یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ایدئولوژی شیطانی
مقاله ای از حسین نقاشی دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲٨ فروردين ۱٣٨۹ -  ۱۷ آوريل ۲۰۱۰


در پایتخت اشک دو انسان شاد نیست
دل های تنگ هموطنانم گشاد نیست
چونان به جنگلی که تبر حکم می‌کند
اینجا رژیم ضد بشر حکم می‌کند
شلوار خیس می‌شود از ترس این رژیم
در کوچه‌های غزه و حیفا و اورشلیم!!!


در دوران کودکی خوب به‌خاطر دارم مجری اخبار تلویزیون را که در هنگامه پخش یک سریال پر مخاطب(اگر اشتباه نکنم سریال اوشین بود) بر صفحه ظاهر شد و خبر از پخش تصاویری دلخراش از ضرب و شتم جوانان فلسطینی توسط سربازان جنایت کار صهیونیستی داد.آن صحنه های کوبیدن سر یک فلسطینی به دیوار و یا آن صحنه‌ای که عده‌ای را دست و چشم بسته بر تپه‌ای سنگی انداخته و با سبعیتی وصف‌ناپذیر بر کتف و زانوانشان با سنگ می‌کوبیدند،هرگز از یاد ها رفتنی نیست!بی رحمی و شقاوتی که ریشه در یک" ایدئولوژی شیطانی" دارد،ورنه کدام وجدان بیداری میتواند در حق همنوع خود چنین روا دارد!
حال اگر این رفتارها یکبار و دوبار بود میشد ادعا کرد افرادی "خودسر" دست به کار شدند و از سر نادانی و نابکاری عملی کردند که نباید میکردند! و یا با تحلیلی دایی جان ناپلئونی بگوییم که عده ای نفوذی برای بد نام کردن دولت یهود و زیر سئوال بردن تعالیم تورات و تلمود مقدس چنین نابکاری ها کردند و قاصد و عامد در بد نامی یگانه دولت- ملت "یهود" بودند!اصلا شاید از دید یک خاخام سخت کیش،این رزمندگان حماس و یا حزب الله با همکاری سازمان های امنیتی جمهوری اسلامی بودند که چنین کردند ویا اصلا مونتاژ است و علی الخصوص چون از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شده باید به آن مشکوک بود و حتما بدست کارشناسان داد تا بررسی شود و حتما حتما باید در شورای خاخامیت و شورای امنیت کشور و شورای تطبیق صوت با صدا! و تمامی شوراهای دیگر مورد تدقیق قرار گیرد!
ولی "صبرا و شتیلا" چه؟!
جنایت قتل آن پدر و پسر که با تیر اندازی های بی امان جانیان، در آغوش هم به خون غلتیدند چه؟!
جنگ غزه و جنگ ٣٣ روزه در لبنان را باید بر کجای دلمان بگذاریم؟!
باری اگر خودسری تبدیل به یک رویه و عادت جاری شد و سرکوب و ارعاب رمز موفقیت،یقین بدانیم که یا دولتی مقتدر و مسلط ولی در سایه،زمام امور را در دست دارد و دولت قانونی و ظاهری،عروسکی کم اختیار-اگر نگوییم بی اختیار!- بیش نیست و یا بن مایه و ساختار آن دولت بر یک "ایدئولوژی شیطانی" استوار است!
حالا بیایید یک "نا کجا آباد"ی را فرض کنیم که درآن:
*جماعتی از ملت را بخاطر مطالبه حقوق قانونی و مشروع خود در یک تجمع مسالمت آمیز و آرام به فجیع ترین شکل ممکن کتک میزنند و تا آن جا که جا دارد گاز اشک آور و فلفل بخوردشان میدهند و آنها را جمعی یاغی و افسار گسیخته می خوانند!
*جمعی از همان ملت را بازداشت میکنند و در یک اردوگاه بی نام و نشان به فجیع ترین شکل ممکن آزار و اذیت میکنند و مثلا در یک کانتینر که حداثر ۵ نفر ظرفیت دارد ۵۰ نفر فرو میکنند و آن افراد برای"قضای حاجت" باید تنها به چشم پاکی همراهان خود دل بسته باشند!
*افرادی در همین تجمعات به ضرب گلوله مستقیم کشته می شوند و این کشته شدگان را که عالم و آدم نحوه کشته شدنشان را دیده اند،"کشته سازی" می خوانند!
*سر کردگان این جماعت معترض که خود جمعی از رجال سیاسی و دینی آن کشور بوده اند را "سران فتنه" و "مزد بگیران بیگانه" می خوانند!
*نامدار ترین خواننده و موسیقی دان آن ملت را تنها به خاطر همراهی با جماعتی از ملت و خواندن ترانه ای حماسی در حمایت از آنان و در مذمت کسانی که آنان را سرکوب میکنند،"وطن فروش" می خوانند!
*جمع گسترده ای از رجال سیاسی و نمایندگان ادوار پیشتر مجلس نمایندگان آن کشور را به جرم "بند آوردن ترافیک" و "تبانی برای بر هم زدن امنیت ملی" و "تلاش برای بر اندازی نظام"ی که خود در به ثمر نشستنش نقش داشتند، به زندان های طویل المدت محکوم میکنند!
*اس ام اس ها و خطوط مخابراتی و مراسلات پستی ملت را بر خلاف قوانین اساسی و عادی موضوعه آن کشور شنود میکنند و در مواقع مقتضی وهرگاه که مصلحت ایجاب کند و البته برای حفظ امنیت ملی! سرعت انترنت را ازهمین لکنده ای که هست هم کمترمیکنند!
*شو های تلویزیونی برپا میکنند و بر آن نام مناظره میگذارند و در حالی که هر عقل سلیم و نفس نزیه واقف است که هر مناظره ای دو طرف دارد و یک مجری بی طرف!،این به اصطلاح مناظره ها یا طرف ندارد(همه از جمله مجری برنامه در مذمت یک طرف غائب سخن می گویند) و یا اصلا شخص بی طرف ندارد(یک طرف به علاوه مجری در مقابل طرف دیگر هستند!)
*به خوابگاه دانشجویان(و از قضای روزگار نخبه ترین هایشان) میرزند و با چماق و زنجیر و... آنچنان میزنند و آنچنان بر کف سخت زمین میکشندشان که تو گویی به واقع"گوساله ها و بزغاله ها"یی را به قربانگاه میبرند!
و آنگاه که در رسانه ای هرچند اجنبی، فیلم این قربانیان و قربانگاه شان لو میرود،آنان که در هر مصادفتی عتاب و خطابی میکنند و به مشت آهنین یاران دیروز و بدتر از دشمنان امروز را میرانند،یا سکوت میکنند و یا به ملامتی ملیح بسنده!
*روزنامه ها و مجلات و سایت های یک طرف ماجرا یا در توقیف اند ویا در گزند توقیف و لغو امتیازند ویا برای بقا و نان خوردن آنقدر به دامن خود سانسوری میفتند که دیگر جز صفحه حوادث، مطلب مهیج دیگری ندارند!
*در اتاق های بازجویی شان نصب شده" النجات فی صدق" ولی اگر صادق باشی و آن چرا که برای ملک و دین صلاح و ضروری میدانی بر زبان آوری،آن میبینی که دیدند!
*یک طرف ماجرا در چشم بر هم زدنی دستگیر و پس از مدتی حبس در انفرادی با پیجامه و دمپایی در مقابل سیمای ملی به محکمه برده میشوند،جمعی شان پس از سال‌ها که یک جور دیگر فکر میکردند در مدت زمانی، دچار چنان تحولاتی فکری و دماغی میشوند که بر نکرده ها نیز اعتراف میکنند و جمعی دیگر که بر صراط نا راست خود میمانند! برای تادیب بیشتر برعقوبت شان افزوده می شود.به نا گاه مسئول دستگاه قضا شان عوض می‌شود و به یادها می آید که قانون دادرسی آن "نا کجا آباد" ماده ۱٨٨ دارد که در آن از پخش تصاویر و نام متهمین پیش از اثبات قطعی جرم منع شده است!
*در همان راستای بند قبلی،کسانی که ۵۰ نفر را در کانتینری ۵ نفری تپاندند،از بد روزگار فاش میشوند و به گفته خودشان دستگیر میشوند و به خاطر حفظ آبروی متهمین و تکمیل پرونده! نه پیجامه و دمپایی به پایشان میکنند و نه کچل شان می‌کنند و نه در رسانه ملی به سمع و نظر ملت میرسانندشان تا خدای ناکرده قبل از اثبات جرم آبرویی از کسی ریخته نشود و تعدی ای به حقوق متهمان صورت نگیرد!و تازه کمیته های ویژه‌ای از سوی تمام نهاد ها برای بررسی دقیق ماجرا و تدقیق در تمام اطراف داستان شکل می‌گیرد و حتی نام برخی از مسئولان دادگستر در پرونده فاش می شود ولی بخاطر مصالح عالیه دوباره همه چیز مسکوت میشود و احتمالا باز عده ای "خودسر"! یا.... دست اندر کار بوده اند!
حال از روی صدق دل قضاوت کنید که این فجایع گفته شده جز ناشی از یک "ایولوژی شیطانی"،می تواند خواستگاه دیگری داشته باشد؟!
جز این است که از روی شهوت قدرت و هوی نفس و بدون در نظر گرفتن "قاعده انصاف" و تنها بر اساس "قاعده النصر بالرعب" و با رویکردی ماکیاولی،این چنین اعمالی در این "نا کجا آباد" روی میدهد؟!
اگر مسلمانیم و عدالت خواه باید اقرار کنیم که "سلطه‌جویی" و "شکنجه و تعدی به حقوق" دیگران و"ریختن خون بی گناهان" و پیگیری نکردن ضاربین و شکنجه گران در هر کجا که رخ دهد مذموم و قابل توبیخ و اعتراض است. این اعمال در هر کجا عادت شود و حرمت خون و آبروی آدمیان به پشیزی گرفته شود مطمئن باشیم که "ایدولوژی شیطانی" در آن جا حکم فرماست.
اندوه بیشتر از آن است که قرائتی شیطانی از مکتبی رحمانی دست افزار عده ای کوته بین و خدا نترس شود که بقا و دوام دوروزه خود را بر هر حقیقتی و آیینی برتری دهند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست