حسن فیروزآبادی و طارق عزیز
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن/ ایوان مدائن را آئینه ی عبرت دان
امیرحسین لادن
•
آیا اگر این سناریو مورد اجرا قرار گیرد، ما سالهای سال درگیر نخواهیم بود؟ شعارهای پوچ، تو خالی و ابلهانهی آقای احمدی نژاد و سرلشگرفیروز آبادی بجز دشمن تراشی و بهانه بدست بدخواهان دادن، چه نفعی برای مردم ایران دارد؟ آیا ما هیچ درسی از تجزیه و نابودی کشور همسایه مان نیاموختیم و تجربه ای نیندوختیم؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲ ارديبهشت ۱٣٨۹ -
۲۲ آوريل ۲۰۱۰
حسن فیروزآبادی رئیس نیروهای مسلح رژیم می گوید : " در صورت حملهی آمریکا ، هیچ یک از سربازان آمریکا ، زنده به کشورشان بر نخواهند گشت.
طارق عزیز سخنگوی صدام حسین قبل از حملهی آمریکا به عراق گفت: " در صورت حملهی آمریکا ، سربازان آمریکائی در کیسه های اجساد به آمریکا باز خواهند گشت."
شعارهای تو خالی و ابلهانه و عربده کشی های مستانه حسن فیروزآبادی، در حداقل باعث انزوای بیشتر، تحریم های شدیدتر و بالاخره ورشکستگی مزمن تر اقتصادی و سیستم پولی کشور خواهد بود و در حد بالا، جنگ و ویرانی و ناامنی و هرج و مرجی شبیه به اوضاع اسفناک امروز عراق در پی خواهد داشت. همانطور که طارق عزیز با ژستی متکبرانه اعلام کرد ما می جنگیم، برنده می شویم و هزاران هزار سرباز آمریکائی در کیسه های اجساد به آمریکا بر خواهند گشت!
صدام و باند جنایتکارانش، مست از تَوَهم پیروزی در جنگ با ایران، به دام دسیسهی دولت بوش اول افتاد. عراق که در ابتدای حمله و تجاوز به خاک ایران، با غافل گیر کردن ارتش که هنوز گیج انقلاب بود، موفقیتی نسبی کسب کرده بود؛ پس از چند ماه با ارتش و ملتی مصمم و استوار روبرو شد. عراق نه تنها مجبور به عقب نشینی شد بلکه ایران، بصره و قسمتی از جنوب عراق را اشغال کرد. شکست و عقب نشینی عراق و پیروزی موقت ایران، آمریکا را به تکاپو انداخت و سیل کمک آمریکا، از اطلاعات در مورد حرکت نیروهای نظامی ایران گرفته، تا نوع سلاح ها و نقاط ضعف و تاکتیک رزمی در اختیار صدام گذاشته شد. رئیس ادارهی سیا در منطقه در اینمورد گفته بود: "دشمنِ دشمن ما ، دوستِ ما است!" دیک چینی و دانالد رامسفیلد رابط های آمریکا با صدام حسین بودند؛ همان دو نفری که بعداً بازیگران اصلی در توطئهی نابودی عراق شدند.
شعارهای میزنم توی دهن آمریکا، شیطان بزرگ، مرگ بر آمریکا و بعد گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران، در شکل گیری و ارتقاء ایران، به دشمن شماره یک آمریکا نقشی تعیین کننده داشت. پشتیبانی آمریکا به خاطر حمایت از صدام و عراق نبود بلکه برای جلوگیری از موفقیت رژیم و مقابله با توسعهی نفوذِ ناشی از پیروزی احتمالی در جنگ بود. رژیمی که از ابتدا در مقابل آمریکا (بجا و یا نا بجا، مورد بحث این مقاله نیست) جبهه گرفته و مرزبندی کرده بود، رژیم پشتیبانی آمریکا از عراق را می بایستی پیش بینی می کرد.
دربارهی تَوَهم پیروزی عراق بر ایران؛ مایکل کِلِر می نویسد: "آمریکا از سال ۱۹٨۲ تا سال ۱۹٨٨ ار طریق کانال های مختلف، علنی و پنهانی مشغول تقویت نیروهای مسلح و سیستم اطلاعاتی عراق بود. کمک های علنی شامل: اعتبار مالی دولت آمریکا برای خرید مواد غذائی و وسائل به اصطلاح غیرنظامی مانند، کامیون، هلی کوپتر، کامپیوتر و غیره بود – ولی همهی کالاها از استفادهی کامل دو گانه بهره مند بودند. کمک های پنهانی دولت ریگان شامل: اطلاعات نظامی (اینتلجنس) در مورد حرکت و موقعیت نیروهای ایران و ارائهی تاکتیک ضد حمله بود. آمریکا برای پشتیبانی و کمک رسانی بیشتر، از کشورهای اروپائی بخصوص انگلیس و فرانسه خواست که به عراق تسلیحات و سیستم های پیشرفته تکنولوژی نظامی بفروشند. آمریکا به کشورهای مصر، اردن، کویت و عربستان سعودی گفت که تمام تسلیحاتی را که این کشورها در اختیار عراق بگذارند؛ آمریکا با تسلیحات جدیدتر جایگزین خواهد کرد!" (۱)
و اما دسیسهی بوش اول؛ سفیر آمریکا در عراق (اپریل گِلاسپی)، در ۲۵ جولای ۱۹۹۰ (یکهفته قبل از تهاجم عراق به کویت) با صدام حسین و طارق عزیز ملاقات کرد. در این ملاقات صدام حسین ابتدا در مورد آنکه دوست یا دوستان حقیقی آمریکا در منطقه، چه کسانی و چه کشورهائی هستند صحبت کرد و بعد, از دست اندازی کویت به منابع نفت عراق در مرز دو کشور شکایت کرد و گفت که عراق ناگزیر است که از منافع کشور و ملتش دفاع کند و گفت ما نیاز داریم که برای احقاق حقوق خود، این مشکل را در اسرع وقت حل کنیم.
سفیر آمریکا در پاسخ می گوید: "ما هیچ گونه نظری در بارهی کشمکش و تضاد مابین دو کشور عرب، مانند مشکل شما با کویت نداریم. کویت و مشکلش ربطی به آمریکا ندارد. امید واریم که شما بتوانید این مشکل را بوسیلهی هر روشِ مناسبی که صلاح می دانید، حل کنید. تنها امیدمان آنستکه که سریع انجام گیرد." آیا این یک شعبده بازی و دامی برای صدام بود؟ یا یک توهم و خوش باوری از طرف صدام در بارهی چراغ سبز آمریکا؟ با در نظر گرفتن آنکه صدام پشتیبانی آمریکا از عراق در جنگ با ایران را، پای خودش گذاشته بود، نه دشمنی آمریکا و رژیم با یکدیگر.
حملهی آمریکا به عراق شروع تجزیه و سقوط قهقرائی آنکشور بود. عراق از یک کشور در حال توسعه و نسبتاً موفق در منطقه که دارای یک طبقهی متوسط تحصیل کرده بود، تبدیل شد به یک کشورِ تجزیه شدهی (کردستان عراق مستقل شد) ناامن و ویران که ملتش روزانه نه تنها با کمبودهای وسائل اولیهی زندگی، مواد غذائی، آب آشامیدنی سالم ، دارو و بهداشت عمومی و تحمل ساعت ها خاموشی روبرو هستند بلکه همواره در معرض خطر بمب، ترور و مرگ می باشند. مردم در خانه هایشان از امنیت برخوردار نیستند و دختران و پسران نوجوان در راه مدرسه و یا خرید برای خانه و خانواده، ربوده می شوند؛ مورد تجاوز قرار می گیرند و بعضی ها با پرداخت باج آزاد می شوند. بیش از دویست و پنجاه هزار نیروی خارجی (نظامی و شبه نظامی) بدون در نظرگرفتن حقوق انسانی عراقی ها و یا قوانین کشور، در آنجا حکومت می کنند.
عواقب شوم این ماجرا سالهای سال دامنگیر ملت عراق خواهد بود. حضور آمریکا در عراق سالها ادامه خواهد داشت. آمریکا در سال ۲۰۰۵ در عراق ۱۰۶ پایگاه نظامی (کوچک و بزرگ) داشت؛ در شهرهای موسل، تاجی بلال، تِکریت، کرکوک، ناصریه، فلوجه، اربیل و چند نقطه از بغداد پایگاه های عظیم نظامی دائر کرده است. پایگاه های تلّیل، اَسد، بلاد و قیاره در بغداد، پایگاه های هوائی با گنجایش یک تیپ ضربتی ویژه (نیروهای هوابرد) همراه با گروه های پشتیبانی می باشند.
این چهار پایگاه هوائی جزو چهارده پایگاه نظامی ثابتی هستند که آمریکا درعراق برای خودش بناکرده و قرارداد منعقد کرده که نیروهای نظامی اش حد اقل تا ۲۵ سال دیگر در عراق مستقر باشند. این پایگاه ها که مجهز به "فرماندهی و کنترل" می باشند، جایگزین پایگاه های آمریکا در عربستان سعودی بوده و وظیفه شان غیر از حفاظت و کنترل نفت آماده نگهداشتن نیروهای پیش افکن (نیروهای پروجکتوری) در منطقه می باشد. از این ۱۰۶ پایگاه؛ ۱۴ پایگاه ثابت برای نیروهای آمریکا و ۹۲ پایگاه دیگر بتدریج در اختیار نیروهای نظامی عراق قرار خواهند گرفت که طی دو سال گذشته تعدادی از آنان به کنترل نیروهای عراقی انتقال یافته اند.
در اینجا باید متذکر شد که منظور این نیست که علت حملهی آمریکا به عراق شعارهای ابلهانهی طارق عزیز است! و اگر طارق عزیز شعار ابلهانه نداده بود، آمریکا حمله نمی کرد. در رابطه با عملکرد آمریکا؛ رئیس سابق شورای امنیت آنکشور، ز. برزینسکی، میگوید که آمریکا، تنها ابرقدرت جهان، برای بقای قدرت، شکوفائی اقتصاد و برتری قوای نظامی اش که ضامن ابرقدرتی اوست، میبایستی منابع نفتی جهان را در کنترل داشته باشد. بخصوص منابع نفتی کشورهای همجوار دریای خزر (ایران، قزاقستان، آذربایجان، تاجیکستان،...) و خلیج فارس (عراق، کویت، امارات عربی،...) را باید در کنترل مطلق داشته باشد. شیر نفت منطقه بایستی در دست آمریکا باشد و کنترل انرژی "بهر قیمتی" مورد اجرا قرار گیرد. ضامن اصلی ابرقدرتی کنترل انرژی است (۲)
شعارهای پوچ و توخالی طارق عزیز و عربده های مستانه اش بجز دشمن تراشی و بهانه بدست بدخواهان دادن چه نفعی برای مردم عراق داشت؟ آیا جنگ ارمغانی جز مرگ، آوارگی و ناامنی برای مردم عراق و تجزیه و نابودی برای کشورعراق بهمراه داشت؟ نه تنها عراق نزدیک به ده سال است که گرفتار جنگ و زیر سلطهی دشمن می باشد بلکه ده ها سال دیگر نیز گرفتار خواهد بود. سرمایه های عراق همراه با شبکه زیرساخت اجتماعی و صنایع زیربنائی (جاده ها، پل ها، فرودگاه ها، تصفیه های آب و نیروگاه های برق) همه نابود و ویران شده اند؛ یک میلیون عراقی کشته و مجروح، چهار میلیون آواره و بی خانمان و بیش از دو میلیون عراقی، کشورشان را ترک کرده اند. و نفت عراق (لحاف ملانصرالدین) بین سه شرکت آمریکائی و دو شرکت اروپائی تقسیم شده است.
حسن فیروزآبادی زیاد هم مقصر نیست، زیرا رئیس جمهور انتصابی رژیم یعنی الگو و سرمشق او، سالهاست که در حال شعار دادن است، و این دو شاهکار آخر اوست: محمود احمدی نژاد، دیروز (یکشنبه) گفت: "ارتش ما امروز بقدری قدرتمند است که هیچ کشوری جرأت حمله به ایران را ندارد. و چهارشنبه هفته گذشته در واکنش به اعلام استراتژی جدید آمریکا در مورد استفاده از سلاح های اتمی خطاب به باراک اوباما، گفته بود: "بدان که گنده تر از تو و گردن کلفت تر از تو هم نتوانستند از این غلط ها بکنند. تو که جای خود داری". (٣) آیا این نحوهی صحبت رئیس جمهور یک کشور است یا یک جاهل میدان سبزی فروش ها؟
مهدی کروبی در واکنش به این سخنان محمود احمدی نژاد گفت: "متاسفانه ادبیات استفاده شده در سخنرانی اخیر مسئول اجرایی کشور به هیچ وجه در شان یک رئیس جمهور نیست. جالب آنکه رفتار و اعمالی که موجب دشمن تراشی شود و تبعات سنگینی را برای ملت به ارمغان آورد، سیاست و تدبیر می نامند". (۴)
ادب خوار گشت و هنر شد وبال به بستند اندیشه را پر و بال
فراموش نباید کرد که دشمن اصلی و باعث این همه مرگ و نابودی در درجهی اول آمریکا می باشد. در مورد آمریکا؛ مایکل کلر مینویسد: امروز، پایه و ریشهی مشکلات و رقابت های بین المللی، در نیاز به انرژی ودستیابی و کنترل آنست. نوسانِ قیمت نفت وِ ریسک ناشی از آن، در ثبات اقتصاد آمریکا میتواند از حملات تروریستی و حتی جنگ خطرناک تر باشد. در آمریکا، نفت دیگر فقط یک مادهی مورد نیاز برای زندگی روزمره، ایاب و ذهاب، اقتصاد شکوفا و بقای صنایع نیست بلکه بدون آن، آمادگی و سلامت نیروهای نظامی و امنیت کشور در خطرند. نفت تحت نظر وزارت دفاع و حفاظت ارتش آمریکاست. (۵)
لوئیز لافَم معتقد است که "صنایع نظامی آمریکا" در درگیری های نظامی و جنگهای کوچک و بزرگ در سراسر جهان، از مناطق فقیرنشین کشورهای خاورمیانه، کوه های افغانستان، جنگلهای کلمبیا تا دشت های سوزان آفریقا نقشی مهم، فرصت طلبانه و سود جویانه دارد. برنامهی تهاجم به افغانستان و عراق و تصرف این دو کشور، سالها پیش، از طرف پنتاگون که مجری برنامه های "صنایع نظامی آمریکا" است، تهیه و تدارک دیده شده بود. شروع برنامه ریزی برای این عملیات تحت عنوان "استراتژی دفاعی برای دههی ۱۹۹۰" در سال ۱۹۹٣ بود. "حملهی جلوگیری"، "دفاع پیش بینی شده" و "تهاجم باز دارنده" از جملاتی بودند که در این برنامه برای آماده کردن اذهان عمومی جاسازی شده بودند. شعارهای دموکراسی، آزادی و حقوق بشر برای مردم منطقه و شعارهای وطن پرستی، دفاع مقدس، شرف و پرچم برای جذب و رضای مردم آمریکا؛ همه در راه سرازیر کردن ثروت های نجومی به حساب های بانکی "صنایع نظامی آمریکا" وسیله ای بیش نبودند. (۶)
شالمِرز جانسون می نویسد، متاسفانه آمریکا دیگر بجز تسلیحات نظامی تولیدات زیادی ندارد. آمریکا بدون تردید بزرگترین تولید کننده و صادر کنندهی اسلحه و مهمات در جهان است. بودجهی نظامی آمریکا بیش از مجموعِ بودجهی نظامی تمام کشورهای دنیاست! آمریکا ۱۰۶۰ پایگاه نظامی در سراسر جهان، در بیش از ۱٣۰ کشور دارد. اهداف این پایگاه ها حفاظت و کنترل منابع انرژی و آمادگی نیروهای پیش افکن (نیروهای پروجکتوری) می باشد. برقراری برتری مطلق نظامی و حضور نظامی در سراسر دنیا از اهداف دیگر وجود این پایگاه های برون مرزی است. (۷)
حریف دیگر اسرائیل و نقش تحریک کننده و تخریبی اوست: اسرائیل جهت رد گم کردن و تغییر جهت افکار عمومی از رفتار غیرانسانی و فاشیستی دولت اسرائیل با فلسطینی ها؛ همواره سعی داشته با جار و جنجال و ارائهی اطلاعات "نیمه حقیقی"، توجه را متمرکز خطرات (ساختگی) تسلیحات هسته ای (قبلاً) عراق و امروز ایران بنماید. دولت اسرائیل با ارائهی اطلاعات ساختگی در مورد تسلیحات هسته ای عراق و رابطهی عراق با القاعده و یازده سپتامبر و تکرار مکرر این دروغ ها در وسائل ارتباط جمعی تحت کنترل اش در آمریکا و با بهره گیری از نفوذ گسترده اش در کنگرهی آنکشور؛ آمریکا را به طرف جنگ با عراق هدایت کرد. هدف اسرائیل، نابودی ارتش عراق و حذف صدام که تنها رهبر عربی بود که موی دماغ اسرائیل بود. برای مثال صدام ۲۵۰۰۰ دلار به هر خانوادهی فلسطینی که در حملات انتحاری کشته می شدند کمک مالی می داد.
هدف دیگر، ایران بوده که رهبران حزب لیکود اسرائیل با همکاری تندروهای دست راستی و "صنایع نظامی آمریکا" و تبلیغات شبانه روزی شبکهی لابی اسرائیل؛ سالهاست که مشغول توطئه برای درگیری نظامی آمریکا، با ایران هستند. اسرائیل معتقد است که ایران بارها خطرناک تر از عراق است و باید این خطر را به هر قیمتی خنثی کرد. ایران با تقویت حزب اله و حمایت از حماس از موقعیت مثبتی در میان ملل عرب بر خوردار است. مخالفت با اسرائیل همراه با نمایش مقاومت در مقابل آمریکا می تواند برای افکار عمومی مسلمانان و اعراب تحسین آمیز باشد. ولی با چه هزینه ای؛ آیا ارزش دشمن تراشی و جنگ و نابودی را دارد؟
تصور حسن فیروزآبادی و رژیم در بارهی برنامه و نحوهی حمله به ایران و جنگ، ناقص، ناکامل و یا حداقل بر اساس خوش باوری است! ایران در محاصرهی کامل نظامی آمریکاست. نیروهای نظامی آمریکا از پایگاه های مختلف نظامی در کشورهای همجوارِ یورش خواهند برد: از پایگاه باگرام در افغانستان، بناس در قرقیزستان، خان آباد در اُزبکستان، تاجیک در تاجیکستان، اینسرلیک در ترکیه، پایگاه های تلّیل، اَسد، بلاد و قیاره در بغداد، پایگاه عظیم هوائی العیدید در قطر؛ بعلاوهی حضور وسیعِ نظامی آمریکا در آمارات عربی در خلیج فارس، عمان، یمن و پایگاهِ جزیرهی دیه گا گارسیا در اقیانوس هند.
ناوهای جنگی و زیردریائی های هسته ای آمریکا مجهز به موشک های هدایت شونده با کلاهک های دوگانه که اهداف مشخص شده در ایران، در سیستم های کامپیوتری شان برنامه ریزی شده بصورت آماده، در بحر عمان و اقیانوس هند مستقر می باشند. ماهواره های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا و اسرائیل نیز سالهاست که روی فضای ایران مشغول جمع آوری اطلاعات و نشانه گیری اهداف هستند. اگر به نقشهی ایران توجه کنید یک محاصرهی کامل نظامی بوسیلهی بزرگترین و مجهزترین نیروی نظامی در تاریخ، وجود دارد.
در درجهی دوم سی آی اِ (سیا) و آگاف هامودین (ضد اطلاعات ارتش اسرائیل) ، مدتهاست که بوسیلهی نیروهای ویژه مشغول آموزشِ مزدورها و برخی از اقلیت ها در استان های مرزی ایران: خوزستان، کردستان، سیستان و بلوچستان و حتی آذربایجان می باشند! وظیفهی گروه های ویژه غیر از آموزش و مجهز کردن مزدوران گمراه، خرابکاری و نشانه گیری لیزری اهداف در روز موعود می باشد.
آیا اگر این سناریو مورد اجرا قرار گیرد، ما سالهای سال درگیر نخواهیم بود؟ شعارهای پوچ، تو خالی و ابلهانهی آقای احمدی نژاد و سرلشگرفیروز آبادی بجز دشمن تراشی و بهانه بدست بدخواهان دادن، چه نفعی برای مردم ایران دارد؟ آیا ما هیچ درسی از تجزیه و نابودی کشور همسایه مان نیاموختیم و تجربه ای نیندوختیم؟
دریغ است ایران که ویران شود گنام پلنگاه و شیران شود
امیر حسین لادن
ahladan@earthlink.net
(۱) کتاب دولت های خودسر و قانون شکن های هسته ای نوشته مایکل کلر
(۲) کتاب شطرنج بزرگ ، زیگ برزینسکی ۱۹۷۷
(٣) نشریه بی بی سی
(۴) نشریه بی بی سی
(۵) کتاب خون و نفت ، مایکل کلر
(۶) کتاب ادعاهای واهی امپریالیست نوشته لوئیس لافم
(۷) مصیبت امپراتوری شالمرز جانسون
|