نقدی بر یک گفتگوی رادیویی
کاوه آهنگری
•
هرکس که این گفتگو را گوش میکند، به آسانی به نیت و دیدگاه غیرمثبت آقایان داریوش همایون و حسین آذری پیخواهد برد. مثل همیشه زدن برچسبهای ناروا به کردها و با پیشداوریهای بیانصافانه و غیرعلمی و ناواقعی و ناتوان از درک و تقبل رسیدن کردها به حقوق خود در آیندهای نزدیک یا دور بوده و خواهند بود، آنگونه که از شواهد پیداست و براساس تجربه. اما تا کی؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۷ می ۲۰۰۶
نقدی بر گفتگوی آقایان داریوش همایون،حسین آریان(آذری) و شاهو حسینی در رادیو فرانسه
گفتگویی در رادیو فرانسه با سه شخصیت نامبرده از طیفهای مختلف بهعملآمد که برای من کاملا تکراری (از لحاظ محتوا) بود، چون سالها س ت که این گونه افکار و انکارهای شوڤینیستی را میشنویم و مثل همیشه مرکزگرایان شوڤینیست ناتوان از درکی علمی و واقعبینانه از واقعیت ترکیبی و دموگرافیک ایران هستند و همچنان بهجای اندیشیدن به راهحل و ترمیم کهنه زخمها که این دو کاملا به هم وابسته و درهم تنیدهاند، چون گذشته با افکار یکسانسازی رضاخانی بسربرده و میاندیشند. چونکه اولین و اساسیترین و در عینحال محکمترین گام برای اجرای پروسه دموکراسی و برابری همهجانبه در ایران متکثر، تنها و تنها با اندیشهای عمیق و خالصانه و با مثبتاندیشی نسبت به همدیگر ممکن خواهد بود . به نظر من هرکس که این گفتگو را گوش میکند، به آسانی به نیت و دیدگاه غیرمثبت آقایان داریوش همایون و حسین آذری پیخواهد برد. مثل همیشه زدن برچسبهای ناروا به کردها و با پیشداوریهای بیانصافانه و غیرعلمی و ناواقعی و ناتوان از درک و تقبل رسیدن کردها به حقوق خود در آیندهای نزدیک یا دور بوده و خواهند بود، آنگونه که از شواهد پیداست و براساس تجربه. اما تا کی؟ و این روی سوال من به آقایان تمامیتخواه و مرکزگراست. ولی مطمئنم که به جایی نخواهد رسید، همین آشفتگی آقایان نشانی کوچک از اهمیت مطالبات و خواستههای کردهاست .
گفتگو در فضایی کاملا بیگانه نسبت به یکدیگر به انجام رسید. انکار و تحقیر از کلیت گفتگوی آقایان همایون و آذری برمیتابد. بااینکه مجری برنامهی رادیویی در اول گفتگو به شایعه پراکنی از طرف رژیم جمهوری اسلامی اشاره میکند، ولی انگار که طرفین بحث آقای شاهو حسینی نماینده جمهوری اسلامی هستند و فرضیه مجری برنامه را اجرا و از آن دفاع میکنند .
ظاهرا آقای حسین آذری کارشناس نظامی در لندن هستند، ولی چرا در مورد مسایل جامعه شناختی نظر میدهند، جای بسی تعجب و آقای داریوس همایون هم صراحتا ناتوانی خویش را در تعریف از ملت و ملیت اذعان میدارند. اما نامبردگان همچنان اسرار در مداخله در بحثهای جامعه شناختی و مفاهمیی دارند که دهها جامعه شناس و اندیشمند علوم اجتماعی با مشقت و تلاش و پس از مطالعات فراوان تعاریفی را در زمینه مفاهیم مذکور ارائه نمودهاند. با نگاهی اجمالی به این گفتگو برای من دانشجوی جامعهشناسی این هویدا میشود که آقایان همایون و آذری با مطالعات جامعهشناختی و تعریف همچون مفاهیمی یا کاملا بیگانه و ناآشنا هستند و یا اینکه همچون اجیرشدگانی موظف به برافروختن جنگ داخلی شدهاند. وگرنه هر شخص آگاه به مسایل سیاسی و تاریخی ایران میداند که تاریخ مبارزات کردها در ایران به بیش از چندین دهه برمیگردد، بنا بر عقاید ایشان، انگار که کردها ماهیگیرانی ماهر و در کمین نشته هستند که تنها از ٣ -۴ سال گذشته با به راهانداختن تدارکاتی که آنهم از طرف آمریکا به آنها رسیده است، به فکر مبارزه افتاده و در این فکراند که شاید از آب گلآلود چیزی بدست آرند .
به عقیدهی من اینگونه پیشداوری و قضاوتها بیشتر از عدم شناخت متقابل و درست و عینی احزاب و ملل داخل ایران نسبت به همدیگر نشات میگیرد. شاید آقایان بدانند که حزب دمکرات کردستان ایران قدمتی ۶۰ ساله دارد. نمیدانم حزب مشروطه ایران در آن هنگام کجا بوده و چکار میکرده است؟ اگر داریوش همایون و حسین آذری شناختی مردمشناسانه و جامعهشناختی بر مردم کرد داشتند، هیچوقت اینگونه بیمهرانه نسبت به حقوق حقه ملی - دمکراتیک کردها نظرپراکنی نمیکردند. سوالی از آقایان مطرح میشود؛ بیشاز یک سده مبارزه کردها برای چی بوده و هست؟
برای پاسخ به این سوال به قطع یقین باید کردستان شناسی خوبی داشت تا بتوان برای آن جوابی ارائه داد .
آقای آذری با اینکه نه معنی کلمهی 'تیشک' را میدانند ونه مکان این تلویزیون را، به بحث در اینباره میپردازند و این تلویزیون را که از بیشاز ۶ سال پیش، که از بین مردم کرد کمکهای مالی جمعآوری شده و نهایتا در مرکز اروپا براه انداخته شد، ناشی از کمک مالی کنگره آمریکا که در چند هفتهی پیش بحثش بهمیان آمده، دانسته و مکان آنرا آمریکا قلمداد میکند !!!
ولی نه، اینگونه نیست. با اینکه اکثر تلویزیونهای فارسزبان اپوزیسیون در آمریکا بوده! و اکثرا هم وابسته به طیف سلطنتطلبان هستند. حداقل رسانههای حزب مشروطه ایران در آنجا تامین میشوند و این هم جای تعجب نیست. برای من جای بسی تعجب است که داریوش همایون و حسین آذری از تماس دولت آمریکا با کردها در هراسند!! مگر سلطنتطلبها و مشروطهخواهان و احزاب فارس زبان و مرکزگرا با آمریکا رابطه ندارند و نداشتهاند؟ خود محمدرضا پهلوی و پدر ایشان نماینده آمریکا در ایران بودند و احزاب سلف نامبردگان هم هیچ ابای از این رابطه نداشته و چهبسا که آن را روابطی مشروع و تاریخی و بسیار سهل و معمولی میدانند، چه شد که ارتباط دیپلوماتیک یکی از احزاب کردستان به تجزیه ایران انجامید؟ چی شد که تلویزیون 'تیشک' و رۆژههڵات' آمریکایی شدند ولی رادیو و تلویزیونهای وابسته به زبان مرکزی با سالها قدمت کاری در آمریکا و اروپا، ملی و مردمی از آب در آمدند !!
در مدت این گفتگوی رادیویی هیچیک از آقایان ' داریوش همایون' و 'حسین آذری' از کلمه 'حزب' برای موجودیت احزاب کردها در ایران استفاده نکرده و از آنها بعنوان 'گروههای قومی' یاد میکنند. البته که من از این شیوهی گفتار تنها خصومت و تیرگی ذهن آقایان را برداشت میکنم. وگرنه که حزبی با بیش از ۶۰ سال مبارزه و سازماندهی و تاریخ، پیشاز حزب آقای همایون حزب بوده است، اما چرا از عنوان کردن کلمهی حزب برای 'حزب دمکرات کردستان' ابا دارند را باید از خود ایشان پرسید.
در قسمتی دیگر از گفتگو به فرایند خواست سیاسی کردها و بویژه حزب دمکرات کردستان ایران اشاره میکنند، به این شیوه که خواست کردها زمانی 'خودمختاری ' بوده و الان هم فدرالیسم و فردا هم حتما استقلال خواهد بود. آقای شاهو حسینی در جواب میگویند که'' این برنامه و اسناسنامه تصویب شدهی کنگرهی ۱٣ حزبدمکرات کردستان ایران است...کردها مسمم هستند بر مطالبه حق و حقوق خود... من وکیل نسلهای بعدی نیستم و آنها خودشان برای خودشان تصمیم میگیرند ...''.
من فکر میکنم که آقایان داریوش همایون و حسین آذری احزاب کردستان را با حوزهی فتوای قم اشتباه گرفتهاند که برای تمام تاریخ بشر در گذشته و حتی برای آینده هم تعین تکلیف و فتوای آنراهم صادر میفرمایند. سیاست و تفکر سیاسی و بالطبع نیازهای سیاسی یک ملت و کشور و یا حتی گروه و شخص به مقتضای زمان تغییر میکند و بسیار بدیهی و طبیعی است، مگر خود نامبردگان در بینشهای سیاسی خود دچار تغییر و تحول نشدهاند؟ مسالهی مهمتر اینکه آیا مرکزگرایان تمامیتخواه، مگر کردها را ایرانی و از ایران نمیدانند؟ مگر آقای داریوش همایون بارها اذعان نکردهاند که یک ملت و یک کشور به نام ایران وجود دارد و بس. خوب پس آقای همایون که نباید در جهت مخالف خواست ملت خود حرف بزند و یا بایستد، یک بخش عمدهای از ملت ایران خواهان یک نوع سیستم سیاسی هستند حال فدرالی، سلطنتی، جمهوری و یا هر نوع سیستم راهبردی دیگری که باشد، امروز عربها، کردها، آذریها، ترکمنها و بلوچها خواهان برپایی و ادارهی ایران بر اساس یک سیستم فدرالی هستند. کسی که مخالف خواست ملت ایران حرف بزند یا بایستد به عنوان خائن به ملت رسوا خواهد شد .
به نظر من مشکل از تمامیتخواهی وتکساحتگی فکر نامبردگان مرکزگرا است. و گرنه که انسان دارای اندیشه پلورالیستی معتقد به دموکراسی به این شیوه با واقعیت موجود متکثر ایران، برخورد نخواهد کرد. جالب اینجاست که آقای همایون در مورد فارسها اینگونه نظری دارد :
"ملیت فارس اختراع همین سازمانهای قومیاست، برای اینکه خودشانرا بهصورت ملت درآورند. ما ملت فارس نداریم، قوم فارس نداریم،مردم فارس هم خودشانرا نه قوم فارس میدانند نه ملت فارس، از خراسانی هم بپرسید نمیگوید که من ملیت فارس دارم. با این اختراعات زبانی مقدمات تجزیه ایران، هم اکنون از نظر زبانی فراهم شدهاست و به هیچوجه نباید زیر بار تقسیم ایران به مناطق زبانی رفت، جمعیت ایران در طول ٣۰۰۰ سال به هم آمیختهاند، همهجا همهی ایرانیان پیدامیشوند. قید وبندی نبودهاست که ایرانی کجا زندگی بکند. و این وضع را همچنان باید نگهداشت . ایران یک ملت است و یک کشور .''
پرسش و تعجب از اینجا آغاز میشود که چطور است که فارس در ایران نه ملت است و نه قوم،ولی کرد و آذری و عرب و بلوچ و ترکمن قوم هستند؟ این اشرافییت و بزرگی بی نام و نشان از کجا برای فارسها رقم خوردهاست؟ از کدام قاموس و فرهنگ سیاسی و جامعهشناختی برآمدهاست؟ بهلحاظ جمعیتی از دیگر جمعیتهای زبانی داخل ایران بیشتر نیستند! به لحاظ تاریخی هم به گواه تمامی تاریخنویسان و باستان شناسان غربی و ایرانی هیچگونه قدمتی نسبت به دیگر ملل داخل ایران بویژه کردها ندارند. تاریخ تمدن ایران با مادها شروع شده(که البته تاریخ سلطنتطلبان ۲۵۰۰ سال است نه بیشتر) و اغلب از طرف افرادی مثل آقای همایون انکار شدهاست.خوب طبیعی است که قوم یا ملت قلمداد کردن فارسها از میزان مالکیت آنها بر ایران کاسته و آنها را در ردیف دیگر اقوام یا ملل داخل ایران قرار میدهد. و آقایان هم رازی به این تساوی نیستند. جای بسی شرمندگی و بیگمان از دید من بیادبی است که آقایان نامبرده راحت و مستقیم از احزاب پیشکسوتی مثل ''حزب دموکرات کردستان ایران'' با عنوان گروه یا سازمان قومی نام ببرند در صورتیکه حزب معجون خود را 'حزب' و خودرا هم رایزن چنین حزبی قلمداد بنمایند .
ولی آقای همایون، نه من و نه احزاب کردستان و نه مردم و روشنفکران و جوانان تشنه و آرزومند سرنوشت کردستان به شما و همفکرانتان اجازه نخواهیم داد که باری دیگر پرچم شاهنشاهی و جان نثاران پهلویها در کردستان به اهتزاز درآید، و این حکم یا خواست تاریخ است، که به آن و برای شما'جبر تاریخ' تفسیر میگردد .
هیچیک از احزاب کردستان خواستار و خواهان استقلال نیستند. ولی اگر شما و افراد تمامیتخواه و مرکزگرا که با اندیشههای پلورالیستی و واقعیت پلورالیستی ایران ناآشنا و یا به قصد بیاعتنا هستید و با علم کردن بهانه تمامیت ارضی ایران،بخوان پیراهن عثمان، در صدد پایمال کردن و به فراموشی سپردن خون دههاهزار کرد شهید برای آزادی و دموکراسی و حقوق ملی-دموکراتیک مردم کرد هستید، شمایی که تاب تحمل حکومتی غیر سلطنتی وغیرموروثی را ندارید، شمایی که بهعنوان زبان و فرهنگ مرکزی و مذهب و حکومت مرکزی هیچگاه قادر به تامین و اجرای دموکراسی و برابری همهجانبه در ایران نبودهاید از دوهزاروپانصد سال پیش تابحال،...، دیگر آن فصل به سرآمده و نسل نو خود برای خود تعین تکلیف خواهد کرد و آیندهی خویشرا رقم خواهد زد. همچنان که شاه شما در سال ۱٣۵۷ه.ش نتوانست برای نسل ۵۷ی تصمیم بگیرد، شما و شاهزادهی اروپا و آمریکا نشین هم نخواهید توانست که برای نسلی رنجیده و سوخته از درون و زیسته با ۲۷ سال زندان و شلاق و سیاهی تعین تکلیف بفرمائید. راستی شما چرا اینقدر ایران ایران میفرمایید؟ مگر تا چند ده پیش 'بحرین' ایران نبود؟ مگر 'ارمنستان' و نخجوان و آذربایجان و افغانستان و کردستانهای زیردست ترکیه و عراق و سوریهی فعلی جزو ایران نبودند؟ پس کجا رفته آن تب و تاب ایرانی و وطنپرستی؟ به گمانم چون زورتان به روسیه و انگلیس و فرانسه و آمریکا نمیرسد و این تجزیه خدمت ملوکانه پهلویها و قاجاریان بودهاست، چیزی نمیگویید و بهدست فراموشی سپردهاید؟ اگر یکی از ابرقدرتها بر تقسیم ایران همت کند، که کردند در قبل، اتفاقی کاملا طبیعی است، اما اگر زمانی کردها خواستند با زبانی چندهزارساله قدمت و بسیار ایرانیتر از زبان فارسی امروزی و مبرا از استیلای زبان عربی و ...، درس بخوانند و بخواهند که زبان خودرا توسعه دهند و در زندگی روزمره از آن استفاده کنند، این دیگر یعنی تجزیه ایران و تجزیه ایران از تجزیه زبان شروع میشود .
راستی، آقای همایون کردی میفهمند که اینگونه از آمیختگی منصفانه و بی مشکل ایرانیها در همهجای ایران بایکدیگر سخن میگویند؟
الان هم بعداز سالها گذشت از ورود غیرکردزبانان به کردستان، ایشان از بکارگیری و صحبت به این زبان ابا دارند، و این نشانهای از میزان احترامیست که مرکزگرایان تمامیتخواه برای ملت کرد و فرهنگ آنان قایل هستند .
آقای همایون و آذری؛ تحمیل و اجبار در هیچ نقطهای از این گیتی نتیجهی درازمدت مثبت نداده و نخواهدداد،بر این موضوع حتما واقف هستید، و به لحاظ رواشناسی و جامعهشناسی و علم و عقل و انسانیت آرامش یک کشور متکثر همچون ایران در احترام متقابل و اجرا و رعایت حقوق برابر همهی شهروندان و ملل داخل ایران نسبت به همدیگر است. ایران یک سرزمین ائتلافی است، به قول شما هر آن امکان تجزیه آن میرود، پس تنها یک روحیهی دمکراتیک آزاد برابریخواه خواهد توانست که آرامش و امنیت ایران آینده را تامین و تضمین نماید نه ایده و افکار انکار و تحقیر کننده. و تا روزی که عطش تشنگی یک موجود،چه برسد به انسان توانا و متفکر و جستجوگر،برطرف نگردد، حرکت و تلاش برای ارضای نیاز ادامه خواهد داشت .
در انتها به آقایان همایون و آذری عرض مینمایم که برای اینکه بیشاز این در بحثها و گفتگوهایی که در آینده خواهند داشت،با مفاهیمی جامعهشناختی همچون ' ملت ' و ' فرهنگ ' و غیره، دچار مشکل نشوند، به کتب و منابع جامعهشناختی و مردمشناختی مراجعه کرده که تا بر چنین مفاهیمی بیش از پیش واقف گردند. اینجانب نیز چندی پیش مقالهای تحت عنوان ''بحثی درباره تجزیهطلبی و کردستان'' که در سایتهای 'اخبار روز' ، 'پیک ایران' ، 'صدای ما' و... پخش شد، نوشتهام که در آن به تعاریف و نظریات اندیشمندان مختلف علوم اجتماعی در رابطه با مفاهیم مذکور به تفصیل اشاره شدهاست و امیداست که مفید واقع گردد .
کاوه آهنگری، بلژیک
|