تاوان شعور
برای کاوه کرماشانی
عارف نادری
•
انسانهای فعالی که ما آنها را افراد بصیر و فداکار دانسته و خداوندان قدرت در همهی ساختارها و سیستمهای انحصاری آنان را تهدید، اغتشاشگر و جاهل به حقیقت معرفی میکنند... روح حقیقت و جان حرکت و دینامیسم همچنان بودن و همچنان ماندن هستند، یعنی استمرار مستمر حقیقت... همچنانکه "فوچیک" میگوید: "حقیقت پیروز میشود، ولی به یاری جدی ما نیازمند است".
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲٨ فروردين ۱٣٨۹ -
۱۷ آوريل ۲۰۱۰
یکی از مفاهیم بنیادینی که به قدمت تاریخ بشر مورد تأمل و جدل قرار گرفته و هنوز نیز همهی مسائل و مفاهیم دیگر حول و حوش آن می چرخد، فهم و جستجوی حقیقت است. زیرا انسان نیازمند و تشنهی حقیقت میباشد و حقیقت نیز برآیند و حاصل دانایی است. موضوعی که جوهر همهی آرمانها و آرزوهای رئال و رمانتیک بشر است. بنابراین هدف نهایی انسان شناخت و فهم پدیدههاست و این مهم نیز فلسفهی وجودی همهی مسائل و سوژههای انسانی و طبیعی میباشد. لیکن با وجود تمام این رنجها که انسان برای دست یافتن به حقیقت تقبل کرده و طاقت میآورد عجیب آنست که کمتر کسی آماده است با حقیقت روبهرو شود و نسبت بدان ادای دین نماید. اینجاست که حقیقتاً، "حقیقت تلخ است".
حتی از جنبهای دیگر، حقیقت یا به عبارتی دیگر درک و فهم موضوعات و مسائل مرتبط با آن، فینفسه رنجی عمیق و طولانی در پی دارد، مسئلهای که سبب گردیده است فهم حقیقت، همتراز و مساوی با رنج، هزینه و چالشهای بیشماری باشد. مقولهای که اکثریت جامعه انسانی ما را برآن داشته است که به بهانهی "واقعیت چیزی دیگریست"، از زیر بار واقعیت و حقیقت مسائل موجودشان شانه خالی کنند و برای عدم جسارت و غیاب اراده جهت رودررویی با حقیقت، بهانهتراشی و مصلحتاندیشی کنند.
عامل دیگر چنین وضعیتی، تعریف و تفسیر حقیقت از منظر و نقطهنگاه منافع و مصالح فردی است. یعنی "حقیقت" با "منفعت شخصی" سنجیده میشود و این منافع محدود فرد یا اقلیتی کوچک است که وجدان و نیکی و پاکی کردار، پندار و گفتار را تبیین مینماید. شرایطی که جای حق و ناحق را عوض میکند و راستی را کذب و دروغ را حقیقت مینمایاند و سعی در نهادینه ساختن آن دارد. به طوری که تحت عنوان "منافع" و "مصالح"، هرگونه تردیدی را نسبت به حقیقت ساخته و پرداخته خود، انکار و طرد کرده و اجازه هیچگونه شبهه و پرسشی را نمیدهد. محیط و وضعیت و فضایی که تنها میتوان دل به حقیقت ترسیم شده و مجسم ساختهاش سپرد. زیرا بالعکس آن، یعنی تأمل در اساس و فلسفه پدیده ها و رویدادها، دربرگیرندهی رنج و بهایی خارج از طاقت فرد یا جمعیتی محروم از قدرت است. در وضعیت و روندی اینگونه، انسان حساس، مسئول و برخوردار از اندیشهی حقطلبانه در مقابل پدیدهها و قضایای پیرامونش که برآیند نگاه موشکافانه، دگراندیشی و دقتنظر است همیشه به گناه بهرهمندی و برخوردار بودن از شعور و قدرت فهم و تفهیم، قربانی خداوندان گفتمان حقیقت مطلق میگردد. واقعیتی که نام "نخبهکشی" بر آن نهاده شده است. این مقوله نیز ارتباط با قدرت حاکم دارد، زیرا قدرت مطلقه خود را صاحب تامالاختیار حقیقت و مشروعیت میشمارد. توهمی که از سرسپردگی نیروهای تحتامر و ثروتهای کلان تحت اختیارش ناشی میگردد. توهمی که تراژدی و جنایت و سبعانیت مخلوق همیشگی آن بوده است. قدرت مطلقه همیشه در صدد است که همه چیز در انحصار و کنترل و خدمت او باشد و این نیز بیانگر چیستی افسار گسیختهی قدرت فارغ از نظارت است. بنابراین نیاز مداوم به وجود قربانی دارد، قربانیها نیز نخبگان و صاحبان اندیشه هر اجتماعی، یعنی مرجعهای فکری و قوه تعقل جامعه هستند. وضعیتی که گاهاً در جوامع نخبهکش، انسان را به این اقناع میرساند که "خوشبخت آن کسی است که توان فهمیدن ندارد"، یا اینکه پیامد آن همرنگ کردن خود با توده، یا طریق سکوت و سرگرم شدن به امور شخصی خویش را برگزیدن است.
اندیشیدن متقارن استقلال است. خصلتی که اتوریتهی اقتدارطلب را زیر سوال برده و امکان خلاقیت و تجدد آزادانه را ممکن میسازد، یعنی وجود داشتن، زنده بودن و پویایی.
بنابراین قاعده میتوانیم انسانهای فعالی که ما آنها را افراد بصیر و فداکار دانسته و خداوندان قدرت در همهی ساختارها و سیستمهای انحصاری آنان را تهدید، اغتشاشگر و جاهل به حقیقت معرفی میکنند، اکثر اوقات نیز با نسبت دادن انواع و اقسام برچسبها آنها را منزوی و حاشیهنشین ساخته و در نهایت بیرحمی سعی در به انفعال کشیدن آنان در عرصهی حضور و عمل دارند، روح حقیقت و جان حرکت و دینامیسم همچنان بودن و همچنان ماندن هستند، یعنی استمرار مستمر حقیقت...
همچنانکه "فوچیک" میگوید: "حقیقت پیروز میشود، ولی به یاری جدی ما نیازمند است".
Gerus46@yahoo.com
|