روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱ ارديبهشت ۱٣٨۹ -
۲۱ آوريل ۲۰۱۰
روزنامه شرق سرمقاله خود را اختصاص داده است به مطلبی با عنوان در اندیشه سرمایه فرهنگی به قلمهادی خانیکی که بشرح زیر است: «آنان که به امروز و فردای ایران میاندیشند، از میان همه تلخیها و شیرینیهای عرصه سیاست و زندگی روزمره به مسائل و مباحثی میرسند که میتوانند محرکههای توسعه یا زوال کشور باشند. فزایندگی یا کاهندگی «سرمایههای معنوی و مادی ایران» و صورتها و گونههای مختلف آنها از این جملهاند. پس باید به جد در این زمینهها دغدغه داشت که چه داریم؟ چه باید داشته باشیم و چه میتوانیم به دست آوریم؟ بوردیو جامعهشناس فرانسوی در یک تقسیمبندی روشن اساساً «سرمایه» را در قالب چهارگونه متمایز مطرح میکند:
۱ـ «سرمایه فیزیکی» (طبیعی) که ناظر بر داشتههایی چون ثروت و درآمد است.
۲ـ «سرمایه انسانی» که به مقولههایی مثل آموزشها و مهارتها اطلاق میشود.
٣ـ «سرمایه اجتماعی» که معطوف به منابعی است که افراد جامعه به واسطه حضور در یک گروه اجتماعی به آنها دسترسی پیدا میکنند. این گروه میتواند به بزرگی ملت یا به کوچکی خانواده باشد که احساس امنیت خاطر، تعلق و اعتماد فرد به آن موجب بهرهوری بیشتر و ارتقای کیفیت و کمیت دو سطح پیشین سرمایه است.
۴ـ «سرمایه فرهنگی» که ناظر بر نوع پرورش فرهنگی فرد و جامعه است و با شاخصههایی چون نگاه آیندهنگر، انضباط شخصی و برنامهریزی شناخته میشود. برخلاف سرمایه انسانی که ماهیت فردی و اکتسابی دارد، سرمایه فرهنگی دارای سرشت جمعی است و به صورت ناخودآگاه از طریق محیط اجتماعی و خانوادگی بر شخصیت و روان افراد تأثیر میگذارد. سرمایه فرهنگی نیز مانند سرمایههای اجتماعی و انسانی قابل تبدیل به سرمایه فیزیکی است. مفهوم اولیه این طبقهبندی سرمایه را میتوان در قالب یک تمثیل ساده بازیافت. کشوری کوچک را در نظر بگیرید که دارای همه امکانات اقلیمی، منابع زیرزمینی، و حتی تأسیسات زیربنایی و صنعتی است، اما کسی در آنجا زندگی نمیکند. این کشور دارای سرمایه فیزیکی (طبیعی) است ولی بدون سرمایه انسانی یعنی نیروی کار آموزشدیده و ورزیده و مدیران برنامهریز و باتجربه قادر به بهرهمندی از سرمایه طبیعی خود و ایجاد ارزش افزوده نیست. حال اگر فرض کنیم متخصصان، سرمایهداران، مدیران و کارگرانی از کشورهای مختلف به دلایلی اخراج یا آواره شوند و وارد این کشور شوند، باز هم مسأله حل نخواهد شد چون «سرمایه انسانی» وجود دارد، اما هریک از عناصر نقطه اتصال و هدف مشترکی با عناصر دیگر و احساس تعلق و تعهدی به وضع پیش آمده نخواهند داشت. تنها در صورتی که برای نیروی انسانی موجود زمینه مشترک فرهنگی و اجتماعی و سازماندهی و ارتباط درونی شده به وجودآید و افراد به هم اعتماد و با هم کار کنند، امکان افزودن به «سرمایه طبیعی» فراهم میشود.
ارزشهای اخلاقی، هنجارهای اجتماعی، عادات رفتاری، روحیهها و انگیزههای فردی و جمعی و روشها و نهادهایی که منجر به پذیرش قواعد و لوازم پیشرفت جامعه میشوند، در شمار این ضرورت هستند که خود در دو سطح از «سرمایه اجتماعی» و «سرمایه فرهنگی» قرار میگیرند. در سالهای اخیر سخن از «سرمایه اجتماعی» در سطوح مختلف نظری و کاربردی به وفور رفته است، هرچند همچنان باید متوجه و نگران وضعیت و کیفیت آن در جامعه بود و به جد باور داشت که اگر جامعه از نعمت سرمایه اجتماعی چشمگیر برخوردار باشد، تحقق هر خواست اقتصادی و فرجام هر تلاش سیاسی آسانتر است. در عین حال این مهم تمامی مسأله بنیادی جامعه ما نیست. «سرمایه اجتماعی» پیوندهایی چندسویه با «سرمایه فرهنگی» دارد، پس نمیتوان از هر «سرمایه فرهنگی» به سادگی گذشت و از زوال یا توسعه آن غافل شد. یکی از مسائل بنیادی امروز جامعه ما فهم «سرمایه فرهنگی» و مولفهها و جلوههای گوناگون آن است.
روزنامه شرق که صاحب تجربه و سبک و میراث شایستهای در روزنامهنگاری معاصر ایران است، خوب است در این دور سوم از حیاتش، توان و تخصص و تلاش خود را در به زبان آوردن اهالی درک و درد در این زمینه به کار گیرد تا بگویند که «سرمایه فرهنگی» ما در این دوران چیست؟ نسبت آن با سیاست و معیشت و پیشرفت کدام است؟ چگونه میتوان از تخریب «سرمایه فرهنگی» و «سرمایه اجتماعی» که زوال «سرمایه انسانی» و «سرمایه طبیعی» را در پی دارد، جلوگیری کرد؟ و چطور میتوان به «سرمایه اخلاقی» نیز در این عرصه اندیشید؟»
پرستار؛ آمیزه رحمت و مهربانی
روزنامه همشهری در صفحه اول خود یادداشتی دارد با عنوان پرستار؛ آمیزه رحمت و مهربانی به قلم محمدباقر قالیباف شهردار تهران که در آن نوشته است: «سالروز میلاد حضرت زینب(س)، بانوی بزرگ اسلام، پرستار تمامی نیکیها و پاسدار ارزشهای فرهنگ عاشورا و همچنین «روز پرستار»، روز جاری عاطفهها، درخشیدن ایمان در قلبهای مهربان و روز افتخار انسان به انسانیت را تبریک عرض میکنم.
اعتقاد دارم آموزههای مبتنی بر اسلامیت و ایرانیت به ما میآموزد که دیانت بدون محبت کامل نیست و پرستاران مصادیق سربازان محبتآفرین و انسانساز جامعه کنونی ما هستند؛ چراکه جامعه با نظاره و درک فضیلتهای آنان همچون گذشت، بخشش، ایثار و همدلی روح انسانی مییابد و مقام معظم رهبری تعبیری زیبا در همین خصوص دارند که میفرمایند: «این حرفه پرستاری، ترکیب عجیبی است... از یکسو ترکیبی است از رحمت و عطوفت و مهربانی و واقعیت و از سوی دیگر دانش و معرفت و تجربه و مهارت» لذا قدردانی از آنها، پاسداشت تمامی خوبیها و وظیفهای دینـی و ملـی است.
تاکید مقام معظم رهبری در همت مضاعف و کار مضاعف در تأمین سلامت و شعار سالجاری سازمان جهانی بهداشت با عنوان «شهرنشینی و سلامت» شهرداری تهران را بر آن داشت تا با راهبرد خدمت صادقانه و کارآمدی خردمندانه در راستای شخصیت بخشیدن به سرمایههای اجتماعی شهر نظیر سرمایه اجتماعی سلامت شهری گام بردارد و در این راه پرستاران بازوان پرتوانی برای تحقق این امر هستند.
اعتقاد بنده بر این است برخورداری از شهری سالم و شهروندانی سالم از مطالبات اجتماعی شهروندان و زمینهساز تحقق اهداف دهه چهارم است که مسئولیت تحقق آن برعهده همه نهادها و شهرداری تهران است. امیدوارم در این راه پرستاران گرامی و نخبگان جامعه پزشکی دستگیرمان باشند. در پایان سلامت و بهروزی تمامی ایرانیان عزیز را از خداوند قادر متعال خواستارم.»
تکمیل آسمانخراش وعدهها!
روزنامه جهان صنعت یادداشت صفحه اول خود در ستون تلنگر را اختصاص داده است به مطلبی با عنوان تکمیل آسمانخراش وعدهها! که بشرح زیر است: «دستور رئیس دولت دهم به وزیر بهداشت مبنی بر استخدام ۲٣ هزار پرستار، خشتی دیگر بر برج وعدههای دولت نهاد تا این خشت در کنار موافقت با استخدام ۶۰ هزار معلم در وزارت آموزشوپرورش دو وعده بزرگ در ماه اول سال نام بگیرد.
وعدههای مناسبتی احمدینژاد در کنار قول یک میلیون تومان برای نوزادان متولد سال ٨۹ به بعد این تصور را القا میکند که دولت به منبع لایزال اعتبارات دسترسی پیدا کرده است.
اگر نام گوینده سخنان را پنهان کنیم تصور مخاطب از گوینده، رئیس دولتی ثروتمند است که نمیداند باید با این همه پول چه کار کند بنابراین در هر مناسبت و هر جمعی وعده استخدامی تازه میدهد و مدعی واریز پول به حساب شهروندانش هم میشود.
اما وقتی مشخص میشود گوینده آقای دکتر محمود احمدینژاد است، این سوال مطرح میشود که وقتی دولت برای اجرای هدفمندی یارانهها که تمامی مراحل قانونی را طی کرده است، هزار و یک بهانه میآورد، درآمد بیشتر میخواهد و سخن از کسری بودجه سر میدهد، چگونه از پس این همه تعهد جدید برمیآید؟»
توصیه قوانین به کار کمتر
روزنامه آفتاب یزد در یادداشت صفحه اول خود با عنوان توصیه قوانین به کار کمتر نوشته است: «هنجارهای موجود در جامعه که در تارو پود جامعه ریشه دوانده است، هنجارهای نادرستی است که باید تمام تلاشها صرف تغییر آن شود بنابراینپیش نیاز گسترش فرهنگ کار تحول در هنجارهای موجود در جامعه است؛ زیرا تا زمانی که این هنجارها به قوت خود باقی است نمیتوان در جامعه تحولی ایجاد کرد. این هنجارها در جهت تشویق کار کمتر و دستمزد بیشتر است بنابراین آحاد مردم از کار زیاد پرهیز میکنند و حاضر نیستند دست به کارهایی بزنند که وقت زیادی را از آنها میگیرد به عبارت بهتر این هنجار در برابر شعار امسال قرار میگیرد و به نوعی آن را کمرنگ میکند. متاسفانه قوانین و مقررات ما به گونهای است که کار کمتر را توصیه میکند و این مسأله بر فرهنگ کار سایه انداخته است و همین موضوع از موانع جدی گسترش فرهنگ کار به شمار میرود بنابراین باید در گام نخست این قوانین را اصلاح کرد و سیستم تشویقی برای کار بیشتر در نظر گرفت. قوانین ما نیازمند تغییرات جدی است بهگونهای که در لایحه قانون خدمات کشوری، مجلس تلاش کرد ضعف آن را برطرف کند. همچنین در مقدمه لایحه دولت مقرر شده بود که نیروهایی که کارآمدی لازم را ندارند از بدنه دولت خارج شوند اما در برخی موارد نتیجه این قانون خروج نیروهای کار آمد از بدنه دولت بود و افراد غیرکارآمد در پستهای خود باقی ماندند.بروکراسی موجود در کشور ما به جای اینکه ضعفها را برطرف کند و در جهت افزایش توانمندی عمل نماید به گونهای است که در جهت عکس رفتار میکند و منافع پیش بینی شده در این ساختار تامین نمیشود و نتایجی حاصل میشود که با خواستهها پیش بینی شده فاصله زیادی دارد. وضعیت موجود تا زمانی که هنجارها به قوت خود باقی است و بورکراسی موجود در کشور تغییرات جدی را تجربه نکرده است، ادامه دارد بنابراین قبل از تشکیل هر سمیناری در جهت چگونگی نهادینه کردن این شعارها باید این ساختار بیمار درمان شود تا فرهنگ کار و تلاش اصلاح شود.»
تقاضای مسکن را نادیده نگیریم
روزنامه دنیای اقتصاد سرمقاله خود را اختصاص داده است به مطلبی با عنوان تقاضای مسکن را نادیده نگیریم و در آن پرداخته است به استراتژی دولت در مورد مسکن که آن را در پی میخوانیم: «دولت دهم در ادامه استراتژی دولت قبلی در بخش مسکن، یک هدف بزرگ را دنبال میکند و آن جلوگیری از رشد قیمت مسکن به ویژه در شهرهای بزرگ و پایتخت است.
دولت برای رسیدن به این هدف چند اقدام را در دستور کار قرار داده است. دولت در حوزه اقدامهای ایجابی تلاش میکند همه امکانات مادی و تبلیغاتی در اختیار خود را برای ساخت مسکن مهر و ساخت مسکن در روستاها و شهرهای کوچک به کار گیرد. به همین دلیل است که هر روز اخبار و گزارشهای گوناگون درباره این اقدامها و در رسانههای مختلف درج میشود تا اثرات روانی آن کاملاً بر ذهنها حاکم شود. در بخش سلبی؛ اما دولت با سختگیری در عرصههای گوناگون از جمله افزودن بر دامنه محدودیتها به ویژه محدودیت بر پرداخت وام مسکن، منع بانکهای تجاری از پرداخت وام مسکن، گسترش طرح کد رهگیری، تبلیغ در این زمینه که خانههای خالی بدون مشتری ماندهاند و... استراتژی خود را تعقیب میکند.
دولت تصور میکند با افزودن بر عرضه مسکن به ویژه در طرح مسکن مهر و ساخت آن در شهرهای کوچک، در یک دوره معین میتواند قیمت این کالا را کاهش دهد و فرض را بر این گذاشته است که سال ۱٣٨۷ نمونه کامیابی برای ادامه استراتژی یادشده است. در ادامه همین سیاست است که رئیس کل بانک مرکزی تاکید کرده است: «در حال حاضر نمیخواهیم وام خرید مسکن را وارد بازار کنیم؛ اما موضوعی که با جدیت آن را دنبال میکنیم، پرداخت وام احداث مسکن به غیر از تهران است تا با رونق احداث مسکن و افزایش عرضه قیمتها کاهش یابد. این سخنان رئیس کل بانک مرکزی و سایر همفکران او که میتوان با افزایش عرضه مسکن، قیمتها را کاهش داد، البته بخشی از واقعیت را با خود همراه کرده است، اما سوی دیگر بازار نادیده گرفته شده است. بازار مسکن همانند بازار هر کالای دیگر علاوه بر سمت عرضه که مهم است، باید به سمت و طرف تقاضا نیز توجه کند که شاید به دلایل پرشمار، این حوزه از سمت عرضه نیز مهمتر است. در این باره چند نکته واجد اهمیت وجود دارد که اگر نادیده گرفته شود، احتمال اینکه بخشی از سرمایههای ملی با هدر روی مواجه شوند را افزایش میدهد.
نکته نخست، توزیع تقاضا در میان مناطق، شهرها و پهنه سرزمین است. به نظر میرسد بیشترین تقاضا برای مسکن در حال حاضر در شهرهایی است که جمعیت آنها بالاتر از ۱۰۰هزار نفر است. آمارهای در دسترس نشان میدهند، ۵۰درصد جمعیت کشور در ۲۵ شهر بزرگ ساکن شدهاند و این شهرها به علاوه شهرهای دارای جمعیت بالای ۱۰۰ هزار نفر، بیشترین نرخ اجارهنشینی را دارند. بهطوری که برخی برآوردها نشان میدهد نرخ اجارهنشینی در تهران به ٣۰درصد رسیده است. تولید و عرضه مسکن بدون توجه به تقاضا در شهرهای با جمعیت زیر ۲۵ هزار نفر که امکانات بسیار پراهمیت به ویژه امکان ایجاد اشتغال در آنها پایین است و در غیاب وسایل حملونقل عمومی و کارساز و امکانات آموزشی، تفریحی ناکافی و مهمتر از آن فقدان تقاضا برای خرید مسکن، همان ریسک هدر دادن سرمایهها است. علاوه بر این، فاصله هنوز بالا میان سطح قدرت خرید متقاضیان مسکن با قیمت مسکن موجب میشود تقاضای موثر رخ ندهد و نقش دولت را در پرداخت وام و تسهیلات به اندازهای گسترده کند که در آینده مشکل تازهای پدیدار شود. کاش آرزوی همه کسانی که منتظرند قیمت مسکن با سطح قدرت متقاضیان سازگاری پیدا کند، لباس عمل بپوشد و آرزوی خانهدار شدن محقق شود. کاش بانک مرکزی و مرکز آمار ایران آمارهای عرضه، تقاضا، قیمت، سرمایهگذاری و صدور حوالههای ساخت را زودتر ارائه میکرد تا بحث در این حوزه با دشواری کمتری مواجه میشد و شفافیتها بیشتر میگردید.»
یارانه رانتی برای وامگیرندگان
روزنامه آرمان در صفحات اول و پنج خود یادداشتی دارد با عنوان یارانه رانتی برای وامگیرندگان که در آن نوشته است: «نظریهای به نام سرکوب مالی وجود دارد. اقتصاددانان از سال ۱۹۶٣ تاکنون میگویند که تعیین نرخ بهره واقعی منفی است. این نرخ واقعی بهره منفی نیز سرکوب مالی است و نظر آنها این است که این سرکوب مالی اثر نامطلوب بر رشد میگذارد. سرکوب مالی یعنی نرخ بهره سپردهها کمتر از نرخ تورم است. این موضوع موجب رانت در اقتصاد میشود و در واقع سپردهگذار سود را از دست داده و به جیب افراد سرمایهگذار میرود. بنابراین انگیزه سپردهگذاری کم میشود. ما هم میتوانیم نرخ بهره را تک رقمی کنیم مشروط بر اینکه نرخ تورم تکرقمی و کمتر از نرخ بهره باشد. در صورتی که بانکها نرخ بهره تسهیلات خود را کاهش دهند به طور معمول باید از نرخ بهره سپردههای خود نیز بکاهند که این مساله باعث میشود قدرت خرید سپردهگذاران کاهش یابد. یعنی اگر فردی در ابتدای سال سپرده خود را نزد بانک بگذارد کاهش نرخ بهره سپرده موجب میشود تا در پایان سال قدرت خرید آن شخص با آن سپرده کمتر از اول سال شود. ثانیاً اگر بانک نرخ سود تسهیلات را پایینتر از نرخ تورم در نظر بگیرد دولت در واقع یارانه به وامگیرندگان پرداخت میکند که بار مالی و ضرر جبرانناپذیری را در پی خواهد داشت. منابع مالی نظام بانکی به طور طبیعی از محل سپردههای مردم تامین میشود و یکی از مهمترین متغیرها در تصمیمات سپردهگذاری مردم در نظام بانکی نرخ سود سپردههاست.به طوری که هر چه نرخ سود سپردههای بانکی افزایش یابد انگیزه مردم برای سپردهگذاری بیشتر میشود و بالعکس. از طرفی هر چه نرخ سود بانکی افزایش یابد تقاضا برای منابع مالی کاهش یافته و هر چه نرخ سود بانکی کاهش یابد تقاضا برای منابع مالی افزایش خواهد یافت. نرخ سود بانکی تحت شرایط عرضه و تقاضا باید در نقطهای به تعادل برسد که متناسب با نرخ تورم باشد. به طوری که برای پساندازکنندگان انگیزه سپردن پول به نظام بانکی حس شود و تسهیلات بانکی موجب ایجاد رانت نشود. به همین دلیل است که مردم به خرید زمین، طلا و ساختمان هجوم میآورند زیرا نرخ سود بانکی کم است.»
اقتدار حقیقی
روزنامه کیهان یادداشت روز خود را اختصاص داده است به مطلبی با عنوان اقتدار حقیقی که بشرح زیر است: «۱- روز گذشته گزارش کاخ سفید مبنی بر تشریح اقدامات دولت آمریکا در خصوص جنگ نرم علیه ایران روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت. طی این گزارش اوباما خطاب به روسای مجلس نمایندگان و سنای آمریکا، تلاشهای خود را درباره تحقق «قانون قربانیان سانسور در ایران»! توضیح داده است. این گزارش شامل گسترش پخش اخبار، مقابله با پارازیتهای ماهواره ای، استفاده از شبکههای توئیتر و فیس بوک، تقویت NGOها و تولید فیلترشکنهای نوین است.
سال گذشته کنگره آمریکا با تصویب بودجه ۵۵ میلیون دلاری ذیل قانون قربانیان سانسور در ایران، دولت را موظف کرد تا ٣ماه پس از تصویب این لایحه، گزارش خود را در رابطه با تلاشها و اقدامات خود برای پخش برنامههای بین المللی، تعامل و آموزش الکترونیکی ایرانیان، مبارزه برای کنترل یا مسدود کردن دسترسی ایرانیان به اینترنت و برنامههای ماهوارهای مورد حمایت آمریکا و... ارایه دهد.
در این گزارش- که اخیراً منتشر شده- اوباما درباره افزایش برنامههای ماهوارهای و پخش اخبار در زمان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، مقابله با پارازیتها از طریق تنظیم فرکانسها و اضافه سازی ظرفیتهای ماهواره ای، تهیه نرم افزارهای فیلترشکن جدید و تلاش برای انطباق پذیری و سازگاری کاربران ایرانی، تقویت نهادهای مدنی غیردولتی (NGOها) و... نتایج اقدامات خود را در ۹ بند بصورت مفصل توضیح داده است.
جدای از بخشهای تفصیلی گزارش اوباما و مواردی که بصورت جزیی و عملیاتی بیان شده است، این گزارش نشان میدهد که دشمن بصورت آشکار، مدتهاست جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی را تدارک دیده و علناً وارد فاز عملیاتی آن شده است. حوادث بعد از انتخابات و ابعاد پیچیده آن فتنه بزرگ توانست دستهای پنهان دشمن را از آستین فتنه گران بیرون آورد.
امروز حتی آنهایی هم که منتظر بودند تا لبخندها و ژست آشتی جویانه رئیسجمهور آمریکا به بار بنشیند و شیطان بزرگ، بساط دشمنی خود را برچیند! فهمیدهاند که گرگ اگر لباس میش هم بپوشد، باز هم دشمن است.
مردم نیز با درایت و بصیرتی که دارند، دانستهاند که سررشته همه فتنه گریها و آشوبها در دست دشمن قسم خورده بوده و مهرههای داخلی آنان از سران فتنه تا عربده کشان خیابانی، چیزی بیش از عروسکهای این معرکه تاریک نبوده اند. مهرههایی که بعضی سوخته و تاریخ مصرف شان تمام شده و بعضی دیگر هم برای آنکه آتش بیار معرکه دیگری باشند زیر خاکستر نفاق پنهان شده اند.
۲- چندی پیش رئیسجمهور آمریکا که تلاشهای ۱۰ ماهه کاخ سفید و ایادی خودفروخته وابسته را در ماجرای براندازی ناکام دید، بار دیگر به بهانه پرونده هستهای ایران و در شدیدترین اظهارات و موضع گیریهای چند سال اخیر آمریکا علیه کشورمان، با اعلام راهبرد هستهای ایالات متحده، ایران را تهدید به حمله اتمی کرد.
آشکارا به نظر میرسد که اینگونه اظهارنظر و تهدید کردن مستقیم- آن هم به حمله اتمی- چیزی فراتر از نظر یک رئیسجمهور بوده و کاملاً مشخص است که تصمیمات و موضع گیریهای کلان آمریکا در کانونهایی جدا از کاخ سفید و تحت تأثیر مستقیم لابی صهیونیستها، گرفته میشود. اسرائیل میداند که حریف ایران اسلامی نیست. چرا که طی جنگهای ٣٣ و ۲۲ روزه در برابر مقاومت لبنان و فلسطین که الگویی برگرفته از انقلاب اسلامی و آرمانهای مقاومت و آزادی خواهی آن دارند، تاب نیاورد و مفتضحانه شکست خورد. لذا تلاش میکند تا مطامع خود را از مجرای متحد دیرینه اش دنبال کند و حرفهای بزرگتر از دهان خود را بر زبان آمریکا بنشاند.
سنگر جنگ نرم، جایی نیست که دشمن آن را خالی کند. گاه آتش تهیهای که علیه انقلاب و ارکان نظام از این جبهه میریزد شدیدتر و گاه آرامتر است، ولی تغییر جبهه از جنگ نرم به تهدید نظامی، معلوم میکند که چندین ماه تلاش و حمایت از فتنه گران و اغتشاشگران راه به جایی نبرده و کاخ سفید امید چندانی به تاثیر این راهبرد ندارد. هر چند مطمئناً بصیرت انقلابی مردم و مسئولان، مانع از غفلت و بی توجهی به ابعاد گسترده و پنهان جنگ نرم و پردههای جدید آن خواهد شد.
٣- تهدید به استفاده از سلاح هستهای علیه ایران یک نشانه دیگر هم دارد؛ عجز آمریکا در برابر اقتدار ایران اسلامی. آمریکا میداند که در یک مقابله احتمالی، با سلاحها و ابزار متعارف نظامی قادر به شکست ایران نیست و شاید به همین دلیل، تنها مجرم اتمی دنیا بار دیگر کاربرد این سلاح غیرانسانی را به رخ کشیده است.
ایران اسلامی طی سالهای گذشته در سایه تلاش و همت والای متخصصان توانمند، تجهیزات بسیار مهم و ارزشمندی را تولید کرده که موجب حیرت و واهمه دشمنان شده است. امروز بحمدالله نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در بالاترین سطح آمادگی چه از نظر تجهیزات دفاعی و چه به لحاظ نیروهای کارآزموده قرار دارند که البته دشمن نیز به خوبی از این توانمندیها آگاه است.
مراسم رژه یگانهای ارتش جمهوری اسلامی ایران، در روز ۲۹فروردین در حالی انجام شد که برای اولین بار سامانه موشکی جدید اس-٣۰۰ از مقابل جایگاه عبور کرد و مراسم را تحت الشعاع قرار داد.
اس-٣۰۰ یک سامانه پیشرفته دفاع ضد هوایی است که تاکنون تکنولوژی آن در دست روسها بوده و ایران از سه سال پیش با انعقاد قراردادی خواستار خرید آن شده که البته طرف روسی به رغم فرارسیدن موعد تحویل، به تعهدات خود عمل نکرده است.
اسرائیل، تجهیز ایران به این سامانه موشکی را مانعی برای حمله احتمالی به تاسیسات هستهای میداند و به همین دلیل به کمک غرب و آمریکا تلاش کرد تا مانع تحویل آن به ایران شود. اما متخصصان صنایع دفاعی ایران به دور از جنجال و تبلیغات توانستهاند این سامانه را تولید کرده و نمونه بومی آن را در رژه روز ارتش به نمایش بگذارند.
هرچند هنوز جزییات این سیستم و توان آن در مقایسه با اس-٣۰۰ روسی منتشر نشده است، اما به سامان رساندن این سامانه موشکی کار بزرگی است که قطعا تحلیلها و برآوردهای امنیتی و نظامی در منطقه را دستخوش تغییر خواهد کرد.
بدون تردید پرتاب موشک ماهواره بر «سفیر امید»، آزمایش موفقیتآمیز موشکهای شهاب ۲و٣ و سجیل۲، ساخت هواپیما و بالگرد سبک و نیمه سنگین، ساخت هواپیما و جتهای آموزشی و جنگنده، پرتاب موفقیتآمیز موشک ثاقب، ساخت و تعمیر انواع ناوچه و قایقهای تندرو، ساخت و تولید موشکهای بالستیک و دوربرد زمین به زمین و زمین به هوا، ساخت زیردریایی، خودکفایی در تولید و ساخت هواپیماهای بدون سرنشین، ساخت ناوشکن جماران، خودکفایی در ساخت انواع تجهیزات و سلاحهای سبک، سنگین و توپهای مدرن، توسعه صنایع مخابراتی و ساخت انواع رادار، تقویت و توسعه صنایع اپتیک، موفقیت در ساخت هواپیمای جنگی «صاعقه» و... اقتدار نظامی ایران را به رخ دشمنان میکشاند.
۴- مهمتر از اقتدار نظامی، «اقتدار معنوی» جمهوری اسلامی ایران است. حضرت آیتالله خامنهای دستیابی به اقتدار واقعی را حق و وظیفه ملتها میدانند و میفرمایند:
\"ایمان به خدا، عنصر اصلی اقتدار حقیقی است که در پرتو آن، عزم و اراده و معنویت و پیشرفت علمی- سیاسی و اقتصادی نیز به وجود میآید.»
خدا بر درجات امام راحل(ره) بیفزاید که مولفههای قدرت معنوی را بازتعریف نمودند و این قدرت بی همتا را در عرصه جنگ و رویارویی با دشمنان به جهانیان شناساندند. در مکتب و اندیشه سیاسی امام(ره) «خدامحوری» یک اصل بود و فلسفه الهی، محور همه اندیشهها و فعالیتهای سیاسی آن بزرگوار به شمار میآمد.
امروز انقلاب اسلامی، الگوی امیدآفرین ملتهای آزادیخواه جهان است. نفوذ معنوی ایران در میان کشورهای اسلامی در منطقه و حتی آن سوی جهان در آمریکای لاتین، واقعیتی است که غرب از آن میهراسد. اقتدار ایران اسلامی بیش از آنکه به سخت افزارها باشد به عنصر الهی «معنویت» است، گوهری که دلهای مردم مسلمان ایران را مسخر کرده و قادر است جهان را هم به تسخیر آنان درآورد.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|