یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پویش انتخابات آزاد


گفتگوی ماندانان زندیان با دکتر امیرحسین گنج بخش


• آنچه بیش از همه به جنبش سبز آسیب می زند چندپاره شدن جنبش و تقسیم نیروهای سازنده‍ی آن به خودی و غیر خودی یا به ایرانیان خارج از کشور و داخل کشور است. ما همه ایرانی هستیم، زندگی کردن در داخل و خارج از کشور ما را از همدیگر جدانمی کند.کمپین انتخابات آزاد امکانی است برای گرد هم آمدن و با هم ماندن ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۲ فروردين ۱٣٨۹ -  ۱ آوريل ۲۰۱۰


ماندانا زندیان: ده ماه از خیزش جامعه‍ی شهروندی ایران- خیزش سبز- می¬گذرد، خیزشی خودجوش، آفریننده و چند صدا که برای نخستین بار در تاریخ همروزگار ما همزیستی گرایش های سیاسی متفاوت و گاه متضاد را، با آگاهی به این تفاوت ها و حفظ و احترام به هویت خود و دیگران، برای فرهنگ سیاسی ما ایرانیان ارمغان آورده است؛
شما در نوشته ای گفته اید:«جنبش سبز جنبشی ملی است...که هیچ کسی را به ته صف نمی‌راند، چرا که همه مقصد مشترک دارند. آن‌کس که رأیش را می‌خواهد، در کنار کسی است که هیچ وقت رأی نداده و اکنون با پاهایش رأی می دهد. آن‌کس که دیندار است، در کنار آن‌کس که دولت را جدا از دین می‌خواهد حرکت می کند. اما تفاوت‌ها در این جنبش رنگ نباخته اند، بلکه مردم با حفظ تفاوت‌ها و با آگاهی از آن ها و حتی برای بروز آن ها به این جنبش پیوسته‌اند. »
آن «مقصد مشترک» را - که می توان در یک نگاه فراگیر گفتمان غالب بر این حرکت شهروندی دانست- چگونه تعریف می کنید؟

دکتر امیرحسین گنج¬بخش: مطلبی که شما به آن اشاره کردید بخشی از مقاله ای است که هشت ماه پیش من با دوستم آقای رضا سیاوشی زیر عنوان «کمپین انتخابات آزاد، روایت آزادی خواهانه از جنبش سبز» نوشته ایم.
سخن از پویش انتخاباتی در شرایطی طرح گردید که از یک سو کوششی سازمان یافته برای محدودکردن جنبش سبز به هواداران نظام اسلامی صورت می گرفت و روایت انتخابات سالم و رقابتی میان خودی ها را پیش می نهاد؛ و از سوی دیگر سازمان های سیاسی در حالت صبر و انتظار و بدون استراتژی مشخص قرارداشتند. خوشبختانه امروز هردوی آن معضل ها تا حد زیادی حل شده اند و بحث انتخابات آزاد دارد آرام آرام مورد توجه سازمان های سیاسی گوناگون قرارمی گیرد.
ما در آن نوشته بر دو مسئله تمرکز کرده ایم؛ نخست آن که جنبش سبز حرکتی است اجتماعی با جوهر و سرشت انتخاباتی، یعنی به دنبال تقلب در انتخابات شکل گرفته و پیش رفته است، در نتیجه پرداختن به مسئله‍ی انتخابات می تواند پاسخ مناسبی به این حرکت باشد.
از سوی دیگر در جنبش سبز طیف وسیع مردم ایران از هواداران جمهوری اسلامی تا مخالفین این نظام کنار هم قرارگرفته اند و حرکت را پیش می برند. ما کوشیده ایم نشان دهیم چگونه می توانیم این همزیستی را حفظ کنیم، از پراکندگی این نیروها جلوگیری کنیم و به پویایی و شکوفایی بیشتر جنبش یاری رسانیم.
پاسخ ما به زبان ساده این است که این نیروها می باید به خواست و نظر همدیگر احترام بگذارند و پاسخ خواست و اعتراضشان را از صندوق رأی برگیرند. یعنی آن «مقصد مشترک» حاکمیت صندوق رأی و احترام به نتیجه ای است که از صندوق رأی بیرون خواهدآمد- در شرایطی که ما بتوانیم در فضایی بدون سانسور حرفمان را بزنیم و خواستمان را مطرح کنیم و دیگر همه چیز را به مردم و صندوق رأی واگذاریم؛ تنها در این صورت است که هر یک از تشکل های سیاسی می توانند دریابند وزنشان در جامعه چقدر است و به آن نتیجه احترام بگذارند.
به نظر من این روند دو مزیت دارد، اولاً نزاع بین طرفداران و مخالفان قانون اساسی جمهوری اسلامی را از یک موضوع تفرقه انگیز به موضوعی در رقابت انتخاباتی بدل می کند زیرا همه چیز، ازجمله ارزیابی قانون اساسی این نظام، به نظر بیشترین مردم واگذار می شود. در این صورت فردی مانند من که معتقد است قانون اساسی جمهوری اسلامی متنی سراپا تناقض و مملو از تبعیض است، همراه هموطنی که از این قانون اساسی دفاع می کند، می تواند با حفظ هویت خود و بدون پنهان کردن یا حتی کمرنگ کردن خواست هایش در انتخابات شرکت کند و بکوشد بیشترین رأی را از آن خود سازد.
دیگر این که انتخابات آزاد می باید بر اساس قوانینی که سال ۱۹۹۴ در کنفرانس بین المجالس    در پاریس به تصویب رسیده است برگزارشود. این قوانین مجموعه ای شفاف و روشن است مانند اعلامیه‍ی جهانی حقوق بشر با پیش شرط ها و اصولی که می باید پذیرفته شوند؛ به عنوان نمونه انتخابات آزاد در کشوری که زندانی سیاسی دارد انجام پذیر نیست.
ما زمانی که از انتخابات آزاد بر اساس اصول بین المللی سخن می گوییم لازم نیست تعریف های دیگری از انتخابات آزاد ارائه دهیم تا بین نیروهای سیاسی جامعه اختلاف نظر پیش آید و همین امر هم به با هم ماندن نیروهای مختلف در جنبش سبز کمک می کند. ما از انتخابات آزاد با یک تعریف معین و مشخص بین المللی سخن می گوییم، و کسانی که آن را بپذیرند مجبورند تمام آن اصول را بپذیرند، چنان که پذیرفتن اعلامیه‍ی جهانی حقوق بشر به معنای احترام به تمام اصول آن است.
به طور خلاصه اگر فکرکنیم جنبش سبز از حکومت کنونی ایران چه می خواهد یا چه چیزی را می خواهد به این حکومت تحمیل کند، می توان گفت روندی که در ابتدا در شعار «رأی من کو؟» تجلی یافت، و سپس به «رأی مرا پس بده» رسید، امروز به استراتژی « انتخابات آزاد» فراروییده است.


م. ز: ده ماه پیش جنبش آزادی خواهی مردم ایران به دنبال یک تقلب انتخاباتی، و با شعار محوری « رأی من کجاست؟» خود را در جهان ثبت کرد.
پیش از برگزاری این انتخابات در ایران، جمعی از فعالین سیاسی- اجتماعی و دانشجویی با امضای بیانیه ای خواست های خود را از انتخابات و نیز از رئیس جمهور آینده مطرح کردند و تأکید نمودند که «... ما برخورد کنشگرانه مطالبه محور، با فرایند و فضای انتخاباتی خواهیم داشت تا به تدریج “گفتمان مطالبه محور” را (به‌جای مشارکت بی‌قید و شرط و نیز تحریم از ابتدای فرایند انتخابات) مطرح کنیم.» بخش قابل توجهی از این بیانیه به خواست آزادی و حقوق بشر می پردازد.
همچنین نامه ای از سوی ناشران به نامزدهای ریاست جمهوری نوشته شد که خواست های آنان را طرح و سیاست نامزدها را در برابر آن خواست ها چالش می کرد.
پیش تر از این ها نیز، «پویش یک میلیون امضا» خواست زنان ایرانی را برای داشتن حقوق شهروندی- حقوق سلب نشدنی برابر- طرح کرده بود.

از سوی دیگر به فاصله‍ی چند ماه پس از تسلط مردم بر خیابان ها، و تجربه‍ی خشونت و سرکوبگری حکومت، شعار «رأی من کجاست» جای خود را به «مرگ بر دیکتاتور»، «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، «استقلال، آزادی،جمهوری ایرانی» و سپس «دولت سبز ملی» داد، و در تظاهرات ۲۲ بهمن به «این است شعار مردم، رفراندم، رفراندم» رسید و مسئله از انتخاب ریاست جمهوری، تا زیر سوال بردن تمامیت نظام پیش رفت- یعنی جنبش سبز به مسئله‍ی سیاسی ایران در تمامیت خود می نگرد و تاکید را تنها بر بخشی از آن نمی گذارد.
نخست، آیا می توان نگاه فراگیر به مسئله‍ی سیاسی ایران را- که برای نخستین بار رسیدن به تفاهم و توافق میان نظرات و منافع گوناگون را به عنوان اصلی قابل پذیرش چالش می کند- ویژگی مثبت و عامل نیرومندی این حرکت دانست؟ در این صورت آیا لازم است برای با هم نگاه داشتن صداهای متفاوتِ این حرکت تأکید را بر بخشی ویژه از مشکلات سیاسی ایران گذاشت؟
دیگر این که، با توجه به خواست های جامعه‍ی ایران پیش از انتخابات اخیر و روند تغییر شعارهای محوری جنبش سبز در ده ماه گذشته- که هر دو نشان می دهند جامعه ایرانی برای نخستین بار برضد تبعیض و برای پاک کردن خشونت از فرهنگ سیاسی خود به‌پاخاسته است- آیا حقوق بشر و دمکراسی موارد پررنگ تر، یا نزدیک تر به آن «مقصد نهایی» در مطالبات جنبش نیستند؟

دکتر گنج¬بخش: بحثی که شما مطرح می کنید بسیار مهم و گسترده است و من امیدوارم بتوانم این مسئله را در مقاله ای مورد بررسی دقیق قراردهم.
در یک نگاه فشرده می توان گفت در جوامع مدرن تقسیم کار به گونه ای صورت گرفته است که نیروهای مردمی خواستار دمکراسی اند و نیروهای سیاسی سازنده‍ی آن. یعنی نهادهای مدنی در جامعه خواست های مشخص خود را مطرح می کنند و از حقوقی که معتقدند از آنان سلب شده است سخن می گویند، و نیروهای سیاسی راه حل ارائه می دهند و در راه تحقق آن می کوشند. نیروی سیاسی نمی تواند فقط آزادی خواه یا دمکراسی خواه باشد، وظیفه‍ی نیروی سیاسی خواستن دمکراسی نیست، بلکه ساختن آن است.
اگر این تقسیم کار که در جنبش های اجتماعی هم وجود دارد، در جنبش سبز هم مورد توجه قرارگیرد، مسئله‍ی انتخابات آزاد دیگر یک خواست نیست، یک پاسخ و راه حل سازنده است برای آنچه جامعه‍ی شهروندی خواستار آن است.
سازمان سیاسی نمی تواند صرفاً مطالبه محور باشد، سازمان سیاسی می باید اعلام کند چگونه و از چه راه هایی مطالبات نهادهای مدنی را پاسخ می دهد.
یکی از کوشش های کمپین انتخابات آزاد این است که بیشترین نیروهای سیاسی ایران را در فضایی گرد هم جمع کند که هر تشکل سیاسی بتواند شیوه و راه حل مورد نظر خود را به خواست های جامعه‍ی مدنی ایران، با توجه به باورهای سیاسی و دکترین خود ارائه دهد. انتخابات آزاد در حقیقت محل تقسیم قدرت است، در کشورهای پیشرفته یک راه بیشتر برای تقسیم قدرت وجودندارد، حاکم و اپوزیسیون در انتخابات آزاد مشخص می شوند و همگان هم آن را می پذیرند. صندوق رأی یک پاسخ است، یک خواست نیست، زیرا راه گذار را نشان می دهد.
درباره‍ی بخش دوم پرسش شما- که نکته‍ی مهمی را دربردارد- باید از وجود بخش های مختلف در درون کمپین انتخابات آزاد یادکنم، که حضورشان بسیار مهم و ضروری است.
بدین معنا که مثلاً من به عنوان یک فرد معتقد به دمکراسی لیبرال و متعهد به تمام اصول اعلامیه‍ی جهانی حقوق بشر و موافق با اقتصاد بازار، که باوردارم بهترین آینده برای ایران در پیوستن به جامعه‍ی جهانی شکل خواهدگرفت؛ با نگرش چپ ضد سرمایه داری که اصل هفدهم اعلامیه‍ی جهانی حقوق بشر را نمی پذیرد چون به مالکیت خصوصی معترض است، و هنوز در حال و هوای مبارزه با امپریالیسم ابه سر می برد، پاسخ های متفاوت برای بسیاری مطالبات گروه های اجتماعی گوناگون خواهیم داشت.
اصولا یکی از بحث برانگیز ترین مسائل این کمپین اعلامیه‍ی جهانی حقوق بشر خواهدبود، چرا که بسیاری از هواداران اسلام سیاسی نمی توانند به تمام اصول این اعلامیه پایبندبمانند.
همه‍ی این بحث ها را می توان به داخل کمپین کشاند و به شکوفایی جنبش سبز کمک کرد.


م.ز: برگزاری انتخابات آزاد در کشور، احتمالاً نمی تواند مورد مخالفت هیچکدام از تشکل های سیاسی داخل یا خارج از کشور واقع شود. سخنگویان جنبش سبز در داخل کشور نیز از چنین ایده ای صحبت کرده اند، و آقای موسوی تا حدی شرایط انجام آن را هم بر شمرده اند؛ اما انتخابات راهی است برای دستیابی به یک نتیجه که در ارتباط مستقیم با موضوع انتخابات است.
شما می گویید: «نیروهای سیاسی که از فرایند انتخاباتی به روش‌های مختلف کنار گذاشته شده، یا حضور آنها محدود شده است، به خاطر این سرنوشت مشترک حاضرند بدون آن که هویت سیاسی خود را انکارکنند، یا برنامه‍ی سیاسی دیگری را بپذیرند، مبارزه ای همگام برای حاکم کردن رأی مردم در یک رقابت منصفانه را پیش ببرند.»
آیا پویش انتخابات آزاد ایده‍ی مشخصی درباره‍ی موضوع انتخابات دارد؟ و آیا این ایده به گونه ای بررسی می شود - حتی برای مرحله‍ی گذار- که هموطنان هوادار پادشاهی بتوانند با حفظ هویت سیاسی خود به این پویش بپیوندند؟
شما می گویید: «از منظر توازن قوای سیاسی، کمپین انتخابات آزاد تنها محوری است که به گرد آن می توان اتحاد بیشترین بر ضد کمترین را بوجود آورد. مسائلی نظیر سابقه سیاسی افراد، شکل نظام سیاسی و اقتصادی، قبول یا عدم قبول قانون اساسی و تفاوت های میان برنامه‌های سیاسی، ناقض چنین اتحادی نیستند.»
چنین تعبیری آیا بیشتر به همه پرسی برای زیر سوال بردن اصل حکومت اسلامی در تمامیت آن مانند نیست؟

دکتر گنج¬بخش:درست است که خواست انتخابات آزاد توسط تشکل های سیاسی مختلف مطرح شده است، ولی همیشه در حد همان خواست مانده است و به عنوان یک راه حل یا یک پاسخ مورد ارزیابی قرارنگرفته است، به همین دلیل هیچ کوششی برای سازماندهی سیاسی این پاسخ صورت نگرفته است.
برای سازماندهی جمعی حین حرکت یا کمپین می باید به پرسش های مشخصی پاسخ گفت:
نخست این که آیا این تشکل ها به امکان حضور تمام نیروهای سیاسی ایران- با هر نظام ارزشی، و اعتقاد به هر شکل نظام حکومتی و هر برنامه ای که برای آینده‍ی ایران دارند- در انتخابات آزاد معتقدند؟ برای مثال، پاسخ من مثبت است. ما هرگز این امکان را نداشته ایم که وزن هریک از نیروهای سیاسی جامعه را در کشورمان ارزیابی کنیم، یعنی ما واقعاً نمی دانیم در ایران چه درصدی از مردم خواستار چه نوع نظام حکومتی هستند؛ به نظر من امکانات برای شرکت کردن هواداران جمهوری اسلامی در انتخابات آزاد باید همان اندازه باشد که برای هوادران پادشاهی مشروطه؛ هر گروهی که به رأی و نظر مردم احترام می گذارد و نتیجه‍ی بیرون آمده از صندوق را می پذیرد، حق دارد و می باید در این انتخابات حضور داشته باشد.
مثال های دیگری هم می توان آورد؛ مثلاً آیا همه‍ی تشکل هایی که از انتخابات آزاد صحبت می کنند همین دریافت را دارند یا درک دیگری ارائه می دهند؛ آیا همه‍ی نیروهایی که از انتخابات آزاد صحبت می کنند، حق شهروندی هر ایرانی را برای انتخاب شدن و انتخاب کردن می پذیرند.
به عنوان نمونه آقای کروبی یا آقای موسوی که از انتخابات آزاد سخن می گویند می باید پاسخگوی پرسش های زنان و بهاییان برای امکان نامزدی ریاست جمهوری باشند. پاسخ به چنین پرسش هایی به تعریف افراد و احزاب و تشکل های سیاسی می انجامد. روشن است که در نگاه دمکراسی لیبرال(شامل سوسیال دمکرات ها و لیبرال دمکرات ها) انسان ها حقوق شهروندی برابر دارند و جنسیت، قومیت، دین، یا هر باوری که دارند نمی تواند تغییری در بهره مندی شان از این حقوق ایجادکند. این مسائل مطرح می شود، راه حل ها بر اساس آن ارائه می شود و بعد مردم با یک دید باز تصمیم می گیرند کدام راه حل را برای مطالبات مدنی خود مناسب تر می بینند و به آن رأی می دهند.
در پاسخی مشخص تر به پرسش شما باید بگویم موضوعیت انتخابات حین برگزاری و پیشروی کمپین شکل خواهدگرفت، و این بسته به وزن نیروهایی است که در کمپین شرکت می کنند و مسائلی که ارائه می دهند. هر موضوعی که بیشترین توجه را به خود جلب کند، از شکل نظام تا رئیس حکومت- هر شکلی که حکومت خواهد داشت- تا خود قانون اساسی یا هر چه بحث گسترده تری در جامعه برانگیزد و طرفداران بیشتری بیابد، می تواند به رأی گذاشته شود.
