانند و آنها نیز با وقاحت تمام در آن جلسات به اظهارنظر میپردازند و در آخر نیز این مهملات را به رأی میگذارند و بعد وعدههای پوچ و بیسر و ته میدهند و تاریخ نشست بعدی را تعیین میکنند و سریال دنبالهدار میسازند! ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان.
حمایت صوری سران غرب از جنبش و اعتراضات نیز به هر دلیل و با هر روشی که باشد به نفع حکومت اسلامی و به ضرر جنبش است. دقیقاً یکی از دلایل بقا و توانایی حکومت طی سالهای طولانی پس از انقلاب و نیز پس از ۲۲ خرداد ۱٣٨٨ همین تقابل و بحرانسازی با غرب بوده است. هرگاه حرکت و جنبشی از سوی مردم یا طبقات و گروههای مختلف، مانند کارگران و معلمان و ... آغاز شده، بلافاصله حمایت ظاهری و نمایشی سران غرب به آن لطمه زده است.
متأسفانه برخی از نیروهای چپ و سیاسی خارج از کشور نیز سادهلوحانه دستبهدامان دولتهای غربی و اتحادیه اروپا و برخی سازمانها میشوند که به دولت ایران اعتراض کنند یا حکومت اسلامی را تحتفشار قرار دهند! دولتهای اروپایی و غربی کِی پشتیبان مردم و جنبشها بودهاند که این بار باشند. این کارها فقط تضعیف جنبش مردم و خدمت به حکومت اسلامی است.
تحریم اقتصادی هم از آن بازیهای مسخرهای است که چند سالی است عدهای را با آن سرگرم کردهاند. دهها جلسه و کنفرانس و رفت و آمد و نشست و برخاست مقامات و سران حکومتهای غربی با کلی هزینه و اتلاف مواد اولیه و انرژی و ... برگزار میشود تا ملتها را فریب دهند. چه تحریمی؟ این تظاهر برای آن است که بگویند ما رژیم استبدادی را تحت فشار قرار میدهیم و با آن مخالفیم تا آنکه زمینههایی برای فروش محصولات خود به چند برابر قیمت فراهم کنند. تحریم فقط به نفع دلالی و دلالهای طرفین است. هر دو طرف دنبال دلالی و سود بیشترند. جمهوری اسلامی هم ادعا میکند که آی ملت ایران! ببینید که غرب و قدرتهای سلطهگر چگونه مخالف ما هستند. پس ما بحقایم. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا حکومت اسلامی و غارتگران حاکم با تکیه بر بخشی از تودهها که این اوضاع را باور میکنند، به حیات خود ادامه دهند.
تهدید نظامی
علل و اهداف تهدیدها و حمله نظامی امریکا به نمایندگی از کشورهای سرمایهداری به کشورهای مختلف، ازجمله ایران یا همراهی ظاهری با مخالفان دولتهای استبدادی از این قرارند:
ـ بهدستآوردن فرصتی برای سرکوب جنبشهای دمکراتیک، تشکلهای مردمی و چپ.
ـ حضور دائم نظامی برای کنترل اوضاع و ارعاب و ...
ـ دستاندازی وکنترل بر منابع و مواد معدنی همچون نفت و گاز و...
ـ نمایش ادعای آزادیبخشی و کسب اعتبار ضمن درگیری با حکومتهای استبدادی ضعیف و بیاعتبار.
ـ تخریب زیرساختهای اقتصادی و صنعتی، عقبراندن کشورها و افزایش وابستگی کشورها برای سرمایهگذاریهای مجدد.
ـ نفوذ به درون حلقه مخالفان استبداد و تخریب، کنترل و انحراف جنبشها.
ـ تشدید و تقویت فعالیت نیروهای جنگطلب و ظاهراً ضدامریکایی کاذب و مرتجع و ایجاد جنگها و مخاصمات انحرافی.
ـ ایجاد بحران به منظور انحراف افکار عمومی و بهحاشیهراندن مسائل اصلی جامعههای هردو طرف.
ـ ایجاد تنش و فضای جنگی با هدف لشکرکشی و فروش اسلحه.
جنبش سبز
در مسیر زمان، هر حرکت و جنبشی، اتفاق نوپدیدی است، مشابهتهایی دارد، اما در نوع خود جدید و منحصربهفرد است. جنبش سبز هم در چنین فضا و مسیری گام برمیدارد. سرشار از تجربههای نو است. پرسشها و مسائل انسانی و اجتماعی تازهای به عرصه عمومی، اجتماع عقبنگهداشتهشده و اندیشه اجتماعی آورده و به بحثها و چالشهای فکری بزرگی دامن زده است؛ مثلاً اینکه چرا تودهها آنطور که باید و شاید به میدان نمیآیند، پرسش بجایی است. در پاسخ به آن گاهی به شدتِ سرکوب و ارعاب و شقاوت و بیرحمی حاکمیت اشاره میشود. علاوه بر این گمان میرود نداشتن اعتماد و اطمینان به رهبران فعلی جنبش، اغتشاش و ضعف فکری، تجربه ناموفق انقلاب اسلامی و فقدان سازمانهای پیشرو و انقلابی از دیگر دلایل این عدم شرکت در حد انتظار باشد. تودهها ـ شاید به درستی ـ رهبران فعلی را آنقدر شایسته حمایت نمیدانند که از آنها پیروی کنند. اما رهبران فعلی جنبش هرقدر هم که میانهرو و طرفدار نظام باشند، همین که در برابر ارتجاع مخوف مالی و نظامی حاکم ایستادهاند، تا این مرحله، شایسته تقدیراند.
طی سه دهه اخیر، دو غفلت هزینه و آسیب فعالیت و مبارزات روشنفکران، دانشجویان، نیروهای چپ و جنبشهای اجتماعی ایران را افزایش داده است. اول علنیگرایی افراطی و فقدان پنهانکاری و دوم عدم ورود به عرصه مبارزات، مطالبات و آرمانهای جهانی مانند خلعسلاح هستهای و غیرهستهای، مبارزه با سرمایهداری جهانی و پیامدهای آن مانند نابرابری، آلودگی و تخریب محیطزیست، مخالفت با تولید انرژی هستهای و توضیح مخاطرات و زیانهای آن برای سلامتی مردم، نقد و افشای مبادلات و مناسبات ناعادلانه اقتصادی در جهان و....
به راستی که کار بزرگی پیش روست. مافیای مالی - نظامی ارتجاعی با هزاران میلیارد تومان فساد اقتصادی و غارت منابع مالی و معدنی و... به قدرتی مخوف و ضدبشری و ضدانسانی تبدیل شده است. پیروزیهای هرچند کوچک در این میدان، دستآوردهای بزرگی به حساب میآیند. حکومت اسلامی خطر و آفتی بزرگ برای تمام بشریت و جنبشهای اجتماعی بهخصوص در کشورهای مسلماننشین است. جمهوری اسلامی با تشکیل گروههای ارتجاعی و انقلابینمای مذهبی و مشکوک، جنبش شریف و نجیب فلسطین را به بیراهه کشاند و حالا به تخریب سایر جنبشها مشغول است. اهداف دخالتها نیز از این قرارند: انحراف مسیر جنبشها و حرکتهای اجتماعی از مسیر عدالتخواهی و ضدامپریالیستی و دمکراسیخواهی به خرافهگرایی و جنگ مذهبی و موهومات و عقبماندگی مذهبی و ....
درخواستها و مطالبات اصلاحطلبان و سران جنبش سبز، حداقل انتظارات جناحی از حکومت برای تغییرات اصلاحی است. اما مافیای مالی - نظامی و ارتجاع طالبانی حاکم (از نوع ایرانیاش) حاضر به شفافسازی اقتصاد نیست. نقد و انتقاد را برنمیتابد و نشان داد که برای حفظ قدرت و ثروت حتی به خودیها هم رحم نمیکند. حکومت دینی و سران آن با حربه و بهانه خدا و پیغمبر و اسلام به هر جنایت و عمل خلاف اخلاق و انسانیت دست میزنند و از هر نوع غارتگری و شکنجه و قاچاق رویگردان نیستند.
اصلاحطلبان، لایه و قشری پایینتر از باند مافیایی حاکماند که از شدت فساد اقتصادی موجود و ناکارآمدی دولت و رکود اقتصادی و رواج خرافات و تباهی تولید و صنعت و جامعه و ... به ستوه آمدهاند. آنها به حاشیه رانده شدهاند و سرانجام لب به انتقاد گشودهاند و امیدوارند بتوانند با اصلاحات و تغییرات، وضعیت غیرطالبانی و متعادلی ایجاد کنند. این است که سطح خواستها و مطالبات جنبش اعتراضی مردم یا بخشهایی از آن، با سران اصلاحات و جنبش سبز یکسان نخواهد ماند.
تا امروز جنبش سبز عمدتاً در سطح و اعتراض به عملکرد سیاسی حاکمیت پیش رفته است و این حالت دیگر نمیتواند بسیجگر و شفاف و نتیجهبخش باشد. وقت آن است که ضمن گسترش افشاگریهای اقتصادی، برنامه اقتصادی و اجتماعی همه گروهها و جریانها و نیز حداقل توافقها و مطالبات مشخص شوند تا بتوان بر مبانی و هدفهای مشترکی تکیه کرد و پیش رفت. جنبشِ سبز بدون مرزبندی صریح اقتصادی با راست افراطی و غارتگر داخلی و جهانی و بدون موضعگیری شفاف در مورد مسائل اقتصادی، همچنان در معرض اتهام و تهدید خواهد بود.
مخلوطبودن جنبش با انواع دیدگاهها و گرایشها و جناحها کارکرد خود را به پایان رسانده است. لازم است بر اساس برنامههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روشن، هم عوامل ناسالم و کاذب کنار گذاشته شوند و هم بهانههای حکومت برای جذب افراد و ماموران ناآگاه و زدن اتهام و انگ وابستگی و حمایت قدرتهای غربی و استعماری و ... خنثی شود. اما آفتها و تهدیدها همچنان در کارند و چهبسا از سوی مراکز خاص خارجی حمایت میشوند. جریانهای انقلابینمای مشکوک و چپنما و مخرب از جمله آفتهای جنبشاند و گمان نمیرود بهسادگی بتوان از صدمات آنها مصون ماند.
تأکید موسوی بهدرستی بر استبدادستیزی است. بستهشدن فضای مطبوعاتی، رسانهای و ... را حضور و تداوم استبداد دوران شاهنشاهی میداند. موسوی بار دیگر حقانیت انقلاب ۵۷ و مبارزات طولانی مردم از مشروطیت تا امروز را یادآوری و گوشزد کرده است. این نکته بهخصوص امروزه مورد توافق روشنفکران و مصلحان است.
موسوی استبداد دینی را بدترین نوع استبداد خوانده، میگوید که هنوز پس از ٣۰ سال انقلاب ۵۷ به خواستهها و آرمانهای خود دست نیافته است. وی همچنین به عدم پاسخگویی دولت به دیوان محاسبات کشور، شفاف نبودن نحوه فروش نفت و شیوههای هزینهکردن آن، فرار از حساب و کتاب و ویرانکردن دستگاه برنامهریزی توسط دولت اشاره میکند.
برخلاف ادعای حاکمیت، با بحرانسازی مشترک ایران و غرب، کشورهای عربی بهانههای بیشتری برای خرید اسلحه و خرجکردن دلارهای نفتی پیدا میکنند. با همین بحرانسازیها، پای امریکا به منطقه باز میشود، کشتیهای جنگی به دریای عمان و خلیج فارس اعزام میشوند و ... اما باز هم حاکمیت به دروغ شعار مرگ بر امریکا میدهد. شکی نیست که امپریالیسم و سرمایهداری جهانی عامل و باعث فقر و نابرابری و تخریب محیط زیست و جامعهها و ... در سراسر گیتی است، اما جمهوری اسلامی ایران از این واقعیت آشکار و مسلم ابزاری برای منزهجلوهدادن خود ساخته است.
واکنش و پاسخ درست به این فریبکاریها، برعکسخوانی نیست. یعنی هرآنچه که حکومت اسلامی گفت و ادعا کرد و شعار داد عکساش درست باشد. این دامی است که حاکمیت گسترده است. عدهای از آنطرف میافتند و عدهای هم آن حرفها را باور میکنند و حکومت را طرفدار ضعفا و مخالف قدرتهای سلطهگر میپندارند.
همین واکنشهای سطحی است که عدهای را وا میدارد در مقابل شعار مرگ بر امریکا، شعار مرگ بر روسیه و مرگ بر چین سر بدهند. شعارهای بدون محتوا و سطحی هرچه باشد دردی را دوا نمیکند و گمراهکننده نیز هست. مسئله اصلی جامعه ما اختلاف بین مرگ بر امریکا با مرگ بر روسیه نیست. نظام کنونی امریکا و روسیه و ایران همگی سرمایه داری و فاسد است. چین هم بدجوری به میکروب سرمایهداری آلوده شده و در مسیر دوری از سوسیالیسم اولیه و پیروی از استثمار، ثروتمندپروری، بازارگرایی و تولیدگرایی افراطی و متداول افتاده است. شعار ما مرگ بر غارتگری و ظلم و ستم در سراسر جهان و ایران است. مبارزه مردم ایران همانند سایر ملتها و زحمتکشان، نفی زورگویی و خرافات و غارتگری و فساد اقتصادی است. اتفاقاً روشنفکران، معترضان و جنبش سبز نیز باید شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل و مرگ بر همه ستمها و ستمگران سر بدهند. اما در صفی مستقل و جداگانه و با محتوایی روشن و شفاف نه مانند حاکمان که شعارهای ضدامریکایی و ضدسرمایهداری و اصلاح الگوی مصرف و عدالتخواهی و رفع فقر و غیره را وسیلهای برای جذب تودههای ناآگاه قرار دادهاند.
فاجعه حکومت اسلامی
فساد اقتصادی فجیع، تورم بالا، تخریب هولناک محیط زیست و طبیعت، فرارمغزها، نابودی صنایع داخلی، استبداد و منع ایجاد تشکلها و فعالیتهای اجتماعی و کارگری و انتشار مطبوعات آزاد و کتاب و اعمال محدودیتهای شدید فرهنگی و هنری، بیکاری و گسترش فقر و نابرابری و رشد روزافزون انواع بزهکاریهای اجتماعی (ناشی از اوضاع اقتصادی، اجتماعی) و شکنجه و زندانِ منتقدان و مصلحان، کارنامه درخشان جمهوری اسلامی را در این سی سال تشکیل میدهد. با این حال افراد منتقد، به جرم تضعیف نظام و برانداری دستگیر میشوند. نظامی که کارنامه قابل قبولی ندارد و سر تا پا فاسد و ظالم و ضدانسانی است، چرا نباید تضعیف و سرنگون شود؟ آیا کارنامه و عملکرد این نظام قابل دفاع است که تضعیف آن ناروا باشد؟ بد نیست به نمونهای اشاره کنم: «براساس شواهد موجود، از جمع بدهیهای معوقشده، بخش قابلتوجهی مربوط به تعداد نسبتاً معدودی از افراد خاص است که گرچه اطلاعات دقیقی در مورد آنها در دست نیست، اما تسهیلات پرداختشده به آنها کاملاً غیرعادی به نظر میآید. به نوشته روزنامه قدس: "کمیسیون اصل ۹۰ مجلس فهرستی نود نفره را در اختیار دارد که جمعاً حدود هشت هزار میلیارد تومان وام دریافت کردهاند." این به آن معنی است که هریک از ۹۰ نفر مورد بحث، بهطور متوسط، بیش از ٨٨ میلیارد تومان (یعنی نزدیک به ۹۰ میلیارد تومان) از بانکها گرفته و پس ندادهاند. متأسفانه در مورد این افراد و تسهیلات دریافتی آنها اطلاعات دقیقتری در دست نداریم. اما بر اساس آنچه ما در مورد اقتصاد کشور خود و شرایط و ضوابط بانکها میدانیم، این قبیل وامها در چارچوب نُرمهای شناختهشده نمیگنجد و معلوم نیست که چگونه و برای چه فعالیتهایی پرداخت شدهاند و چرا بازپرداخت نمیشوند» (دکتر فرخ قبادی، روزنامه دنیای اقتصاد، ۲۶ دیماه ۱٣٨٨).
کارنامه غیرقابلدفاع و ننگین و مردود جمهوری اسلامی به موارد پیشگفته محدود نمیشود. جمهوری اسلامی دستآوردهای دستکم یکصد سال اخیر روشنفکران، هنرمندان و نویسندگان، مبارزان و متفکران کشور را تخریب کرد و ایران را به صد سال پیش بازگرداند. خدمتی بالاتر از این به امپریالیسم؟ لحظهای به مبارزات سیاسی و فعالیتهای ادبی و فرهنگی و اجتماعی و پژوهشی صدسال اخیر بیاندیشید و آنگاه رفتار و برخورد حکومت را به یاد آورید. حضرات هنوز انتشار آثار متفکران پیش از مشروطه را تحمل نمیکنند و با وقاحت و ریا و نیرنگ شیخفضلالله و فدائیانِ اسلام را شایسته ستایش میدانند.
در این کشور ستارخانها، پیشهوریها، ارانیها، روزبهها، طبریها، ساعدیها، بهرنگیها، دلاوران فدایی و سیاوش کسراییها، نوشینها، احمد محمودها و صفر قهرمانیها و بهآذینها و جانبرکفان سازمان نظامی و همچنین کهکشانی از شخصیتهای بزرگ و شریف فرهنگی و اجتماعی، عمری صادقانه و صمیمانه با مبارزات سیاسی و هنر و قلم و ترجمهها و آثار خود با فساد و استبداد و بیعدالتی مبارزه کردند و جامعه و فرهنگ ایران را محتوا و معنا بخشیدند. حاکمیت اسلامی تأثیرات آنها و آثار و دستآوردهای تمام این تلاشها را منکوب و بایکوت و ممنوع کرد. پس از انقلاب تقریباً تمام نویسندگان، محققان و متفکران (علاوه بر مبارزان سیاسی) یا دستگیر و زندانی شدند یا به مهاجرت اجباری تن دادند.
دولت سرمایهداری
جنگافروزی و دشمنتراشی و بحرانسازی همواره ابزاری در دست حکومتها و سرمایهداری برای حفظ نظام، انحراف افکار عمومی از مسائل حاد اجتماعی و داخلی و داشتن بهانهای برای سرکوب و ایجاد محدودیتهای اجتماعی و سیاسی بوده است.
دولتهای کنونی ـ بهخصوص دولتهای استبدادی انقلابینما ـ برای بقا و حفظ نظام ناعادلانه و مخرب موجود خود، هرآنچه که از ادبیات و هنر و فرهنگ و اندیشه و فولکلور و موسیقی و... مردمی لازم بدانند مصادره و اخذ میکنند و ضمن سوءاستفاده به شکلی تحریفشده، شعاری و التقاطی آن را تحویل مردم میدهند. چون سرمایهداری دیگر حرفی برای گفتن ندارد. برخی از کتابهای علوم انسانی مدارس و دانشگاهها نیز چنین حالتی دارند. وقتی آنها را میخوانید در بعضی از صفحات تعجب میکنید که چگونه حکومت اجازه درج چنین مطالبی را داده است، اما در ادامه میبینید که همان اندیشه و شرح درست را کاملاً به بیراهه کشانده و متممهای خرافی و انحرافی به آن افزودهاند. شناخت دولت سرمایهداری پیششرط و پیشنیاز هر جنبش و اقدام سیاسی دمکراتیک و عدالتخواهانه است. این شناخت بر مبنای تجربههای تاریخی، واقعیتهای عینی جامعه و اصول و آموزههای علمی برآمده از این تجربهها به دست میآید. بر این مبنا دولت سرمایهداری سازمانی بزرگ برای حفظ وضعیت موجود، منافع اقلیت حاکم و متمول و اداره جامعه برای استمرار و تداوم سود است که به نمایندگی از طرف حاکمیت و طبقه حاکم و فرادستان با استفاده از ابزارهای معنوی و مادی به انجام وظیفه میپردازد. ابزارهای مادی را زندان و پلیس و سرکوب و غیره تشکیل میدهند و ابزارهای معنوی را تبلیغات سیاسی و ایدئولوژی و ترویج اندیشهها و نگرشهای مورد نظر حکومت. تمام اقدامات سرکوبگرایانه یا اصلاحی دولتها از همین مبانی سرچشمه میگیرند.
تمدن بیمار
آیا تاکنون هیچ برآوردی از هزینهها و اسراف و ریختوپاشهای هنگفت در جامعههای صنعتی و غربی و مصرفی صورت گرفته است؟ این همه حیفومیل مواد اولیه، سوخت، انرژی و لوازم گوناگون و تنوعطلبی افراطی و ساخت فیلمهای پرخرج و حادثهای و شوهای تلویزیونی مبتذل و پرهزینه و اتومبیلبازی و چراغانیها و اتلاف منابع و تخریب محیط زیست و دستکاریهای ژنتیکی در محصولات کشاورزی و مصرف بیرویه کاغذ و صدها مورد دیگر خلاف مصالح بشری و عدالت و زیست سالم نیست؟ مصرف میلیاردها دلار برای تولید انواع سلاحهای جنگی و اتمی و کشتارجمعی و غیرجمعی و زهرمارهای دیگر چه ارتباط و تناسبی با سعادت و مصالح مردم و جامعه و زندگی و طبیعت و غیره دارد؟ با این مواد و منابع و بودجههای نظامی و جنگی، تمامی نیازهای بهداشتی و آموزشی و عمرانی مناطق محروم همه کشورها برآورده میشوند.
آری، با کمی تأمل به وضعیت جهان درمییابیم که با گند و افتضاحی جهانی مواجهایم و ایران نیز گوشهای از این گند و فضاحت سرمایهداری جهانی است. مبارزه کنونی مردم نیز مبارزهای جهانی است. حضرات و سران حکومت اسلامی گمان نکنند با شعارهای ضدسلطه و ضدغربی و غیره میتوانند خود را دیگرگون و جدا از دیگران و منزه جلوه دهند. حاکمان اسلامی در کنفرانس کپنهاک و مناسبتهای متعدد از باطلبودن سرمایهداری و آثار مخرب آن داد سخن میدهند که همه برای فریب مردم است. یعنی همان فرار به جلو و آی دزد آی دزد گفتن تا خودشان را در این غائله و جنجال پنهان کنند. همه میدانند حکومت و دولت و مافیای حاکم بر ایران از بدترین نوع سرمایهداری بوده و سر تا پا فاسد و زورگو و ضدعدالت و ضدانسانی است. اسکلههای اختصاصی در سواحل خلیج فارس، فساد اقتصادی، قاچاق، نابرابری و رشد اقتصادی و صنعتی ضعیف و ناسالم و غلط و اتلاف منابع و بیکاری و هجوم آوارگان و جوانان بیکار روستاها و شهرستانها به تهران و مراکز استانها و بنبستها و معضلات زندگی شهری و رفت و آمد در شهرها، همه و همه دستآوردهای افتخارآمیز! همین حکومت اسلامی است. غرب سرمایهداری بس نبود حالا چین و روسیه و کشورهای دیگر هم به این فضاحت جهانی پیوستهاند؛ مسابقه برای سودجویی، قدرت، رقابت، گسترش فقر، نابودی و تخریب منابع و مواد و طبیعت.
سادهلوحی است که رشد اقتصادی چین و تبدیل آن به کارخانهای برای تولید انواع محصولات و صادرت و غیره را موفقیت و دستآورد به حساب آوریم. میکروب سرمایهداری چین را هم در همان مسیر بیراهه و مخرب تولید و مصرف افراطی و زبالهسازی و ... بدون توجه به نیازهای اصلی جامعهها و کشورها و زندگی قرارداده است. جامعه و انسانها به معنویت، رشد اخلاقی و علمی، حفظ طبیعت، تأمین حداقل امکانات رفاهی، بهداشت و آموزش، احساس مسئولیت اجتماعی، نوعدوستی، فداکاری و غیره نیاز دارند نه تبدیلشدن به ابزارهایی برای تولید و مصرف. زبالهسازی و تخریب طبیعت و اتلاف منابع افتخاری ندارد. چه چین باشد و چه غیر چین.
چه معنی دارد که عدهای در کشورهای نفتخیزی مثل عربستان و قطر و ... در دریای ثروت و اسراف غوطه بخورند و در مقابل بسیاری از نقاط و مناطق در کشورهای مختلف در محرومیت و فقر مفرط دست و پا بزنند. آیا این با عقل و انصاف و معیارهای انسانی جور در میآید. تمدن و جهان کنونی سراسر در گمراهی و بیراهه سیر میکند و احتیاج به دگرگونی بر مبنای معیارهای انسانی، مصالح جمعی و بشری با تکیه بر اصول و تجربههای سوسیالیستی دارد.
دوران تقدس رشد و تولید و مصرف سپری شده است. با اینحال گاهی نیروهای آگاه و مردمی نیز در دام این «ارزشها» و گفتمانهای متداول و تکراری میافتند. واقعیتهای موجود اقتصادی و اجتماعی ایران و جهان مسائل مهمتر و حیاتیتری پیش روی مصلحان قرار داده است.
روشن است که سرمایه در پی توسعه تولید و بازار و مصرف و پایداری و تدوام سود است. اما با این معیار و مبنا، نیازها و مصالح جامعه قربانی شدهاند. جنون تولید و مصرف، آن هم مصرف کالاهای غیرضروری یا افراط جوامع در استفاده از آنها، آسیب به طبیعت و منابع و آلودگی هوا و دریاها و محیط زیست و بحران زبالهها و ... همه و همه تغییر در شیوه زندگی و توجه به امور جدید را ضروری ساخته است. تصور کنید چه حجمی از لوازم آرایش در کشورهای صنعتی غرب تولید و مصرف و صادر میشود. چهقدر لوازم خانگی و اتومبیل دور ریخته میشوند، چهقدر در مصرف انرژی اسراف میشود. و ناچار میشوند به سوخت و انرژی هستهای روی بیاورند که سر تا پا و از ابتدا تا انتها مضر و بیماریزاست.
چه میزان مواد مخدر و اسلحه و هزاران کالای دیگر تولید و مصرف میشود و بعد پز هم میدهند که جامعه آزاد و پیشرفته و دموکراتیکی دارند و اتومبیلهای مدرن و غیره میسازند. اما به چه بهایی؟ به بهای خانهخرابی تودههای فقیر و نابودی طبیعت. بعد کنفراس زمین و کپنهاک و غیره برگزار میکنند تا گرمشدن زمین را بررسی کنند و قطعنامه و توافقنامه صادر کنند تا خود را مصلح جلوه دهند آن هم از سر ناچاری.
در چنین اوضاعی انسانها تبدیل به ابزار میشوند. ابزارِ تولید و مصرف. در چنین اوضاعی جایی برای پرورش شخصیت و بینش اجتماعی و نوعدوستی و احساس مسئولیت اجتماعی و غیره باقی نمیماند.
هند، هم پیشرفت میکند و هم دمکراسی دارد، اما واقعیتهای اجتماعی آن فاجعهبار و دردناک است. بیش از ۲٣۰ میلیون نفر از سوءتغذیه رنج میبرند، زاغهها رو به افزایشاند و بیش از ۴۰ درصد مردم با درآمد کمتر از یک دلار در روز به سختی به حیات خود ادامه میدهند. هند از نظر شاخص گرسنگی در میان ٨٨ کشور در ردیف ۶۶ قرار دارد. (گزارش وضعیت جمعیت جهانی در سال ۲۰۰٨ صندوق حمایت سازمان ملل) نیاز هند چیست؟ تولید و مصرف و افزایش سود سرمایهها و تباهی جامعه و طبیعت یا رهایی از جهل و فقر و بیعدالتی و نیز کنترل جمعیت و حفظ طبیعت و ...؟ تولید لازم است اما تولیدات ضروری.
سالها پیش، کتابی با عنوان «دنیا، انبار اسلحه» منتشر شد، جدا از مطالب و محتوای مفید کتاب، همواره نام آن کتاب برایم هشداردهنده و معنادار بوده است. حالا که به دنیا مینگرم به نظرم میآید که برای امروز، عبارت «دنیا، انبار اسلحه و زباله» مناسبتر است. چون سرمایهداری که بر مبنای سود و تولید و مصرف و دلالی و ... عمل میکند، کره زمین را به انبار اسلحه و زباله تبدیل کرده است.
دستآوردهای تمدن بیمارِ جهان آزاد
چند اشاره و نمونه
جهان ـ محیطزیست:
ـ مقدار سالانه زبالههای الکترونیکی (موبایل، کامپیوتر، تلویزیون و ...) را بیش از ۵۰ میلیون تُن تخمین میزنند.
ـ انرژی مصرفشده برای تولید هر عدد قوطی فلزی آلومینیومی، معادل مقدار بنزینی برابر با نصف ظرفیت هر قوطی است.
ـ تخمین میزنند که سالانه در جهان یک میلیون پرنده و ۱۰۰ هزار پستاندار و لاکپشت دریایی بر اثر بلعیدن پلاستیکها به هلاکت میرسند.
ـ هرسال دو میلیون نفر بر اثر آلودگی هوا از بین میروند.
ـ در زبالههای الکترونیکی بیش از ۱۰۰۰ نوع ماده وجود دارد که بسیاری از آنها مانند سرب، جیوه، آرسنیک، کادمیم، سلنیوم، کرومیوم، و ... سمیاند.
ـ استرالیاییها هر ۱٨ ماه موبایل خود را تعویض میکنند و این بدان معنی است که تقریباً ۱۶ میلیون موبایل بلااستفاده مانده است.
ـ کاربرد بیش از ۱۰۰ نوع ماده سمی در لوازم تولیدشده عامل بیماری نوزادان، سرطان و تغییرات ژنی است.
ـ هرسال ۶٣ مایل مربع از جنگلهای استوایی و بارانی تخریب میشوند.
ـ هرسال حدود چهار میلیارد مکعب دیاکسید کربن وارد هوا میشود.
ـ کیسهها و زبالههای پلاستیکی که به دریاها ریخته میشوند سالانه سبب مرگ یک میلیون موجودات دریایی میشوند.
ـ از میان ۴۷۶۷۷ گونه زیستی، ۱۷۲۹۱ گونه در معرض انقراض است (IUCN).
ـ نتایج تحقیقات نشان میدهد که نسل ۲۱ درصد از پستانداران، ٣۰ درصد دوزیستهای شناختهشده، ۱۲ درصد پرندگان، ۲٨ درصد خزندگان، ٣۷ درصد ماهیان، ۷۰ درصد گیاهان، و ٣۵ درصد نرمتنان در حال انقراض هستند (IUCN).
ـ هر دقیقه ۱۰۰ هکتار از درختان جنگلهای استوایی و بارانی قطع میشوند.
ـ هفده درخت میتواند سالانه ۲۵۰ پوند کربندیاکسید را جذب کند و در مقابل سوزاندن هر تُن کاغذ ۱۵۰۰ پوند کربندیاکسید ایجاد میکند.
جهان ـ فقر و نابرابری:
ـ هر روز ۲۵ هزار کودک بر اثر فقر از بین میروند، یعنی در هرسال ۹ میلیون کودک.
ـ در سال ۲۰۰۵ تعداد ۷۲ میلیون کودک در سن تحصیل در کشورهای درحالتوسعه نتوانستند به مدرسه بروند. یک درصد منابع مالی صرفشده برای تولید سلاح میتوانست تمام کودکان را به مدرسه بفرستد.
ـ تعداد ۱/۱ میلیارد نفر از ساکنان کشورهای درحال توسعه به آب کافی دسترسی ندارند و ۶/۲ میلیارد نفر فاقد امکانات بهداشتی هستند.
ـ تولید ناخالص داخلی ۴۱ کشور فقیر و بدهکار (بخوانید غارتشده) با ۵۶۷ میلیون نفر جمعیت برابر با دارایی ۷ نفر از بزرگترین ثروتمندان جهان است.
ـ دارایی ۴۹۷ میلیاردر بزرگ دنیا برابر ۵/٣ تریلیون دلار، معادل ۷ درصد تولید ناخالص داخلی همه کشورهاست.
ـ هرروز بیش از ۴۰ هزار کودک از انواع بیماریها جان خود را از دست میدهند.
ـ هرروز ٣۹۰۰ کودک بر اثر آلودگی آب از بین میروند.
ـ هرسال ٨/۱ میلیون نفر بر اثر بیماری اسهال جان خود را از دست میدهند.
ایران:
ـ کاهش سطح جنگلها از ۱٨ میلیون هکتار به ۵/۲ میلیون هکتار.
ـ خشکشدن تالابها و دریاچههای هیرمند، شادگان، مهارلو، بختگان، پریشان، کافتر، رودخانه زایندهرود و ...
ـ خشکشدن تدریجی دریاچه ارومیه که فاجعهای ملی و فراملی است.(علت: کشیدن جاده و کاهش ورودی آب رودخانهها بر اثر برداشت و بهرهبرداری بیش از اندازه)
ـ آلودگی شدید هوای شهرهای بزرگ.
ـ آلودگی شدید خلیج فارس، دریای خزر و رودخانهها و مرگ هزاران ماهی و آبزیان و پرندگان مهاجر و ... « بیش از ۱۶۵ رودخانه در کشور شناسایی شدهاند که از بین آنها ۷۰ رودخانه بیشترین آلودگی را داشتهاند و با توجه به میکرواورگانیسمهای بیماریزای موجود در خود، میتوانند موجب بروز بیماریهای مرگآور همهگیر شوند».
ـ نابودی گونههای زیستی و جانوری
ـ رشد سرطانی تهران بر اثر مهاجرت ناشی از بیکاری در روستاها، شهرستانها و نابودی طبیعت تهران و بروز بنبستهای شهری و رفتوآمد و اتلاف منابع، سوخت و آلودگی هوا و ...
ـ ایران از نظر شاخصهای پایداری محیط زیست با کسب رتبه ۱٣۲ در بین ۱۴۶ کشور در انتهای جدول جهانی قرار دارد.
ـ مدیر کل محیط زیست استان تهران: روزانه ۵/۷ تا ٨ هزار تن زباله در تهران تولید میشود که همه آنها به کهریزک منتقل میشود... کهریزک حدود ۵۰ هزار نفر جمعیت دارد که به خاطر دریاچه متعفن شیرابه ناشی از زباله و گاز متانی که از آن متصاعد میشود، به انواع و اقسام بیماریهای پوستی وگوارشی مبتلا شدهاند. معضل کهریزک فقط دفن زباله در آن نیست، بلکه تمام فاضلابهای شهری و کارخانجات صنعتی، فلزات سنگین و خونابه کشتارگاهها به این منطقه سرازیر میشود (روزنامه سرمایه، ۶ خرداد ۱٣٨۷).
ـ رتبه ایران در سال ۲۰۰٨ در فساد مالی، ۱۴۱ در میان ۱٨۰ کشور بود (روزنامه سرمایه، ٣ مهر ۱٣٨۷).
در مورد آلودگیها و تخریب محیطزیست ایران چون هرچه بگویم کم است و اغلب مردم کموبیش از آن اطلاع دارند، میگذرم. علت و راهحل تمام مسائل فوق نیز روشن و معلوم است.
آمریکا:
ـ بیش از ۷۰ درصد فلزات سنگینِ ( جیوه، کادمیوم و ...) مکانهای دفنِ زباله در امریکا از زبالههای الکترونیکی به جا ماندهاند.
ـ سال ۲۰۰۷ در امریکا تعداد ۱۴۰ میلیون موبایل کنار گذاشته شد. از این تعداد ۱۲۶ میلیون به زباله تبدیل شدند و فقط ۱۴ میلیون بازیافت شد. نرخ بازیافت ۱۰ درصد بوده است.
زبالههای الکترونیکی امریکا در سال ۲۰۰۷
ـ در سال ۲۰۰۵ در امریکا ۶/۲ میلیون تن زباله الکترونیکی بر جای ماند که فقط ۶/۱۲ درصد آن بازیافت شد.
ـ بنا بر برآوردها، روزانه ۱۴۰ میلیون اتومبیل در امریکا ۴ میلیارد مایل (حدود ۶ میلیارد کیلومتر) طی مسیر میکنند و بنا به گزارش «اداره حمل و نقل» امریکا، معادل ۲۰۰ میلیون گالن (حدود ۴/۷ میلیون لیتر) بنزین مصرف میکنند.
ـ در امریکا بیش از ٨۰ درصد زبالههای دفنشده قابلبازیافت هستند و مقدار بازیافت فقط ٣٣ درصد است.
ـ در امریکا در هرساعت ۵/۲ میلیون عدد بطری پلاستیکی مصرف میشود و بیشتر آنها دور ریخته میشوند (وارد محیط میشوند).
ـ امریکاییها سالانه ۲۵ میلیارد عدد فنجان قهوه Styrofoam دور میریزند.
ـ هر روز ۴٣ هزار تن غذا در امریکا دور ریخته میشود.
ـ در امریکا هر سال حدود ۲۷۰ میلیون تایر اتومبیل از گردونه مصرف خارج میشود.
ـ تخمین میزنند در امریکا ٣۱۵ میلیون کامپیوتر خارج از رده و بیش از ۵۰۰ میلیون گوشی تلفن همراه کارکرده و بلااستفاده در خانهها انباشته شده باشند.
ـ در امریکا دو درصد زبالههای خشک را محصولات الکترونیکی تشکیل میدهند ولی ۷۰ درصد مواد سمی از این زبالهها به وجود میآیند.
ـ ۵ درصد جمعیت دنیا در امریکا زندگی میکنند اما ۴۰ درصد زبالههای همه کشورها در امریکا تولید میشود.
ـ سالانه بیش از ٨۰ میلیارد قوطی آلومینومی سودا در امریکا تولید میشود.
ـ هر هفته برای تولید روزنامه یکشنبه در امریکا ۵۰۰ هزار درخت باید قطع شود.
ـ اگر تمام روزنامههای امریکا بازیافت شوند، سالانه میتوان از قطع ۲۵۰ میلیون درخت جلوگیری کرد.
ـ چوب و کاغذی که در امریکا دور ریخته میشود، میتواند گرمایش ۵۰ میلیون خانه را به مدت ۲۰ سال تامین کند.
ـ امریکاییها سالانه ٨۵ میلیون تن کاغذ مصرف میکنند.
ـ در امریکا سالانه معادل ارزش یک میلیارد درخت کاغذ دور ریخته میشود.
ـ در امریکا به طور میانگین هر فرد سالانه ۵۶ تن زباله تولید میکند.
ـ در امریکا فقط ده درصد زبالههای خشک بازیافت میشوند. یک سوم زبالههای خشک امریکا را بستهبندیها تشکیل میدهند.
ـ امریکاییها سالانه چهارمیلیون تن خرتوپرتهای پستی (junk mail ) دریافت میکنند.
ـ هر امریکایی بهطور میانگین سالانه ۶۵۰ پوند (حدود ٣۰۰ کیلوگرم) کاغذ مصرف میکند.
چین:
ـ چین با انتشار ٣۴۷٣۰۰۰ تن گاز co۲ پس از امریکا در ردیف دوم قرار دارد.
ـ چین از نظر آلودگی آبها در میان ۶۹ کشور در ردیف ۱۴ قراردارد.
ـ گونههای زیستی در معرض انقراض چین ۲۱٣ مورد است.
ـ کارخانهها و سایر منابع چین در سال ۲۰۰۵ برابر ۵/۲۵ میلیون تن گاز دیاکسید سولفور منتشر کردند.
ـ آلودگی هوا در چین سالانه مرگ زودرس ٣۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر را به همراه دارد.
ـ ۱۲ میلیون هکتار از خاک چین با آبهای آلوده، پاکیزگی خود را از دست دادهاند.
ـ نیمی از آبهای زیرزمینی چین آلوده شده است.
ـ ۷۵ درصد از دریاچههای چین آلوده شدهاند.
ـ شهرهای چین هر سال ۷/٣ میلیارد تن آب آلوده را وارد محیط میکنند.
ـ دولت چین آلودگی شیمیایی آبهای کشورش را بزرگترین و مهمترین مشکل زیست محیطی خود میداند.
ـ بنا بر برآوردها و آمارهای جدید ارائهشده توسط وزیر حفظ محیط زیست چین (MEP ) آبهای آلوده کل کشور در سال ۲۰۰۷ برابر ۹/۲ میلیون متر مکعب و گازهای خروجی ۷/۶٣ تریلیون متر مکعب بوده است. این مقادیر بسیار بیشتر از اعدادی است که قبلاً اعلام شده بود.
ـ مقدار آلودگی آبها ( COD) در چین برابر ٣/٣۰ میلیون تن برآوردشده است.
انگلستان:
ـ هر سال در انگلستان ۲۰ هزار فویل آلومینیومی بستهبندی (به ارزش ٨ میلیون پوند) به زباله تبدیل میشود و فقط سههزار تن آن بازیافت میشود.
ـ هر سال در انگلستان ۹۰۰ میلیون عدد پوشاک روانه دفنگاه زبالهها میشود.
ـ هر روز در انگلستان ٨۰ میلیون قوطی فلزی (غذایی و نوشیدنی) به محوطههای دفن زباله حمل میشوند.
ـ هر خانوار انگلیسی (بهطور میانگین) هر سال به اندازه ارزش ۶ درخت کاغذ دور میریزد.
بازیافت:
ـ انرژی ذخیرهشده از بازیافت هر بطری شیشه ای میتواند یک لامپ ۱۰۰ وات را ۴ ساعت و یک لامپ فورسنت را ۲۰ ساعت روشن نگه دارد. همچنین ۲۰ درصد آلودگی هوای کمتر و ۵۰ درصد آلودگی آب کمتر به همراه دارد.
ـ بهطور متوسط هزینه بازیافت هر تن زباله ٣۰ دلار، دفن آن ۵۰ دلار و سوزاندان آن ۶۵ تا ۷۵ دلار است.
ـ هزینه ساخت کارخانه کاغذ بازیافتی ۵۰ تا ٨۰ درصد کمتر از ساخت کارخانه کاغذ از خمیر کاغذ تازه (بکر) است.
ـ تولید کاغذ بازیافتی سفید (تحریر) به معنی ۷۴ درصد آلودگی هوای کمتر، ٣۵ درصد آلودگی آب کمتر و ۷۵ درصد انرژی کمتر از تولید کاغذ از الیاف بکر است.
ـ هر تن کاغذ بازیافتی مانع از قطع ۱۷ درخت، مصرف ۷ هزار گالن (۲۶ هزار لیتر) آب، ۴۲۰۰ کیلوواتساعت برق، ٣۹۰ گالن (۱۴۴۵ لیتر) سوخت و ایجاد ۶۰ پوند آلودگی هوا میشود.
تولید تسلیحات:
ـ طی سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰٨ ارزش قراردادهای فروش تسلیحات متعارف و مرسوم به کشورهای در حال توسعه ٨/۶۴ درصد از کل قراردادها بود. این مقیاس در سال ۲۰۰٨ به ۴٣/۷۶ درصد افزایش یافته است.
ـ ارزش قراردادهای فروش اسلحه به کشورهای در حال توسعه در سال ۲۰۰۷ برابر ۱/۴۱ میلیارد دلار و در سال ۲۰۰٨ برابر ۲/۴۲ میلیارد دلار بوده است.
ـ در سال ۲۰۰٨ ارزش تسلیحات متعارف تحویلدادهشده به کشورهای در حال توسعه حدود ٣/۱٨ میلیارد دلار بوده است که کمترین مقدار در دوره ۲۰۰۱ تا ۲۰۰٨ بوده است.
ـ در سال ۲۰۰٨ ایالات متحده با عقد قرارداد فروش اسلحه به ارزش ۶/۲۹ میلیارد دلار به کشورهای در حال توسعه در ردیف اول قرار گرفت. این مقدار ۷۰ درصد کل قراردادها را شامل میشود.
ـ در سال ۲۰۰٨ امریکا با تحویل ۴/۷ میلیارد دلار اسلحه به کشورهای در حال توسعه معادل ۴۰ درصد کل تحویل تسلیحات متعارف، در ردیف اول قرار داشت.
ـ در سال ۲۰۰٨ امارات متحده عربی بالاترین رقم عقد قرارداد کشورهای درحال توسعه با امریکا را معادل ۷/۹ میلیارد دلار به خود اختصاص داد. پس از آن عربستان سعودی با ۷/٨ میلیارد دلار و مراکش با ۴/۵ میلیارد دلار در ردیفهای بعدی قرار گرفتند.
ـ کل قراردادهای فروش اسلحه در سال ۲۰۰٨ برابر ۲/۵۵ میلیارد دلار بوده است.
ـ بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰٨ معادل ۶/۴۲ درصد از قراردادهای فروش تسلیحات در جهان به امریکا تعلق داشت.
ـ در سال ۲۰۰٨ معادل ۲/۷۰ درصد از قراردادهای خرید تسلیحات کشورهای در حال توسعه با امریکا بود.
درصد فروش تسلیحات کشورها از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰٨
ده صادرکننده بزرگ تسلیحات در سال ۲۰۰٨:
بزرگترین کمپانیهای تولیدکننده سلاح (در سال ۲۰۰۶)
ـ جمع هزینههای نظامی جهان در سال ۲۰۰۷ برابر با ۱٣٣۹ میلیارد دلار برآورد شده است.
ـ در سال ۲۰۰٨ هشت کشور دارای بمب هستهای تعداد ۱۰۲۰۰ کلاهک آماده و فعال در اختیار داشتند. اگر کلاهکهای هستهای غیرفعال و ذخیره را نیز به حساب آوریم، تعداد کلاهکهای هستهای بالغ بر ۲۵ هزار عدد میشود.
منبع: انستیتو بینالمللی تحقیقات صلح استکهلم (Sipri).
ـ از سال ۱۹۹۶ در امریکا ۴۴ میلیارد دلار صرف تولید سلاحهای هستهای شده است! (آیا این نشانه دیوانگی، بلاهت، پستی و ....نیست؟).
ـ تولید سلاحهای هستهای مقادیر عظیمی از خاک و آب مناطق تاسیسات تولید سلاح را آلوده کرده است. اکثر مواد منتشره شامل پلوتونیم، اورانیوم، استرونتیوم، منیزیوم، بنزن، با یفئیل پلیکرون، جیوه و سیانید سرطانزا هستند و برای هزاران سال به صورتی خطرناک باقی میمانند و بعضی صدها هزار سال. آلودگیهای هستهای به همهجا سرایت کرده و پخش میشوند.
برخی منابع:
Environment protection Agency
ILO
Griffith university – Australia
UNEP
Globalissues.org
Unicef
Nationmastr. Com
UNDP
Clean Air council
Environmental Defence Fund
Campain for Nuclear Disarmament
|