لرزههای خفیف
بهرام حسین زاده
•
تمام سبزها باید فعال باشند و نگذارند سر سوزنی از فعالیتشان کاسته گردد، حتی اگر از راههایی که تا دیروز امکان مبارزه وجود داشت و امروز دیگر امکانش نیست، باید به راههایی دیگر کوشید. با هر موقعیت جدید، باید تاکتیک تازهای را اتخاذ نمود. لازم نیست که کارهای ما و اعتراضاتمان بزرگ و چشمگیر باشد،
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۶ فروردين ۱٣٨۹ -
۱۵ آوريل ۲۰۱۰
با گذشت ده ماه از انتخابات بیست و دوم خرداد و آغاز اعتراضات، گویی اکنون زمانی فرارسیده که جنبش سبز در یک تعمق ژرف، به چگونگی ادامهی کار خود میاندیشد. زمانی که آرامشی فراگیر در ظاهر را مینمایاند و در درون و اعماق جوششیست برای یافتن و دریافتن. دریافتنِ "موقعیت" تازهای که با اعتلای جنبش بوجود آمده است و یافتن راههایی هر چه کمهزینهتر و بنیادیتر برای عبور به آیندهای آزاد و دموکراتیک.
طی این دوران، آنچه که رخداد، علنی شدنِ اعتراضات وسیعی از مردم کشور بود. دیگر کسی نمیتواند بگوید که صدای مردم را نشنیده است. قفلی سیساله از زبان مردم برداشته شد.
اگر حاکمیت کمترین شک و شبههای در ارزیابی کارنامهی خود داشت، دیگر با دیدن چنین نمرهای از رفوزگی، راهی ندارد بجز اعتراف به شکست. اگر شرافتی حتی به اندازهی آخرین پادشاه ایران میداشت باید اعتراف میکرد: که صدای اعتراض شما را شنیدم.
و حالا ما در اینجا ایستادهایم. رو در روی رژیمی که عزم جزم کرده تا نهایت سبعیت و قساوت را به منصه ظهور برساند و در مقابل، ما نیز میخواهیم نمادی از جنبشی مدرن باشیم که پاسدار آزادی و عدم خشونت و تنوع و تکثر و حقوق پایهای انسان و جامعه است.
شکیبایی و استقامت، "رمزی"ست که رشد و شکوفایی هر چه بیشتر و عمیقتر جنبش سبز را تامین میکند و در عوض شتابزدگی میتواند آسیبهایی سنگین بر این جنبش وارد نماید. این نه تنها قاعدهی بازی ما، بلکه قاعدهی تحمیل شده از جانب ما، به بازی حریف هم میباشد. اگر او میتوانست برایش همان شکل سرکوب خشنِ کشتارهای خیابانی، و تجاوز و شکنجههای کهریزکی مطلوب بود، اما شیوههای اتخاذ شده از سوی جنبش اعتراضی سبز، او را نیز وادار به تبعیت از قواعد مبارزه ما کرده است. این یعنی: ما نیستیم که در زمین او بازی میکنیم، بلکه او را به زمین خودمان کشانده و قواعد و شیوههای مبارزه را به او دیکته مینماییم. این گام بزرگیست در روند مبارزات اجتماعی: اینکه بتوانی شیوههایی متمدنانه را بر نیروهایی عقبمانده تحمیل کنی. این شیوهها روزی نه چندان دور با واقعیت وجودی خود سرکوبگران سر ناسازگاری خواهند گذاشت و او را زمینگیر خواهند نمود. اما راه دیگری هم ندارند، اینگونه استفاده از تمام امکانات تکنولوژیکی مدرن و فرستادن کوچکترین جنایات ایشان به پیش چشم جهانیان و اینهمه ارتباطات نزدیک و ملموس با رسانههای بینالمللی، نمیگذارد که اینان در سرکوب وحشیانهی خود، دستی باز داشته باشند، و جهان هم میبیند صبوری و شکیبایی ما را.
اما اکنون دورانی میرسد که امکان استفاده از حرکتهای بزرگ و توفندهای مانند راهپیماییها کمتر میشود. گر چه که ما باید با این تنگ کردن عرصه برای به خیابان آمدن و اعتراض در پیش چشم جهانیان مقابله نماییم ولی فراموش نکنیم که رژیم نیز این را بخوبی دریافته است که بجای بگیر و ببندهای سبعانه باید راهی بیابد که از حضور میلیونی در خیابانها جلوگیری کند، زیرا این عکسها و تصاویر حضور میلیونی مردم بر خیابانها در اعتراض علیه جمهوری اسلامی است که هر روز و هر روز سبب منزویتر شدن بیشتر رژیم و تحقیر آن در جهان میشود. همین حضور خیابانی مردم، در داخل کشور نیز سبب رویگردانی حتی نیروهای بیطرف، از رژیم شده و استقبالهای کمفروغ و بیجمعیت از احمدینژاد در سفرهای استانی و شهرستانیاش، نشانی از همین تاثیرگزاری است.
هشیار شدنِ رژیم که پیامد آموختنش از گذشت زمان و وقایع است، باید بما هم این را بیاموزد که نمیتوان همیشه و به یک شکل و شیوه مبارزه کرد. باید از تمام شیوههای اعتراض استفاده نمود. باید بر هر کس و بر هر قشر اجتماعی، شیوههایی از مبارزه را پیشنهاد کرد که در توانش است. آنگونه که دانشجویان و جوانان اعتراض میکنند چیزی بجز اعتراض اهالی "بازار" باید باشد. معلمین را نباید موظف کرد به اینکه مانند کارگران اعتراض کنند. باید فکر کرد و یافت که هر فردی از جامعه در تناسب با وضعیت خاص خود او، به چه نحوی میتواند "اعتراض" نماید؟ به هر میزان که بتوانیم پهنهی اعتراضات مردم را "متنوع" سازیم و از اشکال گوناگون برای نشان دادن "عدم تمکین" به حکومت استفاده نماییم امکان اینکه حکومت بتواند در تمام این عرصهها با جنبش مردم سرشاخ بشود را کم کردهایم.
برای همگانیتر کردن مبارزات، باید هم به اینکه "از چه کسی چه کاری برمیآید" توجه کرد و هم اینکه باید بر "کمهزینه" بودنِ شیوههای در پیش گرفته شده تاکید داشت.
جنبش سبز بدون شهید و زندانی وقهرمان هم باید بتواند پیروز گردد. این یعنی به پیش بردن مبارزهای مدنی و مدرن. ما به عنوان یک جنبش امروزی و مدرن ثابت کردیم و میکنیم که دیگر گذشت روزگاری که: "قدرت از لولهی اسلحه بیرون میآید." جهان امروز را آگاهی و منطق و اطلاعات میگردانند و جنبش ما بر اینها تکیه زده است.
تمام سبزها باید فعال باشند و نگذارند سر سوزنی از فعالیتشان کاسته گردد، حتی اگر از راههایی که تا دیروز امکان مبارزه وجود داشت و امروز دیگر امکانش نیست، باید به راههایی دیگر کوشید. با هر موقعیت جدید، باید تاکتیک تازهای را اتخاذ نمود. لازم نیست که کارهای ما و اعتراضاتمان بزرگ و چشمگیر باشد، یک خط سبز بر روی دیواری، یک علامت پیروزی سبز بر روی اسکناسی، یک نشان دادن حضور زندهی جنبش به هر نحوی با استفاده حتی از سبزی برگ درختان بعنوان نماد. یا تجمعاتی از پیش تعیین شده، بدون شعار و حتی نمادهای سبز در میادینی و پارکهایی. استفاده تا حداکثر ممکن از رنگهای روشن در لباسها. کمک به همدیگر در سطح شهر و نشاندادن همبستگی مردمی با هم. دوری گزیدن از تمام تجمعات دولتی، و به یک کلام ایستادگی در برابر هر آنچه که مظهر فرهنگی و رفتاری این رژیم است: اگر او خواستار غمپراکنی بر سراسر شهر است، پرچمِ شادی و خنده و موسیقی و گل را در برابرش برافراشتن، اگر او خواستار هر چه بیشتر شدن فاصله بین آحاد مردم است و تفرقه، هر چه بیشتر بر ایجاد جو اعتماد و گردهمآییهای دوستانه کوشیدن.
اگر او خواهان برافروختن خشونت در میان خود مردم و در برخوردشان با هم است، تلاش نماییم که به همدیگر بعنوان یک "همدرد مشترک" نگاه کنیم و در برخوردهامان با هم با گذشت باشیم. هر میزان از تبلور رفتار انسانی ما با هم، لرزهایست بر ارکان این رژیم ضد حقوقبشریست.
برای آنکه ساختمانی را فرو ریخت، الزاما نباید با دینامیت به سراغ آن رفت، حتی با لرزههای امواج صوتی و آرام هم میشود یک بنا را آنقدر لرزاند تا دیگر توان سرپا ایستادن را نداشته باشد. رهبران جنبش سبز باید در راستای ایجاد لرزههای خفیف اما همیشگی و پیوسته بر اندام این بنای کهنهی استبداد مذهبی فعال باشند.
فقط نباید فراموش کرد که جنبش سبز یک جنبش مدنیست و نه یک جنبش انقلابی. شکست جنبش انقلابی ممکن است، اما تا کنون تاریخ بخود ندیده شکست یک جنبش مدنی را. بهمین دلیل امکان شکست خوردن ما نیست، ما در مسابقه با زمان نیستیم، وقت داریم. آشکار است که روزگار دردآوری را داریم از سر میگذرانیم، اما شتابزدگی در رفع بهر گونه و نوعِ این روزگار ، باعث ریشهکن کردن همیشگی آن از تاریخ میهنمان نخواهد شد. باید شکیبا بود و گامهایی برداشت که از امروز جلوی تلفات فردای بعد از پیروزی گرفته شود.
شک نباید داشت: همانگونه که امروز، چوبِ اشتباهات گذشتهمان را میخوریم، در آینده نیز باید تاوان خطاهای امروزمان را پس بدهیم، این استکه هشیار باشیم، هر چقدر امروز بهتر تدارک ببینیم میزان تلفاتمان در آینده کمتر خواهد بود، در آینده ای که دیگر امکان بازگشت به امروز و تصحیح رفتارمان را نخواهیم داشت.
سرنگون کردن اینان و در عوض، افتادن به دام جنگهای داخلی و یا چندپاره شدن کشور و درگیری بین اقلیتهای مردم و کشته شدن بخش بزرگی از مردم و ویرانی، نه تنها هنر چندانی نیست که ویرانگر هم است. ما نباید به سوی شعار «پیروزی بر حاکمیت ولایت مطلقه فقیه به هر قیمتی» برویم. باید قیمتی که میپردازیم متناسب باشد با چیزی که بدست خواهیم آورد، این است رمز مبارزات کم هزینه. ما با کمترین هزینه این جهنم را پشت سر خواهیم گذاشت.
|