در حقیقت کمپین انتخابات آزاد می کوشد باور به تقسیم قدرت از طریق صندوق رأی را در جامعه نهادینه کند تا دیگر کسی نگوید من در انتخابات شرکت نمی کنم چون گزیدارها مورد نظر من نیست. این خود پاسخ به خواست های جامعه‍ی مدنی مطالبه محور است. یعنی مردم خواست و نظرشان را در هر مورد بیان می کنند و تشکل های سیاسی هم نظر و برنامه شان را اعلام می دارند، در نهایت همه پای صندوق رأی می رویم و نتیجه را می پذیریم، حتی اگر گزیدار ما نباشد.
رفراندم هم یکی از شیوه های مراجعه به رأی و نظر مردم است. اگر ما بتوانیم بخش های پویای مختلفی در کمپین تشکیل دهیم- هر یک متعلق به یک باور سیاسی، مانند هواداران دمکراسی لیبرال، چپ های ضد سرمایه داری، اصلاح طلبان حکومتی و دیگران- می توانیم گزیدارهای جامعه را از دو مورد مشخص که در رفراندم طرح می شود بیشتر کنیم و به حفظ چندصدایی جنبش یاری رسانیم. در رفراندم- آن گونه که چند سال پیش مطرح شد- دو ایده دربرابر هم قرارمی گیرند: مخالفان جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن و موافقان آن هردو.
من شخصاً به رفراندم به معنای پاسخ به یک پرسش دو گزینه ای التفات زیادی ندارم و باورم این است که نمی شود سرنوشت یک جامعه را با یک پرسش تعیین کرد. به نظر من بهتر این است که احزاب مختلف برنامه های سیاسی خود را ارائه دهند و راه حل های خود را برای مسئله‍ی سیاسی ایران در تمامیت آن مطرح کنند. این که ما نیروی خود را بر این پرسش متمرکزکنیم که مثلاً آیا قانون اساسی جمهوری اسلامی خوب است یا بد است، چندان گره گشا نخواهد بود. مسئله‍ی قانون اساسی را می توان از طریق حزبی و مجلس موسسان نیز حل کرد.
البته این نظر شخصی من است. این نیروهای درون کمپین خواهند بود که در نهایت تصمیم می گیرند انتخابات چگونه و در چه جهتی و با چه موضوعیتی پیش رود. این فضا می تواند به نزدیک تر شدن نیروهای سیاسی با باورهای مشابه بینجامد- مثلا هواداران دمکراسی لیبرال را کنار هم قراردهد تا هواداران بیشتری بیابند و برنده‍ی انتخابات شوند- طبیعتاً این اتفاق در نیروهای سیاسی مخالف این گروه هم می افتند و نیرومندی نیروهای سیاسی مختلف و مخالف، سطح بحث های سیاسی جامعه را بالامی کشد و به رشد جامعه کمک می کند.
در هر حال روزی که انتخابات آزاد برگزار شود بسیار بعید است که چیزی از جمهوری اسلامی به شکلی که می شناسیم باقی بماند.


م.ز: شما گفته اید:«منظور از کمپین انتخابات آزاد مجموعه ای از پروژه ها برای اینجا و اکنون است و نه آرمانی فعلاً دست نیافتنی و یا خواستی اکنون ناممکن. راهبرد انتخابات آزاد فقط در کمپین آن عملی میگردد.»/«هدف کمپین انتخابات آزاد بسیج فراگیر بزرگ ملی و مردمی برای برای دستیابی گام به گام به انتخابات آزاد، تولید سازوکارهای آن، رفع موانع آن، و عقب راندن گام به گام رژیم برای تمکین به این خواسته است.»
اگر بپذیریم پیش شرط برگزاری انتخابات آزاد، بلکه برپاکردن پویش انتخابات آزاد، آزادی زندانیان سیاسی، وجود مطبوعات مستقل و آزادی احزاب سیاسی مستقل می باشد، آیا پافشاری بر ایجاد چنین شرایطی- همان رفع گام به گام موانع که می گویید- یا حتی طرح پیشنهاد یا راهکارهایی برای دستیابی به چنان شرایطی از این سوی مرز، دست اصولگرایان نظام را در داخل کشور برای آسیب رساندن به جنبش و زیر سوال بردن خودجوشی و استقلال آن بازنمی کند؟


دکتر گنج بخش: ما اگر خواستی را مطرح کنیم که اولاً بر اساس تمام معیارهای بین المللی پذیرفته شده است و دوماً از سوی سخنگویان جنبش سبز در داخل ایران نیز به نوعی طرح شده است، طرح آن خواست یا کمک کردن به شکل گیری آن طرح آسیبی به جنبش سبز نخواهد زد. خواست انتخابات آزاد که با تأکید بر امکان حضور همه‍ی نیروهای سیاسی، و مخالفت با حذف هر نظر و خواست به هر دلیل مطرح می شود ، نمی تواند نشانی از بستگی جنبش به اندیشه‍ی خاصی باشد.
درباره‍ی شخصیت های سیاسی خارج از ایران، به نظر من افرادی مانند حسین شریعتمداری حتی اگر این شخصیت ها سکوت کنند هم آنان را مورد حمله قرارمی دهند، چنان که دیدیم ندا را در داخل کشور در سکوت کشتند.
آقایان خامنه ای و احمدی نژاد و شریعتمداری حتی اگر کسی تمام عمرش بر ضد غرب مبارزه کرده و مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل گفته باشد- مانند برخی اعضای گروه مجاهدین انقلاب اسلامی- اگر لازم بدانند و بخواهند او را مخالف نظام و اسلام، و حتی جاسوس آمریکا معرفی می کنند و به زندان می اندازند.
به نظر من آنچه بیش از همه به جنبش سبز آسیب می زند چندپاره شدن جنبش و تقسیم نیروهای سازنده‍ی آن به خودی و غیر خودی یا به ایرانیان خارج از کشور و داخل کشور است. ما همه ایرانی هستیم، زندگی کردن در داخل و خارج از کشور ما را از همدیگر جدانمی کند.کمپین انتخابات آزاد امکانی است برای گرد هم آمدن و با هم ماندن.
شهروندان ایرانی در این کمپین می توانند بیاموزند مخالفان خود را به رسمیت بشناسند، به آنها احترام بگذارند اما از ابراز نظر خود هیچ کوتاه نیایند، یعنی با حفظ هویت خود و با آگاهی کامل از هویت سازمان های سیاسی دیگر به تبلیغ برنامه‍ی سیاسی خود و مبارزه با برنامه‍ی سیاسی رقیب انتخاباتی خود بپردازند.
یکی از مشکلات سیاسی بزرگ ما که در همه‍ی این سال ها مانع کنار هم ماندمان شده، این بوده است که هر سازمان سیاسی فکرکرده برای مبارزه کنار یک سازمان یا حزب دیگر می باید بخشی از برنامه های خود را زمین بگذارد یا بخشی از خواست های خود را طرح نکند یا مثلاً گذشته‍ی یک تشکل سیاسی را دلیلی برای حذف آن تشکل بداند؛ ما می گوییم سلطنت طلب ها می باید با حفظ هویت خود به طرح خواست های خود در کنار جمهوری خواهان بپردازند و هر دو به چالش گذشته و حال و آینده‍ی رقیب بپردازند، این امکان می باید به همین اندازه برای هواداران جمهوری اسلامی هم فراهم باشد؛ کمپین انتخابات آزاد می خواهد یک مبارزه‍ی مشترک را پیش ببرد.
شرکت در انتخابات آزاد نه پذیرش گذشته‍ی کسی است، نه پذیرش برنامه‍ی کسی، نه پذیرش آینده‍ی کسی؛ تنها و تنها به این معناست که ما حاکمیت صندوق رأی را می پذیریم.
ما در این کمپین آقای موسوی را به دلیل پذیرفتن قانون اساسی جمهوری اسلامی و باور به شکل نظام جمهوری اسلامی تخطئه نمی کنیم، او را به کمپین فرامی خوانیم و این بخش از باورهای او را چالش می کنیم- اگر بپذیرد کسی را از شرکت در انتخابات حذف نکند، نتیجه‍ی نهایی صندوق رأی را قبول کند و به آن احترام بگذارد.
نکته‍ی مهم این است که انتخابات آزاد تضمین کننده‍ی روی کار آمدن حکومت دمکراتیک نیست، همه بخت دارند و از صندوق رأی ممکن است هر چیزی بیرون آید، چه کسی می تواند با این ایده مخالف باشد؟


م.ز: اگر بپذیریم مشکل کشور ما در شرایط کنونی تنها مسئله‍ی سیاسی نیست، مشکلات اجتماعی و اقتصادی نیز چنان ژرف و گسترده اند که از یک سو خود مانعی بر سر راه دستیابی به دمکراسی در جامعه می شوند و از سوی دیگر به نارضایتی مردم از وضع موجود دامن می زنند و خواست تغییر این وضع را نیرومندتر می کنند؛ و باز اگر بپذیریم که مانع اصلی برای بهبود هر یک از این شرایط شخص ولی فقیه است؛ برخورد پویش انتخابات آزاد با این مسئله چگونه خواهد بود؟ آیا پرداختن به هر ایده‍ی دیگر پیش از اصل ولایت فقیه ما را از بزرگ ترین مشکل ایران دورنمی کند؟

دکتر گنج ¬بخش: این بحث بسیار مهمی است که پس از طرح ایده‍ی انتخابات آزاد و خواست آزادی و دمکراسی و چگونگی ساختن آنها در جامعه پیش می آید. بدین معنا که موانعی که بر سر راه ماست کدامند؟
در مرحله‍ی گذار مسالمت آمیز از هر نظام بسته‍ی سیاسی به یک نظام باز، یک جامعه می باید به ویژگی هایی دست یابد که امکان اصلاح پذیربودن را در آن ایجادکنند. در تئوری های جدید جامعه شناسی این ویژگی ها را در سه دسته‍ی کلی می گنجانند:
یکم، نخبگان جامعه‍ی بسته بتوانند بین خود – آنچه در نظام بسته خودی شناخته می شود- حکومت قانون تشکیل دهند. (این اصل به معنای راه دادن به اصطلاح غیرخودی ها در آن حکومت نمی باشد.)
دوم، نیروهای نظامی تحت کنترل نیروهای سیاسی قرارگیرند.
سوم، بخش خصوصی اقتصاد چنان قدرتمند شده باشد که بتواند در مواردی در برابر حکومت اقتدارگرا بایستد یا دستکم وزنه‍ی قابل تأملی به حساب آید.
کشورهایی که به این سه ویژگی دست یافته اند اصلاح پذیر شده اند- یا از طریق مبارزات مردمی یا خواست نخبگان جامعه؛ این جوامع می توانند به سوی جوامع باز پیش روند، اصلاح شوند و به دمکراسی دست یابند.
در ایران ولایت فقیه مانعی بر سر راه دستیابی به این سه ویژگی است، مانعی که نمی گذارد قدرت سیاسی حتی بین خودی های نظام به طور قانونی تقسیم شود، نیروهای نظامی را هم در سپاه پاسداران خلاصه کرده است که سراسر زیر نظر شخص اوست، و مالکیت خصوصی را هم به همین نیروی نظامی سپرده است و اجازه نمی دهد مالکیت خصوصی مستقل در آن جامعه گسترش یافته، تقویت شود. در حقیقت با وجود قدرت مطلقه‍ی ولی فقیه شرایط کشور ما اصلاح پذیر نمی باشد. من یک بار در مقاله ای نوشتم که آقای خامنه ای حتی حق دلسوزی برای این نظام را از بنیانگذاران نظام هم سلب کرده ست. و این قدرت مطلقه است.
به نظر من آقای خامنه ای این قدرت را دارد که سپاه را آرام کند، اما می داند اگر سپاه زیر قدرت مجلس یا رئیس جمهور قرارگیرد، از قدرت مطلقه‍ی او کم خواهد شد و زمینه‍ی فراهم آمدن ویژگی دوم برای ساختن یک جامعه‍ی اصلاح پذیر شکل خواهدگرفت.
با این همه ما موافقان ولایت فقیه را تا زمانی که دو اصل حذف نکردن مخالف و حاکمیت صندوق رأی را بپذیرند، در کمپین انتخابات آزاد کنار خود خواهیم داشت؛ البته پرسش ما از آنان این خواهد بود که چه مانعی در مقابل برگزاری انتخابات آزاد وجود دارد که با برداشتن آن بتوان از این فضای باز سیاسی ردشد و مرحله‍ی گذار را طی کرد.


م.ز: چشم انداز این ایده را چگونه می بینید؟ چه امیدها و انتظاراتی از طرح «پویش انتخابات آزاد» دارید؟

دکتر گنج بخش: امید من این است که بحثی بر سر استراتژی جنبش سبز باز شود؛ ما استراتژی انتخابات آزاد را مطرح می کنیم و امیدواریم دیگران این ایده را چالش کنند و استراتژی های مورد نظر خود را در برابرش بگذارند. در برخورد این استراتژی هاست که بهترین راه حل برای چگونگی پیمودن دوران گذار روشن خواهدشد. مبارزات مردمی بسیار خوب است ولی یک امر سیاسی نیست. ما می باید استراتژی مشخص و کارآمدی داشته باشیم.
آنچه به کمپین انتخابات آزاد برمی گردد می تواند و می باید یک دیالوگ ملی را آغازکند تا سازماندهی مشترک این کمپین از طریق پروژه های مشخصی پیش رود.


بیست و نه مارس دوهزار و ده میلادی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست