در این وادی غباری از سواران ماند و من ماندم
جهان آزاد
•
در این وادی غباری از سواران ماند و من ماندم
هزاران نعش در هر سوی میدان ماند و من ماندم
ز تیر ناجوانمردان، ندا در خاک و خون غلتید
گلی پرپر در آغوش خیابان ماند و من ماندم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۲ فروردين ۱٣٨۹ -
۱ آوريل ۲۰۱۰
در این وادی غباری از سواران ماند و من ماندم
هزاران نعش در هرسوی میدان ماند و من ماندم
زتیر ناجوانمردان، ندا در خاک و خون غلتید
گلی پرپر در آغوش خیابان ماند و من ماندم
زچشم مادر سهراب و آرش، سیل جاری شد
وطن ماند و رطوبتهای باران ماند و من ماندم
نه چنگیز و نه تیمور ونه تازی ماند در میدان
ولی در صحنه ی تاریخ، ایران ماند و من ماندم
عبا پوشان بساط تاج وتخت شاه برچیدند
از آن میراث خونین، بند و زندان ماند و من ماندم
چنان خواب ددان را ای جوان، جانانه آشفتی،
که از یُمنش جهانت زیر فرمان ماند و من ماندم
از این داغ و درفش و سنگسار و محبس و تعزیر
هزاران سر ز وحشت در گریبان ماند و من ماندم
جهان می داند از ابعاد این بیداد بی پایان
که بغضی در گلوی شهر پنهان ماند و من ماندم
|