رنجنامه ی دختری که پدرش در بند است
زینب صارمی فرزند زندانی سیاسی علی صارمی محکوم به اعدام
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۵ فروردين ۱٣٨۹ -
۱۴ آوريل ۲۰۱۰
روز عید ٨۹ به منزل مادرم برای تبریک سال نو رفتم، دیدم عکس پدرم علی صارمی را در قابی در کنارش گذاشته و نشسته.
با دیدن آن صحنه عید ما رنگش را باخت و مثل همان شمعی شده بودم که داشت ذوب می شد نمی دانم کی و به کی سال نو را تبریک گفتم یا نگفتم. که به خود می گفتم چه عیدی؟
هزاران هزار مثل من الان باید با قاب عکسها دور هم جمع شوند در حالی که خودشان وجود دارند و وجودشان از هزاران شمع و سبزه و سکه پرنورتر سبزتر و ارزشمندتر است. به زیبائی سیب اند، به طراوت شکوفه ها، به خوش صدایی بلبلان مست بهارند و بودنشان شیرین تر از هر شیرینی. گلهای شقایق نمادی از آنها است و چشم انداز سبز شمال نماد شگوه و جلال انسان وارانه زیستن شان.
اما این عزیزان در غل و زنجیر، زنجیر تهمتها و افتراها که در هر صفحهی تاریخ ایران هزاران نمونه از این دست دارد و تنها به سرکوب روشنفکران توانسته اند اندی بیشتر در ثروت و حکومت بگذرانند.
نمی دانند؟ زندان رجائی شهر یک ماه است آب ندارد! و هیچ مسئولی هم ندارد که کسی به آنها بگوید که حتی برای خوردن و سرویسهای بهداشتی هم آب به قدر کافی ندارند.
در فروردین ماه سال یعنی ماه برکت و بارش در شهر چسبیده به پایتخت آن هم در زندان که مسئولیت تک تکشان با دولت است آب نیست. واقعا شنیدن و یا باور نکردنی است که مملکتی در آن آب هم گیر نیایید.
زینب صارمی فرزند زندانی سیاسی علی صارمی محکوم به اعدام
۲۴ فروردین
منبع: فعالین دموکراسی و حقوق بشر در ایران
|