یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

"وارتان" سخن نگفت
همراه با صدای احمد شاملو


راوی حکایت باقی


• هیجدهم اردیبهشت ماه مصادف است با سالگشت کشته شدن «وارتان سالاخانیان». آزاده مردی ارمنی‌الاصل که در باورمندی‌ش به عدالت اجتماعی و عشقی که به مردم داشت، شکننده‌ترین شکنجه‌ها را تاب آورد و نشکست. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ٨ می ۲۰۰۶


برگرفته از: http://www.parand.se

« ـ "وارتان"! بهار خنده زد و ارغوان شکفت .
در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر .
دست از گمان بدار !
با مرگ نحس پنجه میفکن !
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار . . . »
" وارتان" سخن نگفت .
سرافراز
دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت . . .
« ـ "وارتان"! سخن بگو !
مرغ سکوت، جو جه ی مرگی فجیع را
در آشیان به بیضه نشسته است !»
" وارتان" سخن نگفت .
چو خورشید
از تیرگی بر آمد و در خون نشست و رفت . . .
" وارتان" سخن نگفت
" وارتان" ستاره بود
یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت . . .
" وارتان" سخن نگفت
" وارتان" بنفشه بود
گل داد و
مژده داد : « زمستان شکست!» و
رفت . . .
هیجدهم اردیبهشت ماه مصادف است با سالگشت کشته شدن «وارتان سالاخانیان». آزاده مردی ارمنی ‌ الاصل که در باورمندی ‌ش به عدالت اجتماعی و عشقی که به مردم داشت، شکننده ‌ ترین شکنجه ‌ ها را تاب آورد و نشکست .
« احمد شاملو» در پانویس شعر بالا که به نام «مرگ نازلی» در مجموعه شعر «هوای تازه» و به یاد «وارتان» سروده و به چاپ رسیده، درباره ی او که در تاریخ مبارزات سیاسی ایران «اسطوره ی مقاومت» لقب گرفت، نوشته است :
« وارتان سالاخانیان پس از کودتای ۲٨ مرداد سال ٣۲ گرفتار شد. همراه مبارز دیگری ـ «کوچک شوشتری» ـ زیر شکنجه ی ددمنشانه ‌ ئی به قتل رسید و به سبب آن که بازجویان جای سالمی در بدن آن ‌ ها باقی نگذاشته بودند برای ایزگم کردن، جنازه ی هر دو را به رودخانه ی جاجرود افکندند .
« وارتان» یک بار شکنجه ‌ ئی جهنمی را تحمل کرد و به چند سال زندان محکوم شد. منتها بار دیگر یکی از افراد حزب توده در پرونده ی خود او را شریک جرم خود قلمداد کرد و دوباره برای بازجوئی از زندان قصر احضارش کردند. من او را بیش از بازجوئی دوم در زندان موقت دیدم که در صورتش داغ ‌ های شیار وار پوست کنده شده به وضوح نمایان بود.
در شکنجه ‌ های مجدد بود که «وارتان» در پاسخ سوال ‌ های بازجو لجوجانه لب از لب باز نکرد و حتی زیر شکنجه ‌هائی چون کشیدن ناخن انگشت ‌ ها و ساعات متمادی تحمل دستبد قپانی و شکستن استخوان ‌ های دست و پای خویش حتی ناله ‌ئی هم نکرد . . .»
پانویس:
میدانم که «اسفندیار منفردزاده» از سال‌ها پیش بر این شعر از «شاملو» آهنگی ساخته و آماده دارد. این ترانه را در مراسمی که سالی پیش به یادمان «احمد شاملو» برگزار شده بود شنیدم. در آن شب یادبود با پیانویی که خود می‌نواخت این ترانه را اجرا کرد و خواند. از ساخته‌های «منفردزاده» این آهنگساز خوب و برجسته، سال‌ها پیش از سروده‌های «احمدشاملو» دو «شبانه‌» با صدای «فرهاد» و این اواخر «پریا» را با صدای «سالار» شنیده‌ایم. چه خوب می‌شد اگر رخصتی می‌بود و او فرصت شنیدن ترانه ی «نازلی» را نیز برای همگان ممکن می‌کرد. چنین باد!   


www.parand.se lang="FA" style="FONT-SIZE: ۱۰pt; FONT-FAMILY: Tahoma">
">www.parand.se
دکلمه ی شعر «مرگ وارتان» سروده ی «احمد شاملو» را با صدای شاعر بشنوید!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست