بیاد آر !
یوسف صدیق (گیلراد)
•
دلتنگی
همچون صیادی صبور
ثانیههایت را صید میکند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۴ فروردين ۱٣٨۹ -
٣ آوريل ۲۰۱۰
هر شب
در سمت آینه
طرح تکیدهی روزت را می جویی.
دلتنگی
همچون صیادی صبور
ثانیههایت را صید میکند
و چشمی
از عمق آینه
گمگوشههای روحات را می کاود.
چه شد که در قلمروی حسرتها واماندی؟
مگر نه آنکه میگفتی
شقایقهای شعر سهراب*
حوالی فکرت میرویند.
مگر نه آنکه میگفتی
در انتهای نگاهت
همیشه دری باز است
و چشمی شوخ
که کودکیات را به مدرسه میبرد.
* * *
بیاد آر !
در واژههایت
آسمانی عریان بود و
پرستوهایی
که بر منقارشان
خوشههای طراوت میبردند.
ابری نبود. برفی نبود. بغضی نبود.
در واژههایت
تبسّم بود و
نسیم بود.
و شقایقهایی
که در مرز آفتاب
قلبت را میلرزیدند.
مگر نه آنکه میخواستی
مهندسی بالهای پرستو را بیاموزی.
چه شد که پرستوهایت را گم کردی ؟
چگونه شد که شقایقهایت را ندیدی؟
* * *
دریغا !
ردّ پایت در زمستانها دایره شد
و بهاران را
در فاصلهی دلتنگی و آینه از یاد بردی.
فروردین ۱۳۸۹ ------------------------
(تا شقایق هست، زندگی باید کرد... سهراب سپهری)*
|