یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انتشار نشریه ی کار داخل کشور
شماره ی چهاردهم نشریه ی کار داخل کشور منتشر شد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۹ ارديبهشت ۱٣٨۹ -  ۲۹ آوريل ۲۰۱۰


اخبار روز: چهاردهمین شماره ی نشریه ی «کار داخل کشور» منتشر شد. مطالب کامل این شماره ی این نشریه را که از طریق پست الکترونیکی در اختیار اخبار روز قرار گرفته است، در زیر می خوانید:


جایگاه جنبش کارگری در جنبش اعتراضی

      جنبش اعتراضی مردم کشورمان در پس از انقلاب، قدمتی به درازای جمهوری اسلامی دارد. از فردای پیروزی انقلاب اقشار، طبقات و ملیت های مختلف کشورمان به طرق گوناگون خواست های خود را منعکس و عموماً با قهر رژیم مواجه شده اند. بمباران سنندج در آستانه عید 58، سرکوب خلق ترکمن، سرکوب زنان معترض به تحمیل حجاب اجباری، تسویه خونین دانشگاهها، کشتارهای دهه 60 و قتل عام زندانیان سیاسی در فاجعه ملی 67، سرکوب خونین اعتراضات مردمی اسلام شهر، تهران، مشهد، تبریز، سرکوب وحشیانه مردم آذربایجان در سال 86، دستگیری و سرکوب کارگران شرکت واحد، هفت تپه و صدها اعتصاب کارگری، هجوم علیه تجمعات صنفی معلمان و پرستاران، دستگیری و شکنجه و اخراج صدها دانشجوی چپ و آزادیخواه، و صدها مورد دیگر همه وهمه نشان از فراز و نشیب های جنبش اعتراضی و سرکوب های وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته دارد.
    اعتراضات میلیونی مردم میهنمان در اقصی نقاط کشور، در اعتراض به نتایج دستکاری شده انتخابات دهمین دوره‍ی ریاست جمهوری را هم تنها می توان بر بستر همان جنبش اعتراضی سی ساله به تحلیل نشست. تحلیل انتزاعی و برخورد مجرد با این واقعه تاریخی بدون توجه به سبقه‍ی جنبش اعتراضی مردم کشورمان، فعالین سیاسی را از واقعیتها دور خواهد ساخت.
    جنبش اعتراضی در کشورمان در هر مقطعی نمود هایی داشته است. در مقاطعی مبارزه ملیت ها برای تحقق خواست های ملی خویش دیگر خواست ها را تحت الشعاع قرار داده، در برهه ای دیگر خواست های دمکراتیک احزاب و سازمان های سیاسی وجه غالب داشته است. در مراحلی مبارزات کارگران بارز بوده و در مقاطعی دیگر مبارزات زنان برای کسب حقوق خویش پررنگ تر بوده است. و در سکوت مرگباری که حاکمیت دینی صدای هر اعتراضی را در گلو خفه می نمود، جنبش دانشجوئی با تقبل خسارت های فراوان پرچم مبارزات اعتراضی را بر افراشته نگه داشت. و امروز بعد نمایان و بارز جنبش اعتراضی کشورمان از آنِ ًجنبش سبزً است.   
    جنبش سبز بخشی از جنبش اعتراضی و مطالباتی مردم کشورمان را تشکیل می دهد که در این برهه از تاریخ میهنمان پررنگ تر از دیگر بخش های متشکله آن به چشم می آید. از نکات بارز این جنبش تنوع زیاد شکل دهندگان آن است. بطوریکه این تنوع بشکلی ضعیف به رهبری جنبش هم ادامه یافته، البته هرچه از قاعده به رأس هرم نزدیکتر می شویم از تنوع آراء و حضور جریانات فکری و سیاسی دگراندیش کاسته می شود. بطوریکه رأس هرم منحصراً در اختیار طیف های مختلف اصلاح طلبان حکومتی قرار دارد. وجه اشتراک تمامی این جریانات اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه است. آنها بر این باورند که نظام حقوقی جمهوری اسلامی دارای ظرفیت های بکار نگرفته ای است، که با تفسیری متفاوت می توان اصلاحاتی را در چهارچوب همین نظام بکار بست. سقف خواست های آنان اعمال محدودیت هایی برای رهبری و ارگانهای منتصب، برای بازسازی و به روز کردن رژیمی است که در تولد خویش هزار سال تأخیر داشته است.
      البته این موضوع موجب آن نخواهد بود که نقش و تأثیر جنبش سبز را در ارتقاء و تعمیق جنبش اعتراضی کشورمان انکار نمائیم. با تمامی نقایص و ایرادات وارده به این جنبش، که در شماره های قبلی کار داخل کشور نیز بدان پرداخته و همچنان بر آن تأکید می نمائیم، این جنبش گامی به جلو بوده است. از جمله ایرادات و ابهاماتی که در خصوص آنان مطرح است، می توان موارد زیر را نام برد: ناپیگیری در مبارزه، انحصار طلبی، عدم گسست از رژیمی غیر قابل اصلاح، ناباورمندی به دمکراسی برای دگراندیشان، عدم اعتقاد بنیادین به حقوق بشر و مهمتر از همه سابقه‍ی نامیمون آنها در سرکوب و کشتار دگراندیشان.
      جنبش سبز که با شروع کارزار انتخاباتی دهمین دوره‍ی ریاست جمهوری شکل گرفت و در اعتراض به تقلب انتخاباتی جناح حاکم به اوج رسید، نقش بسزاء و غیر قابل انکاری در رشد جنبش اعتراضی مردم کشورمان داشته است. فراموش نکنیم در همراهی با این حرکت بود که میلیون ها نفر پس از انقلاب 57 بار دیگر در اعتراض به نظام حاکم به خیابانها ریختند. هرچند که همه‍ی آنانی هم که بخیابانها آمدند، نه آنهایی بودند که برای کاندیدای اصلاح طلبان رأی داده باشند. بخش عظیمی از آنان را معترضینی تشکیل می دادند که علیرغم حضور در کارزار انتخاباتی به هیچیک از کاندیداهای مورد تأئید شورای نگهبان رأی نداده بودند. ولی آنان در حمایت از حقوق پایمال شده رأی دهندگانی که برای تغییر، با توسل به شیوه های مدنی و مسالمت آمیز به پای صندوق های رأی رفته بودند، پیگیرانه در تظاهرات و اعتراضات بعد از انتخابات حضور داشته و چنان که شاهد بودیم تأثیر بسزائی در تعمیق و ارتقاء خواست های جنبش سبز و پیوند آن با جنبش اعتراضی مردم کشورمان داشته اند.
    در جنبش سبز حضور جوانان و دانشجویان، زنان، روشنفکران و اقشار میانی و آنگونه که به نادرست مصطلح گشته ًطبقه‍ی متوسطً نمود بارزی داشته است. ولی این بمنزله‍ی انکار حضور کارگران و زحمتکشان مزدبگیر در اعتراضات چند ماهه‍ی اخیر نمی باشد. کارگران و اقشار زحمتکش و فقیر جامعه، بشکلی غیر متشکل در اعتراضات خیابانی حضور داشتند. و از قضاء هم آنها و فرزندان آنان بودند که جسورانه در مقابل قداره بندان، چاقوکشان و چماق داران لباس شخصی و زره پوشان نیروهای نظامی مقاومت نموده و حماسه می آفریدند. اما بنا به عللی که ذیلاً به بعضی از آنها خواهیم پرداخت، کارگران نه بصورت طبقه بلکه بشکلی منفرد در این کارزار حضور داشتند. و همین نقیصه، نقش و حضور آنان را کم رنگ نموده و به تبع آن موجب نادیده گرفته شدن سهم آنان در مدیریت جنبش گردید. نقش و تأثیر جنبش کارگری در جنبش اعتراضی اخیر، موضوعی است که طی یکسال گذشته - از شروع کارزار انتخاباتی - همواره محور خیلی از بحث ها بوده است.
    از دلایلی که موجب کم رنگ تر گشتن نقش و حضور طبقه‍ی کارگر و جنبش کارگری، بعنوان بخش پیشرو و بالنده جنبش دمکراتیک میهنمان در جنبش اعتراضی اخیر گردید، می توان موارد زیر را برشمرد:
سرکوب گسترده‍ی جنبش کارگری از فردای پیروزی انقلاب
خصومت رژیم با جنبش کارگری بخاطر نفوذ سنتی چپ در این جنبش
ممانعت از شکل گیری تشکل های کارگری مستقل و دولتی کردن تشکل های موجود
سرکوب نیروهای چپ و قطع ارتباط جنبش کارگری با احزاب و سازمانهای حامی طبقه‍ی کارگر
پایین بودن آگاهی سیاسی و صنفی طبقه‍ی کارگر
فقدان سندیکاها و اتحادیه های سراسری کارگری
    دلایل مزبور امکان سازماندهی و حضور متشکل را از کارگران سلب نمود. از طرفی دیگر عدم توجه رهبران جنبش سبز به جنبش کارگری و توان بالقوه و بالفعل آن، که متآسفانه در فقدان رهبری جمعی برای جنبش دمکراتیک کشورمان، سعی در ایفای چنین نقشی داشتند، بنابه دلایل تاریخی و ماهیت طبقاتی و زیرساخت های فکری حاکم نتوانست با طرح خواست های کارگران، از جمله حق ایجاد تشکلهای مستقل کارگری، حق اعتصاب، افزایش دستمزدها، مقابله با اخراج ها، پرداخت حقوق های معوقه کارگران و پوشش تأمین اجتماعی بر تمامی جامعه کارگری، لغو قانون ارتجاعی غیر مشمول بودن کارگاه های زیر ده نفر از پوشش تأمین اجتماعی و موارد دیگر، کارگران کشورمان را بطور گسترده با خود همراه سازد. متأسفانه این نقصان تنها در رابطه با کارگران نبود، در مورد حقوق ملیت ها و دیگر زحمتکشان شهر و روستا هم شاهد چنین غفلتی بودیم. امری که بطور متقابل جنبش سبز را در چارچوب جنبش اعتراضی از یاری بخش اعظم توده های زحمتکش محروم نمود. بی توجهی به خرد جمعی و خودمحوری رهبران جنبش سبز و عدم توجه آنان به خواست های بخش عظیمی از مردم کشورمان، جنبش اعتراضی را در مقابله با رژیم سرتاپا مسلح تکه تکه نمود. آنها با کلی گویی و اعتقاد به حرکتی توده وار درپی استفاده‍ی ابزاری از طبقه‍ی کارگر و زحمتکشان شهری بوده اند. آنها نه تنها نتوانستند نیروی قابل توجهی از صفوف زحمتکشان را با خود همراه سازند، بلکه این توهم نادرست را هم جا انداختند که کارگران و زحمتکشان، بخصوص زحمتکشان روستایی بخاطر سیاستهای اقتصادی گداپرورانه‍ی احمدی نژاد حامی دولت وی می باشند. آنها نمی خواهند قبول کنند که سیاستهای نابخردانه و انحصارطلبانه آنها بود که جنبش اعتراضی را در این مقطع از یاری اقشار پایینی محروم ساخت. آنها امروز باید فهمیده باشند که با توهین به شعور زحمتکشان نمی توانند نقیصه ی آشکار خود را لاپوشانی نمایند.
    بکارگیری چنین سیاستی البته بی دلیل هم نیست. آنها نه تنها بنا به ماهیت طبقاتی و ساختار فکریشان با حضور کارگران در مدیریت سیاسی کشورمان مخالفند، بلکه بخوبی درک می کنند حضور کارگران در رهبری جنبش، بمنزله‍ی پذیرفتن مشارکت سیاسی نیروهای چپ می باشد. آنها بخوبی می دانند، که جنبش کارگری کشورمان در یکصد سال گذشته همواره متأثر از ایده ها و برنامه های چپ بوده است. تصور جنبش کارگری کشورمان بدون احزاب و سازمانهای کمونیستی و چپ خوش باوری کودکانه ای بیش نیست. آنها در تمامی اعتراضات کارگری و تشکل های صنفی حضور چپ را احساس می کنند. این حضور هرچند بخاطر سرکوب های قرون وسطائی چپ و نیروهای ترقی خواه در سه دهه‍ی اخیر هنوز می لنگد، ولی باز هم در هر عرصه از مبارزه‍ی طبقاتی صدای پای چپ را می توان شنید. امری که نه تنها خوشایند رهبران جنبش سبز نیست، بلکه بشدت از آن اجتناب می کنند.
    اگر قبول کنیم که جنبش اخیر بخشی از جنبش اعتراضی و مبارزات دمکراتیک مردم کشورمان می باشد، لازم است سریعاً برای ترمیم معایب آن تلاش ورزیم. کنار کشیدن از مبارزه به دلایل واهی، همچون استیلای نیروهای بورژوازی بر رهبریت جنبش تنها می تواند فرار از مسئولیت بشمار آید. کارگران آگاه و انقلابی همراه با طیف های مختلف چپ بایستی تلاش مضاعفی را برای رفع عقب ماندگی های پیش آمده بکار بندند. نیروهای چپ و بالاخص کمونیست ها بایستی توان خود را برای ایجاد ارتباطی تنگاتنگ با کارگران و حضور در محیط های کارگری بکار گیرند. لازمه طرح خواست های کارگری و اقشار زحمتکش جامعه در گرو حضور متشکل و گسترده‍ی آنان در بطن جریانات و اتفاقاتی است که در جامعه رخ می دهد. تجربه‍ی تاریخی خلق های کشورمان و خلق های جهان هیچ راه میانبُر و بدون هزینه ای را برای نیل به خواست های بنیادین توده های کار و زحمت سراغ ندارد. بایستی مطمئن بود هیچ یک از اقشار و طبقات اجتماعی و نمایندگان سیاسی آنها بجای ما هزینه پرداخت نخواهند نمود. تمام تلاش آنها برای انتقال هزینه به اردوی زحمتکشان و میوه چینی بدون زحمت از قَبَلِ زحمات آنهاست. انتظار اینکه آنان به نفع ما هزینه ای بکنند، انتظار احمقانه ای بیش نخواهد بود.   
    همراه با حضور فیزیکی در کارزارهای اجتماعی بایستی به متشکل ساختن نیروهای خودی در عرصه های صنفی و سیاسی مبادرت ورزیم. هسته های مستقل سازمان های چپ بایستی برای سازماندهی و ایجاد ارتباطات توده ای همت نمایند. باید ترس ایجاد تشکل های سیاسی را از خود دور ساخت. درعین حال نبایستی با ایجاد ارتباطات هرمی گسترده در داخل به انتحار سیاسی دست زد. اما ایجاد تشکل های صنفی کارگری و مزدبگیران در شکلی گسترده ضریب امنیت فعالین صنفی را بالا برده و کارآیی آنان را بیشتر خواهد نمود. در ابعاد کلان بر رهبری احزاب و سازمان های سیاسی چپ است که برای حضور مثمرثمر و تأثیر گذار در مبارزات دمکراتیک کشورمان نیروهای خود را در جبهه ی چپ متشکل سازند. تنها چپ متشکل، خواهد توانست حضور و وجود خود را در مدیریت اپوزیسیون رسمیت بخشد و در عین حال به ارتقای نقش جنبش کارگری در تصمیم گیری های جنبش دمکراتیک کشورمان یاری رساند. بایستی با حضور متشکل و گسترده طیف های دیگر جنبش دمکراتیک کشورمان را متوجه نیروی توانمند کارگری نمود. بایستی با کار تبلیغی و توضیحی دیگر نیروهای حاضر در جنبش اعتراضی را متوجه ساخت که پیروزی جنبش اعتراضی بدون حضور شایسته کارگران میسر نخواهد بود، و لازم است تمهیدات لازم برای چنین حضوری را فراهم ساخت.   
    از مشخصه های بارز چپ مبارزه توأمان برای دمکراسی، عدالت اجتماعی و علیه سلطه‍ی امپریالیستی است. چپ هیچ گاه مجاز نبوده بخشی از وظایف خود را بخاطر بخش دیگر تعطیل نماید. و هر آنگاه که چنین نموده ضربات هولناکی را متحمل گشته است. از وظایف چپ رادیکایزه کردن خواست ها و شعارهای جنبش اعتراضی است. بایستی:
مبارزه برای دستیابی به دمکراسی بنیادین و گذر از تمامی موانعی که در مقابل این خواست اساسی قرار دارند.
طرح شعارها و خواست های کارگران و زحمتکشان   شهر و روستا و ملیت های ساکن کشورمان،
افشای جریانات و تفکراتی که برای رهائی از ستم و استبداد رژیم، بدنبال سوق جنبش بسوی کشورهای سلطه طلب امپریالیستی هستند.
    موارد یاد شده اهم وظایف چپ بشمار می آید و بایستی در راستای تحقق آنها تلاش ورزد. چپ نماینده و مدافع کارگران و زحمتکشان بوده، و منعکس کننده خواست ها و منافع آنهاست. از اینرو نمی تواند قدیس وار بعنوان منجی تمام طبقات اجتماعی ایفای نقش نماید. طبقات دیگر نمایندگان سیاسی خود را دارند که برای تحقق منافع آنها مبارزه می کنند، البته دفاع از حقوق بشر و آزادی و حرمت انسانها موضوع دیگری است، که چپ همواره خود را ملزم به تلاش برای تحقق آن می داند. ضرورتی ندارد که چپ با زدن سنگ دفاع از منافع مادی تمامی طبقات خود را مضحکه دیگران سازد. باید باور داشت در شرایط فعالیت سیاسی برابر تناسب لازم در این خصوص برقرار خواهد شد.
    لازم می دانیم مجدداً یادآور شویم، تنها راهکار ممکن برای ما و یگانه کلید طلایی برای نیل به اهداف والای سوسیالیسم، اتحاد نیروهای چپ و گسترش تشکل های کارگری و برقراری ارتباط تنگاتنگ با زحمتکشان است.   


سرود انترناسیونال

برخیز ای داغ لعنت خورده دنیای فقر و بندگی
شوریده خاطر ما را برده به جنگ مرگ و زندگی
باید از ریشه براندازیم کهنه جهان جور و بند
وآنگه نوین جهانی سازیم هیچ بودگان هرچیز گردند
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها
برما نبخشند فتح و شادی نه بت، نه شه نه قهرمان
با دست خود گیریم آزادی در پیکارهای بی امان
تا ظلم از عالم بروبیم نعمت خود آریم به کف
دمیم آتش را و بکوبیم تا وقتیکه آهن گرم است
تنها ما توده جهانی, اردوی بیشمار کار
داریم حقوق جهانبانی نه که خونخواران غدار
غرد وقتی رعد مرگ آور بر رهزنان و دژخیمان
در این عالم بر ما سراسر تابد خورشید نور افشان
روز قطعی جدال است آخرین رزم ما
انترناسیونال است نجات انسانها


با احزاب و سازمان¬های چپ

سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
برای تامین آزادی و عدالت اجتماعی
اول ماه‌ مه‌ را به برآمد جنبش کارگری و همبستگی با جنبش سبز تبدیل کنیم!

هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) اول ماه مه، روز جهانی کارگر را به‌ شما کارگران و مزدبگیران و به همه مدافعان راه صلح، آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم تبریک می‏گوید و برای شما در سال پیش رو آرزوی موفقیت و پیروزی می‏کند.
همرزمان!
      اول ماه‌ مه‌ (۱۱ اردیبهشت) روز همبستگی طبقاتی و مبارزاتی کارگران و مزدبگیران جهان علیه‌ استثمار و ستم طبقاتی، تبعیض و نابرابری، فقر و گرسنگی است. درفش اول ماه‌ مه‌ را به عنوان سنت دیرینه و گرانقدر همبستگی جهانی کارگران و زحمتکشان پاس داریم، در همایش‏ها و تظاهرات روز اول ماه مه شرکت کنیم، اقدامات و سیاست‏های ضدکارگری و ضددمکراتیک کودتاگران را برملا و علیه این سیاست‏ها مبارزه کنیم، آزادی کارگران زندانی را خواستار شویم، مطالبات کارگران و مزدبگیران کشور را بازگو و برای تامین آزادی و عدالت اجتماعی و پیوند بین جنبش کارگری و جنبش سبز بکوشیم.

فراکسیون کمونیستی سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)
چه کسانی سیما فدائی را تخریب می کنند؟

    برغم اعتراضات و مساعی ما، تلاشهای رذیلانه این باندها برای آلودن و خدشه وارد کردن چهره فدائیان و تحریف مبارزات قهرمانانه آنها، همچنان ادامه دارد. نمونه قاطع این مدعا، مقاله جوابیه یکی از افراد این گروهبندیها، آقای سهراب مبشری به نوشته ًارزیابی از خط و مشی سیاسی سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت در سالهای ١۳۵٩ تا ١۳٦۳ً آقای فرخ نگهدار می باشد. وی در مقاله خود می نویسد: ً آیا رفیق نگهدار از یاد برده است که بارها از اعضا و هواداران سازمان خواست علیه به اصطلاح ًضد انقلابً برای حکومت جاسوسی کنند؟
    فراکسیون کمونیستی سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)، با تمام مسئولیت فدائی خود، ادعاهای آقای سهراب مبشری را، یک دروغ محض، یک حقه بازی سیاسی و یک دغل کاری جاعلانه و آگاهانه برای وارد آوردن آخرین ضربه مهلک به حیثیت، اعتبار و بطور کلی، به بقایای تشکیلات سازمان فدائیان خلق ایران ًاکثریتً چه در داخل و چه در خارج از کشور ارزیابی کرده و اعلام می کند: اگر چنانچه آقای مبشری به موارد ادعائی خود در تمام دوره های فعالیت سازمان برخورد کرده باشد، بلاتردید، این مسئله، فقط و فقط در محافل وابسته به آقای نگهدار و رازداران وی مطرح بوده و از آن فراتر نرفته است. بر خلاف ادعاهای تخریبی آقای مبشری، رفقای ما در سالهای مورد بحث، برای استتار، مخفی و از کشور خارج کردن مخالفان مترقی رژیم منحط اسلامی، از جمله، اعضای سازمان مجاهدین خلق، مساعدتها و کمکهای شایان توجهی نمودند.

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر)
به مناسبت سالروز جانباختگان حمله جمهوری اسلامی به کردستان

در جنگ سنندج رژیم جمهوری اسلامی ظرفیتی از جنایت و تبهکاری از خود به نمایش نهاد که بعداً در سرکوب های خشن و بی رحمانه دهه شصت، قتل عام و نسل کشی زندانیان سیاسی درتابستان ۱۳۶۷، قتلهای زنجیره ای .... چهره نمود. ظرفیتی از خشونت و جنایت که همزاد رژیم جمهوری اسلامی بوده وبا ماهیت آن در هم سرشته شده است. برگزاری یادمان و زنده نگهداشتن خاطره جنایات رژیم اسلامی در جنگ سنندج از آن رو اهمیت دارد که برگ اول این دفتر سیاه جنایت پیشگی را به افکار عمومی مردم ایران یادآوری می کند.

کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
به¬مناسبت اول ماه مه روز همبستگی بین المللی کارگران!

    حتی اصلاح طلبان حکومتی و نیز اپوزیسیون بورژوایی رژیم در داخل و خارج از کشور امسال به یاد روز کارگر افتاده و می خواهند هم چون مناسک دیگر از آن استفاده ابزاری برای پیشبرد پروژه سیاسی خود بکنند. انگار نه انگار که اول ماه مه روز همبستگی طبقاتی بین المللی کارگران علیه بهره کشی نظام سرمایه و روز اعترض به نابرابری های طبقاتی است. برای آن ها ۱۱ اردیبهشت ”روز تجلیل از کارگر ” است و قرار است همچون روز پدر یا روز مادر و ”اعیاد“ دیگر به ”مقام شامخ“ این قشر عزیز ارج گذاشته شود.
    اما برای طبقه ما، اول ماه مه قبل از اینکه عید و جشن و روز تعطیلی باشد، روز اعتراض به بربریت سرمایه و روز به نمایش گذاشتن همبستگی بین المللی کارگران و زحمتکشان برای دستیابی به برابری و رهایی واقعی است. و البته از یاد نمیبرند که در راستای همین رزم پُرشکوه از بزم و پایکوبی و شادی نیز غافل نباشند. و در یک کلام این روز می خواهد در مقیاسی بین المللی، همبسته و همصدا بانگ زند که ”جهانی دیگر ممکن است !“ و طبقه کارگر مامای زایش این دنیای انسانی است. دنیایی که آزادی را با برابری می خواهد و این هر دو را با شادی !

سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
با شعار – کار- مسکن- آزادی به استقبال اول ماه مه روز جهانی کارگر برویم

امسال درشرایطی به استقبال روزجهانی کارگر میرویم که مبارزات کارگران و حرکت های وسیع اعتراضی سایر اقشار مردم درسال گذشته ، بویژه دلاوری وازجان گذشتگی جوانان درمبارزه علیه دستگاه ستم وسرکوب سرمایه داری حاکم برکشورمان وارد فاز نوینی شد. اما همزمان تشدید سرکوب ودستگیری وشکنجه وکشتار رژیم ونیز ناتوانی اقشار دیگر مردم در مجواجه با مافیای قدرت وثروت، مبین این واقعیت است که بدون اتحاد و تشکل و بدون دست زدن به یک مبارزه انقلابی و بویژه بدون وارد شدن طبقه کارگر قدرتمند جامعه ما به عرصه تعیین تکلیف قطعی بارژیم سرمایه داری حاکم ، مبازات پراکنده جنبش های انقلابی و مترقی جامعه هرچند بسیار ضروری و مفید است اما به تنهائی ره به جائی نخواهد برد . اول ماه مه امسال میباید بر امر حمایت همه جانبه جنبش های انقلابی از جنبش کارگری و بالعکس پای فشرد وبا طرح وتبلیغ وترویج شعارهائی نظیر کار- مسکن- آزادی تمام نیروهای کارگران وزحمتکشان چامعه را دربرابر نظام سرمایه داری حاکم متحد کرد. شعارهائی که بیانگر صف مستقل طبقه کارگر و زحمتکشان طرفداروی دربرابر سرمایه داران ودولت ارتجاعی آنها ونیزدرمقابل اقشار وگروه هائی است که خودرا به نوکری سرمایه فروخته اند.

حزب توده ایران
پیش به سوی ارتقای کیفی نقش طبقه کارگر در جنبش عمومی مردم برضد رژیم استبدادی ولایت فقیه!

امسال طبقه کارگر و زحمتکشان میهن ما در شرایطی به استقبال برگزاری روز اول ماه مه می روند که سران رژیم استبدادی ولایت فقیه و دولت کودتا حتی از صدور اجازه برگزاری مراسم سالانه روز جهانی کارگر، که توسط ”خانه کارگر“ برگزار می شد، خودداری کرده اند. رژیم هراسناک از تکرار حضور میلیونی توده ها بر ضد ادامه حاکمیت استبداد مطلق ولایی مصمم است که از هرگونه تجمع توده یی جلوگیری کند. ادامه زندانی بودن و فشارهای شدید امنیتی بر ضد فعالان کارگری، سرکوب خشن هرگونه تلاشی برای ایجاد تشکل های مستقل به منظور دستیابی به حقوق صنفی کارگران و زحمتکشان، نشانگر نگرانی های عمیق سران استبداد از توان جنبش کارگری میهن ما و نقشی است که این جنبش می تواند در تحولات آینده ایفا کند.

جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج
بیانیه به مناسبت روز جهانی کارگر

      جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج، طی بیانیه ای این روز بزرگ را به تمامی کارگران جهان بویژه کارگران ایران و سندیکای شرکت واحد به رهبری منصور اسالو تبریک گفته و اعلام نموده اند ”امیدوارم که با تلاش پیگیر مردم ایران روزی ما هم به آزادی های سیاسی، اجتماعی دست یابیم و از عموم ملت ایران [دعوت می کنیم] برای حمایت از کارگران در روز جهانی کارگر ۱۱ اردیبهشت ماه در تهران و شهرستانها به خیابانها آمده و اعتراضات گسترده خود را به بی عدالتی، فقر، اخراج های گسترده و سلب حقوق اولیه کارگران ایران ابراز دارند.“

سازمان فدائیان (اقلیت)
زنده باد اتحاد بین‌المللی کارگران

رفقای کارگر!
    سالی پر از تلاطمات سیاسی در پیش است. تمام سرنوشت جنبش به دخالت طبقه کارگر وابسته است. بدون دخالت سیاسی فعال، متشکل و مستقل طبقه کارگر در رهبری جنبش توده‌های وسیع مردم، تغییری جدی در اوضاع و تحقق مطالبات مردم ایران رخ نخواهد داد. طبقه کارگر باید خود را برای انجام این رسالت بزرگ آماده کند.
رفقای کارگر!
    متشکل شوید! کمیته‌های کارخانه و کمیته‌های اعتصاب را تشکیل دهید! اول ماه مه، روز جهانی کارگر را به عرصه قدرت نمایی کارگران تبدیل کنید و تمام توده‌های زحمتکش مردمی را که خواهان سرنگونی نظم ستم‌گرانه حاکم‌اند، به گرد پرچم سرخ کارگران متحد سازید.
    سازمان فدائیان (اقلیت) فرا رسیدن اول ماه مه، روز همبستگی بین‌المللی کارگران سراسر جهان را به طبقه کارگر ایران تبریک می‌گوید و سالی پر از پیروزی برای کارگران در نبرد علیه سرمایه‌داران و نظام سرمایه‌داری آرزو می‌کند.

کومه له زحمتکشان کردستان
گرامی باد روز همبستگی جهانی کارگران

    اکنون کارگران ایران در شرایطی به پیشوازروز کارگر میروند که از سوی رژیم سختترین فشارها بر زندگی و موقعیت این طبقه اعمال میگردد. تعطیلی کارخانجات تولیدی، بیکاری وسیع و فزاینده، عدم پرداخت حقوق معوقه، کاهش شدید دستمزدها به نسبت تورم و بالآخره سیاست دولت اسلامی در حذف یارانه ها، همه و همه بار مشقت بر کارگران را چند برابر نموده است.
   در کردستان گذشته از همه اجحافات فوق، سیاست تبعیض افتصادی و جلوگیری و عدم صدور اجازه برای برپاساختن نهادهای تولیدی بزرگ، به دلیل سیاست تبعیض ملی، خیل عظیمی از کارگران کردستان را در سراسر ایران آواره نموده و بخش زیادی از سال را دور از خانه و کاشانه خود می گذرانند و مجبورند عمدتاً به کارهای شاق و طافت فرسا تن دهند.

چریکهای فدائی خلق ایران
روز کارگر، روز همبستگی جهانی کارگر گرامی باد!

    هدف پلید استثمار باز هم وحشیانه تر کارگران با کد یا نام مستعار ”همت و تلاش مضاعف“، در شرایطی با وقاحت تمام اعلام شده است که دولت احمدی نژاد با تعیین 303 هزار تومان به عنوان حداقل دستمزد برای سال 89، عملاً حقوق کارگران را سه برابر کمتر از خط فقر اعلام شده تعیین نموده است. بر این اساس، کارگران ایران که بدلیل عدم تناسب دستمزدها با هزینه های یک زندگی کارگری مجبورند چند شغله شده و یا دو شیفت کار کنند و علیرغم این تلاش ها باز هم قادر به سیر کردن خود و خانواده شان نیستند. حال با این خواست سخنگوی بورژوازی حاکم مواجه هستند که با وقاحت تمام از آنها می خواهد جهت زنده ماندن، ”تلاش مضاعف“ی بنماید.

سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت):
از مطالبات و اعتصاب غذای معلمان پشتیبانی کنیم!

دبیرخانه ”شورای هماهنگی تشکل‏های صنفی معلمان ایران“ در آستانه هفته معلم، مطالبات فرهنگیان را اعلام و در اعتراض به بازداشت معلمان و صدور احکام سنگین برای آن ها، از فرهنگیان خواسته است که در روز معلم گرد بیآیند و دست به اعتصاب غذا بزنند.
معلمان، کارگران و فعالین جنبش سبز!
فرهنگیان عزیز!
هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) شأن، حرمت و منزلت شما فرهنگیان در جامعه را پاس می‏دارد، از مطالبات به حق شما و از اعتصاب غذای شما در روز معلم پشتیبانی می‏کند و مبارزه شما را برای آزادی زندانیان و حصول به مطالباتتان را ارج می‏گذارد. باشد که مبارزه مشترک معلمان، زنان، کارگران و زحمتکشان، فعالین ملی ـ قومی، دانشجویان و استادان، روزنامه‏نگاران، نویسندگان و هنرمندان، فعالین حقوق بشر و احزاب و سازمان‏های سیاسی به ثمر نشیند و کشور ما از یوغ استبداد رهائی یابد.


هفت خواسته ی فرهنگیان اعلام شد
معلمان اعتصاب غذا می کنند

دبیرخانه ی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران با انتشار بیانیه ای در آستانه ی هفته ی معلم، هفت خواسته ی فرهنگیان کشور را اعلام نموده و نوشته است معلمان کشور در اعتراض به بازداشت معلمین و صدور حکم زندان و اعدام برای آن ها و همچنین پگیری خواسته های صنفی خود دست به اعتصاب غذا و تجمع خواهند زد.
۱- خط قرمز هر صنفی نقض حرمت، شأن و منزلت افراد آن است. لذا خواسته اولیه فرهنگیان کشور آزادی سریع و بی قید و شرط همه ی فرهنگیان در بند و صدور منع تعقیب قضایی و لغو کلیه ی احکام اداری و قضایی صادره برای فرهنگیان منتقد است، تحقق این امر ضمن تلطیف فضا و کاستن از تنش ها نشان از درایت و حسن نیت مسوولان امر و رویکردی انسانی در حوزه آموزش و پرورش دارد.
۲- رفع فضای امنیتی از مدارس و ادارات آموزش وپرورش، تأمین امنیت شغلی فرهنگیان و پرهیز از مخبرپروری در فضای مقدس کلاس و مدرسه و اجتناب از پرونده سازی برای فرهنگیان منتقد.
٣- اصلاح نگاه مسوولان و تصمیم گیران کلان کشور به آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد زیربنایی نه مصرفی.
۴- عدم تخصیص درآمدهای ملی نفت و گاز به هزینه های جاری و صرف آن در امور زیربنایی مانند آموزش و پرورش و بهداشت.
۵- پرهیز از هر گونه رفتار جناحی و خطی و سیاست بازی در تألیف کتب درسی و معیار قراردادن نظر همکاران متخصص.
۶- فراهم آوردن امکانات لازم و در حد استاندارد در مدارس دولتی به منظور جلوگیری از تنزل جایگاه و افت تحصیلی مدارس دولتی مطابق اصل ٣۰ قانون اساسی.
۷- رفع تبعیض درون و برون سازمانی در خصوص دارندگان مدارک تحصیلی فوق لیسانس و دکترا در آموزش و پرورش.
در آستانه ی روز معلم
بازداشت اعضای کانون صنفی معلمان
    در حالی که تنها چهار روز به 12 اردیبهشت روز معلم مانده است، صبح روز چهارشنبه، هشتم اردیبهشت ماه ماموران وزارت اطلاعات با مراجعه به خانه های علی اکبر باغانی دبیرکل کانون صنفی معلمان و محمد بهشتی لنگرودی سخنگوی این کانون، آنها را دستگیر کردند. این دو روز شنبه چهارم اردیبهشت ماه به دادگاه فراخوانده شده و با حضور در دادگاه به سوالات قاضی پاسخ داده و سپس به منازل خود بازگشتند. که روز چهارشنبه هشتم اردیبهشت، ماموران وزارت اطلاعات به طور همزمان به منازل این دو معلم رفته و آنها را با خود بردند.
    از شهرستان ها نیز خبر میرسد که معلمان تحت فشارهای فزاینده قرار گرفته اند. طی روزهای اخیر چهار معلم در شهر همدان پس از احضار بازداشت شده اند. جلال نادری، علی نجفی، محمد خانی و سعید جهان آرا طی تماس تلفنی به دادگاه دعوت شدند اما پس از مراجعه بازداشت شده اند.
این شورا هم چنین از معلمان خواسته تا در روز ۱۲ اردی بهشت در تهران بر سر مزار ابوالحسن خانعلی معلم کشته شده در حکومت پهلوی در گورستان ابن بابویه و در قم بر سر مزار مرتضی مطهری حاضر شوند.


طبقه کارگر، یگانه محرک چرخ تکامل تاریخ

اول ماه مه، یازدهم اردیبهشت ماه، روز همبستگی جهانی کارگران فرامی رسد. روز طبقه کارگر، طبقه ای که تنها باتکاء نیروی جسم و خرد خویش، در پیشاپیش دیگر اقشار و طبقات اجتماعی، حرکت نموده، تمام ضروریات زندگی بشری را تأمین کرده، علوم و تکنولوژی را تکامل می بخشد و بطور کلی، جهان را در مسیر رشد و ترقی به پیش می برد. یک روز از یک سال تمام، برای بزرگداشت طبقه کارگر، طبقه ای که اکثریت قریب به اتفاق جامعه انسانی را تشکیل می دهد، نام گذاری شده است. برگزاری پرشور و با شکوه مراسم این روز، مظهر و تجلی بزرگداشت و همبستگی کارگران و زحمتشکان سراسر جهان و تجلیل از مقام شامخ کار و طبقه کارگر، طبقه کاوشگر و آفریننده، سازنده و خلاق در فرایند تولید و تأمین نیازمندیهای مادی و معنوی بشری، روزی متفاوت از روزهای دیگر برای بیان مشکلات، مطالبات و خواستهای مشترک کارگران و زحمتکشان همه جهان است.
اغلب مدتی پیش و پس از برگزاری مراسم جشن همبستگی بین المللی طبقه کارگر، بحث و جدلها پیرامون جایگاه و نقش طبقه کارگر در جوامع پیشرفته امروزی، حتی در میان آن بخش از مردمی که خود را کمونیست می نامند، وسعت و شدت بیشتری بخود می گیرد. بحثهای گاهاً خطرناکی که، باید بطور قاطع و روشن تشخیص داد و در جهت تصحیح و تدقیق آن کوشید.
این روزها بحث میان نظریه پردازان و عملگراها، بر سر آن است که برخی ها معتقدند امروزه، ساختار نیروهای مولده تغییر یافته و درک سنتی مارکسیستی از طبقه کارگر موضوعیت خود را از دست داده است. یعنی، نقش پیشاهنگ انقلابی این طبقه در جامعه به پایان رسیده است و طبقات تولید کننده ارزشهای مادی و معنوی دیگری هم در خط مقدم مبارزه حرکت می کـنند. اما، پیروان این طرز تلقی از طبقه کارگر باید توجه داشته باشند که، برداشت مارکس از طبقه کارگر تنها به این بعد محدود نمی شود، بلکه، موقعیت افرادی را نیز که در فرایند نظام تولیدی فاقد ابزار کار بوده و با فروش نیروی خرد، عقل و دانائی خویش، تنها برای تجدید و ترمیم نیروی از دست رفته در روند کار، تن به استثمار می دهند، را هم در برمی گیرد. این گروه انسانها نه تنها هیچ گونه منافعی مغایر با منافع عمومی طبقه کارگر ندارند، بلکه، بخش بزرگی از خود این طبقه را نیز شامل می شوند.
بنابراین، تردیدی در این واقعیت نیست، که طبقه کارگر نه تنها از بین نرفته و موقعیت انقلابی منحصر بفرد خود را در جامعه از دست نداده است، حتی، بمثابه یک طبقه اجتماعی عمیقاً انقلابی، نقش خود را گسترش داده، تحکیم بخشیده و نیز بعنوان تنها طبقه مولد همه نعمات مادی و معنوی مورد نیاز حیات بشری، همچنان از موقعیت کلیدی ویژه ای برخوردار است. پرواضح است که ما در دنیای مادی، با بهره گیری از تولید مادی، دنیائی که اکثریت انسانها، به نحوی از انحاء، بلاواسطه به تولید ارزش های مادی و معنوی اشتغال دارند، زندگی می کنیم. یعنی، تداوم زندگی انسان، با کار طبقه کارگر، پیوند ناگسستنی دارد. طبیعتاً، اگر روند تولید متوقف شود، ادامه زندگی ممکن نخواهد شد. در این صورت، مبارزه طبقه کارگر برای تأمین و تحکیم موقعیت برتر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود در جامعه، امری طبیعی است و در این مبارزه، بگفته مارکس، ًهیچ چیزی جز زنجیرهایش برای از دست دادنً ندارد.
طبقه کارگر می تواند و باید در پروسه کارــ کار فکری یا یدی ــ سازمان یافته ، و از این سازمان یابی، در مبارزه برای آزادی خویش و دیگر اقشار محروم و تحت ستم جامعه از قید و بند استثمار بهره مند گردد. یعنی، تا زمانی که طبقه کارگر، دیگر اقشار و لایه های اجتماعی و در وهله‍ی اول، پرولتاریای کار فکری، پرولترهای تعیین کننده مسیر هدفمند کار را از قید و بند استثمار آزاد نکند، نمی تواند خود را آزاد سازد. با درک همین موقعیت طبقه کارگر، طبیعتاً پیگیرترین مبارزان ضد استثماری، دیر یا زود، مواضع طبقه کارگر را خواهند پذیرفت و در مبارزه عمومی برعلیه نظم ناهنجار سرمایه داری شرکـت خواهند کرد. و این هم بمعنی تکمیل جبهه مبارزان رزم طبقاتی، جبهه مبارزان استثمارشوندگان برعلیه استثمارگران، و تشدید مبارزه   بین طبقات دارای منافع آشتی ناپذیر است که، مختصات آنها را مارکس تبیین کرده است. به عبارت دیگر، مبارزه در راه تحقق ایده مالکیت اجتماعی و تکامل دیالکتیکی تاریخ.
ناگفته پیداست که در دوران حاضر، بورژوازی ضمن تسلط گسترده بر تمام جوانب زندگی اجتماعی، موانع و مشکلات بسیار جدی در راه مبارزه پرولتاریا ایجاد کرده و پیکار طبقاتی را دچار اختلالات سختی نموده است. یعنی شرایط موجود امروزی شکل بسیار پیچیده تر و بغرنج تری بخود گرفته است. بار دیگر این سخن کارل مارکس و فریدریش انگلس که در سال ١۸٤۷به نمایندگی از سوی دومین کنگره ًاتحادیه کمونیستهاً در مقدمه مانیفست حزب کمونیست نوشتند: ًشبحی در اروپا در گشت و گذار است - شبح کمونیسم. همه نیروهای اروپای کهن برای تعقیب مقدس این شبح متحد شده‌اند: پاپ و تزار، مترنیخ و گیزو، رادیکالهای فرانسه و پلیس آلمان ... کجاست آن حزب اپوزیسیونی که مخالفینش، که بر مسند قدرت نشسته‌اند نام کمونیستی روی آن نگذارند؟ ... کجاست آن حزب اپوزیسیونی که بنوبه خود داغ اتهام کمونیسم را خواه بر پیشگامترین عناصر اپوزیسیون و خواه بر مخالفین مرتجع خویش نزند؟ ... همه قدرتهای اروپا اکنون دیگر کمونیسم را بمثابه یک قدرت تلقی میکنندً. بار دیگر ًشبح کمونیسمً نه فقط در اروپا، بل، در سراسر جهان در گشت و گذار است و باز هم ارتجاع سرمایه داری همه‍ی نیروی خود را برعلیه پرولتاریا بمیدان آورده است. میدانی سخت فراخ و نیروهائی سخت متلون که بورژوازی بنام ًتمدنً، ًنواندیشیً و ًنوگرائیً بسیج کرده است. با این همه، پرولتاریا مجبور است مبارزه خود در راه برقراری عدالت اجتماعی با هشیاری و دقت هر چه بیشتر ادامه دهد و نیز موظف است همچنانکه ًتمام طبقات پیشین، پس از رسیدن به سیادت، می کوشیدند آن وضع و موقع حیاتی را که بچنگ آورده‌اند تحکیم کنند و تمام جامعه را به شرایطی که طرز تملک آنها را تأمین کند، تابع سازند...(مانیفست)ً، شرایطی منطبق با منافع حیاتی طبقه کارگر، یعنی منافع اکثریت جامعه، بوجود آورد.
روشن است که، امپریالیسم غرب در ورای شعارهای سرقتی ًدمکراسیً، ًحقوق بشرً و ًتأمین امنیت ملیً طبقه کارگر را به انقیاد کشیده، منکوب کرده است. در کشور ما، ایران، رژیم اسلامی، با سوءاستفاده از وضعیت ناهنجار جهانی و درپشت شعارهای بی محتوای ًعدالت اسلامیً و ًعدالت محوریً، از یک سو، موقعیت دلالان بازار و رانت خواران حکومتی را تحکیم بخشیده و در سوی دیگر، با تکیه بر نیروهای نگهبان سرمایه، فعالین تشکل های صنفی کارگری، جنبش های دانشجوئی، برابری طلبانه زنان و بطور کلی هر آنکه را که صادقانه از حقوق انسانی زحمتکشان فکری و یدی دفاع می کند، مورد ضرب و شتم و فشارهای دائمی قرار داده و رهبران آنها را روانه اسارتگاه های سرمایه داری نموده است.
در چنین اوضاع و احوالی، باید روز همبستگی کارگران جهان را به روز مبارزه با وعده وعیدها، نیرنگ ها و عوام فریبی های حکومت های سرمایه داری تبدیل کرد و به همه مردم نشان داد که جابجائی مهره های وفادار به سرمایه، هیچ نتیجه و دستاوردی جز تحکیم پایه های بورژوازی انگلی نداشته و نخواهد داشت. اینک، زمان، زمان طرح مطالبات طبقاتی و ارتقاء سطح مبارزه برای تحولات بنیادی اقتصادی- اجتماعی است.
طبقه کارگر بمثابه یگانه آفریننده تمام نعمات مادی و معنوی بشری و نیروی محرکه اصلی چرخ تکامل تاریخ، که با حداقل امکانات و فقط تا حد نیاز برای زنده ماندن و تولید ارزش اضافه، به حیات خود ادامه می دهد، تنها با مبارزه متشکل در تشکل های صنفی و حزب سیاسی خویش می تواند نقش تاریخی خود را برای دستیابی به حقوق انسانی و برقراری نظم اجتماعی عادلانه ایفاء نماید. روز همبستگی جهانی کارگران، فرصت دیگری است برای طرح دگر باره این نیاز حیاتی طبقه‍ی کارگر!
دریافتی از طریق امیل


نقش و جایگاه جنبش زنان کارگر

      بررسی علل و ریشه های تاریخی ستم جنسیتی که بر زنان روا داشته می شود، بیان گر آنست که ستم جنسیتی پیوندی تنگاتنگ با پیدایش جامعه طبقاتی و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید داشته، و ارتباطی ناگسستنی با موقعیت اجتماعی و انسانی زنان بعنوان جنس ستم دیده – از نظر اقتصادی- و در انقیاد دارد. همچنین با کنار گذاشته شدن زنان از صحنه های اجتماعی و اقتصادی همراه بوده است. ستم جنسیتی با قوانینی نانوشته و مرد سالار، زنان را در شرایط کنونی و در مبارزه برای آزادی و کسب حقوق دمکراتیک و ایجاد پایه های مادی لازم برای آزادی و حقوق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و تغییر در شرایط دیرینه مقهور خود ساخته است.
    جنبش زنان که شامل نیمی از جمعیت جهان می شود، جنبشی فاقد ایدئولوژی یکپارچه و پایدار و عوامل ملی، فرهنگی و دینی است. موضوعی که نقش نیرومندی در تضعیف و عدم تشکل یابی و تقویت جنبش زنان دارد . زنان کارگر در این جنبش بعنوان یک نیروی موثر و پیشگام و با آگاهی از اینکه علل انقیاد و فرودستی زنان با ساختارسرمایه داری گره خورده است، در این جنبش اجتماعی، سیاسی و اقتصادی همواره در صف مقدم قرار دارند.
    پیوستن زنان کارگر به مبارزات انقلابی طبقه کارگر، بیانگر برخورداری زنان کارگر از آگاهی و دانش اجتماعی زنان کارگر می باشد. امروز زنان کارگر وارد عرصه های جدید مبارزاتی گردیده و با اعتماد بنفسی قابل ستایش در برابر چالشهای جدید و ضربات وارده از جانب ارتجاع دینی و حاکمان نظامی ایستادگی نموده و مبارزه می کنند. این زنان که بخشی از طبقه‍ی کارگر کشورمان محسوب می گردند، کارگرانی هستند نه تنها از ثمره‍ی درآمدهای خود بی نصیب اند، بلکه درآمد حاصله از کار آنان، درآمد دوم و مکمل برای خرج خانواده قلمداد می شود. آنان بخوبی درمی یابند که برای رهائی از باتلاق عقب ماندگی، کهنه پرستی و تاریک اندیشی، مصایب سرمایه داری، و گام نهادن در مسیر آزادی، رفاه و عدالت تنها راه ممکن در هم شکستن ماشین سرمایه داری و حاکمیت سرمایه‍ی محور می باشد.
      شرایط اجتماعی و سیاسی حاضر می طلبد که زنان کارگر با نیروی خودآگاه خود، بطور سازمان یافته برای تشکیل سندیکاها و اتحادیه های خویش، برای تأمین حقوق و تحقق خواسته های خود، برای تقسیم عادلانه ثروت اجتماعی و محو نابرابری تلاش ورزیده، و مبارزه خویش را برای تغییر روند تاریخی، روندی که ناشی از تضاد کار و سرمایه است را سازماندهی کنند. تمامی رهبران طبقه کارگر بر این باورند که مبارزه‍ی زنان برای تساوی حقوق، پاره کردن قیود بنده گی و رهائی بنیادین و پایدار خویش، بدون ارتقای سطح اقتصادی، فرهنگی و آموزشی امری ناشدنی است. آنان اهمیت و درک صحیح این مسئله را جزئی از مبارزه طبقه کارگر بعنوان هدفی واقعی مطرح کرده و آزادی زنان را جزوء وظایف اجتماعی و سیاسی جامعه و در جهت منافع کل بشریت بیان کرده اند.
      با فرو رفتن کشور در بحران عمیق سیاسی – اجتماعی و اقتصادی، تاثیر روند ادامه دار بحران ساختاری سرمایه داری و تحریم های اقتصادی، رشد شدید تورم، رشد نرخ بیکاری، تعویق در پرداخت دستمزدها، افزایش بهای مسکن، نابرابری جدی در توزیع درآمد، کاهش رشد اقتصادی، ناتوانی رژیم در حل معضلات اجتماعی، رشد سرسام آور فساد اداری و ... را شاهد هستیم. تداوم فقر، گسترش جرم و جنایت، اعتیاد و ... همگی در حالی رخ می دهد که استثمار وحشیانه سرمایه از نیروی کار با دستمزدهای پائین (حتی پائین تر از حداقل دستمزد تعیین شده) ادامه دارد.
    جامعه ی طبقاتی که انقلاب اطلاعاتی را تجربه می کند، با دو پدیده‍ی بسیار مهمی روبروست، که لرزه بر ارکان نظام سرمایه داری انداخته است. اخراج گسترده‍ی کارگران که فن آوری اطلاعاتی جای آنها را گرفته، و بیکاری بزرگ کارگران. هر چند که تنوع استفاده از نیروی کار توسط سرمایه با کاهش کارگران صنعتی و یدی واخراج های توده ای کارگران از کار همراه بوده است. از طرفی دیگر سرمایه داری سود محور با افزایش شمار زنان کارگر و بکار گماردن زنان در کارهائی با قراردادهای غیر دائم، با موقعیت های شغلی و دستمزدهای پائین، کاهش خدمات (مهد کودکها)، حذف مزایای دوران بارداری، با ایجاد فضای کار ناامن و حرکت های ایذائی جنسیتی برای زنا ن کارگر و در استفاده از کار کودکان و کارگران مهاجر ارزان و اخراج کارگران قدیمی و استخدام نیروی کار جدید در جهت پائین نگه داشتن دستمزدها بدنبال سود هر چه بیشتر است.
    زنان کارگر باید در کنار خواسته های اصلی خود مانند؛ افزایش دستمزدها (مهم ترین خواست کارگران)، حل معضل بیکاری، توقف اخراج ها، دستمزد مساوی، بایستی در جهت گیری مبارزاتی شان حول هر محوری از حقوق زنان از جمله حق طلاق، بیمه ی زایمان، بیمه ی زنان خانه دار، تصویب قوانین حمایتی از زنان، هر حرکت اجتماعی که برای کاهش بار زنان خانه دار باشد و هر اقدامی که بتواند از عمق تعصبات سنتی، دینی علیه زنان بکاهد و نگرش برده دارانه را در میان توده های مردم ریشه کن کند، فعالانه حضور داشته باشند. برای این منظور جلب حمایت توده های زحمتکش زنان روستائی و سایر زحمتکشان شهر و ده ضروری است. مبارزه و فعالیت زنان باید در ابعاد گسترده تری سازماندهی گردد. مبارزه برای حقوق زنان، مبارزه ای برای تحقق ابتدائی ترین حقوق انسانی است. مبارزه‍ی کارگران برای دستیابی به حقوق حقه‍ی شان از مبارزات دانشجویان، زنان و سایر جنبش های اجتماعی جدا نیست. مبارزه با تبعیض جنسیتی و قومی در محیط کار، برای جلوگیری از اخراج های کارگران و تضیع هر چه بیشتر حقوق کارگران، برعلیه خصوصی سازی و فاصله دستمزدها، بر علیه بیکاری و منع کار کودکان، جزئی از مبارزات کارگران در برابر حافظان شرایط موجود است، که زنان را با مستمسک های دینی و سنتی و برای توجیه و تداوم خلع ید از زنان از حیات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دور نگه داشته و آنان را در شرایط برده گی و ستم دیده گی نگه می دارند.
    مبارزه زنان و کارگران علیه اندیشه های نئولیبرالی شکست خورده- که غیر از فقر و تنگدستی و بیکاری و بی ثباتی ره آوردی نداشته- در پیوند و همبستگی با جنبش جهانی کارگری برای تغییر در نظم موجود و رهائی از قید سرمایه داری است.
    جنبش اعتراضی– اجتماعی که درپی اعلام نتایج دست کاری شده‍ی انتخابات ریاست جمهوری سال 88 شکل گرفت، بخش عمده ای از اقشار و گروههای اجتماعی را با خود همراه کرد. بطوریکه حتی بخشی از با سابقه ترین نیروهای رژیم با فاصله گیری و کنده شدن از اصل ولایت فقیه، به جنبش اعتراضی مردم پیوستند. این جنبش اعتراضی که بر آمد نفرتی عمومی از 30 سال حاکمیت استبداد دینی و دیکتاتوری جمهوری اسلامی است، بر بستر یک دوره‍ی تاریخی در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی صورت گرفته است. حاکمیت استبدادی– دینی، که با بحران مشروعیت مواجه گردیده در شرایطی است که تنها می تواند با سرکوب و خشونت هر چه بیشتر جنبش اعتراضی را وادار به رکود و سکون کرده و به شکست بکشاند.
      جنبش کارگری بر اساس تجارب تاریخی، بدرستی به این امر واقف گردیده که بدون گذر از استبداد نمی توان ارتجاع و سرمایه داری رابه عقب نشینی وادار کرد. سرمایه حاضر نیست در برابر خواست های بر حق کا رگران به راحتی و داوطلبانه تسلیم شود. کارگران روز اول مه، روز کارگر را به روز مرگ استبداد و دیکتاتوری و روز مرگ سرمایه بدل خواهند نمود.


حداقل دستمزد و رشد فقر کارگران

      مساله‌ی دستمزد کارگران در ایران و تعیین حداقل آن هرساله مورد بحث کارگران و محافل کارگری بوده و مداوماً چالش بزرگی در این زمینه وجود دارد. بار دیگر در آستانه سال نو و بسان سالهای گذشته، موضوع دستمزدها و تعیین حداقلی برای آن به سوژه ای پر اهمیت برای جامعه‍ی کارگری کشورمان تبدیل شد. موضوعی که پس از کش و قوس هاس نهان و آشکار با تعیین افزایش 15 درصدی حداقل دستمزدها فعلاً خاتمه یافته است. این چالش از دو جهت بایستی مورد بررسی قرار گیرد. نخست آنکه حداقل دستمزد در ایران بسیار پائین‌تر از سطح جهانی است، دوم آنکه علیرغم همین دستمزدهای پائین باز هم رقم بیکاری در ایران از بالاترین رقم‌های بیکاری در سطح جهانی است.

موضوع دستمزدها
    دستمزد، بعنوان مقوله ای برای برخورداری انسان از حداقل نیازهای غذایی، سکونتی، فرهنگی و حقوق انسانی، در وهله‍ی نخست نبایستی به عنوان یک مقوله ی اقتصاد بورژوایی نگریسته شود. موارد یاد شده اساسا حقوق انسانی اند و مسایل و محدودیت اقتصادی یک جانبه باید توسط خود افراد جامعه شناخته شوند و در تامین این حقوق ملحوظ شود، نه برعکس.
    کارگران افزایش حداقل دستمزد برای داشتن یک زندگی شرافتمندانه را تنها بخش اولیه‌ی خواسته‌های خود می دانند. هرچند تعیین حداقل دستمزد مساله بسیار مهمی است و همواره از خواست های محوری کارگران بوده است، اما این موضوع به تنهایی نمی تواند مشکل کارگران و نیروی کار را حل کند، بلکه لازم است در کنار آن به خواسته‌های دیگر مزدبگیران نیز پرداخته شود. خواسته‌هایی که هرکدام از آنها برای زندگی کارگران اهمیت به سزایی دارد. از آن جمله است:
1- حق ایجاد تشکل های مستقل
2- توقف اخراج کارگران
3- رفع تبعیض جنسیتی و قومی
4- منع کار کودکان
5- آزادی کارگران زندانی
6- همبستگی با دیگر جنبش های اجتماعی کشورمان مانند: جنبش زنان، دانشجویان، معلمان و پرستاران
7- مشارکت فعال در مبارزات دمکراتیک و جنبش های اعتراضی و مطالباتی کشورمان
8- همبستگی با کارگران جهان
این خواسته‌ها از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند.

چگونگی تعیین دستمزد
    همه ساله در آستانه سال جدید شورای عالی کار متشکل از نمایندگان دولت، کارفرمایان و کارگران- شوراهای اسلامی کار، خانه‍ی کارگر که خود تشکل هائی دولتی و وابسته به حاکمیت اند، همواره نمایندگی انتصابی کارگران را در این شورا در اختیار داشته اند- روی تعیین حداقل دستمزدها توافق می نمایند. امسال نیز طبق روال سالهای قبل شورای عالی کار روی این موضوع توافق نمود. در شرایطی که آمارها حاکی از تورم 26 درصدی دارد، افزایش حدوداً پانزده درصد به دستمزدها ماحصل هفته ها بحث و مجادله‍ی جامعه‍ی کارگری با کارفرمایان و دولت بوده است. از آنجائیکه در کشورما با توجه به ساختارها و مناسبات تولیدی، دولت نماینده‍ی سرمایه داران بعنوان طبقه‍ی حاکم بوده، و خود بواسطه‍ی در اختیار داشتن بنگاههای اقتصادی کلان، کارفرمایی بالفعل بشمار می آید، حضور نماینده‍ی دولت و کارفرمایان(سرمایه داران) در شورای عالی کار در حقیقت ترکیب شورا را 2 به 1 بنفع آنها نموده، این در حالی است که نماینده‍ی کارگران هم خود بنوعی منتصب کارفرمایان می باشد و عملاً نقشی خنثی و یا حداقل کم تأثیر در شورای مزبور بخصوص در تعیین حداقل دستمزدها دارد.

دستمزد کارگران و خط فقر
      موضوعی که برای جامعه‍ی کارگری و حقوق بگیران کشورمان اهمیت دارد، معیارها و پارامترهای است که باید در تعیین حداقل دستمزد کارگران مدّ نظر قرار گیرد. تا حقوق دریافتی حداقل نیازهای خانوارهای کارگری را برای ادامه‍ی حیات شان در سطح کارگران سایر کشورهای سرمایه داری و مقاوله نامه های بین المللی فراهم سازد.
    از آنجائیکه اکثریت کارگران شاغل در ایران ساکن شهرهای متوسط، بزرگ، بسیار بزرگ و ابرشهرها هستند و اکثریت آنها در زیر خط فقر نسبی و یا مطلق قرار دارند، بنابراین مبنا قرار دادن هزینه های خانوار شهری به عنوان پایه ی محاسبات برای برآورد سطح حداقل دستمزد و سطح دستمزد مورد نیاز برای قرار گرفتن کارگران در بالای خط فقر نسبی و مطلق مناسب می باشد.
      براساس حقوق انسانی حداقل دستمزد بایستی بتواند حداقل ضرورت های زیستی و معیشتی و حتی کمتر از حداقل برای خدماتی مانند پوشاک، مسافرت و تفریح و فعالیت های فرهنگی رابرای یک خانوار 4 نفری تأمین نماید. طبق برآورد کارشناسان اقتصادی مستقل برای تأمین چنین نیازهائی در سال 88 هر خانوار 4 نفره بایستی ماهیانه حداقل 781 هزار تومان درآمد می داشت، تا زیر خط فقر قرار نمی گرفت. با احتساب حداقل 25 درصد تورم برای سال جاری (89) که پیش بینی می شود با اجرایی شدن طرح هدفمندسازی یارانه ها، بمراتب بیشتر از این رقم خواهد بود.- بسیاری از کارشناسان اقتصادی حکومت، بودجه ۱۳۸۹ را تورم زا ارزیابی کرده و معتقدند با ۱۳ میلیارد دلار کسری بودجه، نرخ تورم تا سقف ۴۰ درصد افزایش خواهد داشت- مبلغ مزبور برای خانواده‍ی 4 نفره به حداقل 986 هزار تومان بالغ می گردد، مشاهده می شود که تعیین رقم 303 هزار تومان برای حداقل دستمزد در سال 89، تنها یک سوم مبلغ مورد نیاز برای خروج از زیرخط فقر خواهد بود. با این مبلغ اکثریت کارگران و مزذبگیران کشورمان عملاً زیر خط فقر به حیات خود ادامه خواهند داد. این مبلغ حتی با حداقل حقوق در کشورهای همجوار مانند ترکیه و امارات و کویت فاصله‍ی زیادی دارد. در حالی که هزینه‌ی زندگی در کشور فوق حدودا یکسان است.
    طبق برآورد کارشناسان مستقل به طور متوسط در حدود ۷۷ درصد از خانوارهای شهری هزینه ی مصرفی کمتر از هزینه ی متوسط دارند و این به معنای آن است که ۷۷ درصد از خانوارهای شهری زیر خط فقر نسبی اند. برآورد برای خط فقر مطلق از ۱۷ درصد (آمارهای دولتی) و ٣۲درصد جمعیت شهری و حتی ۴۵ درصد جمعیت شهری (در برخی برآوردهای) تفاوت دارد.
    گران شدن سال به سال مواد غذایی که در کنار مسکن بیشترین افزایش قیمت در نرخ تورم را تجربه کرده، موجب گسترش فقر و محرومیت شده است. از آنجائیکه هزینه‍ی مسکن با احتساب کارگرانی که دارای مسکن می باشند، بالغ بر 22 درصد از درآمدهای خانوارهای کارگری را شامل می گردد. کاهش ۱۰ تا ۲۰ درصد در درآمد خانوار، که با روند موجود دور از دسترس نیست، خانوارهای کارگری را که داری خانه می باشند را نیز به زیر خط فقر مطلق پایین خواهد کشید. خانوارهای کارگری را مجبور خواهد ساخت تا در میزان مصرف حداقل مواد غذایی نیز صرفه جویی کنند و محرومیت بکشند یا در بلندمدت از شمار اعضای خانوار خود بکاهند، اما متعادل ساختن هزینه ها با درآمد امریست بسیاردشوار، پرفشار، محرومیت زا، خفقان آور و ناشدنی، که بایستی منتظر اعتراضات اجتماعی، شورش گرسنگان و سرکوب همه جانبه ی نارضایتی ها و اعتراضات اجتماعی بود.

ایجاد اشتغال توجیهی برای پایین نگه داشتن دستمزد
    مسئولان حکومتی مدعی اند که: با بالا رفتن حداقل دستمزد، تورم افزایش یافته و بیکاری گسترش می‌یابد. واقعاً چنین استدلالی پایه‍ی منطقی و علمی دارد؟
    افزایش حداقل دستمزد تاثیری در افزایش شمار بیکاران نداشته و تاثیر چندانی هم بر تورم ندارد، مگر یک یا دو درصد آن هم به صورت گذرا. برآوردهای مبتنی بر علم اقتصاد و نه ادعاهای سیاسی، نشان می دهد که افزایش 100درصدی حداقل دستمزد، تنها در اوایل سال حداکثر 2/5 درصد تورم را موجب خواهد شد. باتوجه به اینکه دستمزدها در طول سال ثابت بوده ولی تورم متغییر و روندی صعودی دارد، این تأثیر تا آخر سال به کمتر از نصف کاهش خواهد یافت. این ادعا کپی ادعای دولتمردان جمهوری اسلامی در حذف الزامات قانون کار بود که در بوق و کرنا می دمیدند که باحذف چنین الزاماتی اشتغال ایجاد خواهد شد. با چنین استدلالی حتی پوشش قانون کار را از کارگاه های 10 نفره برداشتند، اما نه تنها ایجاد اشتغالی اتفاق نیافتاد، بلکه تنها طی سال گذشته بیش از 500 هزار نفر از کار اخراج و بر تعداد بیکاران کشور بصورت تصاعدی افزوده شد.
      مساله‍ی بیکاری با نرخ های بالا با موضوع حداقل دستمزد ارتباطی دوجانبه دارد. نخست آنکه صاحبان سرمایه و مدیران بنگاه‌های اقتصادی از بیکاری کارگران سوء استفاده کرده از اعتراضات آنان جلوگیری می‌کنند و در مواقعی که آنان به مرز گرسنگی می رسند، به راحتی آنان را با دستمزدی پایین‌تر از حداقل تعیین شده به کار می‌گمارند. شمار بیکاران کشور بنابر آمارهای بانک مرکزی از 7/2 میلیون نفر (18/5 درصد) تا ۶ میلیون نفر مطابق گزارش هی غیر رسمی برآورد شده است. گزارش آماری اسفند ٨٨ بیکاری در میان جوانان که ۷۰ در صد جمعیت را تشکیل میدهند، را ٨/ ۲۱ درصد است. صاحبان سرمایه همواره این امکان را دارند که با جایگزینی نیروی کار جدید، دستمزد‌ها را پایین نگه داشته و از افزایش دستمزد جلوگیری کنند. جنبه‌ی دیگر آن که صاحبان کارگاه‌هایی که با تکنولوژی عقب مانده‌تر کار می‌کنند و در معرض رقابت با کالاهای ارزان جهانی قرار دارند، به راحتی سرمایه‌های خود را از بخش تولید و خدمات به بازار مالی ربا‌خواری و دلالی منتقل کرده و کارگران خود را بدون هیچ تعهدی به خود وامی گذارند. متأسفانه قوانین حمایتی برای جلوگیری از اخراج کارگران بسیار ضعیف بوده و به نحو اعجاب‌انگیزی از کارفرمایان دفاع می‌کند.
    واقعیت این است که حداقل دستمزدها سال به سال روند نزولی داشته و افزایش آن متناسب با تورم نبوده است. از طرفی دیگر نرخ تورم اعلام شده بنابه دلایل سیاسی و اقتصادی همواره دستکاری می شود. برآورد اقتصاددانان در این سی سال همواره بیشتر از تورمی است که بطور رسمی اعلام می شود. نتیجه منطقی چنین روندی کاهش روزافزون قدرت خرید کارگران و مزدبگیران و رانده شدن آنان به زیر خط فقر بوده است. بطوریکه از قدرت خرید کارگران و حقوق بگیران نسبت به سال 56 - سال قبل از انقلاب- کاسته شده است.
    در حقیقت دستمزدها فشاری بر سود نیستند. آنچه سود سرمایه گذاران را با تهدید مواجه ساخته، اصل رقابت و نابهره وری درونی خود سرمایه داران دولتی و خصوصی است. امری که موجب گشته تا آنها به سودهای فوق عادی و خیره کننده دست نیابند.
    از آنجائیکه سرمایهداری ایران به سودهای بادآورده عادت کرده و نرخ های متعارف جهانی آنان را قانع نمی سازد، و از طرفی دیگر کارگاه‌های بسیاری هم از متوسط تکنولوژی و سرمایه برای نیروی کار استفاده نمی کنند، لذا توان رقابت با کالاهای وارداتی را نداشته نتیجتاً سرمایه‌های خود را به دلالی وغیره منتقل می کنند. بدین ترتیب برنرخ بیکاری افزوده می‌شود و کارگران مجبور می شوند حتی با کمتر از دستمزد رسمی به کار بپردازند. بدین ترتیب کارفرمایان و دولتمردان حامی آنان به هیچ وجه به راحتی تن به افزایش دستمزد کارگران و مزدبگیران نخواهند داد. زیرا آنها به دنبال سودهای بادآورده هستند و ارزشی برای نیروی کار قائل نیستند و به رغم اعتراضات فراوان هر ساله تنها مقدار بسیار کمی به حداقل دستمزدها اضافه می‌کنند، که به هیچ وجه کفاف زندگی حداقلی خانواده های کارگری را نمی دهد، و هر ساله کارگران و زحمتکشان بیشتر از خط فقر فاصله می‌گیرند.   
      تورم اصلی ارتباطی با اضافه دستمزد کارگران ندارد، ریشه های آن را بایستی در جای دیگری جستجو کرد. در چاپ کردن بی منطق اسکناس، که بیشتر به کار کوچ سرمایه‌ها، کسب سود و آسایش بیشتر برای سرمایه داران و در حیف و میل و غارت و چپاول اموال مردم توسط عدهای خاص می‌آید، جستجوکرد. همچنین در سوء مدیریت و استثمار وحشیانه سرمایه داران از نیروی کار و عدم کارایی سیستم تولیدی و همچنین رواج دلالی و واسطه گری و ...

راهکارهائی برای واقعی کردن دستمزدها
    راه حل اساسی را می توان در گذار از مناسبات موجود به دموکراسی مشارکتی و کاربرد اراده ی کار برای هدایت سرمایه های اجتماعی، و گذر به جامعه ی سوسیالیستی یافت. تا آن زمان باید بر خواست های صنفی، دموکراتیک کارگری و بخش های از نیروی کار در پیوند با یکدیگر پافشاری کرد.
   درتعیین حداقل دستمزد باید نماینده ی واقعی کارگران از طریق انتخاب مستقیم، و نه از طریق شوراهای اسلامی کار و خانه ی کارگر وا نجمن اسلامی وابسته به قدرت حاکم، شرکت داشته باشند.
      حداقل دستمزد را می توان بر حسب سن، سهم خانوار، سختی کار، منطقه ی جغرافیایی تعیین نمود. در هر حال در شرایط کنونی این مبلغ نمی تواند بطور متوسط کمتر از ۷۵۰ هزار تومان تعیین شود. بخش خصوصی و دولتی سرمایه داری که سودهای کلانی را از آن خود می کنند و به اتفاق در دو سه سال اخیر سالانه ۱۲ تا ۱۵ میلیارد دلار از ایران فرار داده ‌اند، باید ملزم به افزایش حداقل دستمزد و اصلاح جدول دستمزدها باشند. از طرفی دیگر دولت هم بجای استفاده ابزاری از صرفه جویی در یارانه ها برای منافع سیاسی و تطمیع هواداران خود، بخشی از مبالغ مزبور را به نفع اصلاح دستمزدها صرف کند.
    کارگران در ایران باید نبرد سختی را از سر بگذرانند تا بتوانند به بخشی از حقوق خود دست یابند. بطور قطع کارگران ایران به خواست های خود دست نمی یابند مگر خواست هایی را که در بالا از آن یاد کردیم و از یکدیگر جدایی ناپذیرند را تحقق بخشند:
      تجارب تاریخی نشان داده است که نظام سرمایهداری به راحتی و داوطلبانه تن به خواسته‌های برحق کارگران نخواهد داد.
و کارگران نیک می‌دانند که کارفرمایان و نمایندگان آنان به راحتی تن به افزایش دستمزد و پرداخت حقوق اولیه‌ی آنان نمی دهند و آنها باید حقوق انسانی خود را در مبارزهای سخت و بی امان از کارفرمایان بستانند.


زنده باد کمونارها
به مناسبت نخستین انقلاب کارگری


    18 مارس 1871 روز نخستین انقلاب کارگری است. نخستین بار در تاریخ جهان بود که بورژوازی سرنگون گردید. در روز 26 مارس انتخابات شورای کمون برگزار شد. هشتاد و پنج نفر که نیمی از آنها از کارگران و بقیه از میان روشنفکران دموکرات مانند کارمندان، پزشکان، آموزگاران، روزنامه نگاران بودند. و این نشان می داد که شورای کمون از نمایندگان زحمتکشان پاریس تشکیل شده بود. کارگران نقش اصلی را در شورا داشتند. روز 28 مارس تشکیل حکومت جدید اعلام شد. این حکومت را ًکمون پاریسً نام نهادند. مردم پاریس این رویداد بسیار مهم را با شادمانی وصف ناپذیری جشن گرفتند. زمانی که کمیته مرکزی گارد ملی قدرت را به شورای کمون انتقال نمود مردم با شادی و هلهله با فریادهای بلند ًزنده باد کمونً را سردادند. کمون پاریس، دولتی تراز نوین و دولت طبقه‍ی کارگر بوده، این دولت نخستین تجربه‍ی قیام کارگران بود که ثابت کرد پس از پیروزی نباید به دستگاه دولتی بورژوازی که بر مبنای ستم بر زحمتکشان ساخته شده است تکیه کرد. چشم گیرترین اقدام کمون:
- واگذاری هر چه فوری کارخانه ها بخود کارگران بود. بخصوص کارخانه هایی که صاحبانشان از پاریس گریخته بودند.
- دستگاه دینی از دولت جدا شد.
- دستور دایر بر مجانی و همگانی شدن آموزش و پرورش صادر شد.
- تشکیل کودکستان ها و مراکز تربیتی کودکان بی سرپرست اعلام گردید.
- سازمانهای زنان و جوانان زحمتکش سریعاً شکل گرفتند.
- پیوند کمون با دهقانان نیز اعلام و صدهزار نسخه اعلامیه بعنوان ًزمین از آن دهقان می باشدً چاپ و توسط بالونها در روستاها پخش گردید.
    اما عمر کمون با تمامی کوتاهی اش تأثیری بی کران در مبارزات بعدی طبقه‍ی کارگر در سراسر جهان برجای گذاشت. در آخرین روزهای حمله‍ی ناجوانمردانه‍ی ضد انقلاب به پاریس کمونارها مرد و زن و کودک خانه به خانه، کوچه به کوچه مقاومت کرده و کشته شدند. در روز 28 مه آخرین سنگرهای پاریس در میان خون و آتش با دنیایی پُر از اندوه سقوط کرد و بدینسان ضد انقلاب به پیروزی رسید، دولت وِرسای بسیار وحشیانه بقیه کمونارها را اعدام کردند. اما کمونارها به هنگام تیرباران سرشان را بالا می گرفتند و شعار ًزنده باد کمونً را سرمی دادند.      

مصوبه‍ی انقلابی کمون پاریس برای جدائی دین از دولت

نظر به اینکه نخستین اصل از اصول جمهوری فرانسه، آزادی است ؛
نظر به اینکه اولین اصل آزادی ، آزادی اندیشه است ؛
نظر به اینکه بودجه ی ادیان خلاف اصل آزادی اندیشه است؛ زیرا شهروندان را برخلاف اعتقاد شخصی شان مجبور به پرداخت مالیات می کند؛
نظر به اینکه روحانیت، در عمل، شریک جرم جنایات رژیم سلطنتی، علیه آزادی بوده است؛
کمون پاریس مقرر می دارد:
ماده ۱ـ کلیسا از دولت جداست.
ماده ۲ـ بودجه ادیان حذف می شود.
ماده ۳ـ اموالی که به آنها موقوفه[2] گفته می شوند و متعلق به جمعیت های دینی هستند، اعم از منقول وغیر منقول، به مالکیت ملی در می آیند.
ماده ۴ـ برای تعیین ماهیت این اموال، سریعاً، تحقیقی به عمل می آید، تا در اختیار ملت قرار گیرند.
کمون پاریس
۳ آوریل ۱۸۷۱ پاریس - چاپخانه ملی آوریل ۱۸۷۱


نظریه پایان ایدئولوژی
(بخش دوم)


توضیح: بخش نخست این مقاله در شماره‍ی 12 نشریه کار داخل کشور درج شده بود، که متأسفانه به دلیل عدم دریافت بخش دوم آن تا انتشار شماره‍ی 13 موفق به چاپ آن در شماره‍ی گذشته نشدیم. با عرض پوزش از خوانندگان نشریه، بخش دوم آن ارائه می گردد.

    در بخش نخست این مقاله، از طریق واکاوی تاریخچه ًکنگره‍ی آزادی فرهنگیً و چهره های اصلی گرداننده‍ی آن، و همچنین ماهیت نظراتی که از سوی آنان ترویج یا در کتاب ها و نشریات گوناگون این کنگره منتشر میشد، نشان دادیم که بحث هائی مانند ًپایان ایدئولوژیً، ًنظریه‍ی همگرائیً و ... که بوسیله این تشکیلات ترویج و تبلیغ میشد، نظریه‍ی های علمی نیست که در عرصه های جامعه شناسی یا فلسفه سیاسی تکوین و تکامل یافته باشد.، بلکه محصول برنامه ریزی و فعالیت سازمان یافته محافل و نیروهای سیاسی خاصی است که اتفاقاً خود آنها با یک ماهیت کاملاً ایدئولوژیک و در جهت ترویج تفکر لیبرالی با جهت گیری از پیش تعیین شده‍ی ضد مارکسیستی عمل میکردند. اما این نتیجه گیری ها از طریق مرور بر نحوه‍ی تشکیل کنگره، شکل فعالیت آن و بحث و تحلیل مضمون نظرات و تبلیغات آن، بعمل آمد. در سالهای بعد، یعنی در جریان رسوائی سال 67 و پس از آن اسناد و مدارکی برملا شد که نقش ًسیاً و نهادهای وابسته به آن را در تأسیس و راهبری این کنگره و ترویج آراء و تبلیغات ضدکمونیستی در پوشش فعالیت های نظری روشنفکرانه افشاء می کرد. اینها دیگر نتیجه بحث و استدلال نظری نبود، بلکه اطلاعات و اسناد و مدارکی بود که پس از سالها افشاء میشد و نشان میداد دستگاهی که در سالهای پس از جنگ مأموریت تدوین و تبلیغ شبه تئوری هائی مانند ًپایان ایدئولوژیً، ًایدئولوژی زداییً و ... را بخصوص در اروپا به عهده داشته، ًکنگره‍ی آزآدی فرهنگیً بوده است. و این کنگره با پول ًسیاً و بوسیله‍ی روشنفکران راست اروپای پس از جنگ، دیپلماسی فرهنگی امریکا را در دوران جنگ سرد اجرا و آنرا پیش می برده است.
    ماجرا با گزارش هائی آغاز شد که در سال 1967 در نشریه رامپات و مجله ساتردی ایوینینگ پست منتشر شد، مبنی بر این که هزینه شماری از سازمانهای فرهنگی ضدکمونیستی را ًسیاً تأمین میکند و هدفش از این کار، جلب پشتیبانی لیبرال های هوادار شوروی در کشورهای مختلف جهان است. بنابه نوشته دائره المعارف اینترنتی ویکی پدیا، آنچه به این گزارش ها اعتبار و رسمیت می بخشید اظهارات یک مدیر سابق عملیات مخفی سیا بود که به برنامه‍ی تأمین هزینه‍ی این کنگره از طرف سیا و عملیات سیا در این کنگره وارد شده بود. اکنون وب سایت رسمی سیا اعلام میکند که ًبطور گسترده ای کنگره آزادی فرهنگی را یکی از جسورانه ترین و موثرترین عملیات مخفی سیا در دوران جنگ سرد میدانند.ً
      ویکی پدیا می نویسد در سال 1967 افشاء شد که ًسیاً آژانس مرکزی اطلاعات امریکا، بانی تأسیس کنگره آزادی فرهنگی بوده است و نام این گروه بعداً به اتحادیه‍ی آزادی فرهنگی تغییر یافت و اضافه میکند کنگره‍ی فرهنگی یا اتحادیه‍ی بین الملل آزادی فرهنگی، در اوج فعالیت خود، در چیزی حدود 35 کشور جهان فعال بود و وجوه قابل توجهی هم از بنیاد فورد دریافت میکرد. همین دائره المعارف اینترنتی در ادامه و زیر عنوان درگیر بودن ًسیاً در این تشکیلات مینویسد:
       در ماه مه 1967 توماس برایدن رئیس تشکیلاتی که پدر کنگره‍ی آزادی فرهنگی بشمار می رود یعنی بخش سازمانهای بین المللی سیا، با انتشار مقاله ای در ساتردی ایوینینگ پست زیر عنوان ًمن خوشحالم که سیا غیر اخلاقی استً نسبت به گزارش نشریه‍ی رامپارت واکنش نشان داد. او در این مقاله از فعالیت های بخش سازمانهای بین المللی سیا دفاع کرد. برایدن اقرار کرد که سیا برای مدتی بیش از ده سال (از طریق کنگره‍ی آزادی فرهنگی که هزینه‍ی آنرا هم تأمین میکرد) به مجله‍ی Encounte کمک مالی میکرد. او بعلاوه اضافه میکرد که یکی از گردانندگان ستادی کنگره‍ی آزادی فرهنگی یک مأمور سیا بود. و اضافه میکند که این کنگره توانست منابع مالی کافی بدست آورد که به آن این امکان را بدهد که در 35 کشور جهان دفاتری را تأسیس و آنها را اداره کند، تعداد بسیاری کارمند ستادی استخدام کند، در سطح بین المللی در رویدادها بعنوان اسپانسر دخالت و عمل کند و نشریات متعددی را منتشر سازد. کنگره‍ی آزادی فرهنگی در اوائل دهه‍ی 60 ًکمپینیً را علیه پابلو نرودا شاعر چپ گرای شیلیائی براه اندخت و مخصوصاً زمانی که در سال 1964 معلوم شد نرودا نامزد دریافت جایزه نوبل ادبی است، این کمپین را تشدید کرد.
    تحقیقات بسیاری در این زمینه انجام و مقالات متعددی در این باره منتشر شده است که ما از آن میان بعنوان نمونه ترجمه‍ی یکی از این مقالات را که بوسیله‍ی ًدنیس بونوً و زیر عنوان ًوقتی سیا خرج روشنفکران اروپائی را میدادً نوشته شده است در اینجا نقل، و در بخش بعدی آراء نظری برخی از نویسندگان بورژوائی بویژه وبر و مانهایم را در زمینه‍ی ایدئولوژی وارسی و سرانجام نیز ماهیت و جایگاه ایدئولوژی را از دیدگاه مارکسیسم- لنینیسم مورد مطالعه قرار خواهیم داد. آنچه ذیلاً می خوانید ترجمه‍ی فارسی مقاله‍ی ًدنیس بونوً است که در بالا به آن اشاره شد.

ًوقتی سیا خرج روشنفکران اروپائی را میدادً
      در پایان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده برای مقابله با نفوذ شوروی، شبکه ای از نخبگان هوادار امریکا را در اروپا بوجود آورد. به این منظور، ایالات متحده هزینه‍ی تشکیل کنگره‍ی آزادی فرهنگی را تأمین کرد که بسیاری از روشنفکران اروپائی در آن مشارکت داشتند و از جمله شاخص ترین آنها میتوان از ریمون آرون و میشل کروزیه نام برد. این شبکه ها که مسئولیت طراحی یک ایدئولوژی ضد کمونیستی را داشتند که مورد استقبال راست محافظه کار و نیز سوسیالیست ها و رفورمیست های چپ اروپا در دوران جنگ سرد قرار داشت، مجدداً بوسیله‍ی دولت بوش فعال شدند. امروز آنها نقش بلندگوی اروپائی محافظه کاران امریکا را بازی میکنند.
    اروپای سال 1945 که جنگ جهانی دوم آنرا ویران کرده بود، برای ایالات متحده و اتحاد شوروی که هر دو میخواستند این قاره را کنترل کنند بصورت هدفی برای گسترش نفوذ آنها در آن قاره درآمد. در این راستا، از سال 1947 به بعد، دولت های پی درپی امریکا یک سیاست مداخله گرانه را در این قاره اجرا و دنبال کردند که از سوی سرویس های مخفی اطلاعاتی و بویژه سازمان سیا پشتیبانی میشد و هدف آن جلوگیری از رشد و گسترش احزاب کمونیست در اروپا بود.
منظور این بود که هم یک گروه از نخبگان هوادار امریکا از طریق طرح مارشال بوجود آورند و بپرورانند که مورد حمایت کمیسیاریای این طرح که در فرانسه مستقر بود، مخارج روشنفکران ضد کمونیست را تأمین کنند. این پروژه دیپلماسی فرهنگی با تأسیس کنگره‍ی آزادی فرهنگی شکل گرفت که شخصیت هائی را گرد هم جمع کرده بود که عادتاً در فعالیت های مختلف مداخله گرانه امریکائی ها در اروپا مشغول بکار بودند. (کمیسیون های نوسازی اروپا، طرح اروپای فدرال و ...) کنگره‍ی آزادی فرهنگی که هزینه‍ی آن به مدت 17 سال، یعنی تا رسوائی سال 1967، مخفیانه از طرف سازمان سیا تأمین میشد. واحد جلودار دیپلماسی فرهنگی پس از جنگ امریکا بود. روشنفکران، نویسندگان، روزنامه نگاران و هنرمندان در این کنگره گرد هم جمع شده بودند تا یک برنامه‍ی دیپلماتیک را طراحی کنند که هدف آن شکست مارکسیسم در زمینه‍ی ایدئولوژیک بود. مطبوعات، سمینارهای رسانه ای، برنامه های تحقیقاتی، بورس های دانشگاهی و ایجاد و توسعه‍ی شبکه های روابط غیر رسمی، به این سازمان امکان میداد که بر محافل دانشگاهی، سیاسی، هنری و غیره تأثیری واقعی و جدی اعمال کند.
    این کنگره برای مدت 25 سال روشنفکران را استخدام و به خدمت میگرفت تا شبکه های مداخله‍ی بلند مدت را در اروپا، بویژه در فرانسه، یعنی کشوری که در این زمینه در رأس اولویت های واشنگتن قرار داشت، تأسیس کند. اینگونه شبکه ها پس از انحلال سازمان یاد شده هم باقی ماندند و بوسیله‍ی دولت بوش دوباره فعال شدند.
    امروز این شبکه ها بلندگوی اروپائی دیپلماسی فرهنگی هستند که بوسیله‍ی نومحافظه کاران و نولیبرال های امریکائی طراحی شده است که خود آنان هم از پرورش یافتگان همین کنگره‍ی آزادی فرهنگی هستند.

منشاء و خاستگاه کنگره‍ی آزادی فرهنگی
    کنگره‍ی آزادی فرهنگی در سال 1950 در برلین، بطور مشخص در منطقه‍ی تحت اشغال امریکائی ها بنیانگذاری شد. دبیرکل این مجمع موسس، ملوین لاسکی، یک روزنامه نگار اهل نیویورک بود که از زمان پایان جنگ در برلین زندگی میکرد. او که یکی از فعالین چپ ضد استالینی بود، سردبیر نشریه ماه (Der Mont) شد. دِرمونت مجله ای بود که در سال 1947 با حمایت اداره‍ی حکومت نظامی ایالات متحده و بویژه ژنرال لوسیوس کلی، ًپروکنوسً منطقه‍ی تحت اشغال امریکا در آلمان به راه افتاده بود.
    ملوین لاسکی که مورد حمایت یک کمیته‍ی ًغیر رسمی و مستقلً قرار داشت، کوشید روشنفکران لیبرال و سوسیالیست را در یک سازمان واحد، یعنی یک ًانترناسیونالً ضدکمونیستی گردهم جمع کند. کمیته‍ی پشتیبانی شامل شخصیت هائی از قبیل کارل یا سپرس فیلسوف آلمانی، لئون بلوم سوسیالیست فرانسوی، آندره ژید و فرانسوا موریاک نویسندگان فرانسوی، استادان دانشگاه از قماش ریموند آرون و روشنفکران امریکائی از قبیل جیمز برنهام و سیدنی هوک، یعنی نظریه پردازانی که روشنفکران نیویورک را رهبری میکردند، میشد. اگرچه کنگره‍ی شخصیت هائی را از تمام جهان، منجمله جهان سوم در خود جمع کرده بود، اما عرصه‍ی فعالیت و عمل آن منحصراً اروپائی بود.
    کنگره‍ی آزادی و فرهنگی را روشنفکران امریکائی کنترل میکردند که بیشتر آنها تروتسکیست های نیویورکی مانند سول لِویتاس، مردی که از متولیان انتشار ًنیولیدرً بود، و الیوت کوهن، بنیانگذار Commentory (1)، و نیز حامیان اروپای فدرال (آلتیرو اسپیِلّی، دنیس دو روژمون و ...) بودند.
    در پشت صحنه‍ی علنی، مقامات رهبری کننده‍ی کنگره‍ی آزادی فرهنگی، ارتباطات و وابستگی های چندگانه ای با شبکه های مداخله گر امریکائی پس از جنگ، یعنی اداره‍ی طرح مارشال و کمیته‍ی امریکائی اروپای متحد (اِ. سی. یو. ای) داشتند.
    کمیته‍ی امریکائی اروپای متحد (اِ. سی. یو. ای) که در پائیز سال 1948 با حمایت شخصیت های دولتی (روبرت پاترسون، دبیر جنگ، پل هوفمان، رئیس اداره‍ی طرح مارشال، و لوسیوس کلی) تأسیس شد و هزینه و امور مالی آن بوسیله‍ی سازمان سیا تأمین میشد، مسئولیت پیشبرد و حمایت از ساخته شدن یک اروپای فدرال منطبق بر منافع واشنگتن را بر عهده داشت. (2)
    در 1951 هنگامی که هنری فرنی از طرف کمیته امریکائی اروپای متحد رسماً با مسئولین کنگره‍ی آزادی فرهنگی ملاقات کرد، این روابط بطور علنی مورد اقرار و تأئید قرار گرفت.

دوره‍ی سازمان دهندگان جیمز برنهام و مانیفست این دوره
    کنگره‍ی آزادی فرهنگی بر مانیفستی مبتنی بود و این مانیفست هم کتاب جیمز برنهام بنام انقلاب مدیریتی بود که در سال 1941 منتشر شد.(3) این کتاب اساس و منشاء یک ایدئولوژی جدید را شرح میداد: ًلفاظی های زبانی در زمینه تکنوکراسیً
    جیمز برنهام ضمن مخالفت با فلسفه‍ی مارکسیتی تاریخ که مبتنی بر مبارزه‍ی طبقاتی است، بر شکست اقتصادی و ایدئولوژیک اتحاد شوروی تأکید و از فرا رسیدن عصر مدیران خبر میداد. به نظر او در شرق و غرب یک طبقه‍ی رهبری کننده‍ی جدید و یکسان، کنترل دولت و شرکت ها را در دست داشت. این طبقه، که مدیران لقب گرفته بود، راجع به تمایز بین کار و سرمایه نظر دیگری داشت.
    بنابر این جیمز برنهام (با تأکید بر این که تضّاد میان سرمایه و دستمزد دیگر منسوخ شده است) غیر مستقیم نظریه های مارکسیستی فلسفه‍ی تاریخ را، و (با امیدواری به این تصمیمات دیگر نه بوسیله‍ی پارلمان، بلکه بوسیله‍ی دفاتر این مدیران اتخاذ شود) چشم انداز پیروزی دموکراسی های پارلمانی را ردّ میکرد و میگفت عملاً نوع جدیدی از تکنسین ها و مدیران به تدریج جای سیاستمدران و مالکان سنتی را خواهند گرفت.
    آنچه همراه با این نظریه باید بخاطر داشت، جنبش فن سالارانه ًسینارشیستیًسالهای دهه‍ی 30 میباشد. برنهام هوادار دیدگاه دیگر بجای دیدگاههای قبلی شد که ناظر به یک آینده ًنه چپ، نه راستً بود از همان گونه که ریموند آرون بیان میکرد. و هدف دقیقاً این بود: استخدام و به خدمت گرفتن محافظه کاران و بالاتر از همه، روشنفکران چپ غیر کمونیست برای جهاد ضد کمونیستی. این قبیل تزها بخشی از زندگی اجتماعی مولف کتاب بود.
    جیمز برنهام که فرزند رئیس یک شرکت راه آهن بود، پس از تحصیل در آکسفورد و پرنیستون با تأسی مجله‍ی سمپوزیوم به شهرت رسید. او پس از رها کردن فلسفه‍ی توماسی، ترجمه‍ی اولین کتاب تروتسکی یعنی تاریخ انقلاب روسیه را مطالعه کرد. برنهام سیدنی هوک را ملاقات کرد و با تأسیس حزب کارگران سوسیالیست در 1937 کار او هم بر فعالیت های سیاسی تروتسکی متمرکز گردید.
    پس از آن که مدتی فعالیت سیاسی تروتسکیستی کرد(او در انترناسیونال چهارم شرکت داشت) مجادله ای با تروتسکی نقطه‍ی آغاز استحاله‍ی سیاسی او بود. به این ترتیب در سال 1950 در تأسیس کنگره‍ی آزادی فرهنگی در برلین مشارکت کرد و تا پایان سالهای دهه‍ی 60 در کنگره‍ی مزبور سمت های مهمی داشت. امّا علیرغم فعالیت او در شبکه های این کنگره، چون گذشته‍ی انقلابی اش او را ًمارک دارً کرده بود، در دوره‍ی مک کارتیسم سِمَت دانشگاهی خود را از دست داد.
    در نیمه راه این چرخش سیاسی – از تروتسکیسم به مبارزه‍ی ضدکمونیستی- بود که جیمز برنهام کتاب انقلاب مدیریتی را نوشت که افزار سودمندی برای استحاله بود(استحاله مولف آن و نیز استحاله‍ی سایر اعضای کنگره که غالب آنها، بویژه روشنفکران نیویرکی از محافل تروتسکیستی می آمدند.(4))

واردات و صادرات لفاظی های توخالی در باره‍ی راه سوم
    لفاظی های توخالی راجع به راه سوم (ًپایان ایدئولوژی هاً، ًرقابت فنی رهبرانً) در سراسر اروپای غربی گروههای سیاسی ای را که در فعالیت های کنگره مشارکت داشتند، گردهم آورد، کنگره ای که یک اطاق فکر واقعی[یک مرکز تحقیقات غالباً سیاسی مختص تبلیغات و اشاعه‍ی افکار] و متصدی طرّاحی یک ایدئولوژی ضدکمونیستی بود که مورد استقبال راست محافظه کار و همچنین چپ سوسیالیست و رفورمیست اروپا قرار داشت.
      در فرانسه سه جریان سیاسی با این کنگره همکاری کردند: رزمندگان آر. دی. آر. سابق (روسی و آلتمن)، روشنفکران گولیست(هواداران دوگل ژنرال معروف فرانسوی) وابسته به نشریه فرانسوی آزادی ذهن، باضافه مالرو نویسنده‍ی فرانسوی، و فدرالیست های اروپائی.
    دکترین رسمی کنگره عمدتاً بوسیله‍ی روشنفکران نیویورکی طراحی میشد. انتشارات آن در کشورهای اروپائی بوسیله رابط های بین دو ساحل اقیانوس اطلس یعنی بوسیله‍ی ًپاسادورهاً ئی پخش میشد که انتقال آن اطلاعات را بعهده داشتند، از قماش ریموند آرون که از همان آغاز، مشغول ترجمه‍ی کتاب دوره‍ی سازمان دهندگان بود، و ژرژ فریدمن که تز دانیل بل مولف کتاب ًپایان ایدئولوژیً را گرفت و به تبلیغ آن مشغول شد که در سال 1960 منتشر شده بود و ...
    در فرانسه این رابط ها (پاسادورها) عمدتاً روشنفکرانی بودند که از محافل دانشگاهی طرد شده بودند. مرکز تحقیقات جامعه شناسی (سی. اس. اس.) خزانه‍ی تأمین نیروی ذخیره برای خدمت در کنگره بود که از طرف کمیسیاریای طرح(5) پشتیبانی میشد.
    در عمل، برنامه ریزان، بیشتر اعتبارات تحقیقاتی را که در اختیار داشتند به اقتصاددانان و جامعه شناسانی داده اند که خود داوطلب بودند برای مشروعیت بخشیدن به تصمیمات آن برنامه ریزان، خود را در اختیار آنان بگذارند. به این ترتیب ادگار مورین، ژرژ فریدمن، اریک دو دامپیر، پژوهشگران عضو سی. ای. اس. در مراسم سالگرد تأسیس کنگره در سال 1960 حضور داشتند.   
    روشنفکران فرانسوی وابسته به این کنگره، افکار خود را در نشریه پرو (Preuve) منتشر میکردند که کپی فرانسوی نشریه Der Mont بود. استخدام و عضوگیری بوسیله‍ی نماینده کنگره در پاریس انجام میشد. این پست را دانیل بل، روشنفکر نیویورکی در اختیار داشت که اعتبارات و بورس های تحقیقاتی (در ایالات متحده) را در ازاء همکاری روشنفکران جوان اروپائی یا مبارزه ضدکمونیستی، به آنها واگذار میکرد.
    این استراتژی کارآمد جذب و بخدمت گرفتن نیروها(بنابه اصطلاحی که دومناک مدیر نشریه اسپرت بکار برد) در ًمارکس زدائیً از برخی محافل روشنفکری که به نوعی با حزب کمونیست ارتباط داشتند، به اوج خود رسید.

ریموند آرون: روشنفکری از نسل اول
    ریموند آرون که تا زمان رسوائی سال 1967 درگیر فعالیت های کنگره در فرانسه بود، وارد کننده تزهای روشنفکران نیویورکی بود. او بود که در سال 1947 ترتیب ترجمه‍ی کتاب دوست خود جیمز برنهام را به فرانسه داد (مقدمه‍ی چاپ اول کتاب دوره‍ی سازمان دهندگان را لئون بلوم سوسیالیست نوشت) و در مورد نحوه‍ی پخش و تبلیغ نظریه های راه سوم تصمیم گیری کرد.
    پس از انتشار انسان در برابر جباران در سال 1964 و فرقه گرائی بزرگ در سال 1948 - که مانیفست های واقعی محافظه کاران فرانسوی به شمار می رفتند - از زمان تأسیس شبکه های کنگره در برلین در سال 1950 به این شبکه ها ملحق شد.
    او که مانند میشل کولینی و مانس اسپربر، در نهادهای تصمیم گیرنده‍ی کنگره سرگرم فعالیت بود، یکی از نظریه پردازان اصلی ًبین المللً ضدکمنیستی نیز شناخته میشد.
    در کنفرانس بین المللی میلان در سال 1955، آرون یکی از پنج سخنران اجلاس افتتاحیه آن کنفرانس بود(همراه با هوگ گایتسل، میشائل پولانی، سیدنی هوک و فردریک فون هایک(6))
    همچنین در همان سال افیون روشنفکران را منتشر کرد که متنی بود که از نظرات جیمز برنهام الهام گرفته بود و بیطرفی روشنفکران چپ گرا و غیر کمونیست در آن محکوم شده بود. در سال 1957 آرون برای کتاب ملوین لاسکی و فرانسوا بوندی بنام ًانقلاب مجارستانً مقدمه نوشت. این کتاب تاریخ خیزش مجارستان بقلم دو تا از شخصیت های مهّم کنگره بود.
    ریموند آرون که در سال 1905 ًدر خانواده ای متعلق به طبقه متوسط یهودیان فرانسهً(7) متولد شده بود، و در سال 1924 معلم مدرسه‍ی ابتدائی و سپس در سال 1928 دبیر دبیرستان شد، مطالعه‍ی فلسفه را درست پیش از جنگ جهانی دوم آغاز کرد. در سال 1948، علیرغم موفقیت نظرات اگزیستانسیالیستی پدیدار شناختی، نتوانست برای جانشینی آلبرت بای در سوربن انتخاب شود و مجبور شد پست هائی را در مدارس دولتی (اِ. ان. آ و ای. اِ. پ پاریس) قبول کند که جایگاه و اسم و رسم چندانی نداشت. اما در همان زمان در مطبوعات پست های مهمی داشت. (او از سال 1947 تا سال 1977 عضو هیئت تحریریه‍ی روزنامه پاریسی فیگارو بود و علاوه بر آن تا زمان مرگ خود در سال 1983 هم در نشریه‍ی اکسپرس کارمیکرد) و در محافل سیاسی هم فعّال بود.(در سال 1945 او در حکومت ژنرال دوگل عضویت داشت).
    استحاله و تغییر موضع آرون به ًراستً (پیش از جنگ، او یک روشنفکر سوسیالیست بود) در روزگاری که سارتر بر محافل روشنفکری سلطه داشت. با اشتغال او در شبکه های کنگره آزادی فرهنگی و مشارکت فعال او در کمیسیون مدرن سازی انجمن بهره وری تولیدی فرانسه که در 1950 تأسیس و به کمیسیاریای طرح مارشال ملحق شد.، تشدید گردید.

زندگی سیاسی میشل کروزیه: سیر ساخته شدن یک روشنفکر ًهوادار امریکاً
    میشل کروزیه، یک عضو دیگر این گروه را میتوان محصولی دانست که با کار شبکه های این کنگره تولید شده بود. او. در پایان سالهای دهه‍ی 50 به شبکه های کنگره آزادی فرهنگی ملحق شد. زندگی سیاسی او نمونه ای است که نشان میدهد چگونه روشنفکران جوان مورد استفاده‍ی دیپلماسی فرهنگی امریکا قرار می گرفتند.
    در آغاز دهه‍ی 50 میشل کروزیه روشنفکر جوانی بود که بخاطر موفقیت مقاله ای که در ًعصر جدیدً منتشر کرده بود، شناخته شده بود. عصر جدید مجله ای بود که سارتر آنرا اداره میکرد. در این مقاله که عنوان آن ًمهندسی انسانیً بود، نویسنده به شکل زهرداری به نیودیل حمله کرده بود و خریدن و به خدمت گرفتن دانشمندان را محکوم و روش های مریدپروری و دست نشانده سازی آنها را افشاء کرده بود. مقاله عمدتاً ًضد امریکائیً و از مقوله‍ی ًچپ افراطیً بود. میشل کروزیه، در گروه ًسوسیالیسم یا بربریتً هم فعالیت داشت، یعنی گروهی که بوسیله‍ی کرنلیوس کاستوریادیس اداره میشد، و تریبون خلق را بنیانگذاری کرد که یک مجله‍ی جهان سومی بود. این اقدام مورد پشتیبانی دانیل گرین قرار گرفت که یک تروتسکیست فرانسوی بود.
    در سال 1953، میشل کروزیه با شبکه های تروتسکیسم فرانسه قطع رابطه کرد و به گروه اسپریت Esprit ملحق شد که با گروه یاد شده، مقاله ای را در نقد روشنفکری چپ منتشر کرد. این قطع رابطه با ملاقات او با دانیل بل در سال 1956 که نمایندگی کنگره را در پاریس بعهده داشت، تقویت شد. او به کروزیه یک بورس تحصیلی در استانفورد اعطاء کرد.(8) در سال 1957 کروزیه در کنگره‍ی وین شرکت کرد. مداخله او در فعالیت های اتحادیه ای فرانسه با مقالاتی که در نشریه Preuves منتشر شد، صورت میگرفت.
    بعنوان بخشی از شبکه های رابط، میشل کروزیه، عضو کمیسیون های مدرن سازی بود و همراه با ریموند آرون یکی از نظریه پردازان اصلی راه سوم از آب در آمد. بخشی از مانیفست باشگاه ژان مولن را او نوشت(9). باشگاه ژان مولن انجمنی بود از شخصیت های کاملاً نزدیک به طراحان راه سوم (ژرژ سوفر، ژان ریپر، کلود گروسون). در این متن با وفاداری، دستورالعمل ها و خطوط راهنمای تبلیغاتی راه سوم جمع بندی و خلاصه شده بود: پایان ایدئولوژی ها، عقلانیت سیاسی، مشارکت کارگران در مدیریت موسسه اقتصادی، کاهش ارزش فعالیت پارلمانی و ارتقائ تکنوکرات ها و ...
    در سال 1967، در نتیجه‍ی پشتیبانی استانلی هوفمان(همکار اسپریت و بنیانگذار مرکز مطالعات اروپائی) میشل کروزیه در هاروارد استخدام شد. او با هنری کیسینجر و ریچارد نوستاد مشاور خارجی ترومن و مولف کتاب پرفروش ًقدرت ریاست جمهوریً در تماس قرار گرفت. میشل کروزیه، از طریق باشگاهی که بوسیله‍ی نوستاد تشکیل شده بود، بطور منظم با جو بائر دیدار میکرد که از مریدان و دست نشاندگان مک جورج بوندی رئیس بنیاد کندی و جانسون و رئیس ستاد بنیاد فورد بود.
    پس از رسوائی سال 1967 میشل کروزیه که یک روشنفکر هوادار امریکا و ساخت کنگره‍ی آزادی فرهنگی بود، یکی از مطلوب ترین شخصیت های مورد نظر برای بازسازی آن سازمان ضدکمونیستی بود.

از کنگره آزادی فرهنگی تا اتحادیه‍ی بین المللی آزادی فرهنگی
      رسوائی مربوط به منابع مالی که مخفیانه در اختیار کنگره‍ی آزادی فرهنگی قرار میگرفت در سال 1967 برملا شد. این موضوع در زمان جنگ ویتنام با یک کمپین مطبوعاتی علنی شد. امّا از سال 1964 ببعد روزنامه‍ی نیویورک تایمز تحقیقاتی را پیرامون بنیاد فِیرفیلد منتشر کرد که از مهم ترین منابع تأمین وجوه رسمی پرداختی به کنگره و ارتباطات مالی آن با سی. آی. اِ. پرده برمیداشت. در آن زمان، سازمان مرکزی اطلاعات امریکا، بوسیله‍ی جیمز انگلیون(10) سعی کرد مواردی از این تحقیقات را که به کنگره مربوط میشد، سانسور کند.
    رهبران کنگره‍ی آزادی فرهنگی با کمک بنیاد فورد که از سال 1966 تصدی همه‍ی وجوه و منابع مالی را بعهده داشت، تصفیه ای را در این سازمان انجام دادند. به مناسبت این تجدید سازمان، مک جورج بوندی، ریموند آرون را برای سرپرستی بازسازی و تجدید سازمان کنگره پیشنهاد کرد. آمّا آرون به دلیل رسوائی که در سال 1967 در اروپا ببار آمد، این پیشنهاد را رد کرد. در آن سال، و علیرغم یک کمپین سرتاپا دروغ و افترا که سرویس های مخفی و اطلاعاتی علیه مقاله ای که در نشریه رامپارت منتشر شده بود براه انداختند، انتشار این مقاله موجی از رسوائی ها و افتضاحات بی سابقه را برانگیخت که در تاریخ کنگره‍ی آزادی فرهنگی سابقه نداشت.
    توماس برایدن (که در سال 1950به استخدام سیا در آمده و رئیس بخش مربوط به سازمانهای (آی. او. دی) بوده است)، منابع مالی مخفی را که در اختیار کنگره قرار میگرفته است در مقاله ای با یک عنوان بسیار تحریک کننده مورد تأئید قرار داد. عنوان مقاله این بود: ًمن خوشحالم که سی. آی. اِ. غیر اخلاقی استً.
    پس از حوادث ماه مه 1968، ژان ژاک سروان شرابیر، یکی از چهره های اصلی باشگاه ژان مولن و نویسنده مقاله ای که در آنسوی اقیانوس خوب شناخته شده است(مبارز طلبی امریکائی، که در 1967 منتشر شد و یکی از کتابهای پرفروش سال بود) ًدر حالی که گروهی از ملتزمین رکاب او را همراهی میکردند، که موجب تعجب خیلی ها شد [...] مانند یک رئیس دولت، به پرینستون رفتً(12).
    میشل کروزیه هم شخصی بود که مسئول نوشتن جمع بندی ها و نتیجه-گیری های سمینار پرینستون بود. (این سمینار اولین جلسه‍ی اتحادیه‍ی بین المللی آزادی فرهنگی بود).
    از سال 1973، مک جورج بوندی به تدریج فعالیت های بنیاد فورد را در اروپا کاهش داد. اتحادیه‍ی بین المللی آزادی فرهنگی تأثیر و نفوذ خود را از دست داد و در سال 1975یعنی تاریخ امضای قرارداد هلسینکی (علیرغم ایجاد سازمان های موازی) از میان رفت.
    کنگره‍ی آزادی فرهنگی، علاوه بر طرح مارشال، کمیته امریکائی اروپای متحد و شاخه‍ی نظامی عملیات معروف به ًپشت صحنه بمانً، به ایجاد و تأسیس عناصری که به پولها و اعتبارات امریکائی ها متکّی بودند و مسئولیت اجرای دیپلماسی تجاوزگر واشنگتن را بعهده داشتند، به طرزی باثبات، و در متن جنگ سرد، کمک کرد.
    این همکاری هنوز هم در فرانسه از طریق کمکی که از طرف بنیادهای امریکائی به روشنفکران راه سوم در این کشور میشود، فعال است.

دِنیس بونو – روزنامه نگار فرانسوی و عضو بخش فرانسوی شبکه‍ی ولتر
***
    در بخش بعدی این گفتار دیدگاههای بورژوازی راجع به ایدئولوژی، بویژه نقطه نظرهای ماکس وبر و کارل مانهایم و پس از آن نگرش مارکسیسم – لنینیسم را در این باره بررسی خواهیم کرد.

مآخذ:
1- commentaey نشریه شبه رسمی کنگره‍ی آزادی فرهنگی است. این نشریه را از 1947 تا 1952 ایروینگ کریستول و از 1960 تا 1995 نورمن پاد هورتس اداره میکرد. این دو، امروز از چهره های اصلی و کلیدی جنبش نئوکنسرواتیو امریکا هستند. پسر ایروینگ کریستول بنام ویلیام کریستول مدیر نشریه‍ی ویکلی استاندارد، نشریه‍ی ًنئوکان هاً است.
2- Remi kauffer ًThe CIA fainances the European Constructionً, History, February 27, 2007
رِمی کوفر ًسیا هزینه‍ی ساختمان اروپا را تأمین میکندً نشریه‍ی تاریخ 27 فوریه 2003
3- James Burnham, The managerial revolution or what is happening in the world now, New York, 1941. L,ere des organisateurs, Calmann – Levy publications, 1947
    جیمز برنهام، انقلاب مدیریتی یا آنچه امروز در جهان در حال وقوع است، نیویورک 1941 (نسخه فرانسه: دوره‍ی سازمان دهندگان، انتشارات کالمن – لِوی 1947)
4- Joseph Romano ًJames Burnham en France: L,im post – extort de la ًrevolution managerialeً après 1945 Revue Francaise de Science Politique 2003
5- کمیسیاریای طرح مارشال، که در سال 1946، بمنظور نظارت بر نحوه‍ی توزیع اعتبارات طرح مارشال (شاخه‍ی اقتصادی دیپلماسی پس از جنگ امریکا) تأسیس شد، امکان همکاری بین مقامات رسمی فرانسه و دیپلمات های امریکائی را با دستیاری ژان مونه فراهم ساخت. جانشین او، اِتیَن هِرش، هیئت های ًهماهنگ کنندهً را تأسیس کرد که استادان دانشگاه، فعالان سندیکائی، و مقامات بلندپایه را گردهم جمع میکرد ...، به این ترتیب طرّاحان و شخصیت هائی که با منافع واشنگتن در ارتباط بودند به یکدیگر ملحق شدند و فعالیت خود را بویژه از طریق باشگاههای سیاسی مانند باشگاه ژان مولن (ژرژ سوفر، ژان ژاک سروان شرایبر)، باشگاه شهروندان 60 (ژاک دلور) و محفل توکوویل (کلود برناردن) بر ایجاد و گسترش ًالگوی امریکائیً متمرکز ساختند.
6- در سال 1947 هایک فعالانه در تأسیس و ایجاد ًانجمن مون پلرنً مشارکت داشت.این سازمان، که ستاد اطاق های فکر نولیبرال ها بود و از سوی انستیتوی امور اقتصادی (1955) پشتیبانی میشد، معماران اصلی پیروزی مارگارت تاچر در سال 1979 را گردهم جمع کرده بود. در این زمینه رجوع کنید به کتاب کایت دیکسون ًLes evangelistes du marcheً نشر رِزون داژیر، 1998 همچنین رجوع کنید به یاداشت شبکه‍ی ولتر که به زبان فرانسه در باره انجمن مون پلرن نوشته شده است.
7- ریموند آرون، خاطرات، 50 سال تأملات سیاسی، ناشر ژولیار، 1983 (به فرانسه)
8- میشل کروزیه، عصرطلائی من، خاطرات، ناشر آرتم فایارد 2002 (فرانسه)
9- مانیفست باشگاه ژان مولن، دولت و شهروند، انتشارات سُوی 1961 (فرانسه)
10- جیمز انگِلتون، عضو ًسیاً در عملیات ًپشت صحنه بمانً در اروپا شرکت داشت. او رئیس 2X ضد جاسوسی و در آن زمان مسئول تماس با هنری ری بی اِِره بود. هنری ری بی اِِره رئیس (اس. دِ. سِ. اِ.) پلیس مخفی فرانسه بود. رجوع کنید به ًپشت صحنه بمانً: چگونه باید دمکراسی ها را کنترل کرد. شبکه های امریکائی بی ثبات سازی و دخالت (در کشورهای دیگر)
11- فرانسیس استونورساندِرز ًچه کسی رقص را اداره میکند؟ً، ًسیاً و جنگ سرد فرهنگی، انتشارات دنوئل 2003
12- پیِر گرِمیون ًIntelligence de L,anticomm unismeً – کنگره‍ی آزادی فرهنگی در پاریس – 1950 تا 1975، ناشر، آرتم فایارد.


دریافتی از طریق امیل

قیام گرسنگان در قرقیزستان

شورش عمومی مردم قرقیزستان روز ششم ماه آوریل سال ۲۰۱۰ در مدتی کمتر از ۲۴ ساعت، سراسر کشور را فراگرفت و دولت حاکم را ساقط کرد. دولتی که در سال ۲۰۰۵ و در پی انقلابی رنگی و بدون خونریزی بر سر کار آمد، نتوانست بیشتر از ۲۴ ساعت دوام بیاورد. پس از فرار رئیس جمهور کورمان بک باکییف از پایتخت و استعفای نخست وزیر، بلافاصله دولت وفاق ملی، تحت رهبری خانم رزا اتونبای اوا قدرت را بدست گرفت. در جریان این حوادث و در اثر تیراندازی نیروهای وفادار به دولت ساقط شده بسوی معترضان، نزدیک به یکصد نفر کشته و بیش از ۱۵0۰ نفر زخمی شدند
در جریان سه روز ناآرامیهای شدید قرقیزستان، بیشکک، پایتخت و دیگر شهرهای این جمهوری بشدت آسیب دید و مردم بجان آمده، سمبل ها و مظاهر قدرت دولتی و دمکراسی بورژوازی؛ بانکها، کازینوها، فروشگاه های بزرگ، پارلمان فرمایشی، دادستانی، کاخ ریاست جمهوری، وزارتخانه‌های نظامی و امنیتی و غیره را مورد حمله و تاراج قرار دادند.
مهمترین مسئله شایسته توجه در حوادث قرقیزستان این که، قیام توده‌ای، نتیجه مستقیم و بلاواسطه امیدها و آرزوهای مردم فریب خورده می باشد. در جمهوری قرقیزستان که فقیرترین جمهوری از جمهوری های پانزده گانه اتحاد شوروی سابق بود، بدنبال شکست اتحاد شوروی در جنگ ”سرد، مناسبات و روابط قبیله ای و حاکمیت ملوک الطوایفی مجدداً در این کشور برقرار گردید. طی یک و نیم دهه حکومت عسگر آقایف کلیه دستآوردهای ارزشمند هفتاد ساله این جمهوری از بین برده شد
در دوره ی پنج ساله باکییف نیز اوضاع قرقیزستان هیچ وقت آرام نبوده و با اعتراضات عمومی مردم و دستگیری گسترده مخالفان همراه بوده است. وجود پایگاه نظامی آمریکا و کشورهای ناتو در این جمهوری که تهدیدی جدی برای منافع ملی قرقیزستان بشمار می رود، یکی از عوامل اصلی ناآرامیهای دائمی در کشور می باشد. مردم قرقیزستان که در دوره‍ی حکومت آقایف مزه‍ی حاکمیت سرمایه داری را چشیده بودند، در ماه مارس سال ۲۰۰۵ ، بامید ساختن زندگی بهتر به پا خاسته، طایفه عسگر آقایف را از سریر قدرت بزیر کشیدند. از درون قیام مردم قرقیزستان برعلیه حاکمیت قبیله‌ای آقایف، حاکمیت طایفه دیگر، برهبری و یا بعبارت امروزی، تحت ریاست جمهوری کورمان بک باکییف بر آمد. باکییف نیز، پا در جای پای سلف خود گذاشته، افراد قبیله و نزدکان خود را بر ارکان اقتصادی و سیاسی کشور مسلط ساخت. طی پنج سال حاکمیت جدید ابعاد فقر، بیکاری، گرسنگی عمومی نیز گسترده‌تر شد. و این دلیل اصلی و اساسی قیام خودبخودی مردم بود.
مسئله اساسی قابل توجه دیگر در قیام اخیر مردم قرقیزستان، خودبخودی، بی سازمانی، بی برنامگی و آنی بودن آن است. مردم قرقیزستان گرچه با قیام خود، بر همه احزاب و تشکل های سیاسی مدعی رهبری، پیشی گرفته و نشان داد که، هیچ قدرتی تاب مقاومت در برابر نیروی خلق را ندارد، اما همین عقب ماندن تشکل های مترقی سیاسی از مردم به احتمال زیاد همچون سال ۲۰۰۵، عامل مهمی در انحراف مسیر مبارزه مردم قرقیزستان و سوءاستفاده جریانهای سیاسی ارتجاعی خواهد گشت


دو همایش برای اتحاد

    طی اسفند ماه سال 88 دو کنفرانس و سمینار مشترک توسط احزاب و سازمان های چپ کشورمان در هلند و سوئد برگزار گردید. تقریباً اکثر جریانات چپ کشورمان در مجموع این دو همایش حضور داشتند، ضمن آنکه در همایش شهر دلفت هلند، چند جریان سیاسی غیر چپ نیز حضور داشتند. ما این گرایش به اتحاد در بین نیروهای سیاسی را که پس از چندین دهه حاضر شده اند در کنار هم نشسته و روی مسائل کشورمان به بحث و تبادل نظر بپردازند، را به فال نیک گرفته، امیدواریم در آینده ای نزدیک اتحاد گسترده‍ی نیروهای چپ و دمکرات را شاهد باشیم.

*همایش نخست: درباره ی تحولات جاری
      روز ۲۲ اسفند ۱۳۸۸ در شهر گوتنبرگ سوئد کنفرانسی تحت عنوان از قیام تا قیام به دعوت سازمان اتحاد فدائیان کمونیست و با شرکت نمایندگان پنج حزب و سازمان چپ و کمونیست ایرانی ًحزب کمونیست ایران، اتحاد فدائیان کمونیست، سازمان فدائیان اقلیت، راه کارگر (کمیته مرکزی) و هسته اقلیتً به عنوان سخنرانان و شماری از فعالین سیاسی که به طور حضوری و یا از طریق پالتالک کنفرانس را دنبال می‌کردند، برگزار شد.
در بخش آغازین کنفرانس نمایندگان رهبری احزاب دعوت شده به بیان نظر خود در مورد موضوعات مورد بحث پرداخته و سپس حاضرین در کنفرانس چه به شکل حضوری و چه از طریق پالتالک به طرح سئوالات خود و اظهار نظر پیرامون مواضع اعلام شده پرداختند و با سخنرانان به بحث نشستند.

*همایش دوم: چشم انداز جنبش سبز، و دیدگاه ما
    بیست و سوم اسفند ماه سال گذشته سمیناری تحت عنوان ًسمینار پیرامون چشم انداز جنبش سبز، و دیدگاه ماً به ابتکار کمیته هماهنگی احزاب و سازمانها و تشکّل‌های ایرانی در هلند،‌ با شرکت شش حزب سیاسی ًسازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، حزب دمکرات کردستان ایران، سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت، جبهه ملی‌ ایران، حزب توده ایران و حزب کومله کردستان ایرانً کمیته ندا و چند دانشجوی فعال سیاسی‌ در شهر دلفت هلند برگزار شد. در این سمینار علاوه بر بررسی‌ دیدگاه گروه های شرکت کننده در مورد جنبش سبز، مباحثی جدی نیز در مورد ضرورت اتحاد احزاب و گروههای سیاسی و دیدگاه شرکت کنندگان در این مورد مطرح شد.
نمایندگان احزاب و گروه‌های مختلف با دیدگاههایی بعضاً کاملاً متفاوت این آمادگی را نشان دادند که نگران و علاقمند مبارزات مردم کشورمان بوده، و بر خلاف گذشته تکیه و تأکید خود را نه‌ بر وجوه اختلاف، بلکه بر مواردی که می توانند پایه‌های یک اتحاد اصولی برای وحدت عمل در راه رسیدن به هدف مشترک و مبارزه با دشمن مشترک متمرکز کنند، قرار داده.


حرکت سرخ پوشان تایلندی برای تغییر

    از اواخر اسفند ماه 88 با سرازیر شدن سرخ پوشان تایلندی به خیابانها، دولت دست راستی و مورد حمایت ارتش، بازار و دربار برای استعفاء و برکناری نخست وزیر ”آبهیسیت وجاجیوا“ و انحلال پارلمان تحت فشار قرار گرفته است. سرکوب گسترده ی سرخ پوشان در روز سه شنبه 6 آوریل که منجر به کشته شدن حداقل 18 تن و زخمی شدن ده ها تن دیگر گردید، در تاریخ این کشور بعد از ناآرامی های سال 1992 که منجر به سرنگونی حکومت نظامی شد، بی سابقه بوده است.
      طرفداران ”تاکسین شیناواترا“ نخست وزیر اسبق تایلند که خود با تظاهرات خیابانی مخالفان زردپوش که از حمایت ارتش و پادشاه در سال 2006 برخوردار بودند، مجبور به استعفاء و سپس تبعید از کشور شد، به همراه اپوزیسیون چپ تایلند، در طی روزهای اخیر با تسخیر خیابان ها و میدان های اصلی بانکوک نشان داده اند که برای رسیدن به اهداف خود در نظر دارند مصممانه به اعتراضات خویش ادامه دهند. تصمیم مخالفان برای ادامه ی تظاهرات خیابانی پس از سرکوب خونین 6 آوریل و همچنین بروز نشانه های عدم همراهی ارتش با دولت، می تواند آخرین مقاومت های دولت دست راستی وجاجیوا را در طی روزها یا هفته های آینده در هم بشکند. بسیار بعید می نماید که بعد از کشتار خونین 6 آوریل و گسست در ساخت حاکم، مخالفین به مصالحه با نخست وزیر تن بدهند.


گاه شمار زندگانی کارل مارکس
بمناسبت 191مین سالروز تولد دانشمند بزرگ کارگران و زحمتکشان


5 مه 1818 تولد مارکس در شهر ًتریرً آلمان. مارکس دومین فرزند از هشت فرزند خانواده بود. پدرش (هاینریش مارکس) مردی آزادی خواه و آزاداندیش بود. و به کار وکالت دادگستری اشتغال داشت. مادرش (هنریتیا) زنی عامی بود خانواده‍ی مارکس در سال 1816 دیانت یهودی خود را ترک گفته و به مذهب پروتستان گرویده بودند.
1830 الی 1835 تحصیل در دبیرستان فریدریش ویلهلم و آشکار شدن هوشمندی مارکس.
1835 ورود به دانشگاه بُُن برای تحصیل در رشته حقوق
1836 اخراج مارکس ازدانشگاه بُُن
1836 انتقال مارکس به دانشگاه برلین و تحصیل در رشته حقوق، فلسفه و تاریخ
1841 در این دانشگاه آشنایی مارکس با گروه هگلی های جوان، اخذ درجه دکترا در رشته فلسفه از دانشگاه یِِنا با نگارش پایان نامه ای تحت عنوان ًتفاوت فلسفه طبیعی در نزد ذیمقراطیس و اپیکورً. مارکس در این پایان نامه، از مادی گری اپیکور جانبداری کرد.
1843 ازدواج باعشق دوران کودکی خود (ینی فون وستفالن) در 13 ژوئن 1843،به این ترتیب مارکس شوهرخواهر فریدریش فون وستفالن (وزیر کشور پروس در کابینه محافظه کار ًمانتوفلًشد، آن هم درست در بحبوحه ی دوره حکومت ارتجاعی آلمان. 1850- 1858تعطیلی روزنامه راینیش زایتونگ به علت مقالات انتقادی مارکس از رژیم روسیه تزاری و مهاجرت به پاریس. مارکس در مدت اقامتش در پاریس، به مطالعه آثار سوسیالیست های تخیلی پرداخت و با شخصیت های معروفی نظیر ًهاینریش هاینهً، ًپرودونً و ًباکونینً آشنا شد، سردبیری نشریه ًچاربوشرً، انتشار سالنامه های آلمان و فرانسه.
1844 آشنایی بافردریش انگلس درپاریس، این آشنایی به یک دوستی مادام العمر انجامید و نقش بزرگی را در تاریخ مارکسیسم ایفا کرد.
1845 اخراج مارکس از فرانسه به تقاضای دولت پروس به علت انتقادات رژیم روسیه تزاری، مارکس به بروکسل نقل مکان کرد.
1847 مارکس در بروکسل با ًانجمن آموزش کارگران آلمانً آشنا شد. با ًجبهه درستکارانً در فرانسه ارتباط برقرار کرد و به جبهه مزبور پیوست. تغییرنام این جبهه به ًجبهه‍ی کمونیستهاً، برگزاری گنگره دوم ًجبهه کمونیستً در لندن با حضور مارکس و انگلس، تهیه برنامه این جبهه تحت عنوان ًبیانیه کمونیستً در دسامبر 1847
فوریه 1848 انتشار ًبیانیه کمونیستً در بحبوحه انقلاب 1848فرانسه، پیام مارکس به حکومت فرانسه (پس از سقوط لویی فلیپ)، برپایی قیام های مردمی و ملی در آلمان، اتریش، مجارستان و ایتالیا.
مارس 1848 اخراج مارکس از بروکسل به جرم توزیع اسلحه میان کارگران، سفر مارکس به آلمان (برای برپایی قیام در آلمان)، تسلط مارکس بر شاخه آلمانی ًجبهه کمونیست هاً و سپس منحل کردن آن، دایرکردن روزنامه ًنوی رانیش زایتونگً
ژوئن 1848 قیام کارگران پاریس در 18 ژوئن 1848 (این قیام توسط نیروهای دولتی سرکوب شد)
1849 اخراج مارکس از آلمان به علت فعالیت های انقلابی و اقامت کوتاه در فرانسه و سپس نقل مکان به لندن
1851 نگارش مقالاتی برای روزنامه آمریکایی نیویورک تریبیون (این روزنامه گرایشی سوسیالیستی داشت)
1852 دریافت جواز استفاده از کتابخانه موزه بریتانیا
1855 مرگ ادگار تنها پسر مارکس در اثر فقر و تنگدستی
1862 قطع رابطه با فردیناند لاسال به علت همکاری وی با بیسمارک، پایان همکاری با روزنامه نیویورک تریبیون به دلیل مشکلات مالی این روزنامه – فقر شدید مارکس
1863 مرگ مادر مارکس و باقی گذاردن ارثیه
1864 تشکیل اتحادیه‍ی بین المللی کارگران - بین الملل اول- درلندن، نقش فعال مارکس در این بین الملل به صورت تهیه نطق افتتاحیه و اساسنامه‍ی آن. مارکس عملآ ریاست سازمان بین الملل اول را به عهده داشت.
1867 اخراج هواداران پرودون از بین الملل اول - درکنگره سوم که در شهر لوزان سوئیس برگزارشد- توجه مارکس به کمون روستایی در روسیه و تحقیقات او در مورد اوضاع روسیه.
1869 درگیری با باکونین در کنگره پنجم بین الملل اول- که درشهر ًبالً سوئیس برگزار می شد- و پیروزی باکونین.
1870 اعلام جمهوری سوم فرانسه در 4 سپتامبر 1870 (پس ازسقوط حکومت ناپلئون سوم )
1871 قیام کمون پاریس از 28 مارس 1871 به مدت دو ماه در حالی که مارکس جریان این قیام را از لندن دنبال می کرد.
1872 برگزاری کنگره هفتم بین الملل اول در شهر لاهه و تصمیم کنگره مبنی بر انتقال مقر آن از لندن به نیویورک و نیز اخراج هواداران باکونین ازبین الملل اول.
1875 مخالفت مارکس با ادغام حزب سوسیال دمکرات آلمان با بقایای پیروان لاسال.
1876 انتشار جلد اول سرمایه، مارکس در این کتاب ضمن تشریح قوانین شیوه تولید سرمایه داری، ارزش اضافی را بعنوان شکل استثمار و راز نهفته نظام سرمایه داری کشف و برملا ساخت.
1881 مرگ همسر مارکس در اثر سرطان
1882 سفر مارکس به فرانسه، سوئیس و الجزیره
1883 زمین گیر شدن مارکس، مارکس در 14 مارس درحالی که سرگرم نگارش جلدسوم کتاب ًسرمایهً بود، در اثر سکته مغزی در گذشت. جنازه‍ی او را در قبرستان ًهای گیتً لندن دفن کردند و انگلس نیز خطابه ای در تجلیل از خدمات مارکس ایراد کرد. سالهای پایانی عمر مارکس در لندن بخاطر ارثیه ی مادری و کمک های مالی انگلس همراه با آرامش خاطر و رفاه مالی بود. وی اوقات فراغت خود را صرف مطالعه و ملاقات با سوسیالیست هایی می کرد که از گوشه و کنار اروپا به دیدار او می آمدند. از کارل مارکس سه دختر باقی ماند، دو دختر او با دو سوسیالیست فرانسوی به نام پُل لافارک و شارل لونگه ازدواج کردند.


به یاد محمدعلی افراشته، شاعر زحمتکشان

    16 اردیبهشت ماه، یادآور سالروز درگذشت، شاعر طنزپرداز نامی زحمتکشان میهن مان است. زنده یاد رفیق محمدعلی افراشته در 16 اردیبهشت ماه 1271 شمسی در ًباز قلعهً در حومه‍ی ًرشتً زاده شد.
    رفیق افراشته یکی از فعالین صدیق حزب توده در آن مقطع بود که در عرصه‍ی مبارزاتی همه‍ی نیروی ادبی خود را صادقانه در خدمت محرومان قرار داد. اشعار طنز آلود و به ویژه در سالهای مبارزه ضدامپریالیستی ملت ایران به خاطر ملّی کردن صنعت نفت و علیه غارتگری های ارتجاع داخلی و خارجی، که در هفته نامه ًچلنگرً چاپ می شد، دهان به دهان می گشت. اشعار تند و انتقادی سیاسی او سلاح تبلیغاتی بُرایی بود در دست طبقه‍ی کارگر، زحمتکشان و توده های مبارزه زن و مرد و جوانان و دانشجویان. رفیق افراشته مطالب اجتماعی و سیاسی را غالباً بصورت مکالمه افراد عادی در می آورد و به همین دلیل آثار او برای مردم به ویژه زحمتکشان و محرومان قابل فهم بود. رفیق افراشته اشعار و آثار منثور بسیاری از خود بجای گذاشته که بی گمان هر یک خود شاهکاری در ادبیات مردمی قلمداد می شوند. آثار مهم و ارزنده‍ی او عبارتند از چهل داستان، مجموعه‍ی اشعار فارسی و گیلکی، نمایشنامه ها، تعزیه ها، سفرنامه ها و روزنامه چلنگر
    زنده یاد رفیق محمدعلی افراشته، پس از کودتای شوم 28 مرداد 1332، مجبور به مهاجرت از میهن شد و در صوفیه پایتخت بلغارستان سُکنی گزید. او سرانجام در 51 سال پیش به تاریخ 1338 در سن 67 سالگی پس از سالها مبارزه در راه آزادی و عدالت چشم از جهان فروبست


رویدادهای ایران و جهان

از زندان های ایران بازدید کنید!
نامه ی زندانیان سیاسی به بان کی مون

      جمعی از زندانیان سیاسی بند ٣۵۰ با ارسال نامه ای برای دبیرکل سازمان ملل از وی خواسته اند که در جریان سفر خود به ایران از بازداشتگاههای سیاسی و امنیتی و بند ٣۵۰ زندان اوین بازدید نموده و بصورت خصوصی با محکومان و زندانیان ملاقات و گفتگو کند. این نامه به نمایندگی از جمعی از زندانیان سیاسی بند ٣۵۰ اوین به امضای عیسی سحرخیز منتشر شده است.
قصاص برای سه نفر از متهمان کهریزک
    دادگاه متهمان کهریزک در آستانه صدور حکم قرار دارد و حکم قصاص سه نفر از متهمان این پرونده قطعی شده است.
به گزارش سایت فردا دو نفر از محکوم شدگان به قصاص از افسران نیروی انتظامی هستند. در این گزارش از نفر سوم به عنوان ”یک نفر دیگر از اراذل و اوباشی است که از قبل در کهریزگ بازداشت بوده است“نام برده شده است.
در بازداشتگاه کهریزک جنایت های تکان دهنده ای علیه معترضین به نتایج انتخابات صورت گرفت و چندین نفر در این بازداشتگاه کشته شدند. یکی از کشته شدن محسن روح الامینی فرزند یکی از مقامات حکومتی بود.
جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب غیرقانونی می شوند
    کمسیون ماده ی ده احزاب تفاضای انحلال دو حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را به دادسرا داده است. بر اساس اخبار منتشر شده در سایت های خبری، کمیسیون ماده ۱۰ احزاب در ایران با ارسال نامه ای به دادسرای عمومی و انقلاب تهران خواهان انحلال دو حزب اصلاح طلب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شده است.

کروبی: در سالروز انتخابات تظاهرات خواهیم کرد

    مهدی کروبی در مصاحبه‌ای با هفته نامه آلمانی اشپیگل گفته است که برای سالروز انتخابات تقاضای صدور مجوز برای راهپیمائی کرده‌ایم. وی در این مصاحبه افزود: هرچند آرامش بازگشته‌ است، اما جامعه فقط منتظر یک جرقه است.

بیکاری بزرگترین چالش ایران در سال 89

    بانک جهانی بزرگترین چالش اقتصاد ایران در سال جاری را در نرخ بالای بیکاران می داند. بر اساس گزارش های منتشر شده بیش از 3 میلیون بیکار در کشور وجود دارند و هر ساله 800 هزار نفر به اردوی بیکاران اضافه می شود. این در حالی است که رژیم ایران هیچ استراتژی خاصی برای مهار و رفع این بحران ندارد. بنابه اظهارات احمدی نژاد رئیس جمهور اسلامی، در سه سال آینده نرخ بیکاری به کمتر از 5% کاهش خواهد یافت. این در حالی است که بنابه گزارش مرکز آمار ایران در پائیز سا ل 88 نرخ بیکاری 3/11% بوده که 45% این بیکاران، فارغ التحصیلان آموزش عالی هستند و بخش اعظم آنان را هم زنان تشکیل می دهند.

رشد 50 درصدی اخراج کارگران

    حسن صادقی معاون خانه‍ی کارگر اعلام کرد: اخراج ها در تعطیلات نوروز سال جاری نسبت به سال 88 در استان تهران از رشد 49 درصدی و در سطح کشور بیش از 50 درصد بوده است. وی اضافه نمود؛ اگر تعداد افرادی که به اداره‍ی کار مراجعه نمی کنند را هم به این آمار اضافه نمائیم، اخراج ها از رشد 70 درصدی برخوردار بوده است.
بیمه ی زنان خانه دار
      طرح بیمه ی زنان خانه دار که بیشتر از یک سال است که از سوی وزارت رفاه ارائه شده، هنوز به تصویب نرسیده و در حد یک پیشنهاد باقی مانده است. براساس این طرح زنان خانه دار بطور جداگانه تحت پوشش بیمه های تأمین اجتماعی خواهند بود. در صورتیکه این طرح تصویب شود سهم دولت از بابت حق بیمه‍ی زنان خانه دار 27/20% افزایش یافته و سهم زنان بیمه شده به 7% کاهش خواهد یافت.

نتیجه حاکمیت جهانی سرمایه داری
روزانه ۶۳۰۰ کارگر جان خود را از دست می دهند

”خوان سوماویا“، مدیر سازمان بین‌المللی کار (ILO) طی پیامی به مناسبت روز جهانی ایمنی و سلامت در محیط کار اعلام کرد: اکنون زمان آن است که تلاش هماهنگی برای تضمین امنیت و سلامت در محیط‌های کاری به‌عنوان هدفی مشترک برای استراتژی‌های قدرتمند، پایدار و متوازن انجام شود.
به گزارش ایلنا به نقل از پایگاه اینترنتی سازمان بین‌المللی کار، هر روز حدود شش هزار و ٣۰۰ تن در اثر بیمار‌ها یا صدمات ناشی از کار جان خود را از دست می‌دهند که این رقم طی یک سال به دو میلیون و ٣۰۰ هزار تن می‌رسد. همچنین تعداد حوداث شغلی طی یک سال به ٣٣۷ میلیون مورد می‌رسد که اکثر آنها به غیبت از کار منجر می‌شود.

اعتصاب گسترده کارگران ترکیه

    با فروخته شدن شرکت دخانیات دولتی ترکیه ”تِکل“به شرکت انگلیسی آمریکایی ”تاباکو“(بات) در اوایل سال ۲۰۰۸ صاحبان شرکت جدید آنگلیسی - آمریکائی در دسامبر سال ۲۰۰۹ حدود ۱۰ هزار کارگر را اخراج کرد، تا بجای آنها کارگرانی را با دستمزد کمتر و حداقل حقوق استخدام نمایند. در برابر این اقدام ضدانسانی، کارگران نیز ساکت ننشسته و دست به اعتصاب زدند. کارگران ”شرکت دخانیات تِکل“از پانزدهم دسامبر سال گذشته مبارزه سرسختانه ای را علیه اخراج های شدید کارفرمایان جدید انگلیسی- آمریکائی خود آغاز کرده اند. این مبارزه در سطح ترکیه به یک چالش بزرگ کارگری با دولت حاکم مبدل شده است. از نکات بارز این حرکت حضور گسترده‍ی زنان کارگر در راس تظاهرات و اقدامات اعتراضی کارگران است که به طور وحشیانه ای توسط پلیس ترکیه مورد ضرب و شتم قرار می گیرند.
      اول ماه مه در راه است و کارگران ترکیه تدارک برگزاری مراسم روزجهانی کارگر را آغازکرده اند. پلیس ترکیه نیزاز هم اکنون وارد مرحله ی آماده باش شده است. دولت اردکان که مامور اجرای سیاست اقتصادی نئولیبرال و تشدید خصوصی سازی در ترکیه است و مدام از پروسه ی دمکراتیزه کردن ترکیه سخن می گوید در عمل به کارگران چماق نشان می دهد در حالی که فضا را برای سرمایه گزاران باز می کند.
    ترکیه امسال شاهد حملات وحشیانه ی پلیس به کارگران است. علت اصلی ادامه مقاومت ”کارگران تِکل“است که از پانزدهم ماه دسامبر ۲۰۰۹ مبارزه ای کم نظیر را آغاز کرده و به همبستگی سراسری کارگران ترکیه و همچنین همبستگی بین المللی را موجب شده اند. فرماندار آنکارا قصد کارگران شرکت انحصاری دولتی تولید سیگار و الکل تِکل برای برگزاری آکسیون در اول آوریل را بدلیل امنیتی ممنوع کرد و نخست وزیرترکیه این اعتراضات را غیرقانونی خواند. بدین ترتیب هزاران مامور پلیس با خودروهای زرهی به انحاء مختلف مانع ورود کارگرانی شدند که از سراسر ترکیه قصد ورود به آنکارا داشتند و در تمام روز کارگرانی که بنحوی وارد شهر شده و خودشان را به دفتر سندیکا رسانده بودند هدف هجوم وحشیانه پلیس قرار داشتند. پلیس با گاز اشک آور، باتوم و آبپاش های پرفشار کارگران تِکل را مورد هجوم وحشیانه قرار داد. همچنین گروه های همبستگی دیگر منجمله فعالین ”سندیکای کسک“که قصد پیوستن به آکسیون کارگران را داشتند مورد هجوم پلیس قرار گرفتند.
    یک روز قبل دسته های ضد ترور پلیس ۲۰ نفر از فعالین ”گروه پلاتفرم مستقل طبقه ی انقلابی“که فعالانه از کارگران تِکل حمایت می کردند را در شهرهای آنکارا، ازمیر، بورسا و سامسون دستگیر نمود. در ماه مارس نیز تعداد زیادی محصلین یک مدرسه ی عالی در استانبول بخاطرهمبستگی شان با کارگران تِکل اخطار گرفتند و یکی از فعالین سندیکایی بدلیل شرکت او در تحصن همبستگی ازعضویت در شورای علمی دولتی اخراج شد.
کمیته همبستگی با کارگران تِکل در برلین روزشنبه ۴ آوریل در آکسیون اعتراضی خود یکبار دیگر تاکید کرد که سیاست ضد کارگری دولت ترکیه محکوم است و بدون آزادی بی قید و شرط تشکل وآزادی بی قید و شرط بیان و آزادی کلیه زندانیان سیاسی نمی تواند هیچ سخنی مبنی بر روند دمکراتیزه شدن ترکیه در میان باشد. طبیعی است متحدین ترکیه در اروپا ی مشترک نیز از هم اکنون چشم طمع خود را به نیروی کار ارزان در ترکیه دوخته و در سرکوب جنبش کارگری با دولت ترکیه همداستانند. از این رو همبستگی کلیه نیروهای کارگری و انقلابی در سطح جهان می تواند کمکی موثر در حمایت از کارگران تکل باشد. تا اینکه کارگران ترکیه و به ویژه کارگران تِکل تنها نمانند.


جنبش کارگری در سالی که گذشت
نیم نگاهی به اعتراضات کارگری درسال 88


    سال 88، سالی پر تنش و آکنده از بیم و امید، برای جامعه کارگری کشورمان بود. جنبش کارگری ایران طی شش ماهه اول سال یکی از بحرانی ترین و حساس ترین مقاطع حیات سیاسی و اجتماعی خویش را از سرگذراند. دهها کارگر بدلیل سختی کار، غیر بهداشتی بودن محیط های کاری، حوادث ناشی از عدم کاربست موارد ایمنی و یا در پی اعتراضات کارگری جان خود را از دست دادند، و هزاران کارگر – 4426 نفر- نیز بدلایل یاد شده طی همان مدت دچار حادثه گردیدند. در سال گذشته همچنین تعداد زیادی از کارگران بخاطر فعالیت های صنفی به دادگاه ها احضار، بازجویی، شکنجه و زندانی شدند. اصلاحاتی که توسط دولت احمدی نژاد در مورد قانون کار اعمال گردید، وسیع ترین اعتراضات کارگری را موجب گشت.
    سال گذشته پروژه های گوناگونی در راستای طرح تحول اقتصادی و غیره ... برای برون رفت دولت از شکست اصلاح طرح ساختاری صنایع، در دستورکار مشاورین اقتصادی دولت و کارفرمایان قرار گرفت، که تمامی آنها تنها بدلیل آنکه صرفاً برای ارضای منافع سرمایه داران، باندهای نظامی حاکم و نوکیسه گان وابسته به حکومت طراحی شده بود نتوانست علیرغم درآمدهای نجومی نفتی که در سی سال گذشته بی سابقه بوده است، اندکی از بحران اقتصادی موجود بکاهد. سیاست های اقتصادی بکاربسته شده، کپی تراژیک سیاست های نئولیبرالی خواسته شده WTO و برنامه های تعدیل ساختاری صندوق بین المللی پول بوده است. سیاست هایی که دولت نهم در طی حیات خود برای تصویب آن به شدت تلاش کرد، و با وجود عدم تصویب آن در مجلس هشتم تا جائی که می توانست با آزادسازی قیمت ها و حذف سوبسیدها در آن راستا گام برداشت. ”لایحه هدفمندسازی یارانه ها“ آخرین تیر ترکش جمهوری اسلامی بود که بر قلب کارگران و زحمتکشان شلیک گردید. لایحه ای که توسط احمدی نژاد به مجلس برده شد و با تهدید و تطمیع و در یک زد و بند آشکار کلیات آن را به تصویب رساند.
      اعتراضات گسترده‍ی سیاسی که در پی تقلب آشکار باند خامنه ای – احمدی نژاد، در انتخابات ریاست جمهوری دوره‍ی دهم، کشور را فرا گرفت، بشکل چشم گیری اعتراضات و حرکت های کارگری را تحت الشعاع قرار داد. متأسفانه جنبش اعتراضی، بخصوص گردانندگان جنبش سبز، بعنوان بخشی از جنبش اجتماعی و اعتراضی کشورمان که در این مقطع وجه بارزی یافته بود، نتوانستند جنبش کارگری را با خود همراه سازند. در سرمقاله‍ی این شماره کار داخل کشور به دلایل و عوامل این کاستی پرداخته ایم.

از اهم رویدادهایی کارگری در سال گذشته می توان به موارد زیر اشاره نمود:   

*بازداشت گسترده‍ی شرکت کنندگان در تجمعات روزجهانی کارگر
    روز جهانی کارگر 88 بیش از 200 نفر در تهران بازداشت شدند. 150 نفر از آنان را در پارک لاله و حدود 60 نفر را هم در منطقه نعمت آباد تهران بازداشت کردند. شمار بسیاری از بازداشت شدگان از اعضای تشکل های کارگری و فعالان حقوق زنان بودند. از جمله بازداشت شدگان می توان جعفر عظیم زاده، منصور غیبی، علیرضاثقفی، جلوه جواهری، امیریعقوب علی، کاوه مظفری و ... را نام برد که با اتهاماتی واهی دستگیرشدند.
*اعتراض کارگران ایران خودرو نسبت به کشتار مردم معترض
    کارگران ایران خودرو در سال 88 با صدور اطلاعیه ای ضمن گرامیداشت یاد جانباختگان اعتراضات اخیر، اعلام کردند آنان این جنایات را فراموش نخواهندکرد. در بخشی از این اطلاعیه آمده است ”دوستان کارگر و همکاران گرامی، طی روزهای اخیر با یورش وحشیانه نیروهای حامی سرمایه داران دهها نفر از هم میهنان مان زخمی و کشته شدند. دولت احمدی نژاد یک بار دیگر ثابت کرد که فقط با تکیه برسرکوب و فریب و دروغ بر سرکار مانده است. ما کارگران ایران خودرو ضمن محکوم کردن این حملات وحشیانه، یاد جانباختگان راه آزادی و زحمتکشان را گرامی می داریم و درود خود را به آنان و خانواده آنان و تمام آزادی خواهان تقدیم می داریم.“
*همبستگی جهانی اتحادیه های کارگری با کارگران ایران
      چهاراتحایه بزرگ بین المللی ITF-ITUC-IUF-EI) ) روز 26 ژوئن، پنجم تیرماه را به عنوان روز حمایت جهانی ازحقوق پایه ای کارگران ایران و مبارزات آنان اعلام کردند، در این روز اعضای این اتحادیه ها در سراسر جهان اقدام به حمایت عملی از مبارزات کارگران ایران نمودند. این همبستگی جهانی با کارگران ایران، اقدامی تاریخی و جهانی در حمایت از کارگران کشورمان برای برای دستیابی به حقوق انسانی و صنفی شان بشمار می رود. بی تردید این اقدام نقشی تاریخی در پیشبرد مبارزات کارگران ایران ایفاء خواهد نمود. از سویی دیگر اتحاد و همبستگی جهانی طبقه کارکر را عمق و دامنه‍ی بیشتری خواهد بخشید.

زنده باد همبستگی جهانی طبقه کارگر
*اعتصاب کارگران اداره مخابرات سنندج

      کارگران اداره مخابرات بخش فردوسی شهر سنندج واحد انشعابات، روز اول تیرماه سال 88 در محوطه آن اداره دست به اعتصاب زدند. این اعتصاب بدنبال اعلام شرکت مخابرات مبنی بر اخراج 52 تن از کارگران قراردادی آن شرکت که در اداره مخابرات بخش فردوسی شهر سنندج مشغول کار می باشند، برگزار گردید. شرکت مخابرات درپی اخراج آنان در نظر داشت به جای آنان کارگران جدیدی با دستمزد کمتر استخدام نماید. کارگران تهدید نمودنده بودند درصورت بی توجهی به مشکلاتشان در مقابل استانداری کردستان دست به تجمع خواهند زد.
*اخراج تمامی کارگران کارخانه تراکتورسازی کردستان
    کارخانه تراکتورسازی کردستان درصدد انتقال این کارخانه به شهر تبریز بود، که این امر موجب نگرانی تمامی کارگران گردید. کارفرمای کارخانه تراکتورسازی کردستان دلیل این امر را عدم پرداخت وام های بانکی و نبود بازار کافی جهت فروش تراکتورهای تولیدی این کارخانه اعلام نموده بود. لازم به ذکر است، کارفرمای کارخانه تراکتورسازی کردستان در راستای عملی کردن برنامه خود، 130 کارگر این کارخانه را اخراج و خراج 70 کارگر باقی مانده را هم در دستورکار خود داشت.
*احضار یک عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه به دادگاه
    ”رحیم بسحاق“ از اعضای هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه روز دوشنبه 8 تیرماه سال 88 طی احضاریه ای کتبی و به اتهام ایجاد اغتشاش در کارخانه و تبلیغ علیه نظام به شعبه دو بازپرسی دادسرای شهرستان شوش احضار نمود.
*اعتصاب کارگران کوره پزخانه های وایقان شبستر
      چهار هزار کارگر کوره پزخانه های وایقان از توابع شهرستان شبستر برای افزایش دستمزدشان به اعتصاب 143 روزه ای دست زدند. دهها تن از کارگران اعتصاب کننده مقابل فرمانداری شبستر تجمع اعتراضی برگزار کردند. کارگران در اعتراض خود خواهان افزایش مبلغ تولید آجر به میزان 12 تومان و پاسخگویی مسئولان به سایر مطالبات خود شدند، که با اعتراضات مداوم و پی گیر موفق شدند به خواستهای خود دست یابند.
*تجمع اعتراضی کارگران کارخانه شیشه مینا درتهران
    کارگران کارخانه شیشه مینای تهران روز یکشنبه 14تیرماه با هدف دستیابی به مطالباتشان دست به تجمع اعتراضی زدند.کارگران خواستارپرداخت دستمزدهای معوقه دو ماهه خود و توجه مسئولین مربوطه به مشکلاتشان شدند.
*اعتصاب کارگران هفت تپه در اعتراض به کار در شرایط بد آب و هوایی
    چهاردهم تیرماه کارگران هفت تپه در اعتراض به ادامه کار در شرایط بد آب و هوایی اعتصاب نمودند. کارگران معترض با تجمع در مقابل درب این کارخانه خواستار تعطیلی کار تا هنگام مساعد شدن آب و هوای منطقه شدند. گفتنی است میزان غلظت گرد و غبار معلق در هوا که تمامی شهرهای خوزستان را در برگرفته بود بیش از پانزده درصد حد مجاز برآورد می گردید. بطوریکه شعاع دید تا کمتر از 60 متر کاهش یافته بود و سلامت کارگران را به هنگام کار در هوای آزاد بطور جدی تهدید می کرد.
*اخراج های گسترده در کارخانه چینی کرد
سالی که گذشت سال اخراج پی در پی کارگران کارخانه چینی کرد بود. در فاصله میان شروع پائیز تا آخر بهمن حدود 400 کارگر کار خویش را از دست دادند. آخرین بیکارسازی ها در روز 28 اسفند روی داد. در این روز 200 کارگر دیگر به جرگه بیکاران پیوستند و به این ترتیب شمار کل بیکارشدگان شرکت در طول 5 ماه از مرز 600 نفر گذشت.
*اعتصاب کارگران پتروشیمی پلی اتلین سنگین کرمانشاه
    روز 24 تیرماه، درپی صدور اطلاعیه ای از سوی یکی از پیمانکاران پتروشیمی پلی اتیلن سنگین کرمانشاه- شرکت سازه- مبنی بر اعلام کار اجباری در روزهای جمعه، کارگران این شرکت که بالغ بر230 نفر می شدند، با خودداری از پوشیدن لباس های کار و با تجمع در برابر دفتر شرکت سازه به این تصمیم اعتراض کرده و اعلام نمودند، ”تا لغو کار اجباری در روزهای جمعه، بر سر کار حاضر نخواهند شد.“ ساعاتی پس از این اقدام سرپرست کارگاه با آمدن به جمع کارگران خبر لغو این تصمیم را به آنان اعلام نمود. پیش از این نیز در سال گذشته تلاش هایی به منظور کار اجباری در روز جمعه به صورت یک در میان و بدون در نظر گرفتن فوق العاده دستمزد برای روزهای تعطیل از سوی کارفرماها به عمل آمده بود که با اعتراض کارگران به شکست انجامیده بود.
*اعتراض کارگران انتشارات امیرکبیربه خواستهای خود
    کارگران اخراجی انتشارات امیرکبیر در 22 تیرماه، بدلیل پرداخت نشدن مطالبات معوقه خود مقابل سازمان تبلیغات اسلامی در میدان فلسطین تجمع کردند. دو سال پیش درپی تغییر مدیریت انتشارات امیرکبیر، شرکت ندا، عامل توزیع کتاب های این موسسه انتشاراتی منحل و تمامی 40 کارگر آن اخراج شدند، کارگران اخراجی که دارای 4 تا 15 سال سابقه کار در این شرکت بودند، از دو سال پیش تاکنون برای دریافت مطالبات خود بارها به موسسه انتشارات امیرکبیر مراجعه کرده و تمامی این مراجعات تا کنون بی نتیجه بوده است. یکی ازتجمع کنندگان با بیان اینکه هرچند هیئت های تشخیص و حل اختلاف اداره کار به نفع کارگران رآی داده و کارفرما را ملزم به پراخت مطالبات معوقه آنان کرده است، بااین حال دادگاه فقط دستور توقیف اموال مسئولان سابق این موسسه انتشاراتی را داده است، در حالی که مسئولان فعلی این شرکت نیز در ماجرا مسئول هستند.
*تجمع کارگران کارخانه ریسندگی پرریس درمقابل اداره کارسنندج
    کارگران ریسندگی پر ریس در اعتراض به رای هیئت تشخیص در مقابل اداره کار سنندج دست به تجمع اعتراضی زدند. سال گذشته براساس رای دیوان عدالت اداری کارفرما موظف شد تا کارگران این کارخانه را بصورت استخدام دائم بر سر کار باز گرداند. اما پس از ماهها مقاومت و عدم اجرای حکم صادره ازدیوان عدالت اداری از سوی کارفرما، ایشان به شیوه های مختلف قصد دور زدن قانون و عدم اجرای حکم مذبور را کرده و در آخرین اقدام مسئله را به هیئت تشخیص ارجاع داده و این هیئت نیز در اقدامی تعجب برانگیز به صدور رای خلاف رای دیوان عدالت اداری اقدام نمود. پس از آن کارگران خواهان لغو این رأی غیرقانونی و بازگشت به کار خود با شرایط استخدام دائم شدند.
*لغواحکام اخراج فعالین کارگری سندیکای شرکت واحداتوبوسرانی تهران وحومه
    سندیکای شرکت واحد و اتوبوسرانی تهران و حومه با صدور بیانیه ای خبر لغو احکام اخراج کلیه فعالین کارگری این سندیکا رااعلام نمود. در بیانیه سندیکای شرکت واحد آمده است، ”درتاریخ 21 تیرماه سال 88 هیئت دیوان عدالت اداری با اکثریت قاطع، کلیه احکام اخراج کارگران سندیکا را لغو کرده و پرونده های این کارگران راجهت رسیدگی مجدد به هیئت هم عرض حل اختلاف در اداره کار ارسال نموده است .
    لازم به ذکراست درپی صدورحکم اخراج فعالین کارگری سندیکای شرکت واحد بسیاری از فعالین و نهادهای کارگری داخلی و بین المللی ضمن برگزاری اعتراضات گسترده، به حمایت ازکارگران اخراجی شرکت واحد برخاسته و خواستار بازگشت به کار و آزادی رهبران بازداشت شده سندیکای شرکت واحد شده اند.
* تجمع کارگران کارخانه نساجی سیمین اصفهان روبروی استانداری اصفهان
      کارگران دلیل تجمع شان را عدم دریافت حقوق خود طی شش ماه گذشته اعلام کرده و عنوان کردند: ”مسئولان شرکت به هیچ عنوان در این زمینه پاسخگو نیستند. کارگران تجمع کننده معتقدند شرکت نساجی سیمین اصفهان برای پرداخت حقوق کارگران خود از استانداری اصفهان سه میلیارد تومان وام دریافت کرده است، ولی این پول را صرف این کار ننموده است.
*هزاران کارگر در معرض خطر بیکاری در ایران
      مطابق گزارش روزنامه اعتمادملی 150کارخانه و شرکت تولیدی بزرگ اراک درآستانه تعطیلی قراردارند. که این امر بیکاری هزاران کارگر را به دنبال خواهد داشت. براساس این گزارش شرکت پارس الکتریک، ایران مرینوس، آذرآب، واگن سازی پارس، ماشین سازی اراک، لاستیک البرز، کیان تایر، لاستیک دنا، پیام، جهان نما، ایران خودرو، صدای بوشهر، آرتاویل تایر، آزمایش، ایران پویا، ساسان، ایزالکو بزرگترین تولید کننده آلومینیوم در ایران، بانک های بزرگ دولتی و دهها شرکت بزرگ و کوچک ازجمله این موسسات هستند.
* راهپیمایی کارگران چینی البرز
    حدود دویست نفر از کارگران زن و مرد کارخانه چینی البرز، در اعتراض به عدم پرداخت هشت ماه حقوق شان، روز 13 آبان، از محل کارخانه تا فرمانداری شهر صنعتی البرز دست به راهپیمایی زدند و در مقابل فرمانداری به مدت یکساعت تجمع کردند. کارگران خواهان پرداخت فوری دستمزدهای معوقه خود بودند.
*تجمع کارگران مخابرات شیراز مقابل استانداری
      چهارم آبان ماه، کارگران شرکت کارخانجات مخابراتی راه دورشیراز، در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان، دست به گردهمایی اعتراضی در مقابل استانداری فارس زدند. این کارگران با فریاد شعار ”بخش خصوصی شدیم بیکار و بی پول شدیم“ و ”زندگی و معیشت حق مسلم ماست“، به روند واگذاری این شرکت به بخش خصوصی، عدم پرداخت دستمزدهای 9 ماهه معوقه و وضعیت نامناسب شغلی خود اعتراض نمودند.
*اعتصاب و تجمع کارگران شرکت ”ارزه گستر“ در ارومیه
    چهارم آبان ماه کارگران شرکت ”ارزه گستر“ ارومیه، در واکنش به عدم پرداخت دستمزدها و مطالبات معوقه 4 ماهه خود، دست به اعتراض زدند. طبق این گزارش، بیش از صد نفر از کارگران شرکت ”ارزه گستر“ که پروژه ساخت راه آهن قطعه چهارمراغه – مهاباد را در دست دارند ضمن دست کشیدن ازکار، اقدام به برپایی تجمع اعتراضی نمودند.
*اعتصاب کارگران نساجی مازندران
    بیش از سیصد نفر از کارگران کارخانه نساجی مازندران روز 14دی در اقدامی اعتراضی، به خاطر عدم پرداخت حقوق سه ماه خود، دست از کار کشیدند.
* تجمع اعتراضی کارگران کارخانه نوشابه سازی ساسان
    27 دی ماه، صدها تن از کارگران کارخانه نوشابه سازی ساسان در اعتراض به تداوم اخراج ها در مقابل درب اصلی این کارخانه تجمع اعتراضی برپا کردند. بیش از چهارصد کارگر، دلیل اصلی اعتراض خود را مخالفت شدید با ادامه موج اخراج ها دراین کارخانه اعلام نمودند.
*پیروزی کارگران لاستیک البرز
      در سال گذشته کارگران لاستیک البرز، در نتیجه اعتراضات پیگیر خود موفق شدند 9 تن از همکاران خراجی خود را به سرکار برگردانند. کارگران این کارخانه در اعتراض به اخراج نمایندگان خود و عدم پرداخت 2ماه دستمزدشان در سال 88 و عدم پرداخت 5ماه از دستمزدهای معوقه سال 87، عدم تمدید دفترچه های درمانی و عدم توجه کارفرمای کارخانه به مشکلات آنان، اقدام به برگزاری اعتصاب نمودند. که 10بهمن همان سال، کارفرمای کارخانه لاستیک البرز تحت فشار اعتصاب و اعتراض کارگران مجبور به موافقت با بازگشت به کار نمایندگان اخراجی آنان گردید.

    طی سی و یک سال حکومت جمهوری اسلامی، کارگران و زحمتکشان کشورمان شاهد بکارگیری انواع سیاست های ضدکارگری از جانب تمامی جناح های حاکم بوده است. هیچ یک از این جناح ها- اصول گرا، اصلاح طلب، بورکرات و لیبرال- نتوانستند حداقل خواست های کارگران برتابند. آنان در سرکوب کارگران و تشکل های کارگکری به اقتضای شرایط سیاسی جامعه از یکدیگر پیشی می گرفتند. اخراج ها، تعدیل نیرو، تعطیلی کارخانجات، عدم پرداخت دستمزدها، عدم افزایش حداقل دستمزدها متناسب با تورم سالیانه، سرکوب وحشیانه‍ی اعتراضات و اعتصابات کارگری، مخالفت با تشکل های کارگری مستقل و ممانعت از تشکیل آنها، تعقیب و بازداشت فعالین کارگری و نمایندگان کارگران و ... ازجمله‍ی مواردی است که به فراخور زمان و مکان از جانب تمامی جناح های حاکم در جمهوری اسلامی علیه کارگران بکاربسته شده است
با همه ضعف های جنبش کارگری در سال گذشته که اعمال سیاست های ضدکارگری بر آنها تحمیل شد ما را مطلع ساخت که در سال گذشته به علل عدم وجود تشکلهای کارگری، سرمایه داران در ایران یکه تاز میدان بودند و چنین سیاستی از طرف آنان وظایف ما را سنگین و در سال جدید کارگران ایران با چیره شدن بر این ضعف ها باید درجهت ایجاد تشکل ها اقدام کنند و فعالانه مبارزات خود را همگام با مردم در سال 89 پیش ببرند.
    با توجه به رشد اعتراضات کارگری در سالهای گذشته، و با مراجعه به آمارها و ارقام اقتصادی، و در نظر گرفتن بیکاری، گرانی، تورم و سطح پایین دستمزدها، انتظار می رود با اجرای طرح هدفمندسازی یارانه ها تنش های اجتماعی و سیاسی جامعه را در برگیرد. به سادگی می توان پیش بینی نمود که وضع اکثریت مردم ایران، به ویژه مزدبگیران، بیکاران و زحمتکشان، امسال نسبت به سال های گذشته بسیار وخیم تر خواهد شد. با افزایش قیمت ها سطح تقاضا بشدت کاهش و رکود اقتصادی گسترده تر خواهد شد. نتیجتاً شمار دیگری از صنایع را دچار بحران و کارگران بیشتری را بیکار خواهد نمود. طبقه‍ی کارگر ایران در صف مقدم آسیب دیدگان بکارگیری سیاست های تعدیل ساختاری قرار دارد. امید می رود با اتحاد و همبستگی طبقه‍ی کارگر و زحمتکشان ایران و نیروهای سیاسی حامی و طرفدار آنها، کارگران و زحمتکشان کشورمان نقشی ارزنده در مبارزات دمکراتیک و جنبش اعتراضی میهنمان ایفاء نمایند. نبود تشکل های مستقل کارگری بزرگترین مشکل کارگران در سازماندهی نیروهای خود در عرصه‍ی مبارزات طبقاتی و دموکراتیک کشورمان بشمار می آید، غلبه بر چنین نقیصه ای، محوری ترین و مهم ترین وظیفه کارگران پیشرو و نیروهای چپ کشورمان می باشد.

    اول ماه مه روز همبستگی بین المللی طبقه کارگر و روز اعتراض جهانی کارگران به فقر و فلاکت و نابرابری است. در این روز میلیونها کارگر در سراسر جهان دست از کار می کشند، خیابانها را به تسخیر خود در می آورند و با اعلام خشم و انزجار از مصائب بی شماری که نظام سرمایه داری بر بشریت تحمیل کرده است، رهائی از ستم و استثمار و بر پائی دنیائی بهتر را فریاد میزنند.
    طنین اعتراض به مشقات نظام سرمایه داری و برابری خواهی کارگران در اقصی نقاط جهان در حالی در روز اول ماه مه پهنه گیتی را در برمیگیرد که علاوه بر ممنوعیت برگزاری مراسم این روز در ایران، هم اکنون بسیاری از کارگران برگزار کننده مراسم اول ماه مه سال ٨٨ یا به زندان محکوم شده اند و یا در معرض صدور احکام سنگین قضائی قرار دارند و دهها تن از فعالین و رهبران کارگری به جرم برپائی تشکلهای کارگری و دفاع از حقوق انسانی شان در زندانها بسر میبرند.
    حمیل چنین ابعاد وحشتناکی از بی حقوقی اجتماعی بر کارگران ایران در شرایطی است که سیستم سرمایه داری ایران پس از گذشت سه دهه از انقلاب بهمن ۵۷، دستمزد کارگران را به یک چهارم مبلغ زیر خط فقر تقلیل داده و با عدم پرداخت بموقع این دستمزدها و اخراج و بیکار سازی توده های عظیمی از کارگران و رواج قراردادهای موقت و سفید امضا شرایط به غایت جهنمی را بر میلیون ها خانواده کارگری تحمیل کرده است و امروزه برای تضمین بیش از پیش سود آوری سرمایه با به تعطیلی کشاندن کارخانه ها و طرح قطع یارانه ها در صدد است تا آخرین لقمه ها برای زنده ماندن میلیونها خانواده کارگری را از سفره آنان به جیب صاحبان سرمایه سرازیر کند.
    اما همانگونه که ما کارگران ایران در انقلاب بهمن ۵۷ و سالهای اخیر نشان دادیم تاب تحمل اینهمه فلاکت و بی حقوقی را نخواهیم آورد و علیرغم زندان و سرکوب، پیشاپیش عموم مردم ایران در مقابل لگد مال شدن بدیهی ترین حقوق انسانی خود ایستادگی خواهیم کرد و اجازه نخواهیم داد بیش از این حق حیات و هستی ما را به تباهی بکشانند. ما تولید کنندگان اصلی تمامی ثروتها و تعمات موجود در جامعه هستیم و داشتن یک زندگی انسانی مطابق با بالاترین استانداردهای زندگی بشر امروز را حق مسلم خود و عموم توده های مردم ایران میدانیم.
    در این راستا ما ضمن اعتراض به وضعیت موجود که از روز جهانی کارگر سال گذشته به این سو کارگران و عموم توده های مردم ایران را بیش از پیش در معرض سرکوب و تحمیل بی حقوقی قرار داده است بر تحقق مطالبات زیر پای می فشاریم و خواهان تحقق فوری و بی قید شرط همه آنها هستیم:
۱- برپایی تشکل های مستقل از دولت و کارفرما، اعتصاب، اعتراض، راهپیمائی، تجمع و آزادی بیان حق مسلم ما است و این خواسته ها باید بدون قید و شرط به عنوان حقوق خدشه ناپذیر اجتماعی کارگران و عموم مردم ایران به رسمیت شناخته شوند،
۲- ما طرح قطع یارانه ها (هدفمند کردن یارانه ها) و حداقل دستمزد ٣۰٣ هزار تومانی را تحمیل مرگ تدریجی بر میلیون ها خانواده کارگری میدانیم و خواهان توقف فوری طرح قطع یارانه ها و افزایش حداقل دستمزدها به یک میلیون تومان هستیم،
٣- دستمزدهای معوقه کارگران باید فورا“ و بی هیچ عذر و بهانه ای پرداخت شود و عدم پرداخت آن بایستی به مثابه یک جرم قابل تعقیب قضائی تلقی گردد و خسارت ناشی از آن به کارگران پرداخت شود،
۴- اخراج و بیکارسازی کارگران به هر بهانه ای باید متوقف گردد و تمامی کسانی که بیکار شده و یا به سن اشتغال رسیده اند و آماده به کار هستند باید تا زمان اشتغال به کار از بیمه بیکاری متناسب با یک زندگی انسانی برخوردار شوند،
۵- ما خواهان محو قراردادهای موقت و سفید امضاء، تامین امنیت شغلی کارگران و تمامی مزد بگیران، رعایت بالاترین استانداردهای بهداشت و ایمنی کار و بر چیده شدن تمامی نهادهای دست ساز دولتی از محیط های کار هستیم،
۶- ما خواهان لغو مجازات اعدام و آزادی فوری و بی قید و شرط ابراهیم مددی، منصور اسالو، علی نجاتی و کلیه فعالین کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی و اعتراضی از زندان و توقف پیگردهای قضایی علیه آنان هستیم،
۷- ما ضمن محکوم کردن هرگونه تعرض به اعتراضات کارگری و اعتراضات مردمی، اعتراض به هرگونه بی حقوقی و ابراز عقیده را حق مسلم و خدشه ناپذیر کارگران و عموم مردم می دانیم،
٨- ما خواهان لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی هستیم،
۹- ما خواهان برخورداری تمامی بازنشستگان از یک زندگی مرفه و بدون دغدغه اقتصادی و رفع هرگونه تبعیض در پرداخت مستمری بازنشستگان و بهره مندی آنان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی هستیم،
۱۰- کار کودکان باید محو گردد و تمامی کودکان باید جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی والدین، نوع جنسیت و وابستگی های ملی و ن‍‍ژادی و مذهبی از امکانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی یکسان و رایگانی برخوردار شوند،
۱۱- ما بدینوسیله پشتیبانی خود را از تمامی جنبش های اجتماعی آزادی خواهانه اعلام می داریم و دستگیری، محاکمه و به زندان افکندن فعالین این جنبش ها را قویا“ محکوم می کنیم، ۱۲- ما ضمن اعلام حمایت قاطعانه از مطالبات معلمان، پرستاران و سایر اقشار زحمتکش جامعه، خود را متحد آنها می دانیم و خواهان تحقق فوری مطالبات آنان هستیم،
۱٣- ما بخشی از کارگران جهان هستیم و اخراج و تحمیل هرگونه تبعیض بر کارگران مهاجر افغانی و سایر ملیت ها را به هر بهانه ای محکوم می کنیم،
۱۴- ما ضمن قدردانی از تمامی حمایت های بین المللی از مبارزات کارگران در ایران و حمایت قاطعانه از اعتراضات و خواسته های کارگران در سراسر جهان خود را متحد آنان می دانیم و بیش از هر زمان دیگری بر همبستگی بین المللی کارگران برای رهایی از مشقات نظام سرمایه داری تاکید می کنیم،
۱۵- اول ماه مه باید تعطیل رسمی اعلام گردد و در تقویم رسمی کشور گنجانده شود و هر گونه ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز ملغی گردد.

زنده باد اول ماه مه
زنده باد همبستگی بین المللی کارگران
۱ مه ۲۰۱۰   ۱۱ اردیبهشت۱٣٨۹
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه
اتحادیه آزاد کارگران ایران
هیئت بازگشائی سندیکای فلز کار و مکانیک
هیئت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش
انجمن صنفی کارگران برق و فلز کار کرمانشاه
کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
انجمن دفاع از کارگران اخراجی و بیکار سقز
شورای زنان


یاد یاران یاد باد
35 مین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی
رفیق بیژن جزنی و یارانش گرامی باد


بگو به میهن، که خون بیژن
ستاره گشت و از آن
چه سان شراراه دمید
   ۲۹ فروردین هر سال یادآور کشتار جنایتکارانه رفیق بیژن جزنی به همراه هشت زندانی دیگر، حسن ضیا ظریفی، عباس سورکی، محمد چوپان زاده، سعید کلانتری، عزیز سرمدی، احمد جلیل افشار و دو مجاهد خلق کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل، در سال ۱۳۵۴ توسط رژیم پهلوی، در تپه های اوین است. با کشته شدن رفیق بیژن جزنی و یارانش سازمان بزرگترین تئوریسین ها و رهبران خود را از دست داد.
    احتمالاً اگر رفیق بژن جزنی و بسیاری از کادرها و رهبران سازمان امروز زنده بودند، بسان هر انسانی تغییر و تحولی در افکار و بینش هایشان حاصل شده بود. و یقین که از شیوه های مبارزاتی خود در دهه‍ی 40- 50 فاصله می گرفتند. اما تصور اینکه آنان بجای مبارزه علیه نظام سرمایه داری و امپریالیسم جهانی بدنبال کشف ظرفیت های باقی مانده سرمایه داری می گشتند، دور از ذهن است.
    دریغ و افسوس که با کشتار این رفقا، فدائیان رفیقی گرانقدر و رهبری بزرگ را از دست دادند. که هنوز هم جای خالی آن احساس می گردد.
یادشان گرامی باد!

فدائی خلق رفیق مرضیه‍ی احمدی اسکوئی
    ششم اردیبهشت ماه سالگرد شهادت رفیق مرضیه‍ی احمدی اسکوئی، معلم، شاعر، نویسنده و چریک مبارزی است که در نبردی نابرابر با مزدوران رژیم ستم شاهی جان باخت.
      در سی و پنجمین سالگرد شهادت وی، یادش را گرامی می داریم.


بسیج افکار عمومی برای آزادی فعالین کارگری
در آستانه اول ماه مه، افکار عمومی را برای آزادی کارگران زندانی بسیج کنیم!


اول ماه مه، روز جهانی همبستگی کارگران و زحمتکشان، در راه است. کارگران ایران در حالی به استقبال این روز می روند که شمار زیادی از فعالان جنبش کارگری ایران در زندان‏های جمهوری اسلامی به سر می برند. تنها گناه آنان، اقدام برای طرح خواست‏هایی است که در مقیاس بین المللی از حقوق مسلم کارگران محسوب می‏شوند، مانند حق تشکل، حق دریافت به موقع دستمزد، حق تجمع، حق امنیت شغلی، حق ایمنی کار و بسیاری دیگر از ابتدائی ترین حقوقی که در دولت جمهوری اسلامی به مثابه بزرگترین کارفرمای ایران نقض می شوند. نام برخی از چهره های کارگری زندانی در ایران از این قرار است:
منصور اسالو
ابراهیم مددی
علی نجاتی
فرزاد کمانگر
فریدون نیکوفر
جلیل احمدی
محمد حیدری مهر
محمد اشرفی
مهدی فرهی شاندیز
همچنین محمد اولیایی فر وکیل مدافع رهبران و فعالین سندیکای واحد و نیشکر هفت تپه به‌ یک سال زندان محکوم شده‌ است.
بر این نام‏ها باید تعداد زیادی از کارگران و زحمتکشانی را افزود که به دلایل مشابه در زندانهای سراسر کشور اسیرند. اسامی شماری از آنها منتشر نشده است چرا که خانواده های بسیاری از کارگران به دلیل محدودیت های اعمال شده از سوی حکومت و نیز به دلایل مالی از داشتن وکیل محرومند. در سال‏های گذشته مناطق صنعتی کشور شاهد اعتصابات و اعتراضات پرشمار کارگری بوده اند. پیامد این اقدامات معمولاً حبس فعالان این اقدامات است.
در جریان اعتراضات به تقلب انتخاباتی ۲۲ خرداد گذشته نیز شمار زیادی از کارگران و زحمتکشان دستگیر شده اند. بسیاری از آنها در بلاتکلیفی به سر می برند.
حال که توجه افکار عمومی در ایران و جهان به وضعیت زندانیان سیاسی در ایران جلب شده است، جای آن است که اول ماه مه امسال را به روز بسیج افکار عمومی در ایران و جهان برای آزادی کارگران زندانی در ایران تبدیل کنیم.

هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۲۲ فروردین ۱۳۸۹(۱۱ آوریل ۲۰۱۰


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست