حرمت نان و نمک در فرهنگ ما
طاهره شیخ الاسلام
•
امروزه دیده می شود که حفظ این حرمت از دهها بار تشکر و دعوت متقابل میزبان به شام و ناهار در می گذرد، و به سکوت در مقابل رفتار و گفتار غیر منطقی و حتی طرفداری غیرمنصفانه از او در یک مجادله یا معامله کشیده می شود. و بدین ترتیب عدم انجام اعمال فوق افراد را متهم به "نمک خوری و نمکدان شکنی" می کند. اتهامی که گاه انسانهای طرفدار حق را از "نمک گیر شدن می هراساند"
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۱۰ می ۲۰۰۶
یکی از ویژگی های فرهنگی ما حفظ حرمت نان و نمک است. عباراتی چون "دستم نمک ندارد" در هنگامی که محبتمان پاداش درخوری نمی گیرد، و "نترسید نمک ندارد" در هنگامی که غذای تعارف شده رد می شود، در همین رابطه بکار گرفته می شود .
حفظ این حرمت به تدریج و در اثر افراطی که ما در بسیاری از کارهایمان در پیش می گیریم، به غیر منطقی و گاه غیر انسانی ترین صورت خود تغییر شکل داده است .
حفظ حرمت نان و نمک به گرسنگانی که توسط انسان های خیر و دولتمند تغذیه می شده اند، توصیه می شده تا به خاطر شبی که آنها یا فرزندانشان سر گرسنه بر بالین نگذاشتهاند، در مورد کسانی که آنها را تغذیه کرده اند (مشهور به ولی نعمت) ناجوانمردی روا مدارند و در یک کلام قدرشناس محبت آنها باشند. توصیه زیبایی که نه تنها در مورد غذا که در مورد هر محبت و خدمت دیگری نیز در هر زمان و هر مکان صادق است و افراد خیر را به انجام کارهای خیر بیشتری ترغیب و تشویق می کند .
اما امروزه دیده می شود که حفظ این حرمت از دهها بار تشکر و دعوت متقابل میزبان به شام و ناهار در می گذرد، و به سکوت در مقابل رفتار و گفتار غیر منطقی و حتی طرفداری غیرمنصفانه از او در یک مجادله یا معامله کشیده می شود. و بدین ترتیب عدم انجام اعمال فوق افراد را متهم به "نمک خوری و نمکدان شکنی" می کند. اتهامی که گاه انسانهای طرفدار حق را از "نمک گیر شدن می هراساند" ، چرا که می دانند این نان و نمک از سر مهر صادقانه تعارف نمی شود بلکه آنها را در قید جبرانی غیر منصفانه قرار خواهد داد .
طبیعتا اینگونه حفظ مبالغه آمیز حرمت نان و نمک عدهای را بر آن میدارد که با دادن یک شام و نهار و یا پیشکش یک هدیه و یا دادن رشوه، دهان افراد را بسته و آرا و عقاید آنها را خریده و به اهداف خویش برسند. و بسیاری از ما غافلیم که عقیده بالاترین بهائی است که در ازای خوردن یک وعده غذا که در خانه خود نیز یافت می شود، می توان به دیگری پرداخت !
با کمی دقت می توان دید که بسیاری دیگر از توصیه های فرهنگی ما چون مراعات دوست و همسایه، حفظ شان فامیل، احترام به بزرگ تر و نگهداشتن حرمت موی سپید و ... که همه در راستای یک قدر شناسی ساده و صادقانه بوده است، به نوعی دچار همین سرنوشت شدهاند. بدین معنی که در طول زمان با افراطی که در راه انجام آنها در پیش گرفتیم، تغییر ماهیت داده و به زیر پا گذاشتن حق و عدالت در جامعه منجر شده اند .
و چنین است که امروزه مخالفت با درخواست یک دوست، به زیر پا گذاشتن حرمت دوستی تعبیر می شود، و سرپیچی کردن از فرمان غیر اصولی پدر یا معلم، به شکستن حرمت پدر و معلم، و بالاخره اعتراض به حرف ناحقی که از دهان سالمندی در آمده است به شکستن حرمت موی سفید. و اینها همه جامعه را بسوی خفقان و سکوت سوق می دهد، راه اعتراض و انتقاد را می بندد و در نهایت انسانها را تبدیل به انبار باروتی می کند که با اندک تلنگری منفجر می شوند. رفتار های خشونت بار، عدم صبر و تحمل، حساسیت بیش از حد و اندازه و ... در جامعه ما همه و همه ناشی از همین ویژگیهای فرهنگی ماست که هیچکس جز خودمان یعنی آشنایان، دوستان و فامیل به یکدیگر تحمیل نمی کنیم .
و نکتهی جالب توجه اینجاست که اگر کسی از ما به خاطر همسایگی یا دوستی و یا به هر دلیل دیگری به ناحق دفاع کند، کار او را نوعی مروت و مردانگی می دانیم، و آن را از خصوصیات خوب ملی و فرهنگی خود تلقی کرده و به آن می بالیم، اما وقتی همین کارها برای اثبات دوستی به دیگری و در تضاد با منافع ما قرار گرفت، آنرا پستی و نامردی نام می دهیم .
بسیار افرادی که در ادارات و سازمانهای دولتی و غیر دولتی اشتغال دارند اگر بتوانند دست آشنایان و دوستان نزدیک خود را به کاری بند می کنند و به خاطر این عمل بر خود میبالند، کاری که در بسیاری از موارد با زیر پا گذاشتن حق ناآشنائی صورت می گیرد. اما اگر همین عمل توسط افراد ردههای بسیار بالاتر صورت گیرد، فریادشان به هوا میرود که مملکت دارد نابود میشود! غافل از اینکه این یک خصوصیت ملی است و مسئولین نیز در راستای حفظ حرمت نان ونمک و حق دوستی و فامیلی دست به انجام این کارها میزنند .
اگر ما به این درک و شناخت نرسیم که بسیاری از قوانین فرهنگی حاکم بر جامعه ما، بر پایه ظلم و زور و فقر و نابرابری و بر مبنای روابط و در جهت حفظ خانواده، ایل و تبار و قبیله وضع شده اند و با قوانینی که در جهان پیشرفته از حقوق همگان دفاع می کند، مغایرند و اگر همچنان با نام حفظ فرهنگ از دوست، قوم و خویش، آشنا، همسایه و همشهری و موی سپید و چشم سیاه دفاع کنیم و نه از حق و عدالت، بعید است که به این زودیها روی پیشرفت را ببینیم .
ما دو راه بیشتر در پیش نداریم: اگر میخواهیم به موازین فرهنگی خویش وفادار بمانیم، باید قید برابری و عدالت اجتماعی و آزادی را بزنیم و اگر به دنبال دستیابی به جامعهای با عدالت اجتماعی، برابری و آزادی هستیم باید بسیاری از قوانین و آداب و عادات فرهنگی خویش را کنار گذاشته و یا شدیداً تعدیل کنیم .
جهان بسرعت در حال پیشرفت است و ما همچنان در اسارت ویژگیهای اخلاقی خویش آرزوی دموکراسی در سر می پرورانیم و از این مهم غافلیم که بزرگترین مانع در راه دموکراسی خود ما هستیم و بس. بیاییم با درک آنچه که بر سر ما و فرهنگ ما رفته است و با تلاش در اصلاح خویش راه خروجی از این دایره بسته به بیرون باز کنیم .
|