یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سیر مبانی شکل گیری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
گفتگو با تلاش آنلاین


بهروز خلیق


• ما سازمان را باز کردیم و دمکراسی را در زندگی سازمانی به کار گرفتیم. از جمله در تامین حقوق اعضا، مناسبات درون سازمانی و ساختارهای تشکیلاتی و پذیرش نگاه‏های مختلف در چارچوب جریان چپ. در این زمینه ما دستاوردهای زیادی داشتیم که امیدوارم امکان جمعبندی و ارائه آن فراهم گردد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۷ فروردين ۱٣٨۹ -  ۱۶ آوريل ۲۰۱۰


تلاش ـ به سنتی تقریباً هر ساله مراسم سی و نهمین سالگرد «بنیانگذاری جنبش فدائیان خلق ایران» برگزار گردید. با وجود این که این مراسم همواره به همت و تلاش سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت برگزار می شود، اما سازمان مدعی نیست که این مراسم، بزرگداشتِ گذشته ای است که تنها به آن تعلق دارد. لطفاً بفرمائید، جنبش فدائی چند گروه و سازمان دیگر را در بر می‌گیرد؟ آیا دامنه ی جنبش فدائی محدود به همان گروههائی است که هرساله نامشان را در این مراسم می شنویم یا شامل سازمانها و حتا افراد دیگری هم می شود که در این گردهم‌آئی‌ها

خلیق: ما همه ساله، سالروز بنیانگذاری جنبش فدائی را جشن می‏گیریم. برگزاری جشن توسط سازمان ما به معنی آن نیست که جنبش فدائی تنها به سازمان ما تعلق دارد. چنانچه مشاهده کردید، ما امسال از رفیق پرویز نویدی دعوت کردیم که در کنار رفقای ما قرار گیرد و همانند رفقای ما به بیان نظرات خود بپردازد. تلاش ما همواره این بوده است که جشن بنیان‏گذاری جنبش فدائی مشترکاً توسط جریان‏های برآمده از آن برگزار شود. ولی متاسفانه تا کنون به دلایل مختلف این تلاش به نتیجه نرسیده است. امیدوارم که چهلمین سالگرد حیات جنبش فدائی مشترکا توسط بخش بزرگی از فدائیان خلق برگزار شود.
تا جائی که من اطلاع دارم سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران سالگرد جنبش فدائی را جشن می‏گیرد. احتمالا برخی جریان‏های دیگر فدائی هم سالگرد نوزده بهمن را جشن می‏گیرند که بازتاب چندانی در رسانه‏ها ندارد.
در حال حاضر علاوه بر سازمان ما، جریان‏های زیر هم با نام فدائی فعالیت می‏کنند:
ـ سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
ـ سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران
ـ چریک‌های فدایی خلق ایران
ـ سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران (اقلیت) که به دو جریان تقسیم شده‏اند
ـ مدتی است که جریانی با نام سازمان اتحاد فدائیان کمونیست شروع به فعالیت کرده است.
جنبش فدائی همانند سایر جنبش‏های اجتماعی از نیروهای وسیعی تشکیل شده است. بخشی از این نیروها در سازمان‏های سیاسی متشکل شده‏اند و بخش دیگر بیرون از سازمان‏ها هستند که خود را متعلق به این جنبش می‏دانند. این نیرو هم در داخل حضور دارد و هم در خارج از کشور.


تلاش ـ سازمان فدائیان خلق ایران ـ اکثریت ـ زادروز دیگری دارد و آن مقطع اعلام رسمی انشعاب بزرگ اقلیت و اکثریت بر سر مشی مسلحانه به عنوان موضوع محوری بوده است. ابتدا پس از این انشعاب است که جنبش سیاسی ایران رسماً با سازمان شما ـ اکثریت به عنوان یک سازمان سیاسی ـ مواجه می‌شود.
به تعارض یا بهتر است بگوئیم تناقض میان این دو زادروز، که در یکی مشی مسلحانه ـ و تبعات آن ـ فراخوانده و به عمل بدل می شود، و آن دیگری که با رد مشی مسلحانه سازمان اکثریت پا به عرصه وجود می‌گذارد، چگونه برخورد می شود؟ زادروز واقعی تر سازمان کدامست؟ چرا از سوی سازمان همه ساله سالروز آغاز مشی چریکی گرامی داشته می شود، اما به مقطع تولد رسمی سازمان اعتنای چندانی نمی‌شود؟


خلیق: بر سر مبارزه مسلحانه نه یک انشعاب، بلکه چهار انشعاب در جنبش فدائی داشتیم. شکل‏گیری این انشعاب‏ها عمدتا به زندان‏ها بر می‏گردند. اما یکی ار انشعابات در درون سازمان و بعد از ضربات سال ۱۳۵۵ صورت گرفت که در راس آن تورج حیدری بیگوند قرار داشت که به حزب توده ایران پیوست. در زندان‏ها در بین طیف جنبش فدائی، سه گرایش در بین‏سال‏های ۱۳۵۰ـ ۱۳۵۷ پدید آمد که به جدائی آن‏ها انجامید ولی به بیرون از زندان امتداد پیدا نکرد. گرایش رد مبارزه مسلحانه، گرایش مدافع نظرات مسعود احمدزاده، گرایش طرفدار نظرات بیژن جزنی. مدافعین گرایش اول بعد از آزادی از زندان به همراه تعدادی از کادرهای گروه فلسطین و مجاهدین مارکسیست شده، سازمان راه کارگر را پی ریختند. انشعاب دوم در سال ۱۳۵۸بر سر مشی چریکی و دیدگاه‏های مسعود احمدزاده صورت گرفت. طرفداران گرایش دوم بعد از آزادی از زندان با اشرف دهقانی و محمدحرمتی‏پور که در جریان انقلاب بهمن به ایران بازگشته بودند، نزدیک شدند و از دیدگاه مسعود احمدزاده و از مشی چریکی دفاع کردند. این گرایش با توجه به اینکه اکثریت فدائیان مشی چریکی و نظرات مسعود احمدزاده را رد کرده بودند، دیگر جای خود را در سازمان نمیدیدند و لذا راه خود را جدا کردند و جریانی را به نام چریک‌های فدایی خلق ایران که به جریان اشرف دهقانی معروف است، تشکیل دادند.
اما انشعاب بزرگ در جنبش فدائی در سال ۱۳۵۹ صورت گرفت و سازمان به دو جریان اقلیت و اکثریت تقسیم گردید. انشعاب بر سر دو موضوع بود:
۱. طرفداری از مبارزه مسلحانه و رد آن. اقلیت همچنان از مبارزه مسلحانه دفاع می‏کرد و اکثریت حامی مبارزه مسالمت‏آمیز و مخالف مبارزه مسلحانه بود.
۲. اختلاف برسر تحلیل از جمهوری اسلامی و سیاست‏های متخذه نسبت به آن.
این گفته شما درست است که جامعه سیاسی ایران بعد از انشعاب اقلیت و اکثریت، با سازمان ما به عنوان سازمان سیاسی مواجه شد. ولی رویکرد سازمان ما به مبارزه مسالمت‏آمیز و مدنی، فاصله گرفتن از مبارزه مسلحانه و برآمد آن به عنوان سازمان سیاسی به معنی نفی موجودیت گذشته سازمان نیست. ما نمی‏توانیم این واقعیت را نفی کنیم که سازمان ما از درون جریانی پدید آمده است که طی هشت سال مبارزه مسلحانه کرده است. ما نمی‏توانیم آن بخش از حیات خودمان را بکنیم و دور بیاندازیم. سازمان خود را جزو جنبش فدائی می‏داند و جنبش فدائی در سال ۱۳۴۹ پا به حیات گذاشته است و نه در سال ۱۳۵۹.
به علاوه اقلیت هم در سال‏های بعد به دو جریان تقسیم شد که بخشی از آن مخالف مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی بودند. در طی دهه‏های گذشته بخشی از نیروهای اقلیت و بخش دیگری از فدائیان که در سال‏های بعد از سازمان جدا شدند، باهم وارد روند وحدت شده و سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران را تشکیل دادند که به مبارزه مسالمت‏آمیز و مدنی اعتقاد دارد و به عنوان سازمان سیاسی عمل می‏کند.


تلاش ـ حق با شماست نقد گذشته نباید به معنای نفی یا انکار آن گرفته شود. اما برگزاری جشن و سرور به مناسبت آن گذشته نیز پای باور به نقد آن را نیز تا حدودی سست می کند، یا حداقل گرد ابهام بر آن نقد و ژرفای آن می پاشد.
چه ارتباطی میان دو موضوع محوری انشعاب اقلیت و اکثریت وجود داشت؟ یا به عبارت روشن تر؛ رد مبارزه ی مسلحانه تا چه اندازه زیر سایه ی «تحلیل از جمهوری اسلامی و سیاست‏های متخذه نسبت به آن» قرار داشت؟


خلیق: یک جریان دوبار متولد نمی‏شود و نمی‏توان دوبار برای آن جنبش تولد گرفت. جشن و سرور در سالگرد جنبش فدائی به معنی تائید مشی چریکی نیست، بلکه از یکسو تجلیل از یارانی است که برای بهروزی مردم مبارزه کردند و جان خودشان را در این راه از دست دادند. جوانانی که تنها سودای سعادت مردم را در سر داشتند و برای رسیدن به آن سختی‏ها، شکنجه‏ها و زندان را تحمل کردند. از سوی دیگر تاکیدی است بر تحولاتی که این جنبش طی کرده است. ما جنبش فدائی را علیرغم افت و خیزهای آن، جریانی بالنده و پویا می‏دانیم.
به نظر نمی‏رسد با برگزاری جشن سالگرد جنبش فدائی، این ذهنیت به وجود بیآید که گویا امروز ما از مبارزه مسلحانه دفاع می‏کنیم. ما از سال ۱۳۵۸ به اینسو، همه ساله جشن سالگرد جنبش فدائی را برگزار کرده‏ایم. چه در ایران و چه در مهاجرت. این جشن به یک سنت تبدیل شده است.
بین رد مبارزه مسلحانه و "تحلیل از جمهوری اسلامی و سیاست‏های متخذه نسبت به آن" ارتباط معینی وجود نداشت. اکثریت نیروهای فدائی در تجربه و در بحث‏های نظری در زندان و بیرون از آن، به رد مبارزه مسلحانه رسیدند و راه مبارزه سیاسی را انتخاب کردند.


تلاش ـ اگر میان اعلام علنی و رسمی رد مشی مسلحانه و اتخاذ سیاست حمایت از حکومت انقلابی ضدامپریالیستی ـ با همه الزامات آن ـ که شما از آن در پوشش «تحلیل از جمهوری اسلامی و سیاست های متخذه» یاد می کنید، ارتباط معینی وجود نداشته، اما ظهور سازمان اکثریت از درون جنبش فدائی بر پایه این دو رکن نباید اتفاقی و بی ارتباط باهم بوده باشد. زیرا به گفته‌ی خود شما ـ که تنها تأئید یک رخداد واقعی است ـ «انشعاب بزرگ» در سال ۱٣۵۹ ـ و ظهور رسمی سازمان ـ بر سر همین دو موضوع بوده است. یعنی بخشی از منشعبین ادامه مشی مسلحانه را می خواست و بخش دیگر آن را رد می کرد و بخشی سرنگونی رژیم را دنبال می کرد، آن هم به شیوه انقلابی و قهرآمیز، دیگری به مشی حمایت از آن به دلیل انقلابی بودن رژیم روی آورده بود.
حال با فرض پذیرفتن «بی ارتباطی» میان این دو موضوع، اما پذیرفتن این که این دو موضوع به مثابه دو مرز تفکیک سازمان اکثریت از سایر سازمانهای درون جنبش فدائی در مقطع «انشعاب بزرگ» بوده است، باید بتوانیم برای شناخت ریشه ای و سیر تحولی بهتر سازمان هر یک از این دو رکن و مبانی نظری شکل گیری آنها را دیده و بررسی کنیم. مبانی نظری رد مشی مسلحانه که به گفته شما از نظر توالی زمانی قدیمی تر است، کدام استدلالها بودند؟


خلیق: بی‏تردید سیاست حمایت از جمهوری اسلامی که در نیمه دوم سال ۱۳۵۸ کم رنگ بود و به تدریج پررنگ‏تر شد، در انشعاب اکثریت ـ اقلیت موثر بود. اما رد مبارزه مسلحانه توسط اکثریت به لحاظ زمانی مقدم بر حمایت از جمهوری اسلامی بود. رد مبارزه مسلحانه از یکسو به بحث‏های نظری بر می‏گشت که در زندان‏ها جریان پیدا کرده بود که قبلا به آن اشاره شد و از سوی دیگر به تجربه انقلاب بهمن و ماه‏های بعد از آن و طرح شعار پیش به سوی "تشکیل حزب طراز نوین طبقه کارگر". مبانی نظری رد مبارزه مسلحانه در آنزمان مارکسیسم ـ لنینیسم بود. در جزوه‏ای که در سال ۱۳۵۸ در پاسخ به "مصاحبه با رفیق اشرف دهقانی" نوشته شد، از این زاویه مشی چریکی مورد نقد قرار گرفت. طبعا زاویه نقد امروز ما از مبارزه مسلحانه با نقد آن روز متفاوت است. آن روز مبنای نظری نقد مبارزه مسلحانه، در اساس لنینیسم بود.
پارامتر دیگر رد مبارزه مسلحانه به تجربه انقلاب بهمن بر می‏گشت. برکناری حکومت شاه در پرتو جنبش توده‏ای عملی شد نه قهر پیشرو. این امر به نگاه ما نسبت به مبارزه مسلحانه ضربه زد و عدم کارائی آن را آشکار ساخت. به علاوه دهه ۶۰ و ۷۰ که دوران جنگ‏های آزادی‏بخش بود، سپری شده بود و جنبش چریکی در امریکای لاتین هم به موفقیت چندانی دست نیافته بود. این امر نیز در فاصله‏گیری از مبارزه مسلحانه نقش داشت.
بعد از انقلاب تشکیل حزب طراز نوین طبقه کارگر در دستور کار ما قرار گرفت. تشکیل حزب طبقه کارگر با مشی مسلحانه مغایرت داشت و فعالیت صنفی و سیاسی را می‏طلبید.


تلاش ـ بنابراین ابتدا مشی مسلحانه در نزدیکی بیشتر به مارکسیسم ـ لنینیسم مورد تردید قرار گرفت و بعد هم تجربه انقلاب اسلامی که یک حرکت توده‌ای عظیم برای سرنگونی رژیم وقت بود، بی اثر بودن و مردود بودن آن مشی را نشان داد. به این ترتیب رد یک مشی نادرست از دو زاویه‌ی فکری و بر دو پایه ای که بعدها مجدداً خود آنها مورد تردید قرار گرفتند! به این معنا که ۱ ـ لنینیسم با هسته ی مرکزی تشکیل حزب طبقه کارگر به منظور استقرار دیکتاتوری پرولتاریا بعضاً مسکوت گذاشته و بعضاً در نوشته ها و مواضع فردی برخی اعضای موثر سازمان رد شد ۲ ـ انقلاب توده ای ایران همراه با رهبری و حامیان سیاسی و روشنفکری خود از عهده استقرار رژیم و مناسباتی برآمد که در عمل شکست تأسف بار تاریخی، فکری، فرهنگی و اخلاقی خود را به نمایش گذاشت ـ چه کسی است که امروز دیگر از چنین توده ای و بسیج آن به هر قیمت فاصله نگرفته باشد! به ورشکستگی الگوی جنبش های چریکی آمریکای لاتین در عمل هم که هنوز در توجیه آن مشی و تحت تأثیر «شرایط جهانی بودن» بکار گرفته می شود، اشاره نمودید. به این ترتیب و با این نتیجه گیریها می بینیم در درجه نخست بنیان های شکل گیری یا تجدید حیات سازمان اکثریت همه بی ربط شدند. قوای جدید یا باقی مانده ی سازمان اکثریت بر چه بنیانی شکل گرفته یا به بقای خود ادامه می‌دهند؟

خلیق: ابتدا چند نکته در رابطه با متن سئوال شما. من از انقلاب توده‏ای صحبت نکردم، بلکه از جنبش توده‏ای در مقابل قهر پیشرو و از کارائی و عدم کارائی آندو سخن گفتم. برآمدن جمهوری اسلامی از بطن جنبش توده‏ای، به معنی نفی جنبش توده‏ای به طور کلی نیست. جنبش توده‏ای با سمت‏گیری ارتجاعی مورد تائید ما نیست. ولی ما از جنبش توده‏ای که ترقی‏خواهانه است، دفاع می‏کنیم. جنبش اعتراضی برآمده از انتخابات ۲۲ خرداد هم جنبش توده‏ای است و ما خود را جزو این جنبش می‏دانیم. ما از جامعه توده‏وار دفاع نمی‏کنیم و نظر ما این است که گروه‏های مختلف اجتماعی لازم است که سازمان پیدا کنند و در کنار مطالبات عمومی، مطالبات مشخص خودشان را مطرح کنند. جنبش برخاسته از بطن جامعه‏توده‏وار، به دنبال فاشیسم، راست افراطی و یا رهبری کاریزماتیک می‏افتد و برای جامعه فاجعه می‏آفریند.
آنچه من در پاسخ به سئوالات شما گفتم در رابطه با دلایل رد مبارزه مسلحانه بود و نه صرفا بنیان‏های شکل‏گیری سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت). بنیان‏های سازمان در سند "دیدگاه‏ها و آماج‏ها" و در برنامه سازمان آمده است. می‏توانید برای آشنائی با بنیان‏های نظری و برنامه‏ای سازمان ما به این دو سند مراجعه کنید. من در اینجا یک پارگراف از سند "دیدگاه‏ها و آماج‏ها" نقل می‏کنم تا پاسخ شما را داده باشم: "سازمان‌ فداییان‌ خلق‌ ایران‌ (اکثریت‌) مدافع‌ دموکراسی‌، پیشرفت‌، عدالت‌ اجتماعی‌ و سوسیالیسم‌ است‌. صلح‌ در مقیاس‌ ملی‌ و بین‌المللی‌ خواست‌ بزرگ‌ انسانها و ضامن‌ اساسی‌ موفقیت‌ در راستای‌ آماجهای‌ فوق‌ است‌. ما دفاع‌ پیگیر از استقلال‌ کشور و منافع‌ ملی‌ را با دفاع‌ از مناسبات‌ برابرانه‌ و برادرانه‌ میان‌ همه ملل‌ جهان‌ پیوند می‌دهیم‌. سازمان‌ ما مدافع‌ حقوق‌ بشر است‌ و بر همین‌ پایه‌ علیه‌ هر گونه‌ ستم‌ ملی‌، طبقاتی‌، جنسی‌، نژادی‌، مذهبی‌ و عقیدتی‌ مبارزه‌ می‌کند. در شرایط‌ جهان‌ امروز حفظ‌ محیط‌ زیست‌ و ممانعت‌ از مداخلات‌ زیانبار در طبیعت‌ زیست‌ یکی‌ از هدفهای‌ بزرگ‌ بشریت‌ است‌. این‌ هدف‌ یکی‌ از آماج‌های‌ اصلی‌ برنامه سیاسی‌ ما است‌."
تدقیق و تکمیل سند "دیدگاه‏ها و آماج‏ها" در دستور کار کنگره آتی سازمان قرار دارد. در سند برنامه، نگاه ما نسبت به جامعه، دولت، مناسبات آندو، مسائل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و برنامه مشخص ما در زمینه‏های مختلف آمده است.


تلاش ـ ما و احتمالاً برخی از خوانندگان علاقمندمان به سرنوشت سازمان نیز تحولات و تغییرات نظری سازمان شما، و به ویژه آن چه که بر روی «کاغذ» آمده است را با اشتیاق دنبال کرده‌ایم. هرچند استناد به اسناد مصوبه کنگره های جدیدتر سازمانی از سوی شما به عنوان بالاترین مقام رسمی فدائیان خلق ایران (اکثریت) برای ما قابل فهم است، اما باید به ما حق بدهید که اعلام کنیم این استنادها هنوز به معنای توضیح دقیق چگونگی این تغییرات نیست و به ما در تشخیص این که آیا به مقتضای روز و تکرار آنچه همه می‌گویند، و تفکیک آن از مبانی فکری و ارزشی کمک چندانی نمی کند.
ما هم می بینیم که دیدگاهها و آماجهای جدید ظاهراً با بنیانهای مقطع پایه گزاری سازمان ـ چه سال ۴۹ و چه ۵۹ ـ متفاوتند. اما آنچه در نهایت روی این «کاغذها» بازتاب نمی یابند، ارزیابی از درستی و راستی شیوه ها در تغییر دیدگاهها و میزان ژرفای این تغییرات در درون سازمان است و همچنین بی پاسخ ماندن پرسش هائی است که از قضا برخی در جلب اعتماد عمومی نسبت به این مبانی و پایبندی بدانها موثرند، از جمله این که: سازمانی که این چنین آماده تغییر مواضع، بنیانها و ارزشهای ـ اگر دوست دارید به جای آن بگوئید، دیدگاهها و آماجهای ـ خود بوده است و تنها در طول مدت سه دهه یا چند سالی بیشتر و کمتر، از یک سازمان شبه نظامی مارکسیت ـ لنینیست مدافع دیکتاتوری طبقه کارگر، به یک سازمان سیاسی در پی همان نظام و با آماج اصلی ضدیت با امپریالیسم جهانی و سپس به یک سازمان مدافع صلح، مدافع حقوق مساوی و آزادی های فردی و اجتماعی مخالف «دولت حداکثری» و.... تغییر یافته، آیا چنین سازمان مستعد تغییری، آمادگی پذیرش رابطه اندیشه، ایدئولوژی و عمل سیاسی خود را نیز داشته است؟ اگر بله، آیا روشن شده است که در هر مقطعی روشها و سیاستهای اتخاذی از سوی سازمان تابع کدامیک از این دستگاههای فکری و نظام ارزشی بوده است و آیا مسئولیت سیاست های ناشی آنها را نیز پذیرفته است؟ اگر بله، پس چرا هنوز بعضاً حتا سخنان یک شاعر یا روزنامه نگار ـ به هر بهانه ای ـ می تواند پس از سی سال به ناآرامی های درون سازمانی و گسست بیشتر داخلی آن دامن بزند؟ آیا سازمان به روشنی و با قبول مسئولیت سازمانی، نه فردی یا جناحی، اعلام داشته است که در هر مقطعی زیر سایه دستگاه فکری خاص آن مقطع ـ آن دیدگاهها و آماجها ـ تا کجا در عمل سیاسی پیشرفته و مسئولیت آن را می پذیرد؟ اگر بله پس درگیری های درونی سازمان حتا تا بالاترین سطوح کادرهای پرسابقه آن نشانه چیست؟ آیا سازمان می تواند با اطمینان اعلام نماید که میزان پایبندی خود به اندیشه‌ها و ارزشهایش را همواره در عمل نیز به نمایش گذاشته و به اثبات رسانده است و اگر نه چرا و به چه دلیلی؟ و اگر سازمان در نهایت و در عمل به نتایج سیاسی افکار خود تن نداده و به راهی خلاف انتظار برخاسته از آن دیدگاهها رفته است، چگونه می توان امروز مطمئن بود که سازمان در عمل سیاسی خود به دیدگاهها و آماجهای جدید متفاوتش، وفادار خواهد ماند؟


خلیق: در سمت‏گیری عمومی سازمان به عنوان جریان چپ تغییری به وجود نیآمده است. آنچه امروز ما را به دیروز پیوند می‏دهد، همانا جایگاه ما به عنوان جریان چپ، مبارزه علیه نابرابری‏های اجتماعی، دفاع از عدالت اجتماعی و تلاش برای پی‏ریزی جامعه انسانی است. انتخاب اجتماعی ما به عنوان مدافع منافع طبقه کارگر و زحمتکشان در طی چهار دهه ثابت مانده است. بنابرین بین آماج‏های کنونی ما با دوره بنیان‏گذاری سازمان اشتراکات معینی وجود دارد.
این خطوط کلی اگر توضیح دهنده پیوند امروز ما با گذشته است، ولی توضیح دهنده گسست‏ها از گذشته و سیر تحولی سازمان ما نیست. سازمان ما دو تحول جدی را پشت سر گذاشته است. تحول اول به سال‏های بعد از انقلاب بر می‏گردد. گذر از یک سازمان چریکی معقتد به مارکسیسم ـ لنینیسم به سازمان سیاسی معتقد به مارکسیسم ـ لنینیسم با برداشت رایج در اتحاد شوروی و احزاب کمونیست. یعنی فاصله گرفتن از یک جریان چریکی که مشخصات خاص خود را داشت و پیوستن به جنبش جهانی کمونیستی و پذیرش دستگاه فکری آن و نزدیکی به حزب توده ایران. تحول دوم گذر از یک سازمان سیاسی ـ ایدئولوژیک مارکسیست ـ لنینیست به یک سازمان چپ دمکرات و غیرایدئولوژیک.
شما از توضیح دقیق چگونگی تغییرات صحبت کردید. توضیح روند تغییرات در سازمان و تعیین مشخصات نظری و سیاسی سازمان در هر مرحله، در این مجمل نمی‏گنجد. من به برخی علل و وجوه تغییرات در سئوالات بالا پرداختم. لازم است در مطلب جداگانه به چگونگی این تغییرات در آن زمان پرداخته شود. ما تلاش خواهیم کرد که در چهلمین سالگرد جنبش فدائی به تبیین تحولات سازمان بپردازیم.
اما در مورد سئوالات مشخص شما:
۱. ما مسئولیت اقدامات سیاسی آن دوره‏ها را پذیرا هستیم. بارها دیدگاه‏ها و عملکرد سازمان را نقد کرده‏ایم. از جمله، مشی سیاسی سازمان در سال‏های ۱۳۵۸ ـ ۱۳۶۲ در پلنوم سال ۱۳۶۵ کمیته مرکزی و در کنگره اول سازمان در سال ۱۳۶۹ مورد نقد قرار گرفته است. در کنگره یازده سازمان از جانب هیئت سیاسی ـ اجرائی قراری به کنگره ارائه شد مبنی بر بررسی مشی سیاسی سازمان در دوره مزبور. در این قرار آمده است: "کنگره از شورای مرکزی آتی در تداوم کار کمیسیون ثبت عمل‌کرد رهبری، می‌خواهد مسئله بررسی و نقد سیاست و عمل‌کرد سازمان در سال‌های نخستین پس از انقلاب را نسبت به جمهوری اسلامی به جهات نظری، برنامه‌ای، سیاسی، حقوقی و سازمانی در دستور کار خود قرار دهد و پیامدهای آن سیاست را در ارتباط با مجموعه سیاست‌ها و عمل‌کرد جریان‌های سیاسی توضیح دهد. این بررسی مجموعه سیاست‌ها و عمل‌کرد سازمان در آن مقطع را شامل خواهد شد. نتیجه بررسی به شکل مقتضی انتشار بیرونی خواهد یافت".
سازمان از پذیرش مسئولیت شانه خالی نمی‏کند و از نقد سیاست‏ها و عملکرد خود ابائی ندارد. ما عمیقا اعتقاد به نقد مشی سیاسی و عملکرد جریان‏های سیاسی در دوره‏های مختلف داریم. کمتر جریان سیاسی در کشور را می‏توان سراغ داشت که در حد ما، گذشته خود را نقد کرده باشد. ما بعد از گذشت حدود سه دهه از آنزمان، باز نقد برنامه، سیاست‏ها و عملکرد سازمان را در دستور کار خود قرار داده‏ایم.
۲. زمانی که یک "شاعر و یا روزنامه‏نگار" و یا فردی بدون سند و مدرک به یک سازمان تهمت سنگین میزند، باید با آن برخورد کرد. ما به شاعر مورد نظر شما مراجعه کردیم و گفتیم که هر سندی دارید آن را در اختیار ما بگذارید و یا منتشر کنید. اما تا کنون نه او و نه افراد دیگر نتوانسته‏اند اتهامات خود را مستند کنند. متاسفانه فرهنگ اتهام و هتاکی جزو فرهنگ بخشی از نیروهای سیاسی است. آنها براحتی اتهام می‏زنند بدون اینکه اتهام خود را مستند و مستدل کنند.   
۳. تحول نظری، برنامه‏ای و سیاسی ما و گذر به یک سازمان سیاسی چپ دمکرات نه به کنگره‏های اخیر، بلکه به دوره مهاجرت بر می‏گردد. چالش سنگینی نظری، برنامه‏ای، سیاسی و سازمانی در درون سازمان از سال ۱۳۶۲ تا کنگره اول سازمان در سال ۱۳۶۹ جریان داشت. متاسفانه تا کنون به این دوره که در حیات سازمان و در تحولات آن نقش زیادی داشته است، پرداخته نشده است.
۴. دو عامل مهم در سمت‏گیری نظری، برنامه‏ای، سیاسی و سازمانی ما در آن‏سال ها و در سال‏های بعد تاثیرات جدی داشته است. عامل اول برآمدن استبداد دینی از انقلاب بهمن، عملکرد جمهوری اسلامی و سیاست ما در پشتیبانی از این حکومت در مقطع سال‏های ۱۳۵۹ ـ ۱۳۶۱. عامل دیگر حضور بخشی از کادرهای سازمان در اتحاد شوروی و دیدن واقعیات این جامعه، تحولات جهانی و فروپاشی اتحاد شوروی و اردوگاه شرق بود.
۵. شما از وفاداری سازمان به دیدگاه ها و آماج‏هایش صحبت کرده‏اید. باید بگویم که آنچه من در بالا نقل کردم، به سال‏های اخیر برنمی‏گردد. بلکه در کنگره دوم سازمان که در سال ۱۳۷۰ برگزار شد، به این مسائل پرداخته شده است. من برای تائید این موضوع پاراگرافی از سند مصوب کنگره دوم را نقل می‏کنم که نشان می‏دهد که تحولات فکری ما به آن سال‏ها بر می‏گردد: "سازمان ما یک سازمان ایدئولوژیک، یعنی سازمانی که از نظام فکری ـ فلسفی خاصی پیروی می‏کند، نیست و در تدوین و تنظیم برنامه، خط‏مشی سیاسی و امور تشکیلاتی خود، از مجموعه اندیشه و دانش پیشرو و معاصر بهره می‏گیرند. سازمان ما مدافع حقوق بشر و دمکراسی، عدالت اجتماعی، رشد اقتصادی و رفاه مردم است و در راستای باور به ارزش‏های انسانی و عموم بشری، خواهان تامین منافع ملی و استقلال کشور، صلح و ارزش‏های سوسیالیستی می‏باشد."
سند "دیدگاه ها و آماج‏ها" در کنگره پنجم که در سال ۱۳۷۶ برگزار شد، به تصویب رسید. تحولات فکری ما و گذر به سازمان چپ دمکرات از سابقه دو دهه برخوردار است. دو دهه است که سازمان ما با چنین سیمائی معرفی می‏شود. سابقه دو دهه نشان از پایداری سازمان ما در مواضع کنونیش است. در طی دو دهه نگرش نظری، برنامه‏ای، سیاسی و سازمانی ما،سیر تکوینی خود را طی کرده است.
۶. یکی از ویژگی‏های سازمان ما، پویائی آن بوده است. این خصوصیت موجب شده است که سازمان پذیرای تحولات فکری و سیاسی باشد و از مواضع دگماتیک فاصله بگیرد. ما عدم تاثیرپذیری جریان‏های سیاسی از تحولات جهانی و تحولات کشور را مثبت نمی‏دانیم. زلزله‏ای در سطح جهان اتفاق افتاد و تجربه ۷۰ ساله اتحاد شوروی شکست خورد. برخی جریان‏های چپ همچنان چشم بر این رویداد بزرگ بستند و بر دیدگاه‏ها خود پای فشردند. اما ما از این رویداد به شدت تاثیر پذیرفتیم و در دیدگاه‏های خود بازنگری کردیم.
۷. کوشش ما این بود که نگرش جدید خود را در عمل و در عرصه سیاسی و سازمانی به کار بندیم. در این زمینه می‏توان موارد متعددی را ذکر کرد. من فقط به یک مورد به طور کوتاه اشاره می‏کنم. ما سازمان را باز کردیم و دمکراسی را در زندگی سازمانی به کار گرفتیم. از جمله در تامین حقوق اعضا، مناسبات درون سازمانی و ساختارهای تشکیلاتی و پذیرش نگاه‏های مختلف در چارچوب جریان چپ. در این زمینه ما دستاوردهای زیادی داشتیم که امیدوارم امکان جمعبندی و ارائه آن فراهم گردد.
طبعا در پیشبرد این پرنسیپ ها، ما با مشکلات زیادی روبرو بوده و هستیم و نواقص در کار ما اندک نیست. باز کردن سازمان، پیآمدهای مثبتی برای سازمان داشت. ولی در عین حال مشکلاتی هم آفریده است.


تلاش ـ با سپاس از همکاری و پاسخهای صمیمانه اتان

منبع: www.Talashonline.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست