یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آواز عاشقانه ی تبعیدی
غزلی برای دل خودم


خسرو باقرپور


• ای که بَعدِ رفتنت ویرانِ ویرانم هنوز
زخمی ی تبعیدم وُ در غم به زندانم هنوز

زخم دیروزین فراموشم شده، اما کنون،
مبتلای عشقم و در فکر درمانم هنوز ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۰ فروردين ۱٣٨۹ -  ۱۹ آوريل ۲۰۱۰


 ای که بَعدِ رفتنت ویرانِ ویرانم هنوز
زخمی ی تبعیدم وُ در غم به زندانم هنوز

زخم دیروزین فراموشم شده، اما کنون،
مبتلای عشقم وُ در فکر درمانم هنوز

گرچه پنهانی ز چشم وُ بی قرارم می کنی
قایق صبرم به رودِ گریه می رانم هنوز

گر چه خود در خلوتِ آرامِِ شهر غربتم
غمگسار میهنِ در چنگِ دیوانم هنوز

آذرخشِ چشم تو آنسان به جانم شعله زد
همچو سروی شعله کش در کنج ایوانم هنوز

آنچنان مست از شرابِ مهر چشمانِ تو ام
بندی ی غربت نیَم دیگر، در ایرانم هنوز

بلبلِ طبعم ز بی عشقی پریشان بود و لال
گُربه ی محنت رمید و من غزلخوانم هنوز

با تو من مبهوت وُ مدهوش وُ خموش وُ کودکم
خود نباشد گوشِ جان با پندِ پیرانم هنوز

گر بخوانی قصه ی انسانی ی "هِرمان هِسه"
همچو آن آتش به جان، "گرگِ بیابان" ام هنوز

روز و شب هایی نه، قرنی رفت وُ پندارم هنوز
منتظر در کوچه ی نزدیکِ میدانم هنوز

وعده ی دیدار یار آمد، دلم پیشانه رفت
جان وُ دل در مقصد وُ من در اتوبانم هنوز!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست