خلنگ زار پائیز
فتح اله شکیبایی
•
در مهِ غلیظِ اندوه
گُم می شوی
باد
تنه ات می زند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۹ فروردين ۱٣٨۹ -
۱٨ آوريل ۲۰۱۰
برهنه پا
می گذرم از خلنگ زار پائیز
با دستانی زخم
و
پیراهنی ژنده
چقدر طولانی شده است این خزان
◙
تا چشم می بیند
خارست وُ شن
که دهانت را می آراید
نه آبی
نه آبگیری
نه خنده ی پرنده ای
و
نه رقصِ گندمزاری
بر فرازت زاغ ست وُ ملخ
و
بر خاک
موریانه ی هراس
چقدر طولانی شده است این خزان
◙
شب با هفت قلم بزک کرده است
ماه در آستین دارد
و
ستارگان
در جیب
کهکشان
انگشتری ست بی نگین در انگشت اش
شب خواجه ی تاج داری ست
در قلمروِ خزان
که زمستان را بلعیده است
◙
در مهِ غلیظِ اندوه
گُم می شوی
باد
تنه ات می زند
رنگ می بازی
می نشینی وُ برمی خیزی
باز نسیم گونه می روی وُ می خوانی
چقدر طولانی شده است این خزان
◙
از تک می افتی
خزان را پشت سر می گذاری
بر سنگ ریزه های تنهایی دراز می کشی
در گرگ وُ میش خیالت
عشق می روید
و
دوباره
آفتابگردان می شوی.
|