رویش جوانهها
بهمناسبت ۱۱ اردیبهشت، صدو دهمین سالروز تولد قاضی محمد
عارف نادری
•
قاضی برای نخستین مرتبه در تاریخ ملت خویش به جای اتکا به پایگاه و جایگاه خانوادگی ـ عشیرهای، دلبستگی و وابستگی به ذهنیت و سیاق سلطان ـ رعیتی و خود را خداوندگار مردم دانستن و فرمانروایی بر آنان، به بطن تودههای مردم میآید و در دل آنان جای میگیرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹ -
٣۰ آوريل ۲۰۱۰
قاضی محمد چه در تاریخ ملت کرد و چه در مقام مقایسه با رهبران پیش و پس از خویش، یگانه و بیهمتاست. به گونهای که هر روزی که از عمر مقاومت و مبارزهی ملی ـ میهنی دموکراتیک کردها میگذرد قاضی محمد، نامآورتر و تأثیرگذارتر، همچنین اندیشهها و اصول ترسیمی و پیشنهادشدهاش بیش از پیش اهمیتشان نمایان و درک گشته و مورد تأیید و تأکید قرار میگیرد. اصولی که پس از گذشت نیم قرن عامل اشتراک مساعی و پشتوانهی آرمانهای انسانی و برداشتهای ذهنی و عینی ملتش میباشد.
آنچه که قاضی محمد را شخصیت شامخ تاریخ دیروز و معاصر ملتش مینماید و جایگاهی متفاوت از شخصیتهای ملتهای همجوار به او میبخشد، بیش از همهی فاکتورها، پراگماتیست بودن قاضی محمد یا بهعبارتی دیگر کاربست خوانش، شناخت، تئوری و عمل بر مبنایی درست و واقعبینانه است. اگر چه قاضی محمد، صاحب منزلت ویژهی خانوادگی، توانگری، وزنهای مهم بودن در سطح اقلیمی، آشنایی با هفت زبان زنده دنیا، اقتدار سنتی، آیینی و ... بود، اما هیچ یک از این امتیازات و خصوصیات عامل اساسی کاریزمابودن قاضی محمد و انتخاب وی به عنوان پیشوای کردها نیست. بلکه بریدن و گذشتن قاضی از آوانسهای به میراث مانده و مبارزه برای تغییر، تحول؛ ایجاد و استقرار سیستمی متفاوت با ساختار حاکم سنتی و سلطهی پذیرفتهشدهی عصر، همچنین نظریهپردازی توأم با عمل و آوانگاردبودن شخص ایشان در عرصهی اجرا و هزینه دادن در راه برنامه و گفتمان ارائهشده، قاضی را به نام "پیشوا " شناساند و اتوریتهی نخبهای برگزیده را به وی بخشید تا پیشاهنگ چرخشی عظیم و مدرن در تاریخ ملتش باشد و اکثریت آنها را حول خطمشی و هویت ملی و میهنیشان سازمان دهد.
قاضی برای نخستین مرتبه در تاریخ ملت خویش به جای اتکا به پایگاه و جایگاه خانوادگی ـ عشیرهای، دلبستگی و وابستگی به ذهنیت و سیاق سلطان ـ رعیتی و خود را خداوندگار مردم دانستن و فرمانروایی بر آنان، به بطن تودههای مردم میآید و در دل آنان جای میگیرد. وی پشت به نسلی جدید از جوانان تحصیلکرده، فداکار و تحولطلب میبندد که صاحب ارادهای قوی و محکم بودند و باور و اعتماد به نفسی شگرف داشتند. کسانی که حاضر نشده بودند به شکل بخشی از جو غالب دربیایند، بلکه بر این اعتقاد بودند که به جای وفق دادن خویش با زمان و همرنگ جماعت شدن، بایستی زمان و وضعیت حاکم را مطابق مرام خویش شکل داد و از ریسک کردن و تقبل هزینههای آن ترسی به دل راه نداد. بدین ترتیب آرمانهای آزادیخواهانهی چنین اشخاصی تحت لوای توانایی، تجارب، عقلانیت و منطق قاضی، خطمشی غیرمعمول اما ضروری و متناسبی را جهت شکلگیری هویت ملی یک ملت از هم پاشیده، و نقشهی راهی را برای استقلال و خوشبختی آنان ترسیم و به ارمغان آورد. فرهنگ، تغییر و تحول، آغاز و آرزویی که شخص قاضی الگوی واقعی آن بود. قاضی، فاصله، شکاف و خلأ موجود میان نسلها و طبقات جامعه کردستان را کمرنگ و حتی در بسیاری از زمینهها آن را به تمامی بیرنگ کرد و خودشان نیز به شخصه با جوانانی همچون هژار، هیمن و ... همفکر، همسنگر، همتراز و همآوا گشت تا بتوانند دوش به دوش هم، وطنانشان را به پیروزی برسانند. قاضی اعتقادی عمیق و تمام و کمال به این قشر و نسل نوین داشت زیرا بر این باور بود که اینان افرادی خودساخته هستند که جسارت و جرئت اندیشیدن، تصمیم و اجرای تصمیماتشان را دارند. بدین علت از دیدگاه قاضی اینها میتوانند دینامیسم تغییر و نیروی بنیادنهادن طرحی نو و ساختن دوباره باشند.
از سوی دیگر، آنطور که شالودههای فکری جمعیت ژ ـ کاف، حزب دمکرات، جمهوری کردستان، بیانات و مواضع قاضی محمد بیانگر آن است، علت و عامل همآوایی و همراهی قاضی و قشر روشنفکر دگراندیش جامعه آن عصر کردستان صرفاً بهخاطر وجود و حضور دشمنی مشترک و استعمارگری مستبد نبوده است بلکه اراده، آرمان و هدف ایجاد کیان و سیستمی مدرن و دمکراتیک بوده که در سایهی آن کرامت و فضیلتهای همهی افراد و جمعیتهای ساکن در داخل واحد سیاسی کردستان محقق و محفوظ باشد، به عبارتی دیگر، اساس رویکرد و عملکرد قاضی و اندیشههایش مبتنی بر نوآوری و بنیادنهادن است، تفکری که کوچکترین نشانی از ویرانگری، تصفیه و عدم تحمل وجود و حضور دیگری در آن به چشم نمیآید.
مفهوم آزادی، معنا و قداست خاص خویش را در نزد قاضی دارد. زیرا از دیدگاه قاضی، آزادی تنها ارزش جاودانه تاریخ است و اگر ملتی هدفی به غیر از آزادی داشته باشد و چیزی را بر آزادی ترجیح دهد، همه چیز را از دست خواهد داد. زیرا از دست دادن آزادی و به انحصار درآوردن آن، زیر سوال بردن انسانیت انسانهاست و ملت زنده، ملتی است که برای زنده نگهداشتن، پاسداشت و پاسداری از آزادی، زندگی را دوست دارد. تحت لوای این اندیشههای مدرن و دمکراتیک است که قاضی محمد، آزادی را بهعنوان اساس و چیستی حکومت و مشروعیت حکمرانی میداند و آخرین درجه فساد و تباهی در نزد وی بهکار بردن قوانین برای توجیه و کاربرد ظلم است. شرط وی برای تحقق آزادی و زندگی آزاد، پرستش حقیقت است و از دیدگاه وی آزادی و حقیقت دو قطب تکامل و کاملکنندهی یکدیگرند. هستی یافتن، بلوغ و کمالی که در آنجا، تنها بنیاد نهادنها و تغییرات عمیق و بنیادی شناساننده و معرف بینشها و منشها هستند و ملتها وجود خود را در نبود غیرخود و اضمحلال تمدن دیگریهایشان نمیبینند. فلسفهای که روح ملت را قربانی هیچ شخصیتی نمیکند، بلکه این رهبران و خادمین ملت هستند که لازم است قربانی ملت خویش شوند و بهطور عملی جرئت و جسارت اثبات این حقیقت را داشته باشند تا بدان سیاق ماهیت و درونمایهی حقیقت و آزادی برجسته گردد و جان در کالبد ملتی بدمند که دیگریهایشان خواستهاند از ارزش واقعی حقیقت و آزادی تهیاش نمایند. بدین علت قاضی محمد، " پیشوا "، هویت، شناسه و سمبل ملی ملتی بیدولت است و عملکردهایش، درس اخلاق ملی، وجدان انسانی و فرهمندی، پایبندی رهبریی پیشرو، متعهد و خلاق است که تا همیشهی تاریخ سرزمین و ملتش، پیشوای بیداری و فلسفهی صلحجویی، موجودیت و ماندگاریشان است.
Gerus46@yahoo.com
|